✨﷽✨
✍پند یڪ پدر پیر بہ پسرش:
منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشڪهایت را با دستان خود پاڪ ڪن (همہ رهگذرند)
زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست ڪہ بتواند بہ راحتی قلبی را بشڪند (مراقب حرفهایت باش)
بہ ڪسانی ڪہ پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشتہ باش)
گاهی خداوند برای حفاظت از تو ڪسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار بہ برگشتنش نڪن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد،پس حڪمتش را قبول ڪن)
عمر من 80 سالہ ولی مثل 8 دقیقہ گذشت و دارہ بہ پایان میرسہ (تو این دقیقہ های ڪم،ڪسی را از دست خودت ناراحت نڪن)
انسان بہ اخلاقش هست نہ بہ مظهرش. اگرصدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود
قبل از اینڪہ سرت را بالا ببری و نداشتہ هات را بہ پیش خدا گلایہ ڪنی نظری بہ پایین بینداز و داشتہ هات را شاڪر باش.
🔻انسان بزرگ نمیشود جز بہ وسیلہ ی فكرش
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
هفتصد درودِ خداوند...
🔹روزی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«یا علی! میخواهی تو را به چیزی مژده بدهم؟»
حضرت علی علیه السلام عرضه داشتند:
بله، پدر و مادرم به قربانت! شما همیشه مژده دهنده هر چیزی بودید.
🔹پیامبر فرمودند: «جبرئیل، نزد من آمد و از امر عجیبی مرا خبر داد. »
امیرالمومنین علیه السلام پرسیدند: امر عجیب چه بود یا رسول الله؟
🔹پیامبر فرمودند: «جبرئیل خبر داد که هر کس از دوستان من، بر من توأم با خاندانم صلوات بفرستد، درهای آسمان به روی وی گشوده میشود و فرشتگان هفتاد صلوات به او میفرستند و اگر گناهکار است گناهانش میریزد همچنان که برگ درختان میریزد و خداوند متعال به او خطاب میکند: (لبیک یا عبدی و سعدیک).
سپس به فرشتگان میفرماید:
ملائکان من! شما به او هفتاد صلوات فرستادید، اما من بر او هفتصد صلوات میفرستم.»
📚 بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۶.
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
یک نفر یک خبر از عشق ندارد بدهد؟
دل ما خیلی از این بیخبری سوخته است🥺💔
#امام_زمان
.
هفتصد درودِ خداوند...
🔹روزی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«یا علی! میخواهی تو را به چیزی مژده بدهم؟»
حضرت علی علیه السلام عرضه داشتند:
بله، پدر و مادرم به قربانت! شما همیشه مژده دهنده هر چیزی بودید.
🔹پیامبر فرمودند: «جبرئیل، نزد من آمد و از امر عجیبی مرا خبر داد. »
امیرالمومنین علیه السلام پرسیدند: امر عجیب چه بود یا رسول الله؟
🔹پیامبر فرمودند: «جبرئیل خبر داد که هر کس از دوستان من، بر من توأم با خاندانم صلوات بفرستد، درهای آسمان به روی وی گشوده میشود و فرشتگان هفتاد صلوات به او میفرستند و اگر گناهکار است گناهانش میریزد همچنان که برگ درختان میریزد و خداوند متعال به او خطاب میکند: (لبیک یا عبدی و سعدیک).
سپس به فرشتگان میفرماید:
ملائکان من! شما به او هفتاد صلوات فرستادید، اما من بر او هفتصد صلوات میفرستم.»
📚 بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۶.
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
🔴تدریس امیرالمومنین به جبرئیل
روزی جبرئیل در خدمت پیامبر(ص)
مشغول صحبت بود که حضرت علی(ع)
وارد شد .جبرئیل چون آن حضرت را دید
برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد...
🌹پیامبر(ص) فرمودند:
ای جبرئیل! از چه جهت به این
جوان تعظیم میکنی؟
عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که
او بر من حق تعلیم است.
