eitaa logo
مباحث تربیتی
239 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
1 فایل
نظام تربیتی سوالات تربیتی منابع تربیتی تربیت کودک و بالغ
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿«لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلًا مّن رَّبّكُمْ»؛ بر شما باكى نيست كه در طلب هر گونه فضل و بخششى از پروردگار خود باشيد، كه در حج اين همه هست و شما مى‏توانيد از اين همه خوبى توشه برداريد، به خصوص آنجا كه بهترين‏ توشه‏ها را شناخته‏ايد و توشه اطاعت و زادِ راهِ حرمِ وصل را هم به دست آورده‏ايد. پس هر تجارت و داد و ستد و جست‏وجوى نعمت و عنايتى مجاز است و به اندازه‏اى كه به طاعت خدا گره بخورد و با اخلاص در نيّت و عمل همراه باشد، محبوب و مطلوب است؛ چون كارها با پشتوانه خود ارزش مى‏گيرند و پشتوانه عمل، نيّت و انگيزه آن است.
🌿هر كسى كه دَعْوِىِ رسالتى دارد و بر تحقق آن به پا خاسته، بايد در نظر بگيرد كجا بهتر مى‏تواند كار كند. كجا مى‏تواند مسلطتر باشد. بايد مادر شهرها و جايى كه مى‏تواند از آنجا رسالت خود را به بهترين‏ نحو گسترده كند، پيدا نمايد
🌿بايد جايگاهى كه مى‏خواهيم كار خود را از آنجا شروع كنيم، بررسى كنيم. هر طرحى كه مى‏خواهد اجرا شود، رسالتى كه مى‏خواهد تحقق پيدا كند، بايد جايگاه مناسب آن انتخاب شود، نه اينكه از دم دست شروع شود. رسول اللَّه (ص) در جزيره، در مكه، در ام القرى، در مادر شهرها شروع به كار مى‏كند. حضرت به جاى اينكه سفرهاى متعدد تبليغى را عهده‏دار شود و به اين طرف و آن طرف برود، در جايگاهى ايستاده كه مى‏تواند به هر تشنه‏اى آب رساند و هر طالبى را سرپرستى كند. رسالت‏ها بايد از پايگاه خود شروع شود وگرنه دعوت‏هاى بزرگى كه در جايگاه مناسب نبوده، موج چندانى به وجود نياورده و از بين رفته است.
🌿هر تجارت و داد و ستد و جست‏وجوى نعمت و عنايتى مجاز است و به اندازه‏اى كه به طاعت خدا گره بخورد و با اخلاص در نيّت و عمل همراه باشد، محبوب و مطلوب است. چون كارها، با پشتوانه‏ى خود ارزش مى‏گيرند و پشتوانه‏ى عمل، نيّت و انگيزه آن است.
🌿به فرموده‏ى حضرت رضا بهترين‏ زندگى‏ها زندگى كسانى است كه ديگران در آن زندگى به خوبى‏ها و نوايى رسيده‏اند. «مَنْ حَسُنَ عَيْشُ النَّاسِ فى‏ عَيْشِهِ» آن‏ها كه به ديگران نمى‏پردازند يا محكوم حسادت‏ها و يا محاصره‏ى رقيب‏هاى خارج و همراهان داخل خواهند شد. كسانى كه كارها را تقسيم مى‏كنند و اين اصل مديريت را در نظر مى‏گيرند هميشه مى‏توانند با مديرهاى پرورش يافته كارهاى متراكم را بشكنند و مى‏توانند با دست خالى و ذهن فارغ نظارت كنند و گره‏ها را بگشايند و كارهاى مشكل‏تر را راهگشا باشند.
🌿نقش و شغل مهم نيست كه علاقه داشته باشيم يا نداشته باشيم، كه محرك ما ديگر غريزه و علاقه‏هاى ما نيست، كه ما مى‏خواهيم مهم‏ترين كار در هر لحظه را انجام دهيم و چه بسا بهترين‏ و مهم‏ترين كار در يك لحظه، پاك كردن بينى يتيمى باشد و يا شمشير به دست گرفتن و يا ضَرَبَ يَضْرِبُ خواندن و يا نخود و لوبيا را به پاكت‏ها ريختن.
🌿عميق‏ترين نيازى كه يك جامعه دارد، نياز به رهبرى و به تربيت و به آگاهى دادن و خلاصه به‏ روشنفكرى‏ و روشندلى‏ است.
