eitaa logo
مباحث تربیتی
239 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
1 فایل
نظام تربیتی سوالات تربیتی منابع تربیتی تربیت کودک و بالغ
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ايمان و انتخاب‏ همراه‏ خلوت‏ و سكوت، و تفكر و ارزيابى‏ معبودها، و تعقل و سنجش‏ آنها، با بدست آوردن‏ معيار انتخاب‏ و ميزان حق‏، به‏ تكبير و شهادت‏ رسيديم. انسانى كه‏ حُبُّ الخير و عشق به خوبى در او جريان گرفته، همراه اين شهادت، ديگر كمبودى نخواهد داشت‏ و به راه خواهد افتاد. من به شهادت رسيده‏ام كه اين خوب است و من از عشق به خوبى سرشارم، پس ديگر درنگى نيست. گرايش است و ايمان، گرويدن است و رفتن. ما از عشق سرشاريم، ما عاشق آفريده شده‏ايم، احتياجى نيست كه درخود چيزى بيافرينيم و يا نيرويى بسازيم. ما اگر از تفكر و تعقل خود بهره بگيريم و ميان خودمان و محبوب‏هايمان و ميان محبوب‏هايمان با يكديگر مقايسه كنيم، به راه مى‏رسيم و مى‏يابيم. گرچه هنوز هم آزاديم كه ادامه بدهيم و يا همراه اين بينش و همراه اين يقين، از راه چشم بپوشيم و باز گرديم. اين عظمت انسان است، اين تفاوت انسان است كه مى‏تواند با اين همه نيرو، عصيان كند و سركش شود. و مى‏تواند پس از تشهد به تسليم برسد؛ تسليمى بزرگتر از عصيان. تسليمى كه عصيان‏ها را در خود دارد. تسليمى كه عصيان مضاعف است؛ عصيان بر عصيان است و سركشى بر خود سركشى‏ها. عشق اينگونه در ما شكل مى‏گيرد و پيچيده مى‏شود و اينگونه شهوات و هوس‏ها، به ايمان تبديل مى‏شوند و تو كه تا ديروز براى هيچ‏ها مى‏سوختى رو به حق مى‏آوردى و براى او مى‏شورى. تو كه روزى چند تومان از صبح تا شام، به كارت مى‏انداخت، امروز كه خودت را يافته‏اى، ديگر تمامى زمين هم، به راهت نمى‏اندازد و محركت نمى‏شود. اما اشاره‏ى عشقى كه هست آفرين است و گوشه‏ى چشم محبوبى كه خداوند عشق است، تو را بر پا مى‏دارد، خواب از چشم و راحت از بدن و رنج از كارت مى‏گيرد. ديگر رنجى نيست، همان طور كه آرامى نيست و با اين همه حركت، غرورى نيست، كه ديگران براى هيچ‏ها، عمرهاشان را گذاشته‏اند و ما براى محبوب بزرگتر، هنوز يك نفس نداده‏ايم. شرممان باد كه سر بلند كنيم، كه او اين همه حركت را تا ما ادامه داده است و ما اينها را به ركود كشانده‏ايم. راستى قسم به حركت كه انسان ماندگار است. قسم به رفتن كه انسان راكد است. و اين ركود و ماندگارى در همه جا نيست، كه فقط در برابر خداوند هستى و رب الارباب است؛ انَّ الْانْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُود. انسان در برابر خداوندش سركش است با اينكه او به شهادت رسيده است. وَ انَّهُ عَلى‏ ذلِكَ لَشَهيد. با اينكه مى‏بيند تمامى حركت‏ها تا او ادامه دارند و تمامى هستى براى او بى‏آرامند و مى‏بيند خودش هم براى ديگران آرامى ندارد، كه دلش از عشق سرشار است. وَ انَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديد. انسان با اين همه ماندگار است. قُتِلَ الانْسانُ ما أَكْفَرهَ. مرگ بر او چقدر ناسپاس است. با اين مقايسه‏ها، عشق به خود و در نتيجه عشق به خدا، در تو سبز مى‏شود و رفته رفته تو را به تولدى ديگر مى‏رساند. تو از شكم عادت‏ها و غريزه‏ها بيرون مى‏آيى و از بند تعلق‏ها آزاد مى‏شوى. ديگر