پیامبر(ص) فرمودند: چه تعلیمی؟
جبرئیل عرض کرد:
در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد؛
از من پرسید: «تو کیستی و من کیستم؟»
من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام
جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور
به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد
که بگو: « تو پروردگار جلیل و جمیلی
و من بنده ذلیل، جبرئیلم» از این جهت
او را که دیدم تعظیمش کردم.
📚 تحفة المجالس، ص 80
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
✅روایتی تکان دهنده و زیبا
🔴شب اول قبر آیتالله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام
بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیدم:
آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، شروع کرد به تعریف کردن:
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور وحشتناک!
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود!
بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد.
بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم.
صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد.
هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم.
آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم،
اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که:
بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم.
آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد..
📘ناقل آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی(ره)
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
هفتصد درودِ خداوند...
🔹روزی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«یا علی! میخواهی تو را به چیزی مژده بدهم؟»
حضرت علی علیه السلام عرضه داشتند:
بله، پدر و مادرم به قربانت! شما همیشه مژده دهنده هر چیزی بودید.
🔹پیامبر فرمودند: «جبرئیل، نزد من آمد و از امر عجیبی مرا خبر داد. »
امیرالمومنین علیه السلام پرسیدند: امر عجیب چه بود یا رسول الله؟
🔹پیامبر فرمودند: «جبرئیل خبر داد که هر کس از دوستان من، بر من توأم با خاندانم صلوات بفرستد، درهای آسمان به روی وی گشوده میشود و فرشتگان هفتاد صلوات به او میفرستند و اگر گناهکار است گناهانش میریزد همچنان که برگ درختان میریزد و خداوند متعال به او خطاب میکند: (لبیک یا عبدی و سعدیک).
سپس به فرشتگان میفرماید:
ملائکان من! شما به او هفتاد صلوات فرستادید، اما من بر او هفتصد صلوات میفرستم.»
📚 بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۵۶.
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
5138168600.mp3
1.14M
🔰روز چهارشنبه روززیارتی
🌸 امام کاظم علیه السلام
🌸 امام رضا علیه السلام
🌸 امام جوادعلیه السلام
🌸 امام هادی علیه السلام
.
✨﷽✨
🔴 مرگ راحت نشانه خوب بودن انسان نیست
✍ امام رضا (ع) میفرمایند: حضرت موسی بن جعفر (ع) برای عیادت مردی كه در سكرات مرگ بود، رفتند.
▫️اطرافیان پرسیدند: یابن رسول الله! دوست داریم احوال این محتضر را كه مصاحب ماست بدانیم!
▫️حضرت فرمود: مرگ مانند دستگاه تصفیه است، و مؤمنین را از گناهانی كه نمودهاند تصفیه و پاك میكند؛
بطوریكه آخرین دردی كه آنها تحمّل میكنند، كفّارۀ آخرین گناهی است كه در آنها باقی مانده است.
▫️و كافران را تصفیه میكند از حسناتی كه در دنیا أحیاناً انجام دادهاند؛
بطوریكه آخرین لذّت و راحتی كه در دنیا به آنها میرسد، پاداش وجزای آخرین كار نیكی است كه بجای آوردهاند.
👈و امّا حال این رفیقتان كه در سكرات است مانند كسی كه گناهان او را غربال كرده باشند، از گناه بیرون آمده و پاك و پاكیزه شده است.
و الان صلاحیت پیدا كرده كه با ما أهل بیت در سرای ابدی همنشین باشد.