🌿بهترين‏ راه براى به كار انداختن فكر، طرح سؤال‏هايى حساب شده است.
🌿اين‏ها كه از شوق و شور برخوردارند و با عشق و علاقه كار مى‏كنند، ناچار براى كار خود از تمام امكانات فكرى و مالى استفاده مى‏كنند و در كار خود مى‏انديشند و مشورت مى‏كنند تا از بهترين‏ راه و در كمترين وقت به نتيجه برسند.
🌿انسان همين كه فكرى در ذهنش نقش مى‏بندد، همين كه ماشينش امكان حركت پيدا مى‏كند، از دم شروع مى‏كند و مى‏رود. غافل از اينكه اين مقدار حركت را بايد كنترل كند تا موتورها بارور شوند. اين سرعت را بايد كنترل كند تا سرعت‏هاى بيش‏ترى به دست آورد. باغبان‏ها، درخت‏هايى را كه زود بار مى‏دهند، ميوه و بار آنها را مى‏كَنَند كه بعدها از پا نيفتند. ما زود شروع مى‏كنيم. هنوز بال در نياورده، پرواز مى‏كنيم. اينجاست كه زود از پا مى‏افتيم و طعمه ديگران مى‏شويم. جايگاه‏ها را در نظر نمى‏گيريم. ام القرى را در نظر نمى‏گيريم. ام القراى رسول مكه است، ام القراى ما كجاست؟ حركت، ص: 239
🌿هر حركتى بايد مقدمات خود را داشته باشد و الّا خرد مى‏شود و عقيم مى‏ماند. در هر حال كسى كه مى‏خواهد كارى را شروع كند، نبايد شتاب زده عمل كند كه‏ حلم‏ مى‏خواهد و حلم؛ يعنى بيدارى. منى كه مى‏خواهم اقدامى كنم، مى‏خواهم ظهور كنم، مى‏خواهم آشكار شوم، در كجا و از چه راهى بهتر مى‏توانم ظهور كنم؟ كجا بهتر مى‏توانم موج گسترده‏اى ايجاد كنم و به نتيجه برسم؟ چه بسا به خاطر ظهور گسترده‏تر، دو روز تأخير كنم، ولى اين تأخير، نه توجيه است و نه كند كارى؛ چرا كه وقتى مى‏دانم ماشين مرا وسط راه مى‏گذارد، اگر امروز آن را راكد مى‏گذارم و حركت‏ نمى‏كنم، به خاطر اين است كه فردا عقب نمانم، فردا شتاب بردارم و كسانى را كه امروز حركت كردند و پيش افتادند، بگيرم. اگر امروز با آنها حركت كنم، ديگر هيچ وقت به آنها نخواهم رسيد. از همين شتاب‏هاست كه آدمى ضربه مى‏خورد و آسيب‏پذير مى‏شود. بايد ديد و آمد و با همان توجه، اقدام كرد. كسانى كه نمى‏بينند و مى‏آيند، ضربه مى‏خورند. اين ديد و اين توجه؛ يعنى حلم و بيدارى. حركت، ص: 240
🌿حليم‏ كسى است كه مجموعه مسائل را مى‏بيند. كسى است كه لحظه‏ها او را به دنبال نمى‏كشد. كسى است كه آگاه به زمان است. او نه تنها آگاه به زمان است كه پيش از زمان حركت مى‏كند. امام و جلودار است. منتظر ايجاد فرصت‏ها نيست، كه فرصت‏ها را ايجاد مى‏كند. هر كسى كه دَعْوِىِ رسالتى دارد و بر تحقق آن به پا خاسته، بايد در نظر بگيرد كجا بهتر مى‏تواند كار كند. كجا مى‏تواند مسلطتر باشد. بايد مادر شهرها و جايى كه مى‏تواند از آنجا رسالت خود را به بهترين‏ نحو گسترده كند، پيدا نمايد. امروز ام القرى و مادر شهرها كجاست؟ در كجا مى‏توانيم بدون خرج وقتِ زياد، بدون پراكنده شدن، جمع‏آورى و كار كنيم؟ بايد ام القرى را پيدا كنيم؛ چه بسا آموزش و پرورش باشد. دانشگاه باشد. حوزه باشد يا همه اينها باشد. اين طور نيست كه ام القراى ما هم همان مكه، با همان شرايط باشد.
