📝 #یادمون_باشه ؛
قویترین آدما اونایی نیستند که وزنههای سنگین بلند میکنند؛
بلکه کسانیاند که؛ بمحض دیدن خطا، اشتباه، عیب، بیاخلاقی و ... از سمت کسی؛ یک سپر دور قلبشون میگیرند، و از نفوذ افکار و قضاوتهای منفی از سطح فکرشون، به عمق قلبشون ممانعت میکنند!
💪 قوی ترین آدما ، اوناییاند که تیر افکار منفی رو روی هوا میگیرند و نمیذارن قلبشون رو زخمی کنه.
🌛 #شب_بخیر
┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅
#تنهامسیراستانهرمزگان⇩
@tanhamasirhormozgan
•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
عرض سلام و ارادت خدمت شما خوبان ✋
✅ روزتون مملو از عشق و صفا و مهربونی باشه☺️ چه خبرا؟ حالتون خوبه؟؟
الهی که دلتون گرم به همراهی همیشگی حضرت دوست باشه👌❤️
امروز هم مثل همیشه به طلوع دوباره زندگی سلام بدیم و خدارو بابت دیدن روزی دیگر و امیدی دیگر شکر کنیم☺️
🔺شما رو نمیدونم
ولی من هر روز صبح که از خواب پا میشم و رختخواب و جمع میکنم کلی خدا رو شکر میکنم
🍃اول واسه اینکه یکبار دیگه بهم فرصت داد تا دوباره زندگی کنم و اشتباهاتم و جبران کنم.
🍃دوم واسه سقفی که بالای سرم دارم.
🍃سوم برای رختخواب گرمی که میتونم توش استراحت کنم.
🍃چهارم به خاطر اینکه سالمم و میتونم رختخواب مو جمع کنم.
و پنجم به خاطر اینکه خدای مهربونی دارم که من و هیچ وقت فراموش نمیکنه و همیشه مراقبمه 😍
👈همین شکرگزاری های به ظاهر
کوچیک، روز و زندگی من و میسازه ☺️
👌شما هم واسه چند دلخوشی ساده، امروز از خدا تشکر کنید، مطمئنم تاثیرش رو متوجه میشید.✌️ 💯
┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅
#تنهامسیراستانهرمزگان⇩
@tanhamasirhormozgan
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐
🌷 #حدیث_روز
✨ امام هادی «علیه السلام»⇩:
🍃اِنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّكرَ نِعَمٌ و عُقبی.
↫✙👈🏻 نعمتهای خدا برای انسان كالای دنیاست اما شكرگذاری هم نعمت است و هم آخرت و خوشعاقبتی.👌💯
📕 {بحار، ج ٧٨، ص ٣٦٥}
┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅
#تنهامسیراستانهرمزگان⇩
@tanhamasirhormozgan
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انتقام حتمی است
انیمیشن برگزیده مردمی در پویش قهرمان سایت KHAMENEI.IR درباره انتقام قطعی از ترامپ، پمپئو و قاتلان شهید سلیمانی
┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅
#تنهامسیراستانهرمزگان⇩
@tanhamasirhormozgan
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
⭕️ دکتر هولاکویی را بهتر بشناسیم
1⃣ فرهنگ هُلاکوئیِ نائینی (زاده ۹ شهریور ۱۳۲۳) دارای فوق لیسانس در روانشناسی و اقتصاد و دکترای جامعه شناسی و شخصیت رادیویی اهل ایران است. وی مقیم لسآنجلس، ایالات متحده است.
2⃣ وی برنامهای با عنوان رازها و نیازها دارد که تاکنون به پرسش بیش از ۳۰ هزار نفر فارسی زبان، پاسخ گفته است.
3⃣ عموم مطالبی که از ایشان و در صفحه رسمیاش در اینستاگرام ارائه میشود مربوط به مشاوره خانواده و زناشویی است، این درحالیست که وی تجربه دو بار ازدواج غیرموفق را داشته است.
4⃣ تا اینجای کار همه چیز عادی به نظر میرسد، اما داستان زندگی ایشان از جایی جذابتر میشود که بدانیم وی عضو محفل روحانی سنتامونیکا بوده است. محفل روحانی یک شورای ۹ نفره برای اداره جامعه بهائیت است.
جالبتر آنکه در مقاطعی، آثار وی توسط بهزیستی، تهیه و توزیع شده است.
🔸@IslamLifeStyles
تنها مسیریهای استان هرمزگان
🎥 انتقام حتمی است انیمیشن برگزیده مردمی در پویش قهرمان سایت KHAMENEI.IR درباره انتقام قطعی از ترامپ
🔴 هراس توییتر از کلیپ "انتقام حتمی از قاتلان سردار سلیمانی"
🔹توییتر حساب سایت #رهبر_انقلاب را به دلیل انتشار انیمیشن انتقام حتمی از قاتلان شهید سلیمانی مسدود کرد
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
℘•بۍحرفوحدیثدوسٺدارم
℘•روۍقݪبمبنویسدوسٺدارم
به افق شب جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅
#تنهامسیراستانهرمزگان⇩
@tanhamasirhormozgan
تنها مسیریهای استان هرمزگان
📔 از چیزی نمیترسیدم 💌 برشهایی از زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی 2️⃣ نوجوان پرتلاش 💶 پدرم
📔 از چیزی نمیترسیدم
💌 برشهایی از زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی
3️⃣ خودساخته
🌙 شب، در خانه عبدالله، تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمیتوانم این کار را ادامه بدهم. باید به دنبال کار دیگری باشم. یک بار پول هایم را شمردم. تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادرم افتادم و خواهران و برادرانم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم. در حالت گریه به خواب رفتم.
