طنزیم تاریخ
یک شوهردادن ساده
(قسمت دوم)
واقعیت این بود که رضاشاه میدانست انگلیسیها او را سر کار آوردند و زشت است نمک بخورد و نمکدان بشکند. از طرفی هم تعداد زیادی از سیاستمداران ایرانی حاضر نبودند خار به پای دولت انگلیس برود. البته رضاشاه هم همچین جرئت نداشت نمکدان انگلیسیها را بشکند و کلا میخواست جلوی مردم ایران قُمپز در کند تا سرشان را شیره بمالد.
به همین دلیل اختلاف ایران و انگلیس بر سر بحرین، در ۱۳۰۶ شمسی به جامعه ملل ارجاع شد و از آنجاییکه آنها احترام زیادی برای بریتانیا قائل بودند، کار به جایی نرسید.
سیاست رسانهای - حالا درسته اون موقع اینستاگرام و واتساپ نبوده ولی تلویزیون و رادیو و روزنامه که داشتن - پهلوی دوم درباره موضوع جدایی بحرین «صداش رو درنیارید، یادشون بره» بود.
محمدرضا مثل پدرش همواره میخواست بگوید که «بهخدا ما رو انگلیسیها نیاوردن» و چون مردم به حرفش گوش نمیکردند و به او حس ناکافیبودن میدادند، او هم مجبور شد جایی بیرون از مرزها دنبال امنیت و بقای حکومتش بگردد.
بعد از جنگ جهانی دوم، انگلیس که بدجور به خنسی خورده بود و شپش در جیبش جفتک میزد دیگر پول ولگردی در خلیجفارس را نداشت. به همین دلیل به فرزندخواندههایش گفت: «فعلا جون و امکانات ندارم شیرهی تَنتون رو بِمَکَم، دیگه نون ندارم بدم بخورین. برین دنبال سرنوشتتون. هِری!»
و به همهی قراردادهای تحتالحمایگیاش با شیوخ عرب خلیجفارس، ازجمله بحرین، پایان داد. البته بریتانیا همچنان یک مهر مادری و گوشه چشمی به بحرین داشت.
بعد از این ماجرا بحرین یا باید تشکیل خانواده میداد یا مثل هاچ زنبور عسل به دنبال خانوادهی واقعیاش میگشت.
در این زمان دولت ایران، باز موضوع قانونیبودن حاکمیت ایران بر بحرین را به سازمان ملل ارائه داد. آنها هم درحالیکه ته دلشان این بود که اَه باز این سیریشها آمدند، گفتند خیلی خوب و در آبان ۱۳۳۱ که همان دوره نخستوزیری مصدق میشد، بحرین استان چهاردهم ایران نامیده شد. اما پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲ دوباره روز از نو، روزی از نو.
در دیماه ۱۳۴۷ شمسی شاه پس از یک دور سفر به کشورهای آسیایی از فرح پرسید: «حالا که تا اینجا اومدیم یه سر هند نریم؟» و با موافقت فرح سر هواپیما را کج میکند به سمت هندوستان.
درحالیکه سالها بحرین بخشی از خاک ایران محسوب میشد، در پایان این سفر محمدرضا جوگیر میشود و طی مصاحبهای مطبوعاتی با مجله «بیلتز» در دهلی نو میگوید: «بیاید بابا! اصلا این بحرین رو نخواستیم. مال خودتون. ما اصراری نداریم اونجا رو بهزور پس بگیریم و به خاک خودمون ملحق کنیم.»
منابع آگاه احتمال اینکه شاه چیزی مصرف کرده باشد را رد نکردهاند. بعد از این مصاحبه روند جداسازی بحرین سرعت میگمیگ به خود گرفت.
💡ادامه دارد...
🔺فاطمه بوجار🔺
طنزیم| @tanzym_ir
طنزیم تاریخ
یک شوهردادن ساده
(قسمت سوم)
از آنجایی که محمدرضا همیشه دنبال ابراز وجود بود و میخواست خودش را بهعنوان قدرت اول منطقه مطرح کند، تصمیم گرفت روی انگلیسیها
را زمین نیندازد و مطابق طرح آنها بحرین را بدهد و تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را بگیرد.
شاید فکر کنید عجب معاملهی پرسودی! عجب اقتصاددان خفنی بوده ممدرضا!
اما باید بگویم که از لحاظ تاریخی و سیاسی، همهی اینها واس ماس. در واقع شاه مال خودش را میخواست بدهد تا حاکمیت مال خودش را بگیرد.
البته انگلیسیها از همان سیاستمداران ایرانی که حاضر نبودند خار به پای دولت انگلیس برود - جانم؟ میپرسید آنها که در زمان رضاشاه بودند؟ ای آقا! تصدقت، این سیاستمداران در همهی زمانها و در همهی مکانها هستند. بله جانم - استفاده کردند و تا توانستند، زدند بر سر مال که همان بحرین باشد. گفتند ذخایر نفتی بحرین دارد تمام میشود و تجارت مرواریدش هم دیگر رونق ندارد.
شاه هم که کلاً کاسب بود، دید اینطوری نمیصرفد. به همین خاطر طی یک ژست روشنفکری گفت که از استقلال بحرین حمایت میکند. البته چون میخواست بگوید که به آزادی بیان هم معتقد است و کارش هم درست است، استقلال آن را منوط به خواست اهالی این منطقه کرد و گفت اصلا سازمان ملل داور!
انگلیسیها از رفراندوم خوششان نمیآمد، ولی چون نمیخواستند دل کسی بشکند، تصمیم گرفتند همینجوری یک رفراندوم نمایشی اجرا کنند تا دل محمدرضا خوش باشد.