حركت‏ تو وابسته به علاقه‏ى تو نيست. تو در هر لحظه، رجحان‏ها را در نظر مى‏گيرى و بهترين‏ را مى‏آورى، خواه دوست داشته باشى يا نداشته باشى. تو انسانى، ديگر بازتابى حركت نمى‏كنى و از غريزه الهام نمى‏گيرى. حركت تو بايد از تمامى كانال‏هاى وجودت بگذرد. از تفكر و تعقل و از انتخاب تو مايه بگيرد. راستى كه چقدر هماهنگى، اين همه نيرو چگونه هم دست مى‏شوند و تو را پيش مى‏رانند. فكر، عقل و عشق، دست در دست هم مى‏گذارند و تو را از عشق‏هاى كوچكتر و معبودهاى بى‏خاصيت جدا مى‏سازند. اين ايمان، اين عشق، مركبى است كه تو را به صراط مى‏كشاند. انَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذينَ آمَنُوا الى‏ صِراط مُسْتَقيم‏ . اين خداست كه با عشق تو، با ايمان تو، تو را به سوى صراط مستقيم و نزديك‏ترين راه تا رشد تو پيش مى‏برد. صراط، ص: 90
🌿حقيقت اين است كه بايد راه افتاد و از به خونْ نشسته و به خون خفته اولياء خدا؛ از على (ع) در كوفه و از حسين (ع) در نينوا، درس قيام و ايستادگى، حركت‏ و سلوك، سرعت و شتاب، سبقت و مسابقه و خلوص را آموخت و به دست آورد و اين سلوك را با بهترين‏ هدف‏ها؛ عبوديّت، رضا و «لهف الى جود اللَّه» همراه كرد، كه ملهوف كسى است كه گرفتار و مستغيث است.
🌿نيروى كنجكاوى فكر را به جريان مى‏اندازد، فكر از معلوم‏ها به مجهول‏هايش مى‏رسد. گسترش علوم، دريچه‏هاى تازه‏اى به روى او باز مى‏كند. او به سوخت تازه و مركب تازه و خانه‏ى تازه دست مى‏يابد. سپس عقل اين سوخت‏ها و مركب‏ها و ... را با قديمى‏ها مى‏سنجد و بهترين‏ را نشان مى‏دهد. سپس غريزه‏ى بهتر طلبى و جلب نفع ما، ضامن اجراى اين سنجش و انتخاب مى‏گردد و در نتيجه حركت‏ شروع مى‏شود.
🌿فكر و عقل و عشق با هم تضادى ندارند، كه هر يك ديگرى را به دنبال مى‏آورد. فكر مى‏يابد و عقل مى‏سنجد و عشق به بهترين‏ دست مى‏دهد و حركت‏ و عمل شروع مى‏شود.
🌿بهترين‏ طرح‏ها، مادام كه با تهيه‏ى مهره‏ها و كارها و با تقويت خويش و تضعيف دشمن همراه نباشد، فقط طرح خوبى خواهد بود كه بد با آن روبه‏رو شده‏ايم.
🌿چرا محمد (ص) در حديبيه صلح مى‏كند و على (ع) در صفين زير بار نمى‏رود، ولى ميزان اهميت و انتخاب بهترين‏ كار در هنگام تزاحم، داستان صلح و جنگ را توضيح مى‏دهد. اگر على (ع) زير بار نمى‏رود براى اين است كه رها كردن معاويه غرامت سنگينى مى‏آورد و اين پيام قرآن است كه مى‏گويد: «وَ لاتَهِنُوا وَ لاتَحْزَنُوا» و مى‏گويد: «لاتُبْطِلُوا اعْمالَكُمْ»، ولى رسول صلح را مى‏پذيرد و با اين صلح يهود را تضعيف مى‏كند تا آنجا كه به فتح مكه روى مى‏آورد و تهاجم نهايى را شروع مى‏نمايد.
🌿آنها كه به دين قيم رو آوردند و با شناخت قدر خويش و ارتباط خويش با نظام و با جامعه، به اسلام و سپس به ايمان و عشق حق و سپس به عمل صالح رسيدند، اينها بهترين‏ خلق هستند كه امكانات خود را به كار گرفته‏اند و در راه هم نمانده‏اند و سنگ راه نگرديده‏اند.
🌿بهترين‏ كار در اين قدر گفت‏وگوى علم و رسيدن به آگاهى و بينشى است كه بتواند در اين طرح و تصميم كمك كار باشد. كسى كه از اين تقدير و برنامه ريزى محروم مانده باشد، از سرمايه‏هايى كه براى او مى‏گذارند و از فرشته‏هايى كه نازل مى‏شوند بى‏بهره خواهد ماند و به خسارت خواهد رسيد.
