eitaa logo
تنها مسیریهای استان هرمزگان
553 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
5هزار ویدیو
54 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @Tejareh4437 تنها مسیر جاییست که می تواند هرفردی را باهر تفکر وسلیقه ای را به آرامشی عالمانه برساند. ارائه مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر در کانال زیر⬇️ https://eitaa.com/tanhamasirhormozgan
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها مسیریهای استان هرمزگان
📝خاطره عجیب #حاج_قاسم_سلیمانی از شهید مهدی زین الدین 🗓27آبان ماه سالروز شهادت شهید #مهدی_زین_الدین
📸 🌷 شهید مهدی زین الدین : 💥هر کس در شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. 🕊در این کوچه‌های بن بست نَفْس، پرواز ممکن نیست .. باید چگونه زیستن بیاموزیم از آنان که گمنــام رفتند .. ...🥀 📎 پنج شنبه های دلتنگی هدیه به روح پاک و معطر شهـدا 🌷 ═✼🍃🌹🍃✼═ @Tanhamasir_south_kh
تنها مسیریهای استان هرمزگان
⤴️⤴️⤴️ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_دوم ✅مجروح عملیات 🥀 سال ۱۳۹۰ بود و مزدوران و تروریستهای وابسته
⤴️⤴️⤴️ 🔘 پایان عمل جراحی احساس کردم آنها کار را بخوبی انجام دادند. دیگر هیچ مشکلی نداشتم آرام و سبک شدم چقدر حس زیبایی بود! درد از تمام بدنم جدا شد. 😌 یکباره احساس راحتی کردم. سبک شدم. با خودم گفتم: خدارو شکر از این همه درد چشم و سر درد راحت شدم چقدر عمل خوبی انجام شد با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. 🤱برای یک لحظه؛ زمانی که نوزاد بودم و در آغوش مادر بودم را دیدم! از لحظه کودکی تا لحظه ای که وارد بیمارستان شدم برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت! 😇 چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را دیدم! در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباسی سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم. 🤴او بسیار زیبا و دوست داشتنی بود نمیدانم چرا اینقدر او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. او کنار من ایستاده بود و به صورت من لبخند می زد. محو چهره او بودم. با خودم میگفتم: چقدر چهره اش زیباست! چقدر آشناست. من او را کجا دیده ام؟! 🔅 سمت چپم را نگاه کردم عمو و پسر عمه ام آقاجان سید و ... ایستاده بودند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اینکه بعد از سالها آنها را میدیدم خیای خوشحال شدم. زیر چشمی به جوان زیبا رویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره اش برایم آشناست. یکباره یادم آمد. حدودا ۲۵ سال پیش. شب قبل از سفر مشهد. عالم خواب؛ حضرت عزرائیل. ☺️ با ادب سلام کردم. حضرت عزرائیل جواب دادند. محو جمال ایشان بودم که با لبخندی بر لب به من گفتند : برویم؟ با تعجب گفتم: کجا؟ بعد دوباره مگاهی به اطراف انداختم دکتر جراح ماسک روی صورتش را در آورد و به اعضای تیم جراحی گفت: مریض از دست رفت. دیگه فایده ای نداره... بعد گفت: خسته نباشید. شما تلاش خودتون رو کردین، اما بیمار نتونست تحمل کنه. یکی دیگه از پزشکها گفت: دستگاه شوک رو بیارین... 📛 نگاهی به دستگاهها و مانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند! عجیب بود، دکتر جراح من پشت به من قرار داشت اما من می تونستم صورتش را ببینم! حتی میفهمیدم که در فکرش چه میگذرد! من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم. ⚠️ همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت درب اتاق را میدیدم! برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود کنار درب اتاق عمل و ذکر میگفت. خوب به یاد دارم که چه ذکری میگفت. اما از آن عجیب تر اینکه ذهن او را می توانستم بخوانم! او با خودش میگفت: خدا کند که برادرم برگرده، او دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد ما با بچه هایش چه کنیم؟یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه های من چه کند؟! ‼️ کمی آنطرف تر داخل یکی از اتاقهای بخش یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد! من او را هم میدیدم. داخل بخش آقایان یک جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا میکرد. او را میشناختم قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید بر نگردم. این جانباز خالصانه میگفت: خدایا من را ببر اما او را شفا بده او زن و بچه دارد اما من نه. یکباره احساس کردم که باطن تمام افراد را متوجه میشوم. نیت ها و اعمال آنها را میبینم و... 