📕معانی الاخبار ص 289
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز (تلنگر آمیز)
ماجرای طلسم شیخ بهایی در ساخت حرم امام رضا علیه السلام
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دعا برای امام زمان علیه السلام
حجت السلام مسعود عالی
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
❣#سلام_امام_زمانم❣
اَلسَّلاَمُ عَلَي بَقِيَّهِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَي عِبَادِهِ الْمُنْتَهِي إلَيْهِ مَوَارِيثُ الأَْنْبِيَاءِ وَ لَدَيْهِ مَوْجُودٌ آثَارُ الأَْصْفِيَاءِ، اَلْمُؤْتَمَنِ عَلَي السِّرِّ وَ الْوَلِيِّ لِلْأَمْرِ
💎سلام بر باقي مانده خدا در كشورهايش و حجّت او بر بندگانش، آنكه ميراث پيامبران به او رسيده، و آثار برگزيدگان نزد او سپرده است. آن امين بر راز، و ولي امر.
📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونگی برقراری ارتباط مستحکم با امام زمان ارواحنا فداه
🔰#مقام_معظم_رهبری
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
5138168600.mp3
1.14M
🔰روز چهارشنبه روززیارتی
🌸 امام کاظم علیه السلام
🌸 امام رضا علیه السلام
🌸 امام جوادعلیه السلام
🌸 امام هادی علیه السلام
.
✨﷽✨
🌼داستانآموزنده
✍صدقه حلوانی میگوید: در مسجدالحرام یکی از دوستانم دو درهم از من قرض خواست و من گفتم: پس از طواف خواهم داد. در حین طواف امام صادق علیه السلام را مشغول طواف دیدم، امام دستش را به جهت کمک خواستن روی شانه من گذاشت و هر دو به طواف پرداختیم.
طواف من به پایان رسید، اما برای رعایت وضعیت جسمی امام ترجیح دادم به ایشان کمک کنم. دوستم که از من قرض خواسته بود در کناری نشسته و به خیال این که من در قرض دادن به او مسامحه می کنم هر دور که از مقابل او رد می شدم با دست به من اشاره میکرد.
امام متوجه شد و پرسید: این مرد چه میخواهد؟ عرض کردم: او منتظر من است که طوافم تمام شود و به او دو درهم قرض بدهم. امام سریع دست از شانه ام برداشت و فرمود: مرا رها کن و برو حاجت او را برآور. وقتی بازگشتم که امام طوافش تمام شده بود و با دوستانش صحبت می کرد.
به من فرمود: من اگر برای برآوردن حاجت کسی شتاب کنم بهتر است که هزار بنده را در راه خدا آزاد و هزار نفر را برای جهاد در راه خدا بسیج کنم.
📚روضه كافى،جلد 2صفحه 322
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
26.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دکتر رفیعی: شش عامل نجات از آتش جهنم
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
💎امام رضا عليه السلام:
الناسُ ضَربانِ: بالِغٌ لا يَكتَفي، وطالِبٌ لا يَجِدُ؛
مردم دو دسته اند: آن كه [به دنيا] رسيده ولى بسنده نمى كند و كسى كه به دنبال آن است و آن را نمى يابد.
📗[كشف الغمّة: ج ۳، ص ۱۰۰]
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
#تلنگر
شخصی برای اولین بار یک کلم دید.
اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و ...
با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادو پیچش کردن ...!
اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعهای از این برگهاست ...
داستان زندگی هم مثل همین کلم هست!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر میکنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم ...و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصههایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود...!
زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم ...
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
✨﷽✨
🌼داستانآموزنده
✍صدقه حلوانی میگوید: در مسجدالحرام یکی از دوستانم دو درهم از من قرض خواست و من گفتم: پس از طواف خواهم داد. در حین طواف امام صادق علیه السلام را مشغول طواف دیدم، امام دستش را به جهت کمک خواستن روی شانه من گذاشت و هر دو به طواف پرداختیم.
طواف من به پایان رسید، اما برای رعایت وضعیت جسمی امام ترجیح دادم به ایشان کمک کنم. دوستم که از من قرض خواسته بود در کناری نشسته و به خیال این که من در قرض دادن به او مسامحه می کنم هر دور که از مقابل او رد می شدم با دست به من اشاره میکرد.
