eitaa logo
تربیت و حکمرانی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
643 ویدیو
32 فایل
🔰طلبه درس خارج حوزه علمیه، #مبلغ اسلام ناب 🔰افتخارم #معلم بودن، آرزویم #مربی شدن 🔰پژوهشگر و نویسنده حوزه #تربیت (تربیت اسلامی از نگاه رهبر فرزانه انقلاب، قالبهای برنامه‌سازی تربیتی، خلوت ناامن و...) 🔰دانش‌پژوه دکتری #حکمرانی #مرتضی_رجائی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 | عید شما مبارک 🌹 🔰 کاری از دانش آموزان گروه اقتدار کانون فرهنگی تربیتی مسجد جامع بم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📲 قرارگاه فرهنگی تربیتی شهدای گمنام بم 🆔 @mjbam_ir 📲 https://instagram.com/mjbam_ir
🔰دوازدهمین نشست هم اندیشی فقه حکومتی با ارائه نظریه«اجتهاد تمدنی» توسط استاد عبدالحمید واسطی 🔹پنجشنبه پانزدهم آبان‌ماه ۱۳۹۹ ساعت ۹ تا ۱۲ 🔹جلسه به صورت وبینار در فضای مجازی برگزار میگردد. 🌐لینک شرکت در نشست: 🆔https://b2n.ir/653613 🌀علاقه‌مندان جهت اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۰۰۹۳۱۰۸۱ (دبیرخانه هم اندیشی فقه حکومتی) تماس حاصل نمایند. 🆔️ @rajaaei
ان‌شاءالله مجری جلسه خواهم بود...
📌داستان دندانِ هفتِ پایینِ راستِ من! بگذارید همین اول کار پیام اخلاقی داستان را بگویم تا اگر دوست نداشتید، ناچار نشوید بقیه مطلب را بخوانید: "وقتی تعهد نباشد، از تخصص چندان کاری برنمی‌آید". چند روز پیش برای پر کردن دندان هفتِ پایین سمت راستم به بخش دندانپزشکی رفتم. چند سال قبل برای ترمیم یکی دو تا از دندان هایم رفتم آنجا. پزشکی که دندان‌هایم را درست کرد، بود. خیلی خوش اخلاق و مؤدب و بسیار ماهر. با اینکه میدانستم دکتر حاتمی دیگر آنجا نیست، ولی چون درمانگاه از نظرم درمانگاه خوبی است، رفتم آنجا. پزشکی که معاینه‌ام کرد، گفت باید اول عصب کشی و بعد پر شود. بعد هم گفت این یک ترمیم تخصصی است و کار من نیست. من را به یکی دیگر از اتاق‌ها ارجاع داد. در اتاق بعدی هم همین حرف را شنیدم و به اتاق دیگری ارجاع داده شدم. در اتاق سوم هم همین حرف را شنیدم، البته با یک جمله اضافه. آقای دکتر گفت: کار این دندان سخته، اینجا نمی‌تونم؛ اگه میخوای بیا مطب واست انجام بدم!!!😲 از آقای دکتر پرسیدم: تفاوت هزینه اینجا با مطب چقدره؟ جواب شنیدم: هزینه در درمانگاه ۷۰۰ هزار تومانه و در مطب ۸۰۰ هزار تومان!!!🤔 با خودم فکر کردم: یعنی واقعاً برای ۱۰۰ هزار تومان تفاوت پرداخت؟!! به اتاق مدیر بخش دندانپزشکی درمانگاه رفتم و پس از توضیح ماجرا، از این وضع شکایت کردم. آقای مدیر ناراحت شد و اخمهایش رفت توی هم و گفت: اسم این کار بیماردزدی است. تا الآن چند بار به همین چند پزشک در این باره تذکر داده ام. دیگه چه‌کار باید بکنم وقتی تعهد نیست؟ به آقای مدیر گفتم: یعنی در شأن این آقایان دکتره که برای تفاوت پرداخت ۱۰۰ هزار تومانی این کارو بکنن؟ لبخند تلخی زد و گفت: دروغ گفته بهت؛ هزینه مطب بیشتر از این حرفهاست. راست میگفت: وقتی بعد از خروج از درمانگاه، زنگ زدم به مطب، منشی گفت هزینه کار دندانم یک میلیون و دویست هزار تومان است. به آقای مدیر گفتم: دم دکتر حاتمی گرم؛ تا وقتی اینجا کار میکرد درست و تمیز کار میکرد. وقتی هم که دید اینجا کار کردن با شرایطش جور نیست، خداحافظی کرد و رفت و چسبید به طبابت در مطب خودش. یک بار هم نگفت برای فلان کار بیایید مطب. 💠💠💠 القصه امروز رفتم و یک نوبت معاینه گرفتم. معاینه ام کرد و گفت دندانم را ترمیم میکند. دو سه ساعت بعد روی صندلی زیر دست آقای دکتر بودم. حدود یک ساعت بعد هم کار دندانم تمام شد. با اینکه نفر آخر بودم و دکتر برای رفتن به مطبش کمی دیرش شده بود، اما در تمام مدت با حوصله و البته بسیار تَر و فرز مشغول کار بود. حتی برای دیدن عکس پایان کار دندانم، جلوی در اتاق عکس ایستاد و در حالی که لباس هایش را پوشیده بود و آماده رفتن بود، عکس دندانم را دید و وقتی خیالش راحت شد، خداحافظی کرد و رفت؛ همین قدر متعهد. پ.ن۱: به این ترتیب، کاری که قرار بود در مطب با ۱.۲۰۰.۰۰۰ تومان انجام شود، در این درمانگاه با کمتر از ۷۰۰.۰۰۰ تومان انجام شد. پ.ن۲: با اینکه درمانگاه آستانه از نظر بعضی از امکانات و زیرساختها تا حدی ضعیف تر از درمانگاه بقیة الله است، دندان من به خوبی ترمیم شد. با این حساب روشن است منظور پزشکانی که می گفتند در درمانگاه بقیة الله نمیتوانیم کاری بکنیم چه بوده است. 🆔️ @rajaaei
💐 سلام همراهان گرانمایه برخی از فضلا گلایه می کنند که چرا تبادل و تبلیغات ندارید. پاسخم این است که نویسندگان حوزوی همه اش تبلیغات است؛ تبلیغ نویسندگان. از اسمش هم پیداست؛ اما با شیوه مرسوم در دیگر کانال ها و گروه ها متفاوت عمل می کنم، به این دلیل که معرفی دیگران هم باید روشمند و دارای اهدافی بالاتر از جذب به اصطلاح «ممبر» باشد. کسانی هستند که شب ها خواب «چند K یی» شدن می بینند، به اعتقاد من این آسیب جدی در تولید فکر و فرهنگ است. رویکرد کانال نویسندگان معرفی فعالان، نویسندگان و نوقلمان حوزوی است. درباره خودتان و صفحات مجازی تان بنویسید و به دست @rahil1357 برسانید. تردیدی ندارم ⏬ اگر نوشتن را عمل کنیم، شعارش فراگیر می شود. اگر کتاب بخوانیم، شعارش همگانی می شود. ✍ از این که در کنارم هستید سپاس وافر. من و شما می خواهیم در کنار «به میدان آوردن استعدادهای گمنام و خوشنام» باشیم. https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش امام خمینی به کسانی که برای حل مسائل داخلی ایران به نتیجه انتخابات آمریکا دل بسته اند...😁 🆔️ @rajaaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌وقتی همسر شهید برونسی، به علاقه‌مندان نویسندگی درس "صحنه پردازی" در یک روایت داستانی می‌دهد. 💠یکی از عناصر اصلی نوشته های داستانی، صحنه و صحنه پردازی است. بعضی از علاقه‌مندان نویسندگی خیال می‌کنند برای دستیابی به این مهارت، باید استاد خاصی ببینند و ریاضت عجیب و غریبی بکشند. 