🌿در هر حال، دل آزاد، دل عاشق، عرش خداست و پايتخت اوست. اين دل با دو انگشت جمال و جلال حق مىطپد و با امر و دستور او حركت مىنمايد. و از امر او سه عنصر نيت و سنت و اهميت به ظهور مىرسد و عبوديت محقق مىشود. و عبوديت و بندگى صراط مستقيم است و نزديكترين راه تا رشد انسان و شكوفايى وجود اوست. 👈و با اين صراط است كه به سبل و راهها مىرسيم. و هر سبيلى كه نشان عبوديت و صراط را نداشته باشد و به آن منتهى نگردد، ضلالت و گمراهى است و با همين توضيح است كه عبادات و رياضات و شريعت و طريقت، مادامى كه از حقيقت و عبوديت برنخاسته باشد، راه به جايى نمىبرد و جز گمراهى زياد نمىكند. اگر در صراط بندگى و عبوديت بودى، تو را به سبل و راهها و تكليفهايت هدايت مىكنند، كه؛ الَّذينَ جاهَدوا فينا؛ كسى كه در ما و در صراط ما است، لَنَهْدينَّهُمْ سُبُلَنا؛ بدون شك و به طور حتم او را به راههايى كه به ما مىرسد، هدايت مىنماييم.
🌿آدمى كه خودش را گم مىكند، ناچار به ديگران روى مىآورد و دنيا در چشمش بزرگ مىشود و به ادامهى خودش كافر مىشود و از خدا چشم مىپوشد و به سوى غير او دعوت مىنمايد و در اين مرحله است كه ضلال انسان، همراه اضلال و گم كردن خدا، به اوج مىرسد.
https://eitaa.com/tarbeit
🌿اگر به كسى تنه بزنيم، مىگوييم ببخشيد، وقتى تخم مرغى از دست ما مىافتد و مىشكند، ناراحت مىشويم، اگر كفشى از ما گم مىشود، مدام دنبالش مىگرديم، ولى خودمان گمشده ايم، هستى ما گم شده است، نعمتهاى حق را گم كرده ايم و هيچ باكى نداريم و اين گم كردنها را جزء بدهكارىها و باختهاى خود به حساب نمى آوريم.
https://eitaa.com/tarbeit
🌿غرور، فريب نعمتها را خوردن و امكانات را ملاك گرفتن است، در حالى كه داده ها ملاك نيست، بازده مىخواهند و مسئوليت مى گذارند، غرور ملاكها را گم كردن است و تكيه گاهى هم مىخواهد.
🌿غرور نعمتها را در نظر گرفتن است. و عجب، نسبت نعمت را گم كردن است و عناد، بدون تكيه بر نعمت از لجاجت و حسادت و محروميت و ضربه خوردن و خودنمايى كردن و تكروى الهام گرفتن است و 👈كبر با تكيه بر نعمت، از حق چشم پوشيدن است.
🌿عدالت اين است كه از هر كس به اندازه ى وسعت و سرمايه اش، كوشش و سود بخواهند.
🌿 مؤمن بيش از يهودى كار مىكند، اما كمتر از درويش برمىدارد و همين معناى قناعت است. قناعت؛ يعنى كم برداشت كردن، نه كم كار كردن
🌿موحّد نمىتواند در جامعه اى كه طاغوتها حاكمند، آرام بگيرد، بىتفاوت و يا سازشگر باشد. مؤمن عاشق، كه به خلق علاقمند است نمىتواند شاهد از دست رفتن خلق باشد و آرام بنشيند. سازشگرى و بى تفاوتى، با ايمان و عشق حق و با توحيد؛ يعنى تنها خدا را دوست داشتن و او را معشوق گرفتن، نمى سازد. تنها يك راه مى ماند و آن هم مبارزه.
🌿انفاق و بخشش و يا مواسات و يا بالاتر، ايثار، به زيربناهاى محكمى نيازمند هستند. مادام كه اين پايهها استوار نباشند انفاق شكل نخواهد گرفت و رشد نخواهد كرد.
اصولًا آنهايى كه مىخواهند طرحهاى اسلامى را مطالعه كنند ناگزيرند كه زيربناهاى آن را در نظر بگيرند وگرنه آن طرحها همانند ساختمان محكمى هستند كه در فضا تصويرش را بكشند، در ميان زمين و هوا جايگزينش نمايند.
انفاق يكى از همين طرحهاست كه بايد از ارزش، انگيزه، اندازه، شكل و روش، مصرفها، مانعها، وسعت و گستردگى آن گفت وگو شود.
https://eitaa.com/tarbeit
🌿انفاق بايد براى دهنده و گيرنده رشد و حركت بياورد؛ چون غرض از انفاق، سير شدن شكمِ گيرنده نيست. خدا خود بهتر مىتوانست شكمها را سير كند و فقرها را از اول مرتفع نمايد.