🌿«لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلًا مّن رَّبّكُمْ»؛ بر شما باكى نيست كه در طلب هر گونه فضل و بخششى از پروردگار خود باشيد، كه در حج اين همه هست و شما مى‏توانيد از اين همه خوبى توشه برداريد، به خصوص آنجا كه بهترين‏ توشه‏ها را شناخته‏ايد و توشه اطاعت و زادِ راهِ حرمِ وصل را هم به دست آورده‏ايد. پس هر تجارت و داد و ستد و جست‏وجوى نعمت و عنايتى مجاز است و به اندازه‏اى كه به طاعت خدا گره بخورد و با اخلاص در نيّت و عمل همراه باشد، محبوب و مطلوب است؛ چون كارها با پشتوانه خود ارزش مى‏گيرند و پشتوانه عمل، نيّت و انگيزه آن است.
🌿هر كسى كه دَعْوِىِ رسالتى دارد و بر تحقق آن به پا خاسته، بايد در نظر بگيرد كجا بهتر مى‏تواند كار كند. كجا مى‏تواند مسلطتر باشد. بايد مادر شهرها و جايى كه مى‏تواند از آنجا رسالت خود را به بهترين‏ نحو گسترده كند، پيدا نمايد
🌿بايد جايگاهى كه مى‏خواهيم كار خود را از آنجا شروع كنيم، بررسى كنيم. هر طرحى كه مى‏خواهد اجرا شود، رسالتى كه مى‏خواهد تحقق پيدا كند، بايد جايگاه مناسب آن انتخاب شود، نه اينكه از دم دست شروع شود. رسول اللَّه (ص) در جزيره، در مكه، در ام القرى، در مادر شهرها شروع به كار مى‏كند. حضرت به جاى اينكه سفرهاى متعدد تبليغى را عهده‏دار شود و به اين طرف و آن طرف برود، در جايگاهى ايستاده كه مى‏تواند به هر تشنه‏اى آب رساند و هر طالبى را سرپرستى كند. رسالت‏ها بايد از پايگاه خود شروع شود وگرنه دعوت‏هاى بزرگى كه در جايگاه مناسب نبوده، موج چندانى به وجود نياورده و از بين رفته است.
🌿هر تجارت و داد و ستد و جست‏وجوى نعمت و عنايتى مجاز است و به اندازه‏اى كه به طاعت خدا گره بخورد و با اخلاص در نيّت و عمل همراه باشد، محبوب و مطلوب است. چون كارها، با پشتوانه‏ى خود ارزش مى‏گيرند و پشتوانه‏ى عمل، نيّت و انگيزه آن است.
🌿به فرموده‏ى حضرت رضا بهترين‏ زندگى‏ها زندگى كسانى است كه ديگران در آن زندگى به خوبى‏ها و نوايى رسيده‏اند. «مَنْ حَسُنَ عَيْشُ النَّاسِ فى‏ عَيْشِهِ» آن‏ها كه به ديگران نمى‏پردازند يا محكوم حسادت‏ها و يا محاصره‏ى رقيب‏هاى خارج و همراهان داخل خواهند شد. كسانى كه كارها را تقسيم مى‏كنند و اين اصل مديريت را در نظر مى‏گيرند هميشه مى‏توانند با مديرهاى پرورش يافته كارهاى متراكم را بشكنند و مى‏توانند با دست خالى و ذهن فارغ نظارت كنند و گره‏ها را بگشايند و كارهاى مشكل‏تر را راهگشا باشند.
🌿نقش و شغل مهم نيست كه علاقه داشته باشيم يا نداشته باشيم، كه محرك ما ديگر غريزه و علاقه‏هاى ما نيست، كه ما مى‏خواهيم مهم‏ترين كار در هر لحظه را انجام دهيم و چه بسا بهترين‏ و مهم‏ترين كار در يك لحظه، پاك كردن بينى يتيمى باشد و يا شمشير به دست گرفتن و يا ضَرَبَ يَضْرِبُ خواندن و يا نخود و لوبيا را به پاكت‏ها ريختن.
🌿عميق‏ترين نيازى كه يك جامعه دارد، نياز به رهبرى و به تربيت و به آگاهى دادن و خلاصه به‏ روشنفكرى‏ و روشندلى‏ است.
🌿بهترين‏ راه براى به كار انداختن فكر، طرح سؤال‏هايى حساب شده است.
🌿اين‏ها كه از شوق و شور برخوردارند و با عشق و علاقه كار مى‏كنند، ناچار براى كار خود از تمام امكانات فكرى و مالى استفاده مى‏كنند و در كار خود مى‏انديشند و مشورت مى‏كنند تا از بهترين‏ راه و در كمترين وقت به نتيجه برسند.
