روز اول حبس
از صبح کله سحر که حبسم آغاز شده، خارش تن امانم را بریده. فکر سی روز غل و زنجیر کلافهام میکند. حیف آن همه نارنجک و دینامیت و کپسولی که قرار نیست امشب جایی خرج شود.
#زنداننوشتهای_ابلیس
🔺اعظمسادات موسوی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
روز دوم حبس
دو روز از وقتی که خودم را به زندان مرکزی معرّفی کردهام میگذرد.
سپردهام روی دیوار خانهام بنویسند:
یک ماهی نیستم، لعنت بر مُرده و زنده کسی که گناهش را گردن من بیندازد!
#زنداننوشتهای_ابلیس
🔺️میلاد سعیدی🔺️
طنزیم| @tanzym_ir
روز سوم حبس
آبت نبود؟
نانت نبود؟
سجده نکردنت چی بود؟
#زنداننوشتهای_ابلیس
🔺️میلاد سعیدی🔺️
طنزیم| @tanzym_ir