عدّه اى كه خيال كرده اند انفاق فقط براى همين پر كردن است اعتراض داشتند و با اتكاء به اين آيه مى پرسيدند: «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ »؛ آيا ما كسانى را غذا بدهيم كه اگر خدا مىخواست خودش به آنها غذا مىداد؟
اين است كه دهنده بايد در زمينهاى انفاق كند كه به رشد و رضوان و نور و برسد و همانطور كه گذشت، گرفتار منّت و اذيّت و عُجب و رياء نگردد.
و بايد به گونه اى انفاق كند كه خلق را بت پرست و متملّق و ذليل، بارنياورد. عده اى خيال مىكنند بايد به فقير تأمين داد كه هر وقت نداشتى سراغ من بيا و از من بگير.
🌿درباره ى دهنده و انفاق كننده بايد ملاحظاتى بشود كه دهنده دچار:
1- منّت
2- اذيّت و بازگو كردن،
3- رياء و خودنمايى،
4- عجب و باد آوردن،
5- و اسراف و زياده روى نگردد و زيربناى انفاق بايد محكم شود تا اين فسادها بار نيايند و مقدار انفاق بايد با مقدار شناخت و ظرفيت و وسعت روحى افراد مناسب باشد تا اسراف، تحقق نيابد.
🌿 «وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ»؛ بدترين خلق خدا كسى است كه هم خودش گم شده و هم باعث گمشدن ديگران شده باشد.
🌿وقتى كه من گم شدم و ندانستم چه قدر ارزش دارم، هر كس مى تواند مرا به هر قيمتى بخرد، با يك بارك اللَّه از دست مى روم ولى وقتى كه دانستم صد هزار تومان ارزش دارم، ديگر با پنجاه هزار تومان معامله نمى كنم و اگر بدانم به بهشت مى ارزم، با دنيا معامله نمى كنم و اگر بدانم كه خدا خريدار من است و او را خريدار خود ببينم، ديگر حتى با بهشت هم سودا نمى كنم. آنهايى كه مى گويند: «يا نَعِيمى وَ جَنَّتى وَ يا دُنياىَ وَ آخِرَتِى»، با اين نگاه همراهند.
🌿رحِمَ اللّه ُ امرَءً عَرَفَ قَدرَهُ وَ لَم يَتَعَدَّ طَورَهُ
رحمت كند مردى را كه قدر خويش را بشناسد و از حدّ خود درنگذرد.
رحم الله امرأ عرف قدر نفسه .
«قِیمَهُ کُلِّ إمرئٍ ما یُحْسِنُهُ»
https://eitaa.com/tarbeit
🌿در هر لحظه، هزارها شيطان رهِ گمگشته مى زنند، تو راحت مقصد را بشناسى و راه را بيابى. خودت و قدر خودت را بشناسى و به غير حق رو نيندازى و به غير او نظر نكنى؛ «وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ ناضِرَة، الى رَبّها ناظِرَة».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا میتوانید از ریاست فرار کنید مگر واجب شود❗
🌿اگر تو نقش خودت را بشناسى، شغل خودت را مى يابى و ديگر وسوسه هاى فردى و گروهى گمراهت نمى كند. مخصوصاً اگر با توجّه با اهداف و مبانى و روش بيّناتى همراه باشى، مقهور آسمان ريسمانها نمى شوى و حرف هاى بزرگ برايت بى رنگ مى شوند.
🌿اساس و ريشه ى آسيب ها و آفت هاى ما، در ضلال و گمشدگى است. ضلال به معناى گمراهى نيست، كه: «ضَلَّ السَّبيلُ» و «ضَلَّ سَعْيُهُم» و «ضَلَّ مطلبُهم» و «ضَلَّ قَدرُهم»، با اضافه ى كلمه ها و به معناى گمراهى و سعى گم شده و هدف گمشده آمده است. ضلال؛ يعنى سرگشتگى؛ يعنى گمشدگى. و اين ضلال است كه منشأ تمامى گمراهى ها و از دست رفتن ها و كفرها و نفاق هاست. آدمى كه خود را باخت، آدمى كه خود را گم كرد، آدمى كه خود را نديد و به حساب نياورد، اين چنين گمشده ى سرگشته اى را، هر كس به هر طرف مى برد؛ كه فرعونها، همين گونه آدمها را با پوك كردن و خالى ساختن، به اطاعت مى كشيدند: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَاطاعُوه». اين استخفاف و سبك كردن است، كه باعث استثمار و استضعاف و اس اس هاى ديگر مى شود.
🌿هنگامى كه اين مؤثرها و محركها از درجه ى وجودى انسان پايينتر باشند و با اين وصف او را دگرگون كنند، در اين هنگام خسارت وجودى انسان آغاز مى شود.