💠البته هر مهارتی نیازمند تمرین است و مشمول قاعده‌ی کلیِ "کار نیکو کردن از پر کردن است"؛ ولی کافی است کمی حواس‌تان جمع باشد تا بتوانید درزمینه صحنه پردازی در روایت داستانی، درس‌های متعدد و متنوعی از اطراف خود بگیرید. 💠در این فیلم، خانم معصومه سبک خیز که در حال خاطره گویی است، کاملاً ناخواسته یک صحنه را چنان پردازش می‌کند که ما می‌توانیم آن را زنده و در حالِ رخ دادن، در پیش چشمان خود ببینیم؛ مخصوصاً بخش آخرش را. 💠ایشان می‌گوید: وقتی گوشواره‌هایم را فروختم و از طلافروشی بیرون آمدیم، به پسرم مهدی گفتم: "تو از بقیه خواهر و برادرات باهوش‌تری؛ وقتی بزرگ شدید، بهشون بگو مامان به خاطر ما تنها طلاشو فروخت". وقتی این را گفتم، اشک از چشمان مهدی سرازیر شد و روی زمین ریخت. هنوز هم بعد از این همه سال، هر وقت از آنجا رد می‌شوم، احساس می‌کنم قطره‌های اشک مهدی هنوز خشک نشده است و روی زمین مانده است... 🆔️ @rajaaei
🕊 اگر بنا بود؛ آمریکا را سجده کنیم،انقلاب نمی کردیم، ما بنده خدا هستیم و فقط برای او سجده می‌کنیم، سر حرفمان هم ایستاده ایم! اگر همه‌ی دنیا ما را محاصره نظامی و تسلیحاتی کنند، باکی نیست؛ سلاحِ ما ایمانِ ماست..! ❣' 🆔️ @rajaaei
یازده سال پیش که می‌خواستم پایان‌نامه کارشناسی ارشدم را در رشته "دین‌شناسی" بنویسیم، یکی از دوستان پیشنهاد کرد که حجت‌الاسلام دکتر فیرحی را به عنوان استاد راهنما انتخاب کنم. اراده الهی بر این بود که این اتفاق نیفتد؛ همان‌طور که سال‌ها قبل خدا این‌طور خواست که با وجود کسب رتبه در دو رشته فلسفه و حقوق در دانشگاه مفید، دانشجوی این دانشگاه نشوم. حجت‌الاسلام دکتر فیرحی استاد راهنمای من نشد و بعضی از جهت‌گیری‌های فکری‌مان همسو نبود، ولی بعضی از نوشته‌هایش را خوانده‌ام و هنوز هم گاهی مراجعه می‌کنم. تقریباً همه کسانی که با او ارتباط داشته‌اند، معترف‌اند که شخصیتی علمی و اندیشمند و البته اخلاقی و متواضع بود. و این‌ها قطعاً ارزشمند است، تا زمانی که کار این اختلاف نظرهای سیاسی، به سطح مخالفت عملی نرسیده است؛ که درباره ایشان چنین بود. دکتر فیرحی، سحرگاه امروز، پس از تحمل یک دوره بیماری کرونا درگذشت. خداوند به لطف و کرم خویش از همه قصورها و تقصیرهای محبان اهلبیت درگذرد و خدمات آنها را به اسلام و مسلمین، به احسن وجه جزا دهد. 🆔️ @rajaaei
۲۱ آبان، سالروز شهادت پدر موشکی ایران، شهید حسن طهرانی مقدم است. در این نوشته، برادرزاده شهید با اشاره به ساعت شهادت او در ۱:۲۰ دقیقه بعد از ظهر آن روز و شباهت آن به ساعت شهادت حاج قاسم سلیمانی در ۱:۲۰ بامداد، آن دو را از اصحاب آخرالزمانی امام عصر دانسته که قرار است در عصر ظهور رجعت و در رکابش جهاد کنند. بی شک این شهیدان والامقام، که هر کدام مبدأ فتوحاتی مهم در جبهه انقلاب‌اند، فقط یک فرد نیستند، یک مکتب‌اند؛ این فرموده رهبر معظم انقلاب است: " به شهید حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم، به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس آموز نگاه کنیم". باید دید کدام مکتب و مدرسه توانسته است از این دو سردار رشید اسلام و دیگر هم‌رزمانشان، ستون‌هایی