امام متوجه شد و پرسید: این مرد چه میخواهد؟ عرض کردم: او منتظر من است که طوافم تمام شود و به او دو درهم قرض بدهم. امام سریع دست از شانه ام برداشت و فرمود: مرا رها کن و برو حاجت او را برآور. وقتی بازگشتم که امام طوافش تمام شده بود و با دوستانش صحبت می کرد.
به من فرمود: من اگر برای برآوردن حاجت کسی شتاب کنم بهتر است که هزار بنده را در راه خدا آزاد و هزار نفر را برای جهاد در راه خدا بسیج کنم.
📚روضه كافى،جلد 2صفحه 322
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
سید مجید بنی فاطمه_۲۰۲۳_۰۵_۱۷_۱۹_۳۷_۵۶_۳۵۵.mp3
3.62M
شوق حرم
چهارشنبه امام رضایی
🎙حاج سید مجید
.
✨﷽✨
🔴 مرگ راحت نشانه خوب بودن انسان نیست
✍ امام رضا (ع) میفرمایند: حضرت موسی بن جعفر (ع) برای عیادت مردی كه در سكرات مرگ بود، رفتند.
▫️اطرافیان پرسیدند: یابن رسول الله! دوست داریم احوال این محتضر را كه مصاحب ماست بدانیم!
▫️حضرت فرمود: مرگ مانند دستگاه تصفیه است، و مؤمنین را از گناهانی كه نمودهاند تصفیه و پاك میكند؛
بطوریكه آخرین دردی كه آنها تحمّل میكنند، كفّارۀ آخرین گناهی است كه در آنها باقی مانده است.
▫️و كافران را تصفیه میكند از حسناتی كه در دنیا أحیاناً انجام دادهاند؛
بطوریكه آخرین لذّت و راحتی كه در دنیا به آنها میرسد، پاداش وجزای آخرین كار نیكی است كه بجای آوردهاند.
👈و امّا حال این رفیقتان كه در سكرات است مانند كسی كه گناهان او را غربال كرده باشند، از گناه بیرون آمده و پاك و پاكیزه شده است.
و الان صلاحیت پیدا كرده كه با ما أهل بیت در سرای ابدی همنشین باشد.
📕معانی الاخبار ص 289
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
✅روایتی تکان دهنده و زیبا
🔴شب اول قبر آیتالله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام
بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیدم:
آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، شروع کرد به تعریف کردن:
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور وحشتناک!
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود!
بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد.
بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم.
صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد.
هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم.
آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم،
اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که:
بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم.
آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد..
📘ناقل آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی(ره)
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
🔴تدریس امیرالمومنین به جبرئیل
روزی جبرئیل در خدمت پیامبر(ص)
مشغول صحبت بود که حضرت علی(ع)
وارد شد .جبرئیل چون آن حضرت را دید
برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد...
🌹پیامبر(ص) فرمودند:
ای جبرئیل! از چه جهت به این
جوان تعظیم میکنی؟
عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که
او بر من حق تعلیم است.
پیامبر(ص) فرمودند: چه تعلیمی؟
جبرئیل عرض کرد:
در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد؛
از من پرسید: «تو کیستی و من کیستم؟»
من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام
جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور
به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد
که بگو: « تو پروردگار جلیل و جمیلی
و من بنده ذلیل، جبرئیلم» از این جهت
او را که دیدم تعظیمش کردم.
📚 تحفة المجالس، ص 80
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺
⭕️ #مهدے_جان ❤️
شیعه از هجرِ رُخت جامِ بلا می نوشد
خرّم آن سینه که در وصلِ شما می کوشد
بار الها ..همه یِ عمر سلامت دارش
کوثری را که از ان آبِ بقا می جوشد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#فرجمولاصلوات
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام صادق علیه السلام: بهترين راحتى و آسودگى، بىتوقعى از مردم است.
📚 كافى ، ج ۸، ص ۲۴۳، ح ۳۳۷
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺@moizie🌺🌺