#سوژه_سخن_طنز😂
رفتم دندونپزشکی به دکتره میگم :
آقای دکتر این دندون عقلم کج دراومده ..
اومدم اینجا حسابشو برسی!
دکتره میگه : یعنی میگی بکشمش؟! 🤔🤔
نه ، گفتم دکتری ، یکم نصیحتش کنی بلکه به راه راست هدایت شه .. !! 😂😂😂😂😂
#لبخنــــــــــد
حکیمی نصرانی به نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: آیا در کتاب پروردگارتان ( قرآن مجید) یا در سنت پیامبرتان چیزی از طب یافت می شود؟
امام (علیه السلام) فرمود: آری، در کتاب پروردگار ما این آیه وجود دارد: کلوا و اشربوا و لا تسرفوا(اعراف31)🍀
و در سنت پیامبر ما نیز این حدیث وجود دارد الاسراف فی الاکل رأس کل داء و الحمیته منه اصل کل دوآء
اسراف در غذا خوردن سرآمد تمامی بیماری هاست و پرهیز نمودن سرآمد تمامی داروهاست.نصرانی پس از شنیدن این سخنان ایستاد و گفت:
به خدا قسم کتاب پروردگارتان و سنت پیامبرتان دیگر چیزی از طب را برای جالینوس حکیم باقی نگذاشته است
📚تفسیر مجمع البیان
@saritanhamasir
——————————
🔺خواستند با ترورِ ۶ تیر حذفش کنند ولی خدا خواست از انفجارِ ۷ تیر حفظش کند.
حکمت خداست دیگه ...👌🏻
#رهبر_انقلاب
🌿⃟🌸؎•°
@saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت 47 در همین موقع،
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :48
اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری اش را داد به من و گفت:
«اگر مشکلی پیش آمد، از این استفاده کن.»
بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت.
اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم.
نیمه های شب بود که با صدایی از خواب پریدم. یک نفر داشت در می زد.
اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط.
هر چقدر از پشت در گفتم: «کیه؟»
کسی جواب نداد.
دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق که در زدند.
مانده بودم چه کار کنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم:
«کیه؟!»
این بار هم کسی جواب نداد.
چند بار این اتفاق تکرار شد.
یعنی تا می رسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند می شد و وقتی می رفتم پشت در کسی جواب نمی داد.
دیگر مطمئن شده بودم یک نفر می خواهد ما را اذیت کند.
از ترس تمام چراغ ها را روشن کردم.
بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت بام و همان طور که صمد یادم داده بود اسلحه را آماده کردم.
دو مرد وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند.
حتماً خودشان بودند.
اسلحه را گرفتم روبه رویشان که یک دفعه متوجه شدم یکی از مردها، همسایه این طرفی مان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود.
آن قدر خوشحال شدم که از همان بالای پشت بام صدایش کردم وگفتم:
«آقای عسگری شمایید؟!» بعد دویدم و در را باز کردم.
آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی از در فاصله می گرفت.
به همین خاطر هر بار که پشت در می رسیدم، صدای مرا نمی شنید. آمده بود از من کمک بگیرد.
خانمش داشت زایمان می کرد.
کمی بعد، از آن خانه اسباب کشی کردیم و خانه دیگری در خیابان هنرستان اجاره کردیم.
موقع اسباب کشی معصومه مریض شد.
روز دومی که در خانه جدید بودیم، آن قدر حال معصومه بد شد، که مجبور شدیم در آن هیر و ویری بچه را ببریم بیمارستان.
صمد به تازگی ژیان را فروخته بود و بدون ماشین برایمان مکافات بود با دو تا بچه کوچک از این طرف به آن طرف برویم.
نزدیک ظهر بود که از بیمارستان برگشتیم. صمد تا سر خیابان ما را رساند و چون کار داشت دوباره تاکسی گرفت و رفت.
معصومه بغلم بود.
خدیجه چادرم را گرفته بود و با نق و نق راه می آمد و بهانه می گرفت.
می خواست بغلش کنم.
با یک دست معصومه و کیسه داروهایش را گرفته بودم،
با آن دست خدیجه را می کشیدم و با دندان هایم هم چادرم را محکم گرفته بودم.
با چه عذابی به خانه رسیدم، بماند.
به سختی کلید را از توی کیفم درآوردم و انداختم توی قفل.
در باز نمی شد.
دوباره کلید را چرخاندم.
قفل باز شده بود؛ اما در باز نمی شد.
انگار یک نفر آن تو بود و پشت در را انداخته بود.
چند بار به در کوبیدم.
ادامه دارد.....
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
توی دنیای ما
یه فصل که تموم بشه فصل بعدی میاد!
مثل همين روزا كه شروع یه تابستونه گرمه...
اما
توی دنیایی که شما قراره بسازید
همیشه فصل بهاره!
لطیف و خنک و دلچسب...
سرسبز و بی انتها ...
قشنگیایی که تمومی نداره!
مثل خودتان...
یه روز بهار میاد و
برای همیشه پیشمون میمونه...
🌺 @saritanhamasir 🌺
#سلام_علی_آل_یاسین
#بأبي_أنت_و_امي_ونفسي_وأهلي_ومالي
#همه_چیز_با_شما_عوض_خواهد_شد
🌸از خدا میخواهیم امروز.. برکت نگاهش را در نگاهتان بریزد تا هرکجا که می نگرید خیر باشد و نیکی و مهر وشادی
سلام و احترام عزیزان همیشه همراه☺️🌸
امیدوارم در این روز زیبای بهاری خونه دلتون گرم و صمیمی باشه😊
الحمدالله توفیقی شد امروز هم درخدمت شما خوبان باشیم با #رهایی_از_رنج
ممنون که همراهمون هستین
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#تنها_مسیر_آرامش.... 2 #درس بیست و دوم 👇 💎 " اولین قدم.... "
#تنها_مسیر_آرامش.... 2
#درس بیست و سوم
👇
💎 " فراموشی رنج.... "
🔷 یکی از مهمترین مشکلاتی که راحت طلبی برای ما ایجاد میکنه اینه که :
⭕️ باعث میشه انسان، رنج های خودش رو فراموش کنه
🚫🚫
🔺چون "راحت طلبی" باعث میشه که جوان ما خیال کنه که دنیا میتونه بدون رنج و راحت باشه
👆همین باعث میشه که رنج رو فراموش کنه...
🌏🌐⚠️
↪️ در جلسه قبل عرض کردیم ابتدایی ترین تمایل انسان
که "از زمان تولد" در هر فردی وجود داره
"راحت طلبی" هست ؛
♦️اصولاً ریشه خیلی از مشکلاتِ اخلاقی فردی و اجتماعی از جمله "شهوت طلبی جوانها"
همین "تمایل به راحت بودن" هست که در زمان کودکی درمان نشده...
👥🔥⚡️🔞
⛔️ راحت طلبی به ما اجازه حرکت
و ارتباط با دین رو نمیده
❌💕
📌حتی گاهی باعث میشه که
"انسان از دین سوء استفاده هم بکنه"
🚨🚨🚨⬇️
💢 مثلاً بعضی ها که فوق العاده
" اهلِ راحت طلبی "هستن
میگن ما توکل به خدا داریم!!
😒
✖️👆در حالی که این یه حرف بسیار غلط هست ؛
-- چرا...؟؟