انسانى كه مؤثرهايش و محرك هايش را كنترل نكرده و محاكمه نكرده، اين انسان خودش را از دست داده و به خسارت وجودى رسيده است.
🌿گيرم كه تو محرك هايت را كنترل كردى و از تأثرهاى طبيعى جدا شدى و محركى جز اللَّه براى تو نماند؛ محركى كه تو را شاد كند، ناراحت كند، بترساند، اميدوار كند؛ گيرم كه تو از خسارت وجودى رها شدى، سر خوش مباش كه خسارت عمل هم در پيش هست. تو بايد نه تنها بر محركها كه بر تمامى حركتهايى كه مىتوانى به خاطر اللَّه داشته باشى نظارت كنى. اين كافى نيست كه به خاطر خدا به پرستارى برخيزى و يا طبابت كنى. 👈آنجا كه مى توانى طبيب تربيت كنى و مى توانى اين حركت را داشته باشى و مى توانى جمع كنى و چندين حركت را با هم داشته باشى، از تو به طبابت و پرستارى قناعت نمى كنند. و اينجا با آن كه وجود تو خاسر نيست، ولى دستهاى تو خسارت بار است و در عمل مانده اى و از دست رفته اى.
🌿انسان آمده تا جارى شود. انسان آمده تا با حركتش و با جريانش به اين دنياى راكد و مرده معنا و حيات و جريان بدهد. آنجا كه او به ركود مى نشيند، جريان دنيا به كار او نمى آيد و خسارت او را جبران نمى كند؛ «ما اغْنى عَنْهُ».
🌿آنچه كه اين انسان به خسارت نشسته را كمك مى كند و جلوگير از خسارت مى شود، همان دو بالى است كه بابا آدم به آن روى مى آورد و با آن پرواز مى كند؛ آنجا كه مىگويد: «رَبَّنا ظَلَمْنا انْفُسَنا»؛ خدايا! ما بر خود ستم كرديم و خود را بستيم و زندانى كرديم و به خسارت نشستيم. «فَانْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ»؛ اكنون اگر تو باغفران و رحمت بر ما نبخشى، ما ناچار از خسارت ديده هاييم.
🌿ايمان به قدر و اندازه آدمى، ايمان به ارزش و هدف و ايمان به برنامه و عمل را مى سازد. در واقع ايمان به خدا و ايمان به غيب و ايمان به يوم الآخر و ايمان به وحى، از ايمان به قدر (اندازه) و ارزش و برنامه و تقدير انسان برخاسته كه در اين آيه آمده: «الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَايُؤْمِنُونَ»؛ آنها كه خود را از دست مى دهند، ديگر هيچ گونه ايمانى نخواهند داشت.
🌿انسان است كه سرمايه هايش را به جريان نمى اندازد، از فكرش، از عقل و ميزان سنجش و ترازويش، براى خودش استفاده نمى كند. به يك ليوان آب بيش از خودش فكر مى كند، به دخل و خرج مغازه اش بيش از خودش مى انديشد. اين انسان است كه خودش را گم مى كند و در غفلت ها و جهالت ها، خودش را به كم مى فروشد. راستى كه انسان در تمام دوره هاى تاريخى و در تمام نظام هاى گذشته اش ضرر داده و به خسارت رسيده و در بن بست مانده است.
https://eitaa.com/tarbeit
🌿براى تقسيم و تيپ بندى به مبنا و اساسى نياز داريم و اين مبنا، شهر و رنگ و شغل و و ونيست.
بر اساس برخورد و تلقى با حقيقت و پذيرش آن، تيپ هاى كافر، شاك، منافق، مستضعف، مسلم، مؤمن، متقى، محسن، شاكر و مخبت و مقرّب، شكل مى گيرند.
اسلام؛ شناخت و تسليم در برابر آن است.
ايمان؛ شناخت در سر به اضافه عشق در دل است؛\i« قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخُلِ الْايمانُ فى قُلُوبِكُم».\( حجرات، 14).
تقوا؛ شناخت و عشق به اضافه عمل است و اطاعت.
احسان؛ شناخت و عشق و عمل و صبر است در درگيرى ها.\i« مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَانَّ اللّه لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنين».\( يوسف، 90).
شكر؛ شناخت و عشق و عمل و سپاس و منّت پذيرى است.
اخبات؛ شناخت و عشق و عمل و صبر و شكر و خشيت است بدون غرور و سرافرازى.
و قرب؛ شناخت و عشق و عمل و صبر و شكر و خشيت و خشوع است به اضافه سبقت و شتاب، كه:\i« السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اوُلئِكَ الْمُقَرَّبُون».( واقعه، 10).
و هر كدام از اين دسته ها خود مراحلى و درجاتى دارند كه هر كدام با علامت ها و نشانه هايى همراه است كه در جايى ديگر بايد به آنها پرداخت .