#پویش_خاطرات_اربعین
#اسیرتیم_گرچه_گرمه_ولی_تو_مسیرتیم!
مادر من هرسال تحت هرشرایطی میان اربعین، اون سالم باردار بودن و ما خیلی شیک و مجلسی براشون تدارک یه ویلچر دیده بودیم، تا اذیت نشن.
از اونجایی که ما یه خانواده پرجمعیت هستیم، بچهها میریختن روی ویلچر و جا به مادرم نمیرسید و پررو پررو، ویلچر رو باید براشون جلو میبردیم.
یه روز من حرصم گرفت، به خواهرم گفتم یا از ویلچر پیاده میشی، یا میذارمت تو راه.
خواهرمم سرتق نشست سرجاش.
منم دیدم اینجوریه، ولش کردم رفتم تا مجبور بشه بلند بشه و ویلچر رو حرکت بده،
چند دقیقه بعد صدای یه آقایی رو شنیدم که میگفت:
_خانم واقعا کارتون زشته!
برگشتم دیدم یه آقایی داره خواهرم رو میاره و به من میگه خجالت بکشید، با زائر معلول امامحسین بد برخورد کردید و...
حالا من هرچی قسم آیه میخوردم که بابا این از من و شما هم سالمتره، مرده دائم نصحیت میکرد.
به خواهرم گفتم پاشو ببینن چیزیت نیست، سفت نشسته بود میگفت من معلولم، چرا بهم توهین کردی!!!
خلاصه که آقاهه رفت و ما رو با یه کولهبار نصیحت تنها گذاشت، بعد از رفتنش میخواستم ویلچر رو کج کنم خواهرم شوت بشه پایین که از ملت در صحنه ترسیدم و بیخیال شدم😁
🔺گندم راد🔺
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
هدایت شده از وطنز
🔸 کربلا تا کربلا
تا هست هستی خون پاک تو به جوش است
دریایِ خیلِ عاشقانت در خروش است
لب تشنه جان دادی ولی از خُمِّ یادت
جان تمام عشقبازان باده نوش است
شد کربلایی دیگر اکنون خاکِ غزه
یک سرزمین از خون گلها لالهپوش است
شمرِ زمان امروز صهیون پلید است
در خاکِ غزه نعرهی ظلمش به گوش است
دردا از آنکه عشقِ ثارالله دارد
اما ندای مرگ بر ظلمش، خموش است
دردا که امروز امت اسلام جایِ
جمعی مسلمان صورتِ، مکتب فروش است
مشایهی امسال راهِ وحدت ماست
وقتِ نمودِ شورِ عزمِ این جیوش است
یعنی که همدردیم با خلقِ فلسطین
وقتی درفشِ چفیههامان رویِ دوش است
✍ احمد رفیعی وردنجانی
#اربعین
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
خوبی بعضی از دکترها اینه که وقتی میخوان یه عمل جراحی انجام بدن، حتما زیرلفظی رو میگیرن.
🔺فرزانه فولادی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
وقتی لیست خرید میدم به همسرم، دوتاش رو تصمیم میگیره که لازم نداریم، سهتاش رو یادش میره، یعنی الان ما وفاق ملی نداریم یا چی؟
🔺هانیه سادات حسینیزاده🔺
طنزیم| @tanzym_ir
موضوع انشاء:
در آینده میخواهید چه کاره شوید؟!
خانم اجازه، من میخواهم درآینده مهندس بشوم ولی چون پدرم پزشک است همه میگویند: تو هم باید مانند پدرت پزشک بشوی.
یکبار هم که پدرم من را به مدرسه رساند همه بچه ها میگفتند: چه ماشین خوشگلی دارید،
خوش به حالت که پدرت پزشک است.
ولی یکبار که پدرم گفت سرش شلوق است و نتوانسته بود به مهمانی بیاید مادرم به او گفت: همه را درمان میکنی و ما را مریض! نمیدانم منظور مادرم چی بود؟! چون من که آبریزش بینی نداشتم، ولی به بیماران پدرم حسادت میکنم چون بیماران پدرم او را بیشتر از ما میبینند و با او حرف میزنند. از وقتی که از خواب بیدار می شویم تا وقتی که بخوابیم پدرم را نمیبینیم ولی کارتش همیشه روی اوپن است تا ما هر چی لازم داشتیم بخریم ولی من همیشه تنها به خرید میروم یا مثلا وقتی مریض میشویم همکاران پدرم با مهربانی ما را ویزیت میکنند.
من روزهای تعطیل را خیلی دوست دارم مثلا تعطیلات عید نوروز یا جمعهها، که خیلی وقتها پدرم در خانه است میگوید که پسرم ماشالله چقدر بزرگ شدی چقدر تپل شدی،
یادت باشه ورزش کنی تا هیچ وقت مریض نشی تا گذرت به دکتر و بیمارستان نخورد که اون موقع میشوی مثل توپ فوتبال!