🌿اين طور نيست كه هر جا كه پُركارى است، خوب كار كردن و درست كار كردن هم باشد.
🌿رسول مى‏آيد، آن هم در جزيرة العرب، نه در ايران و نه در روم؛ چون اين جريان وليده تمدن‏هاى بالنده آن روزگار نيست. اين جريان مى‏آيد تا فساد برخاسته از اين تمدن‏هاى مسلط و قدرت‏هاى مهاجم را اصلاح نمايد. پس در جايى كار مى‏كند كه آن‏ها و اكاسره و قياصره عرب‏هاى مزاحم و يهود مخالف را تبعيد مى‏كردند و در جايى مى‏آيد كه شاپور و ديگران، سرها را بريده بودند و دست‏ها را بسته بودند و كتف‏ها را صاحب شده بودند و زير بار برده بودند. درست در جايى كه ظلمات و ضلال سرگرفته، درست در دل تاريكى‏ها چراغ‏ها را بارور مى‏سازد.
🌿رسول دعوت دارد و هدايت دارد؛ به چه چيز؟ و چگونه؟ ديديم كه با فكر و عقل و با بينات و ميزان، اين گونه دعوت مى‏كرد. به چه چيز؟ در يك كلمه به عبوديت حق، همين. كه ادامه‏ى سوره‏ى حمد همين است: «اياك نعبد». و صريح دعوت در سوره‏ى بقره باز همين است: «يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم».
🌿در واقع اين عبوديت همان معرفت دينى و بينش و بصيرتى است كه بدون هيچ مقدمه و موخره‏اى از حضوريات انسان، از قدر و ارزش و اندازه آدمى آغاز مى‏شود و با سنجش معبودهاى گوناگون و عشق‏هاى چند فصل و بت‏هاى عيار، با اين قدر و اندازه‏ى و با سنجش اين معبودها با رب و پروردگارى كه مى‏بخشد و از رحمت و عشق مى‏بخشد، و بخشش‏ها از او كم نمى‏كند؛ كه هيچ چيز از حوزه‏ى حضور او بيرون نمى‏رود و او مالك‏ «يوم العطاء» و «يوم الجزاء» هست و با اين احاطه در وجود همراه است. آدمى با اين سنجش به تكبير و توحيد مى‏رسد و تنها او را انتخاب مى‏نمايد؛ ولى در اين انتخاب، مشكل هست، درگيرى هست با همه چيز و با همه كس، حتى با هوس‏هاى دل و حرف‏هاى مردم و جلوه‏هاى دنيا، و وسوسه‏هاى شيطان‏هاى چند رنگ و پنهان و آشكار و به خاطر همين مشكلات است كه استقامت او مطرح مى‏شود؛ كه جز با او، به سوى او راهى نيست و او با هدايت و شكر و با بلاء و تمحيص، آدمى را مى‏سازد و آن چنان با بلاء بر بت‏هاى او مى‏تازد كه با عجز او را بخواهد و با عجز به ياس گرفتار نگردد؛ چون راه، آن گاه آغاز مى‏شود كه تو تمام مى‏شوى و از معرفت و محبت و عمل و تحمل تو هيچ دست‏آويزى باقى نمى‏ماند، كه اين‏ها به قدر تو هستند، نه به قدر محبوب و معبود تو. و در همين جا اين نكته را بگويم كه اگر دينى و دعوتى بيش از همين عبوديت و توحيد نداشته باشد، همين عبوديت نظام‏ساز است و به ذهنيت و شخصيت و عاطفه‏ى تو نظام مى‏دهد؛ چون تويى كه در حوزه‏ى وجود خودت جز او را كنار گذاشتى و حتى از هوس‏هاى خودت جدا شدى از معرفت دينى تا حكومت دينى، ص: 150