📿 صدای اذان بلند شد. از دوران کودکی نماز می خواندم؛ اگرچه خیلی از قواعد آن را درست نمیدانستم. صدای نماز پدرم یادم است، همراه با دعای پس از سجده که پیوسته زمزمه می کرد:
الهی به عزتت و جلالت، خوارم مکن
به جرم گُنَـه شرمسارم مکن
مرا شرمساری به روی تو هست
مکن شرمسارم مرا پیشِ کس
🤲 نماز خواندم. به ياد زیارت «سید خوشنام، پیر خوشنام» دهمان افتادم. از او طلب کردم و نذر کردم: اگر کار خوبی گیرم آمد، یک کله قند داخل زیارت بگذارم.
☀️ صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر در بازی میرسیدیم سرک می کشیدیم: «آقا، کارگر نمیخوای؟» همه یک نگاهی به ما دو تا میکردند: مثل دو تا کره شیرنخورده، ضعیف و بدون ریخت! میگفتند: «نه!» یک کبابی گفت: «یک نفرتان را میخواهم، با روزی چهار تومان.» تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود، هر دویمان مثل طفلان مسلم به هم نگاه کردیم. گریهام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید. راه افتادم. تا آخر خیابان به عقب سرم نگاه میکردم. نمیخواستم آدرس او را گم کنم. تاجعلی گریه میکرد. صدا زد: «قاسم، رفيق...» ادامه حرفش را نشنیدم.
❓ مجدد، پرس و جو شروع شد. حالا سه روز بود از صبح تا شب به هر در بازی سر میزدم. بعضی درها که یادم میرفت، چند بار سؤال میکردم.
┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅
#تنهامسیراستانهرمزگان⇩
@tanhamasirhormozgan
تنها مسیریهای استان هرمزگان
📔 از چیزی نمیترسیدم 💌 برشهایی از زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی 3️⃣ خودساخته 🌙 شب، در خا
🛎️ رسیدم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. یکی یکی سؤال کردم. اول قبول میکردند. بعد از یک ساعت رد میکردند! به آخر خیابان رسیدم. از پلههای یک ساختمان بالا رفتم. صدای همهمه زیادی میآمد. بوی غذا آنچنان پیچیده بود که عنقريب(نزدیک) بود بیفتم. سینیهای غذا روی دست یک مرد میانسال، تندتند جابهجا میشد، مرد چاقی پشت میز نشسته بود و پول میشمرد: یک دسته پول! محو تماشای پولها بودم و شامهام مست از بوی غذا.
🔺 مرد چاق نگاهی کرد. با قدری تندی سؤال کرد: «چه کار داری؟» با صدای زار گفتم: «آقا، کارگر نمیخوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریهام گرفت. چهره مرد عوض شد. گفت: «بیا بالا.» از چند پله کوتاه آن بالا رفتم. با مهربانی نگاهم کرد. گفت: «اسمت چیه؟»
گفتم: «قاسم.»
- فامیلیت؟
- سلیمانی
- مگه درس نمیخونی؟
- چرا آقا؛ ولی میخوام کار هم بکنم.
🔊 مرد صدا زد: «محمد، محمد، آمحمد.» مرد میانسالی آمد. گفت: بله، حاجی.» گفت: «یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آورد. اولین بار بود میدیدم. بعداً فهمیدم به آن چلو خورشت سبزی میگویند. گفت: «بگذار جلوی این بچه.»
🍽️ طبع عشایریام و مناعتطبع(عزت نفس) پدر و مادرم اجازه نمیداد این جوری غذا بخورم. گفتم: «نه، ببخشید. من سیرم.» درحالی که از گرسنگی و خستگی، نای حرکت نداشتم. حاجی که بعداً فهمیدم حاج محمد است، با محبت خاصی گفت: «پسرم، بخور.» ظرف غذا را که تا ته خوردم و یک نوشابه پِپسی که در شهر دیده بودم راسر کشیدم.
🌺 حاج محمد گفت: «میتونی کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا بخوری. روزی پنج تومان به تو میدهم. اگر خوب کار کردی، حقوقت را اضافه میکنم.» برق از چشمانم پرید. از زیارت «سید خوشنام، پیر خوشنام» تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
❤️ #رفیق_خوشبخت
┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅
#تنهامسیراستانهرمزگان⇩
@tanhamasirhormozgan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○•🌱
#السلامعلیڪیابقیھاللہ🌱
▫️بلا می بارد از آسمان و زمین.
فتنه ها چون گرگ افتاده اند به جان یتیمانت...
" ای دوست بیا، رحم به تنهایی ما کن! "
#تنهامسیراستانهرمزگان⇩
@tanhamasirhormozgan