هر ساعتی از شبانه روز مهمون بیاد خونه ما بابام دست و پاش رو میگیره و شام و ناهار نگهش میداره.
سالیان سال مادرم بابت این قضیه غصه خورد و بحث کرد؛ تا اینکه دو بار آخر من کارتش رو برداشتم و از رستوران شام سفارش دادم.
الان دیگه مهمون میگه ما دیگه بریم، بابام میگه هر طور صلاحه.🤣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سردبیر ایندیپندنت فارسی: ساواک برای حفظ امنیت شکنجه میکرد، مثل آمریکا که برای حفط امنیتش افغانستانیها را شکنجه میکرد
🙁🙁🙁
🔴دلار در شیب تند سرازیری/ فروشندگان به قیمت ۴۹ هزار تومان هم راضی هستند!
🔹در بازار سبزه میدان و فردوسی، برخی از فروشندگان حاضرند دلار را با قیمت ۴۹ هزار تومان هم بفروشند، اما صف فروش به شدت قوی است و اکنون در بازار همه فروشنده هستند./ببازارنیوز
قبلا ها میگفتن ادما زندگیشون بالا و پایین داره و ممکنه هر کدام یه بار تو عمرشون تجربه کنند اما تو ایران کلا تو زندگی هر لحظه هر ثانیه بالا و پایین داریم کلا تبدیل شدیم به ادمک های فنری درحال بالانس 😀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استقبال نگهبان پارکینگ پروازها هندوستان از وزیزامورخارجه آلمان 😂👌
مرضیه برومند مدیر عامل خانه سینما شد
همون خانم برومندی که عکسشو زدن رو دیوارنگاره میدون ولیعصر و یهو رم کرد و به جمهوری اسلامی که داشت امنیت همین مردم رو تأمین میکرد گفت سرکوبکر
آره همون
#دوگانه_سوز
( ماشاالله شنیدم خانم زمان طاغوت مجری برنامه کودک بود و عصرها برای کودکان کتاب قصه میخوند و با قلم دستش داخل دماغ شو میخاروند😀 )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رد ستارگان بر آسمان ساحل مُکَسّر، خلیج فارس😍💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥تصورم از پراید ۳۴۰ میلیونی:
( اینم مال زمانی هست ک پراید ۱۰۰ت بود) 😀
🔰 #درختکاری بهسبک رضاشاه
🔷 ویراست و توئیت #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت روز درختکاری و ماجرای کاشت درخت توسط #رضاشاه
مردم چی ميگن؟
میخواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت:فقط بیمارستان خصوصي. مادرم گفت: چرا؟گفت: مردم چه می گویند؟!
می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!
به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟
با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!میخواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟گفتند: مردم چه می گویند؟می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟گفت: مردم چه می گویند؟
اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!گفتم:چرا؟گفت:مردم چه می گویند؟!
می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟گفت: مردم چه می گویند؟!بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند.میخواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟گفت: مردم چه می گویند؟!
مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستن!