eitaa logo
مباحث تربیتی
239 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
1 فایل
نظام تربیتی سوالات تربیتی منابع تربیتی تربیت کودک و بالغ
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿در بينش اسلامى عمل و شغل ملاك ارزش نيست؛ كه عمل‏ها را با عامل‏ها و انگيزه‏هايش مى‏سنجند؛ كه: «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه»؛ هر كس عملش بر طبق نيّتى است كه به عمل شكل‏ مى‏دهد.
💠«يا ايها الذين آمنوا اصبرا و صابروا و رابطوا». آنجا كه يك دسته هستند، اصبروا و آنجا كه دسته‏ها شكل‏ مى‏گيرند، صابروا و در نهايت پيوند و مرابطه‏ و از داخل هماهنگ ساختن و رابطه برقرار كردن دستور كسانى است كه تقوا و فلاح و رويش مى‏خواهند.
💠هر مكتبى سه مرحله تبيين و دو دستگى و درگيرى را ناچار دارد. ابراهيم موسى و عيسى و محمد در مرحله‏ تبيين، آزادى‏ مى‏دهند و امان‏ مى‏دهند و كلام خود را مى‏رسانند. و سپس با تماميت حجت و ظهور كفر صف‏ها مشخص مى‏شود و قتال‏ شكل‏ مى‏گيرد. و اين قتال و درگيرى عين رحمت و محبت است و همچون عذاب حق است كه نشان رحمت و عنايت اوست و همين كه پاك شدى به درجات بهشت راهت مى‏دهند و كدورتت را مى‏شويند و حتى تورات و انجيل از اين پيمان قتال نشانه‏ها دارد.
🌿در اين قرن وحشى، شديدترين نيازها، نياز جهت دادن و شكل‏ دادن و كشف كردن استعدادهاست. نياز رهبرى كردن و تربيت نمودن و بارور ساختن است.
✳️تشويق و توجه و پاداش، چوب كارى و طعنه و توبيخ، همه و همه از عواملى بود كه مى‏شد از آن استفاده برد و به تربيت كودك دست يافت ، كودك انسان از مغز و قلب برخوردار است و مربى بايد در اين روح پايگاه و تشكيلاتى‏ راه بيندازد؛ در مغز كودك شناخت‏ها و آگاهى‏ها و در دل او علاقه و عشق به هدفى و شخصى و راهى را جا دهد و كودك را بسازد.
✳️نه جهان از خوب و بد تشكيل‏ شده، و نه انسان از خوب و بد و روح و لجن. خوبى و بدى، شر و خير، صفت ارتباطهاى انسان با خودش، با جامعه و يا جهان است. هنگامى كه من با اسيد بد رابطه برقرار كردم، صدمه مى‏خورم و بدى مى‏بينم. شر و خير، خوب و بدى، نتيجه‏ى جهت‏گيرى و موضع‏گيرى انسان در هستى و در جامعه و در خويش است.
🌿اين نكته هم بايد در نظر گرفته شود كه خداوند در قرآن هنگامى كه ما را به طبيعت نزديك مى‏كند و حادثه را در چشم ما مى‏گستراند، ما را در طبيعت نگاه نمى‏دارد و در بند حادثه‏ها نمى‏اندازد. مثلا هنگامى كه مى‏خواهد قدرت و شعور خود را در يك صحنه‏ى زيباى طبيعت؛ مثل ريزش باران بر سرزمين خشك مرده نشان دهد، ديگر در بند كيفيت حركت باد و چگونگى تشكيل‏ ابرها و اقسام مختلف ابرها و خصايص آنها نمى‏ايستد؛ چون اينها به علوم طبيعى مربوط هستند كه در اين قسمت‏ها كنجكاوى كنند و معلوماتى تلنبار نمايند. اين كنجكاوى گر چه در علوم طبيعى نافع است و لازم است، اما در اين‏جا كه اين صحنه‏ها به صورت پل و يا نردبانى به كار گرفته شده است كنجكاوى زياد و تعمق در اين پل و چگونگى آن ما را از راه باز مى‏دارد. و چه بسيار فرق است بين كسى كه پل براى او وسيله‏ى عبور است و ديگرى كه اين كار رشته‏ى تخصصى و هدف فكرى او حساب مى‏شود.
☘️آنچه كه اين هماهنگى نيروهاى درونى را به وجود مى‏آورد و تمركز و قدرت تو را تأمين مى‏كند، رياضت‏ها و ورزش‏هاى يوگا نيست؛ كه اين تلقين‏ها خودشان در روح‏هاى عاصى رنگى ندارند و تضادها را حل نمى‏كنند. آنچه كه به اين رياضت‏ها و ورزش‏ها اثر داده، همان قدرت بزرگى است كه در دل تو وسوسه كرده و تو را جلب نموده است و اين قدرت است كه قدرت‏هاى ضعيف‏تر را جذب مى‏كند. ولى تويى كه بالاتر از اين قدرت‏ها و بازى‏ها مى‏خواهى و ارزش خودت را بيش از اينها احساس كرده‏اى، ديگر نمى‏توانى به اين پناهگاه روى بياورى و اين بازى قدرت را در اين شكل‏ و شمائل براى هميشه ادامه بدهى.
✳️«اللهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى‏ نَفْسى‏»؛ بى‏نيازى و غناى مرا در خودم بگذار. مادام كه انسان در خودش جريانى شكل‏ نگيرد و غنايى منزل نكند، هيچ چيز ديگر به جاى او غنايى نمى‏آورد
✳️عشق و ترس، نيروهاى نهفته‏ى انسان را شكل‏ مى‏دهند و راه مى‏اندازند. و هر قدر اين عشق عميق‏تر باشد، اين حركت و گرايش شديدتر خواهد بود.
🔵ما خيال مى‏كنيم كه براى حركت، به يقين، به باور احتياج هست، در حالى كه به تعبير قرآن در سوره‏ى بقره آيه‏ى 45 و 46 خشوع و خشيت حتى با گمان و ظن در انسان شكل‏ مى‏گيرد، كه: «انها لكبيرةٌ الا على الخاشِعينَ الَّذينَ يَظُنُّونَ انَّهُمْ مُلاقوا رَبِّهِمْ ...»
✳️توحيد، جهت گرفتن انسان است از شرك، از نفاق؛ يعنى از پراكندگى‏ها و از بى‏شكلى‏ها. اين توحيد در هستى و در جامعه و در درون انسان شكل‏ مى‏گيرد. در هستى از رب‏النوع‏ها و بت‏ها و در جامعه از طاغوت‏ها و در درون از هوس‏هاى نفس، تو را آزاد مى‏سازد؛ همچون ابراهيم، آزاد از بت‏ها و ستاره‏ها و آزاد از غرورها و از اسماعيل خويش.
✳️رسول افرادش را همراه بينات و كتاب و ميزان تربيت مى‏كند و آنها را شكل‏ مى‏دهد تا بار سنگين رسالت او را به دوش بگيرند.
💠رسول همراه ذكر، نه تلقين، همان آدم‏هاى ساده را به ادراكات حضورى و بلاواسطه‏شان راهنمايى مى‏كرد و با اين بينات يك جريان فكرى در آنها شكل‏ مى‏گرفت. آنها از وضعيت‏ و تقدير و تركيب‏ خودشان كه بلاواسطه احساس مى‏كردند، به حاكمى و به ادامه‏اى و به نقشى مى‏رسيدند
☘️روش كار رسول اين نيست كه فقط كارها پيش برود، بلكه مقصود او اين است كه آدم‏ها با كار خودشان پيش بيايند و ارتقاء وجودى بگيرند و همين نوع مديريت و رهبرى كار را مشكل‏تر هم مى‏كند؛ چون ديگران مى‏توانند از هر وسيله براى رسيدن به مقصود خود استفاده كنند، در حالى كه رسول فقط زمينه‏ى اين استفاده را فراهم مى‏كند و ديگر اين مردم هستند كه با شكر يا كفرشان به قرب و بعد، به رشد و خسر مى‏رسند.
💠درسهايى از انقلاب (قيام) ؛ ص87 انسان بايد همراه‏ بيّنات و كتاب و ميزان، به شناسايى و استخراج و ساخت و رهبرى‏ خويش روى بياورد و خود را نه بر اساس هوس كه براساس قدر و اندازه‏ها و هماهنگ باهدف‏ها و مطابق با نظام، بسازد و شكل بدهد و اين گونه تشكل، همان تدين است كه مى‏تواند، به استعدادهاى عظيم انسان و راه دراز او و نقش مهم‏ او كه لذت و رفاه نيست، بل حركت اوست و آن هم حركتى هماهنگ با استعداد و مطابق با نظام هستى، توجه داشته باشد و او را از تمامى فتنه‏ها و درگيرى‏هاى مزاحم برهاند و از ابتذال و انحراف نجات بدهد. انسان پس از آزادى از تمامى بت‏ها و اسارت‏ها، بايد از خود آزادى هم آزاد شود و اين نيروى عظيم به تشكل و حركت و نور منتهى شود. وگرنه همچون آبى كه پس از تبخير، هرز برود و توربين‏ها را نگرداند و حركت و نور نيافريند، همچون تبخير هرز، از دست مى‏رود و به كار نمى‏آيد. ✅دين، شكل انسان آزاد است. و انسان پس از آزادى به دين مى‏رسد و اين شكل و اين تدين، شكلى است كه با قدر و استعداد و با نظام هستى‏ و جهانى كه در آن زندگى مى‏كنيم و با مقصدى‏ كه استعداد عظيم ما از آن حكايت دارد.
✳️من اصلًا برايم مهم‏ نيست كه چه پيش مى‏آيد، بلكه اين خيلى مهم‏ است كه بدانم در هر پيش آمد چه بايد بكنم؛ ما أدرى ما يفعل بى و لا بكم‏؛ پيشامدها را من نمى‏خواهم حدس بزنم. اين دوستِ من تا آخر بد نيست، تا آخر هم مهربان نيست. لحظه‏هاى بغض و محبت را با هم دارد؛ دشمنى و نفرت را و دوستى و انس را با هم دارد. من بايد براى همه‏ى اين لحظه‏ها حسابى باز كنم. ان أَتّبع الّا ما يوحى‏ الىَ‏؛ من مى‏دانم كه چه بايد بكنم. در هر پيشامد اگر من احتمالات برخوردها را در نظر گرفته باشم و براى هر سرى كلاهى آماده كرده باشم، آنموقع احتمالات گوناگون من را غافلگير نمى‏كند، حتى نامحتمل‏ها من را غافلگير نمى‏كند. آماده هستم. مى‏دانم اگر كافر شد، اگر مرتد شد، اگر مسلمان شد، اگر مجتهد شد چه بايد بكنم.
💠آزادى، انتخاب ماست. آزادى موضع گيرى ماست. اين مهم‏ نيست كه در چه موقعيت، در چه شرايطى هستيم؛ مهم‏ اين است كه در موقعيت‏ها، چه وضعيتى داريم و چگونه ايستاده‏ايم و موضع گرفته‏ايم.
❇️مهم‏ قدرت‏ها و آگاهى‏ها نيستند، كه مهم‏ جهت به كار انداختن قدرت و صنعت و به كار بردن نيروها و نشان دادن آگاهى‏ها است.
❇️آخر مهم‏ رسيدن نيست، مهم‏ در راه بودن است و كسى كه در راه است و در روى مرز است، ديگر بن بستى ندارد. بودن و نبودن، ماندن و رفتن برايش يكسان است، نه ترسى دارد از آينده و نه حزنى از گذشته و نه تزلزلى در حال.
🔵قدرت‏ها مهم‏ نيستند، مهم‏ اين است كه با اين قدرت چه چيزى را دنبال كنيم و چه چيزى را بخواهيم و چه كسى را نشان بدهيم؛ خويش را و يا او را، خود را و يا خدا را.
💠من كه اختيار اين‏ها را ندارم و محكوم اين‏ها هستم، ناچار حاكمى خواهم داشت كه اختياردار من و بخشنده‏ى من است. اين كه اين حاكم كيست؟ طبيعت است، قانون‏ها هستند يا هر چيز ديگر براى من مهم‏ نيست؛ چون اين حاكم هنگامى كه خصوصياتش را شناختم، از اين احتمال‏ها نجات پيدا مى‏كنم. اكنون اين نكته را يافته‏ام كه من اختيار خودم را ندارم و توانايى‏هاى من به من مربوط نيستند؛ با خواست من نيامده‏اند و با خواست من نمى‏مانند، همين نشان مى‏دهد كه نه افتخارى به اين‏ وجود ابتدايى مى‏توانم داشته باشم و نه مى‏توانم در همين وجود مسايل را حل كنم؛ كه من بيرون از اين وجود محكوم، حاكمى را مى‏يابم. با چه خصوصياتى ...؟ 📒روش نقد
✳️اين درست است كه تو بى‏نهايت راه در پيش دارى، ولى در هر لحظه بيش از يك گام برايت نيست. نظم به تو كمك مى‏كند كه بفهمى گام اول را از كجا بردارى و سپس گام‏هاى بعد را. اين درست است كه كارهاى زياد داريم، ولى گرفتارى ما در هر لحظه بيش از يك كار نيست و آن مهم‏ترين‏ كار است، نه تمامى آن همه كار. و همين مفهوم از نظم، تو را قادر مى‏سازد كه اهميت‏ها را بشناسى و از جايى شروع كنى. صراط ص 12
❇️كلمه عبد به معناى عبادت كردن است، ولى هنگامى كه با مفعولش مى‏آيد، مثل‏ فَاعْبُدِ اللَّهَ‏ و اعْبُدْ رَبَّك‏، در اين تركيب معنايش عبوديت مى‏شود. عبادت خدا يعنى عبادتى كه از امر او الهام مى‏گيرد و مهمترين‏ كار در لحظه است؛ يعنى عبوديت. اين يك مرحله از اخلاص در دين.