با تیمی از سازمان ملل رفتند پیش اقلیتی از شیوخ بحرین و پس از صرف قهوه عربی، از روی قیافههای چند هزار نفرشان نظرسنجی کردند و همین را به اسم رفراندوم قالب کردند. در واقع نتیجهی مطلوب خودشان را از نظرسنجی استخراج کردند تا مردم را به زحمت نینداخته باشند.
پس از برگزاری همهپرسیای که کار خودشون بود، شورای امنیت سازمان ملل متحد هم که دیگر از دست این رفتوآمدهای ما خسته شده بود، در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ شمسی استقلال بحرین را به رسمیت شناخت.
البته بحرین تا به خودش بیاید و ببیند چی شده و به کی شوهرش دادند، یک سال و خردهای طول کشید و ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ بود که در بیانیهای رسمی استقلال خود را اعلام کرد. شاه هم بیدرنگ استقلالش را تبریک گفت و خاطرنشان کرد: «دانمارکیهای عروسی مونده بود. نگی نفهمیدیما!»
ادامه ندارد... پایان.
🔺فاطمه بوجار🔺
طنزیم| @tanzym_ir
وقتی وزیر خارجه انگلیس میگه جزایر فالکلند آرژانتین متعلق به ماست و به فتح جزایر در دریاها و اقـیانوسها ادامه خواهیم داد، به این فکر میکنم که ظاهرا این بندگان خدا دلشون برای دوران بَربَربودنشون تنگ شده.
🔺امیرمحسن نوروزی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
بهدلایل محکمهپسند
سال ۱۳۵٠ محمدرضا پهلوی گفت که مردم بحرین به زبان عربی سخن میگویند، نفت آنجا تمام شدهاست، صید مرواریدش دیگر صرفه اقتصادی ندارد و تامین امنیت آنجا هم هزینهبر است، سپس با جدایی بحرین از ایران موافقت کرد.
چنانچه حکومت پهلوی ادامه مییافت، میتوانستیم اخبار زیر را در روزنامهها بخوانیم:
➖ سال ۱۳۵۹
شاهنشاه ایران آبادان، خرمشهر و اهواز را به عراق بخشید
شاه در این خصوص گفت: «منطقه جنوب ایران همه عربزبان هستند و آبوهوای بسیار گرمی دارد. بانو فرح هم از آنجا خوشش نمیآید. در عوض صدام آن مناطق را دوست دارد. تا فکر بدی به سرش نزده خودمان تقدیمش میکنیم.»
➖ سال ۱۳۶۱
محمدرضا شاه ارومیه و تبریز را به آذربایجان و ترکیه بخشید
شاه در این خصوص گفت: «اولا آن منطقه از ایران همه ترک هستند و دوم اینکه دریاچه ارومیه درحال خشکشدن است و میتواند در آینده هزینههای زیادی برای ما داشته باشد.»
➖ سال ۱۳۶۵
رضاشاه دوم با استقلال کردستان موافقت کرد
رضاشاه در این خصوص گفت: «اولا در این منطقه همه کُردزبان هستند و نفت و گاز هم ندارد. تازه تخمه بیجار هم دیگر طعم سابق را ندارد. همان بهتر که از ما جدا شود.»
➖ سال ۱۳۶۷
رضاشاه دوم با جدایی سیستانوبلوچستان از ایران موافقت کرد
رضاشاه دوم در این خصوص گفت: «اولا مگر قبلاً آن را نبخشیده بودیم؟! بههرحال آن منطقه از ایران بلوچ هستند و فارسی خوب صحبت نمیکنند، آبوهوای خشک دارد و چاه نفت هم که ندارد. بخشیدمش به طالبان. مبارکشان باشد.»
➖ سال ۱۳۶۸
شاهنشاه ایران، تهران را به اراذلواوباش خاک سفید تسلیم کرد
🔺حمیدرضا سبزی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
قرمهسبزی اگه میتونست بره کلانتری، میرفت از اینایی که کنسرو قرمهسبزی میسازن شکایت میکرد. این بزرگوار عمرش رو نذاشته روی اصلاح روابط خانواده که حالا بیحرمت بشه.
🔺زهرا جاودانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دزدی توی آمریکا در این مرحلهس:
- مرگ من بذار دوتاش بمونه.
+ نه داداش راه نداره. بای...
🔺زهرا جاودانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
برای با ارده و عسل اووردوز کردن
رسانههای ضدانقلاب مدعی شده بودند که مأموران، هردو پای حسین رونقی (یکی از بازداشتشدگان اغتشاشات ۱۴٠۱) را خُرد کردهاند، اما انتشار تصاویر او پس از آزادی نشان داد که هردو پای او کاملا سالم است.
🔺ثمین سلیمانینژاد🔺
طنزیم| @tanzym_ir
میگن از وقتی مرعشی گفته قدرت توی ذات منه، ابنسینا هر شب میآد به خواب عباس موزون و میگه مرگِ من بگو کلاً بابِ ذاتی رو از کتاب «منطق شفا» پاک کنن؛ این رانتها و اختلاسها به ما نمیچسبه.
🔺زهرا جاودانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🔹 سیلِ براندازبرانداز
🔸 دویستوچهلوپنجمین شماره ضمیمه هفتگی طنز راهراه در روزنامه وطن امروز، صبح امروز – ۲۶ مرداد – منتشر شد.
در این شماره از راهراه رکورد ثبتنام انتخابات مجلس و همچنین موضوعات روز را زیر ذرهبین بردهایم. طنزها، اشعار و کاریکاتورهای راهراه را از دست ندهید.
🌐 از اینجا بخوانید:
yun.ir/95p82f