داود¹ همان خودِ بنده ام که خویش را گم کرده ام ، باید خودم برای خودم مادری کنم تا برای تو پیدا شوم .. ‌من همانم که اسیر کردم خودم را ‌.. ¹؛ دعای ام داود شرح فراق و دور شدنِ من از توست ، من به دنبال تو بودم که گم شدم ، آیا مرا برای خودت پیدا می‌کنی .. عزیزی گفت تو داوود نیستی ، بلکه او داوود است و ما به دنبال اوییم .. گفتم برای عاشق فرقی ندارد ، مجنون هر دو را می‌پسندد .. آری دیوانه‌ی کوی لیلا ، به دنبال لیلای قصه است تا خودش را پیدا کند ، لیلا همان حالِ مجنون است .. بله او همان اسیر زندان های نفس ماست ..

یک عمل سخت ، برای پیدا شدن .. بله برای پیدا کردن تو باید سختی کشید ..

میانِ قرائت قرآن و دعا شما را فراموش نمی‌کنیم ..

چگونه میخوانی ام ..

ما بی قرار خویش نیستیم ، تا از زندان خویش خود را رها کنیم ، اگر آزاد شده بودیم تا کنون ظهور برای قلب‌مان اتفاق افتاده بود زودتر از این‌ها پیدای پنهانِ مان آشکار شده بود ‌‌..

چه مضامین قشنگی داره دعای ام داوود .. ‌

می‌گفت برخی ها هستند دعا ها رو نمی‌رسند تموم کنند .. همون فرازهای اولیه دل‌هاشون رو میبره .. طوبی لکم؛ کاش ما هم مثل آن ها بودیم .. بیداری مان همان آزادی‌مان و آزادی‌مان همان پیدا شدن‌مان بود ..

می‌گفت من میکائیل رو دوست دارم و گاهی ۲ رکعت از نماز‌شب‌هام رو بهش هدیه می‌کنم .. خوش بحالش، طوبی لک .. همین. ‌

خوش به حال قلبی که در حوادث تغییرات احوالات درونی و بیرون و تغییر اتفاق ها و .. فرشته‌ها را می‌بینند .. در این تفاوت ها خدا را حس می‌کند .. به سوی او شوق دارد ‌..

یَا رادَّ مَا قَدْ فاتَ .. چه قدر این ذکر را دوست دارم ..