🌿انسان همين كه فكرى در ذهنش نقش مى‏بندد، همين كه ماشينش امكان حركت پيدا مى‏كند، از دم شروع مى‏كند و مى‏رود. غافل از اينكه اين مقدار حركت را بايد كنترل كند تا موتورها بارور شوند. اين سرعت را بايد كنترل كند تا سرعت‏هاى بيش‏ترى به دست آورد. باغبان‏ها، درخت‏هايى را كه زود بار مى‏دهند، ميوه و بار آنها را مى‏كَنَند كه بعدها از پا نيفتند. ما زود شروع مى‏كنيم. هنوز بال در نياورده، پرواز مى‏كنيم. اينجاست كه زود از پا مى‏افتيم و طعمه ديگران مى‏شويم. جايگاه‏ها را در نظر نمى‏گيريم. ام القرى را در نظر نمى‏گيريم. ام القراى رسول مكه است، ام القراى ما كجاست؟ حركت، ص: 239
🌿هر حركتى بايد مقدمات خود را داشته باشد و الّا خرد مى‏شود و عقيم مى‏ماند. در هر حال كسى كه مى‏خواهد كارى را شروع كند، نبايد شتاب زده عمل كند كه‏ حلم‏ مى‏خواهد و حلم؛ يعنى بيدارى. منى كه مى‏خواهم اقدامى كنم، مى‏خواهم ظهور كنم، مى‏خواهم آشكار شوم، در كجا و از چه راهى بهتر مى‏توانم ظهور كنم؟ كجا بهتر مى‏توانم موج گسترده‏اى ايجاد كنم و به نتيجه برسم؟ چه بسا به خاطر ظهور گسترده‏تر، دو روز تأخير كنم، ولى اين تأخير، نه توجيه است و نه كند كارى؛ چرا كه وقتى مى‏دانم ماشين مرا وسط راه مى‏گذارد، اگر امروز آن را راكد مى‏گذارم و حركت‏ نمى‏كنم، به خاطر اين است كه فردا عقب نمانم، فردا شتاب بردارم و كسانى را كه امروز حركت كردند و پيش افتادند، بگيرم. اگر امروز با آنها حركت كنم، ديگر هيچ وقت به آنها نخواهم رسيد. از همين شتاب‏هاست كه آدمى ضربه مى‏خورد و آسيب‏پذير مى‏شود. بايد ديد و آمد و با همان توجه، اقدام كرد. كسانى كه نمى‏بينند و مى‏آيند، ضربه مى‏خورند. اين ديد و اين توجه؛ يعنى حلم و بيدارى. حركت، ص: 240
🌿حليم‏ كسى است كه مجموعه مسائل را مى‏بيند. كسى است كه لحظه‏ها او را به دنبال نمى‏كشد. كسى است كه آگاه به زمان است. او نه تنها آگاه به زمان است كه پيش از زمان حركت مى‏كند. امام و جلودار است. منتظر ايجاد فرصت‏ها نيست، كه فرصت‏ها را ايجاد مى‏كند. هر كسى كه دَعْوِىِ رسالتى دارد و بر تحقق آن به پا خاسته، بايد در نظر بگيرد كجا بهتر مى‏تواند كار كند. كجا مى‏تواند مسلطتر باشد. بايد مادر شهرها و جايى كه مى‏تواند از آنجا رسالت خود را به بهترين‏ نحو گسترده كند، پيدا نمايد. امروز ام القرى و مادر شهرها كجاست؟ در كجا مى‏توانيم بدون خرج وقتِ زياد، بدون پراكنده شدن، جمع‏آورى و كار كنيم؟ بايد ام القرى را پيدا كنيم؛ چه بسا آموزش و پرورش باشد. دانشگاه باشد. حوزه باشد يا همه اينها باشد. اين طور نيست كه ام القراى ما هم همان مكه، با همان شرايط باشد.
🌿اين طور نيست كه هر جا كه پُركارى است، خوب كار كردن و درست كار كردن هم باشد.
🌿رسول مى‏آيد، آن هم در جزيرة العرب، نه در ايران و نه در روم؛ چون اين جريان وليده تمدن‏هاى بالنده آن روزگار نيست. اين جريان مى‏آيد تا فساد برخاسته از اين تمدن‏هاى مسلط و قدرت‏هاى مهاجم را اصلاح نمايد. پس در جايى كار مى‏كند كه آن‏ها و اكاسره و قياصره عرب‏هاى مزاحم و يهود مخالف را تبعيد مى‏كردند و در جايى مى‏آيد كه شاپور و ديگران، سرها را بريده بودند و دست‏ها را بسته بودند و كتف‏ها را صاحب شده بودند و زير بار برده بودند. درست در جايى كه ظلمات و ضلال سرگرفته، درست در دل تاريكى‏ها چراغ‏ها را بارور مى‏سازد.