🤴 بار دیگر جوان خوش سیما به من گفت: برویم؟ از وضعیت بوجود آمده و راحت شدن از درد و بیماری خوشحال بودم. فهمیدم که شرایط بهتر شده اما گفتم: نه! خیلی زود فهمیدم منظور ایشان مرگ من و انتقال به آن جهان است. مکثی کردم و به پسر عمه ام اشاره کردم. بعد گفتم: من آرزوی شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم حالا اینجا و با این وضع بروم؟! اما انگار اصرارهای من بیفایده بود باید میرفتم. همان لحظه دو جوان دیگر حاضر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برویم. بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم. لحظه ای بعد خود را همراه با این دو نفر در یک بیابان دیدم! 📚 ادامه دارد... @tanhamasirhormozgan ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• سلااااام همراهان جان و دوست داشتنی☺️✋ صبحتون بخیر و نیکی و روزتون مملو از صفا و مهربونی😊🌺 ان شاءالله لبخند پر مهر حضرت دوست مهمون همیشگی دلهای پاک و باصفاتون باشه😇❤️ خدا تو رو ساخته برای👇 "یه لذّتِ فوق العاده و بی نهایت عالی و همیشگی".... 💖 و اون لذّت فقط👈 در بندگی خودشه ! آدینه‌تون به نور خدا آذین بندگان خوب خدا☺️ @tanhamasirhormozgan ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═
❣ ✏️پاسخ یک ....از زبان تو؛ همه شهر را... به می رساند! راستی ؛ کی میشود روزی که ؛چشم در چشم تو .... ❣پاسخ سلاممان را بشنويم؟ سلام....تنها قلب سلیم زمین @tanhamasirhormozgan ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═
15.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امام زمان (عج) تنهاست ..... خودتان را در سخنوری و نوشتن ماهر کنید ✅ 🌷 ┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅ @tanhamasirhormozgan
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 آدینه‌تون نورانی به دعای مهدی فاطمه (عج)😊 یکی ازمبارزه ها و تمرینهایی که ماشیعه هاقبل از ظهورمولامون باید انجام بدیم؛ 👈 تمرین "مبارزه با راحت طلبی" هست . راحت طلبی ، یکی از آفات مذهبی ها هستش. آدم راحت طلب ، نه میتونه خودش رو نجات بده نه میتونه دین رو کمک کنه و نه میتونه امامش رو یاری کنه
فرض کنید ،ظهور اتفاق افتاده باشه😍 حضرت وسط یه جمع نشسته باشن و ما هم توی اون جمع باشیم . بعد آقا به تک تک افراد اون جمع ، شروع کنن توصیه هایی بگن و دستوراتی رو امر کنن . ولی به ما که میرسن ، هیچی نمیگن ... تو ذهن ما سوال پیش میاد که ؛ آقا چرا به ما دستور نمیدید ؟😔 آقا بفرمایند که ؛ نه ، شما راحت باشید 😞 این کلمه آدم رو آتیش میزنه دیگه 😔 یعنی چی ؟ یعنی من راحت بودم تا حالا ، اهل اجرای دستور نیستم ، یعنی به درد نمیخورم یه کاری بهم محول بشه . چرا ؟ چون اصلا تمرین نکردم که راحت نباشم ! اصلا تا حالا با راحت طلبیم مبارزه نکردم !
دینی هم که داشتم ، عافیت طلبانه بوده ! اون جاهایی از دین رو سفت گرفتم و اجراش کردم که ؛ به راحتیم اضافه کرده . دنبال تکلیف و سختی نبودم که ؛ بنا بر این آقا هیچوقت به یه همچین آدمی مسئولیت نمیده ! اگرم مسئولیت بدن ، باعث سرشکستگیشون میشه! ما باید عاشق دستور گرفتن از خدا و مولامون باشیم. آدمی که دنبال دستور و تکلیف باشه ، نمیییییییتونه راحت طلب باشه . باید تمرین کنیم ! هرکاری که راحت طلبی مارو میزنه ، میتونه مارو به امام زمان مقرب کنه👌
بعضیا کلا دنبال دستورات عجیب غریب میگردن ! کلا تو فاز رویا هستن و دنبال یه چیزایی مثل فیلم کلید اسرار میگردن ! 😏 این رویا ها باید کنار گذاشت ! 💢تمرین و دستور اگه میخوایم ، باید از محیط خونه شروع کنیم . ⭕️👆 چه کارای خوبی تو خونه هست که صرفا بخاطر راحت طلبی و تنبلی ، انجامش نمیدیم ؟ از این ببعد سعی کنیم اونارو با همین نیتی که گفتیم ، انجام بدیم 👌😊
💢یادمون باشه ؛ 👇 آدمِ راحت طلب نه خودشو میتونه نجات بده ، نه دین خدارو میتونه یاری کنه ، نه به دردِ امامش میخوره ! خوش بحال اونهایی که دعای رو میخونن ...😌 "ای اله من ... اگر حتی مرده بودم ، مرا از قبر بیرون بیاور ، کفن پوشیده ، شمشیر کشیده ، نیزه به دست ، ✋ آماده برای رفتن به شهر و روستا که لببک بگم به دعوت مولایم ."