☘️تشكل و جامعه‏ى اسلامى‏ اين دعوت برانگيزه‏ها و نوع رابطه‏ها تأثير مى‏گذارد و اين دعوت، پراكنده‏ها را جمع مى‏نمايد و قدرت‏هاى غريزى و فكرى و عقلى و عاطفى آن‏ها را به هم گره مى‏زند و اين گونه قدرت فراهم مى‏شود، نه بر اساس توانايى بازو و استعداد، كه بر اساس جهت‏گيرى تمامى اين‏ها و نه بر اساس عشيره و فرزند، كه بر اساس اين ربط و پيوند و نه بر اساس منافع مشترك و سنديكاها و احزاب، كه بر اساس مقصد مشترك و جهت مشترك. اين گونه قدرت و تجمع و سازمان شكل مى‏گيرد و نهادينه مى‏شود و نوبت به توزيع و تنظيم قدرت مى‏رسد كه مى‏تواند نه تنها حكومت كه شكل و نوع حكومت را مشخص نمايد. رسول مى‏آيد، با اين دعوت و تشكل و صف، و طبيعى است كه پس از صف و دسته‏بندى نوبت مبارزه و قتال و درگيرى است؛ كه پس از تبيين و صف، نوبت قتال است، كه در سوره‏ى نمل آيه‏ى 45 آمده: «ولقد ارسلنا الى ثمود اخاهم صالحاً ان اعبدوا اللّه فاذا هم فريقان يختصمون». با دعوت به‏ عبوديت، صف و اختصام، تحقق مى‏يابد و مجاهدات و مبارزات رسول اين گونه تبيين مى‏شود. از معرفت دينى تا حكومت دينى، ص: 152
🌿اين هدايت الهى و اين هدايت دينى است كه از حضوريات انسان آغاز مى‏شود. و اين حضوريات غذاى فكر و آموزگار حس و عقل و قلب خواهد بود. و بصيرت و بينشى را پايه خواهد گذاشت كه به‏ حسيّات‏ و عقليّات‏ و اشراقيّات‏ انسان معنى خواهد داد. اصول عقلى تناقض و علّيّت‏، در اين حضوريات ريشه دارند و بدون اين درك حضورى، درك كلى وجود و درك اين اصول عقلى و تجريد و تعميم آنها، صورت نخواهد گرفت. با اين هدايت وجود سردرگم و متحير انسان هدايت مى‏شود و وجود فقير و گرفتار او بى‏نياز مى‏گردد. ضلال به معناى گمراهى نيست؛ اگر با سبيل همراه بشود؛ مثل «ضل السبيل» يا «ضل عن السبيل»، به معناى گمراهى است. به تنهايى، مجهول بودن، مبهم بودن و گم بودن را مى‏رساند. سردرگمى و حيرت را با خود دارد. و اين حالت انسان و موقعيت اوست و با هدايت و خودآگاهى و درك انسان از قدر و ارزش و اندازه‏ى خودش، از اين سردرگمى و حيرت نجات مى‏يابد و جايگاه خويش و نقش و طرح و عمل‏ خود را مى‏شناسد. و سرپرستى اين وجود فقير و محتاج را عهده‏دار مى‏شود. و در رابطه با نيروها و استعدادهاى خويش و در رابطه با اشياء و در رابطه با افراد، مى‏آموزد و آگاه مى‏شود و بى‏نياز مى‏گردد و ديگران را به بى‏نيازى و غنا مى‏رساند. تطهير با جارى قرآن، ج‏1، ص: 347
🌿رسول (ص) از بلوغ تا بعثت همراه بهترين امكانات و بهترين شرايط و بهترين موقعيت‏ها نبود؛ ولى موضع‏گيرى مناسب و برخورد خوب، او را راهياب و بى‏نياز ساخته و او را در زبان‏ها و چشم‏ها و دل‏ها جاى داده و اعتماد و امن را در همراهان او ريخته و او را محمد امين ساخته است. اگر برخورد عزيز و مسلط رسول نبود، بايد گمراهى جزيره و فساد و انحراف و ظلم و تجاوز و فقر و فحشا، او را با خود مى‏برد و اگر غناى او و اگر سرشارى وجود او نبود، بايد ذلت و ضعف، او را از چشم‏ها مى‏انداخت و به امانت‏دارى و عهده‏دارى و گره‏گشايى مظلومان نمى‏رسيد و حِلف‏الفضول را تشكيل نمى‏داد و درگيرى‏ها و اختلاف‏هاى جاهلى و قبيله‏اى را رهبرى و راهنمايى نمى‏كرد. همين كوثر است كه اين‏گونه حضور دارد و خديجه را سرشار مى‏كند تا در دامان مهربان او على (ع) را مى‏پرورد تا آن‏جا كه لقمه در دهان او مى‏گذارد و از انس و بوى خود او را لبريز مى‏نمايد و از او برادرى براى خويش و شوهرى براى فاطمه (ع) و پدرى براى راهبران معصوم و تكيه‏گاهى براى همه و ساقى كوثرى براى هميشه مى‏سازد.
🌿و همين عبوديت است كه بار رسالت را بر دوش او مى‏گذارد كه: «اشْهَدُ انَّ مُحمداً عَبْدهُ و رَسُولُه». و همين رسالت برخاسته از عبوديت‏ است كه‏ رحمت فراگير و حرص بر هدايت و استقامت در دعوت‏ را به دنبال مى‏آورد: «لَقَدْ جاءَكُم رَسُولٌ مِنْ انْفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُم بِالمؤمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»؛ رسولى كه از خود شماست و او را مى‏شناسيد به سوى شما آمده؛ كه رنج‏هاى شما بر او گران و سنگين است. او بر هدايت شما حرص دارد و با ايمان آورده‏ها رأفت و رحمت دارد، گرم و مهربان است. و اگر همه از او پشت كنيد، او توحيد را دارد و توكل بر رب‏العرش را دارد. و اين بار سنگين و رحمت و حرص و استقامت سنگين، او را نمى‏شكند كه تكيه‏گاه محكمى را همراه دارد. كوثر كه از عرش مدد مى‏گرفت، اين‏گونه بر رب العرش العظيم‏ تكيه دارد «فَانْ تَولَّوْا فَقُلْ حَسِبىَ اللَّهُ لا الهَ الَّا هُو عَليه تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ العَرش الْعَظيم».
🌿كوثر اين چشمه‏ى جارى و اين حوضى كه تمام هستى را در برگرفته، بر تمام گوشه‏هاى اين تاريخ جاى پا دارد و نشان موفقيت رسول و ناتمامى و بريدگى دشمنان اوست.
🌿خير با نعمت تفاوت دارد و مصداق با مفهوم نبايد خلط شود و در جاى يكديگر بنشيند، با اين توجه و دقت، تمامى مصداق‏ها و نمونه‏هاى كوثر، تحليل خود را مى‏يابد و مشكلى ايجاد نمى‏كند، در حالى كه ميان نهر و حوض، آن هم نهرى برخاسته از عرش و از سدرةالمنتهى، با ياران زياد و نسل زياد و فاطمه و خديجه، فاصله كم نيست ولى تمامى اينها در برخورد مناسب رسول با هدايت و غنا و هدايت كردن و بى‏نياز كردن و تسلط و عزت و امن و اعتماد و توحيد و عبوديت و رسالت و استقامت و تربيت و جمع‏آورى و هجرت‏ به حبشه و مدينه و هجرت رسول و مدينةالرسول‏، تمامى آنها در اين برخورد جارى و اين كوثر گسترده نهفته است. زندگانى رسول تفسير كوثر است. زندگانى رسول حامل كوثر خداست؛ همان‏طور كه لحظه لحظه‏ى زندگانى او، شكر عطاى كوثر است و صلوة حضور است و وصلت سرفراز و عزت اعتماد
🌿شناخت روحيه‏ها پس از شناسايى ام القرى، مسأله بعد اين است كه با چه كسانى كار كنيم؟ آيا از دم دست شروع كنيم يا بايد انتخاب كنيم؟ مسأله روحيه‏هايى كه بايد با آنها كار را شروع كرد، مسأله وسيع و گسترده‏اى است كه رسول هم راهنمايى مى‏شد. حضرت با وجودهايى كار و حركت خود را آغاز مى‏كرد كه وقتى راه مى‏افتادند، راه هم مى‏بردند. وقتى تو در كنار دريا ايستاده‏اى و غَرقى‏ زياد است، نمى‏توانى سرود يأس بخوانى و يا شعار بدهى و آدم‏ها را صدا كنى، كه بايد دست به كار شوى و براى اين كار هم نمى‏توانى از دَم شروع كنى، كه اگر بخواهى مرده‏هاى آب خورده را بيرون بياورى، بيچاره‏اى. گاهى دشمن مهره‏هايى را دم دست تو مى‏گذارد تا تو بر روى آنها كار كنى‏ و بعد هم از دست بروند. كسانى كه دم دست تو هستند، بايد آنها را رها كنى، كه فقط وقت تو را مى‏گيرند. اينها تاكتيك‏هايى بوده كه دشمن در مراحل مبارزه‏اش داشته و تو را با كسانى كه خودش برايت فرستاده، مشغول نموده است. حركت، ص: 242
🌿علامت‏ها بايد مهره‏ها را شناسايى كنيم. آيا مى‏خواهيم آنها را از زبان‏ها بشناسيم؟ اشكال كار ما اين است كه براى شناسايى مهره‏ها، روى حرف‏ها تكيه مى‏كنيم. آيا مى‏خواهيم آنها را با عمل‏ها، با كارهايى كه مى‏كنند، بشناسيم؟ چه بسا شخصى بتواند خوب بازى كند و بهترين كار را انجام دهد. پس عمل افراد نمى‏تواند معرف آنها باشد؛ چون ممكن است انگيزه‏هاى مختلفى داشته باشد. آيا مى‏خواهيم آنها را از دوستانشان بشناسيم؟ چه بسا دوستانى انتخاب كنند كه راه را بر ما گم كنند. به راستى با اين معيارها مى‏خواهيم نتيجه‏هاى بزرگ به دست آوريم؟! مادامى كه تو در مسير خود، با كسى درگير نشده باشى، با تو كارى ندارد. اگر فرياد و اذان تو، براى او ضرر نداشته باشد، با تو كارى ندارد. آن قدر بخوان تا گلويت تكه تكه شود، ولى همين كه بت او را مى‏شكنى و به آنچه دوست دارد لطمه وارد مى‏كنى، با تو دشمن مى‏شود. در تاريخ مى‏بينيم يوسف به جرم اينكه به جرمى رو نياورد، به همان جرم متهم و زندانى شد. ما مى‏خواهيم با دهن‏ها، آن هم با دهن زليخاها، يوسف‏ها را زندانى كنيم. بايد افراد را با علامت‏ها شناسايى كنيم و اين علامت‏ها نه در عمل‏ها كه در حالت‏ها وجود دارد. خداوند به رسول مى‏فرمايد: «لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ» ؛ اينها (منافقان) را مى‏توانى، نه در خود گفتارها كه در تن صدا، زير و بم كلمات، در حالت‏هاشان، در گردش چشم‏هاشان، شناسايى كنى. پس براى شناسايى افرادى كه مى‏خواهى با آنها كار كنى نه «عمل‏ها»، نه «حرف‏ها» و نه حتى «معاشرت‏هاى مستمر»، هيچ كدام مفيد نيستند؛ چون يك وجود، در تركيب با يك شناخت، چيزى ديگرى غير از آنكه تو حساب كرده‏اى، مى‏شود. يك فلز همين كه چيزى به آن اضافه شود، خاصيت آن به طور كلى دگرگون مى‏شود. اكثر مهره‏هايى كه حساب شده هم انتخاب شده‏اند، در طول حركتشان، در برابر برخوردها و تركيبى كه با حادثه‏ها يا شناخت‏ها و يا علاقه‏هاى جديد داشته‏اند، وضعيت خود را به طور كلى از دست داده‏اند. ما براى شناسايى مهره‏ها، راه‏هاى خاصى داريم كه حداكثر «قدرت» فرد يا «هوش» و يا «فضل» او را نشان مى‏دهد، نه «فضيلت» او را. تو مى‏توانى فضيلت او را هنگامى بشناسى كه از حال طبيعى خارج شده باشد و از زير آوارها بيرون آمده باشد. هنگامى كه بتوانى او را به غضب درآورى تا در آن وضعيت او را مورد بررسى قرار دهى. امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «اگر مى‏خواهى يار بگيرى، بايد او را در چندمرحله بررسى كرده باشى؛ در سفر، در حضر، در غضب‏ و در رضا.» حركت، ص: 244
🌿بايد مهره‏هايى را انتخاب كنيم كه در حادثه‏ها متزلزل نشوند. اين چنين افرادى التهاب ندارند و سقف‏هاى سنگين بر دوش آنها تَرَك بر نخواهد داشت. منى كه در جايگاه و در ام‏ القرى‏؛ چه در دانشگاه، چه در حوزه كار خود را شروع كرده‏ام‏ ، بايد وجودهاى تمام وقت يا نيمه وقت و يا حتى عشقى و تنوع‏طلب را كه براى تنوع كار مى‏كنند، پيدا كنم كه از همين تنوع‏طلب‏ها هم، مى‏توان بهره گرفت. از اين چنين آدم‏هايى؛ آن هم اگر زمينه‏اى باشد، فقط مى‏توان لبى تَر كرد.