🌿رسول دعوت دارد و هدايت دارد؛ به چه چيز؟ و چگونه؟ ديديم كه با فكر و عقل و با بينات و ميزان، اين گونه دعوت مى‏كرد. به چه چيز؟ در يك كلمه به عبوديت حق، همين. كه ادامه‏ى سوره‏ى حمد همين است: «اياك نعبد». و صريح دعوت در سوره‏ى بقره باز همين است: «يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم».
🌿در واقع اين عبوديت همان معرفت دينى و بينش و بصيرتى است كه بدون هيچ مقدمه و موخره‏اى از حضوريات انسان، از قدر و ارزش و اندازه آدمى آغاز مى‏شود و با سنجش معبودهاى گوناگون و عشق‏هاى چند فصل و بت‏هاى عيار، با اين قدر و اندازه‏ى و با سنجش اين معبودها با رب و پروردگارى كه مى‏بخشد و از رحمت و عشق مى‏بخشد، و بخشش‏ها از او كم نمى‏كند؛ كه هيچ چيز از حوزه‏ى حضور او بيرون نمى‏رود و او مالك‏ «يوم العطاء» و «يوم الجزاء» هست و با اين احاطه در وجود همراه است. آدمى با اين سنجش به تكبير و توحيد مى‏رسد و تنها او را انتخاب مى‏نمايد؛ ولى در اين انتخاب، مشكل هست، درگيرى هست با همه چيز و با همه كس، حتى با هوس‏هاى دل و حرف‏هاى مردم و جلوه‏هاى دنيا، و وسوسه‏هاى شيطان‏هاى چند رنگ و پنهان و آشكار و به خاطر همين مشكلات است كه استقامت او مطرح مى‏شود؛ كه جز با او، به سوى او راهى نيست و او با هدايت و شكر و با بلاء و تمحيص، آدمى را مى‏سازد و آن چنان با بلاء بر بت‏هاى او مى‏تازد كه با عجز او را بخواهد و با عجز به ياس گرفتار نگردد؛ چون راه، آن گاه آغاز مى‏شود كه تو تمام مى‏شوى و از معرفت و محبت و عمل و تحمل تو هيچ دست‏آويزى باقى نمى‏ماند، كه اين‏ها به قدر تو هستند، نه به قدر محبوب و معبود تو. و در همين جا اين نكته را بگويم كه اگر دينى و دعوتى بيش از همين عبوديت و توحيد نداشته باشد، همين عبوديت نظام‏ساز است و به ذهنيت و شخصيت و عاطفه‏ى تو نظام مى‏دهد؛ چون تويى كه در حوزه‏ى وجود خودت جز او را كنار گذاشتى و حتى از هوس‏هاى خودت جدا شدى از معرفت دينى تا حكومت دينى، ص: 150
☘️تشكل و جامعه‏ى اسلامى‏ اين دعوت برانگيزه‏ها و نوع رابطه‏ها تأثير مى‏گذارد و اين دعوت، پراكنده‏ها را جمع مى‏نمايد و قدرت‏هاى غريزى و فكرى و عقلى و عاطفى آن‏ها را به هم گره مى‏زند و اين گونه قدرت فراهم مى‏شود، نه بر اساس توانايى بازو و استعداد، كه بر اساس جهت‏گيرى تمامى اين‏ها و نه بر اساس عشيره و فرزند، كه بر اساس اين ربط و پيوند و نه بر اساس منافع مشترك و سنديكاها و احزاب، كه بر اساس مقصد مشترك و جهت مشترك. اين گونه قدرت و تجمع و سازمان شكل مى‏گيرد و نهادينه مى‏شود و نوبت به توزيع و تنظيم قدرت مى‏رسد كه مى‏تواند نه تنها حكومت كه شكل و نوع حكومت را مشخص نمايد. رسول مى‏آيد، با اين دعوت و تشكل و صف، و طبيعى است كه پس از صف و دسته‏بندى نوبت مبارزه و قتال و درگيرى است؛ كه پس از تبيين و صف، نوبت قتال است، كه در سوره‏ى نمل آيه‏ى 45 آمده: «ولقد ارسلنا الى ثمود اخاهم صالحاً ان اعبدوا اللّه فاذا هم فريقان يختصمون». با دعوت به‏ عبوديت، صف و اختصام، تحقق مى‏يابد و مجاهدات و مبارزات رسول اين گونه تبيين مى‏شود. از معرفت دينى تا حكومت دينى، ص: 152