یکبار هم که داشتم بازی میکردم پدرم به مادرم گفت: راستی بچهها چقدر زود بزرگ میشوند! انگار همین دیروز بود که دنیا اومد، که مادرم در دم از هوش رفت.
امروز به مادرم گفتم که من دوست دارم مهندس بشوم ولی مادرم به ما گفت که باید پزشک بشوم و در کنارش مهندس هم بشوم، خانم اجازه ما هم میخواهیم همین کار را بکنیم و پزشکِ مهندس بشویم.
🔺سمیه زارعی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
یعنی رزومهمون تو پیادهروی اربعین به قدری رفته بالا که دیگه لازم نیست از روی لیست دعا کنیم،
چون یکییکی از جلوی چشمم رژه میرن.
🔺مریم عرفانپور🔺
طنزیم| @tanzym_ir
واکس صلواتی.mp3
1.65M
#خاطرات_اربعین
واکس صلواتی
گوینده و نویسنده: محمدبنی اسدی
🔺طنزیم🔺
طنزیم| @tanzym_ir
عربی در سفر
در عراق چگونه عربی صحبت نکنیم
فَلَفَلَ، یُفَلفِلُ: فلفل میکارد، فلفل به غذا میزند، فلافل درست میکند، فلافل میدهد، فلافل درست میکند و فلفلی که کاشته را به فلافلش میزند و فلافل را میدهد بخوریم که بسوزیم.
مثال:
یا أَیُّها المُفَلفِل، اُفَلفِل: ای کسی که فلافل درست میکنی! فلافل بده.
🔺محمدحسین علیان🔺
طنزیم| @tanzym_ir
هان ای دل خسته کاروان میگذرد
بیدار شو آخر که جهان میگذرد
آن شد که دمی در همه عمرت خوش بود
باقی همه بر امید آن میگذرد
«عطار نیشابوری»
اشتباه نشده، شما فال حافظ گرفتهاید، اما چون خواجه حافظ در زمینه دواها و داروهای گیاهی تخصصی ندارد گفت که منِ «عطار»، حال شما را بهتر میفهمم پس من پاسخگویتان باشم. شما را خستگی مسیر پیاده روی اربعین از پا در آورده و در گرمای عرقریز عراق، خواب زمستانی همچون خرسی پشمالو شما را با فشار در آغوش گرفته است. بدین سبب از کاروان خود جا مانده و گمشدهاید. دوای درد شما یک قهوه تلخ عراقی در فنجانی سفالی است که خواب را از دیدگانتان و هوس را از معدهتان بریده و اشتهایتان را کور نماید. امیدتان را از لذایذ مجانی پیشِرو و بخور بخور برهانید و توجهتان را به فلسفه پیادهروی، تشنگی و خستگی، و نیز دعاها و زیارات و توسلات معطوف گردانید.
🔺سیدساجد هاشمی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
وقتی بابام گفته تو موکبدار شو در کنارش هنر رو هم ادامه بده:
🔺علیرضا بیات🔺
طنزیم| @tanzym_ir
#پویش_خاطرات_اربعین
#اسیرتیم_گرچه_گرمه_ولی_تو_مسیرتیم!
یه بنده خدایی که معدهش یکم دچار مشکل بود میره پیاده روی اربعین وسط راه شیرینی خاصی که مخصوص خود عراقیها هست «بسیار شیرین وبسیار بسیار چرب» رو بهش تعارف میکنند و ایشون مراعات میکنند مثلا!! و یه ذره میخورند و بعدش راهی درمانگاه میشن چون آب و روغن قاطی کرده بوده، خلاصه بعد درمان دوباره از همون شیرینیها میبینه و میخوره این سری با خودش میگه «من که قراره آمپول بخورم بزار واسه یه عالمه از این شیرینیها آمپول بزنم و با خودش میگه آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب» و بعد این دلیل و برهانها واسه خودش این سری راهی بیمارستان میشه و دو روز بستری.
خلاصه که اگه معده حساسی دارید به همون یه ناخونک زدن اکتفا کنید.
🔺ناشناس🔺
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
🗂 #طنزیم_پرونده
طنزیمیها سلام🤝
طبق قرارمون امروز طنزیم پرونده داریم و این هفته هم سراغ موضوع «پیادهروی اربعین» رفتیم!
هشتگ #طنزیم_پرونده رو دنبال کنین و اگه شما هم طنزی تو این موضوع دارید تا قبل از پایان امروز برامون بفرستین.
همچنین اگه شما هم پیشنهاد موضوع برای پروندههای هفتههای بعدی دارین بهمون بگین تا طنزیمش کنیم.😁
آیدی ادمین:
@Baron_rcs
همراهمون باشین 😊