استوار برای انقلاب اسلامی بسازد تا بتوانند بی آنکه گرفتار آفات شوند، همه عمر خود را وقف جهاد فی سبیل الله کنند. ما در عصر انقلابیم؛ عصری که قدرت و ساختارها در اختیار انقلاب است. دیگر نمی‌توان پذیرفت که افرادی انگشت شمار و در گوشه و کنار به چنین ریشه های عمیقی دست یابند. اگر نتوانیم کمیت و کیفیت تربیت چنین نیروهائی را یک گام به پیش ببریم، قطعاً کم کاری کرده ایم. اکنون پرسش این است: آیا مدارس ما و ساختار آموزش و پرورش ما، طهرانی مقدم پرور و قاسم سلیمانی آفرین است؟ تفاوت‌های فردی افراد و تلاش‌های شخصی هر کس را نمی‌توان و نباید نادیده انگاشت، اما سخن در ساختارهاست. پیمودن گام دوم انقلاب، بدون تلاش برای تحول بنیادین تربیت و مدارس، کاری دشوار و فرسایشی خواهد بود. برای دستیابی به این هدف، چه کرده‌ایم؟ 💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی 🆔️ @mettaa ۴
عضویت در این کانال رو به علاقه‌مندان حوزه تربیت، مخصوصاً کسانی که مقوله مدرسه و مدرسه داری برایشان مهم است، توصیه می‌کنم. ان‌شاءالله قراره به صورت تخصصی در همین زمینه فعالیت بشه.
ضرورت نیروسازی برای انقلاب چرا امیر مؤمنان علیه السلام، ۲۵ سال سکوت کردند. در روایتی راوی می گوید: «سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا»، من خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم، سؤال کردم؛ «فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»، عرض کردم ای پسر پیامبر خدا؛ «أَخْبِرْنِي»، به من بگو؛ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»، در رابطه با امیر مؤمنان علیه السلام؛ «لِمَ لَمْ يُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ»، چرا ۲۵ سال با دشمنانشان بعد از حضرت جنگ نکردند؟؛ «ثُمَّ جَاهَدَ فِي‏ أَيَّامِ‏ وِلَايَتِهِ»... علی ابن موسی الرضا علیه السلام طوری جواب می دهند که [یک] قاعدۀ تاریخی در[بارۀ] حرکت ائمه به دست می دهد. حضرت می فرمایند: «لِأَنَّهُ اقْتَدَى بِرَسُولِ اللَّهِ فِي تَرْكِهِ جِهَادَ الْمُشْرِكِينَ بِمَكَّةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ بِالْمَدِينَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً»... [و در ادامه] می فرمایند که «وَ ذَلِكَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَيْهِمْ»، به دلیل اینکه یاوران پیامبر و یاوران امیر مؤمنان صلوات الله علیهما در برابر دشمنانشان کم بود... علت عدم قیام [که] معلوم است؛ [اینکه] وقتی [اهل بیت] قیام نمی کنند به چه کاری مشغول اند، آن هم معلوم است؛ مشغول نیرو سازی و تربیت اند... ممکن است بگویید داستان [صلح] امام حسن علیه السلام چطور [تحلیل] می شود؟ باز تحلیلش همین است. امام حسن علیه السلام صلح کردند؛ چرا؟ «لِقِلَّةِ الأعوان». (حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی هادیزاده، دوره تربیتی عهد، ۹۹/۰۵/۱۸) 💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی 🆔️ @mettaa ۶
به مناسبت سالروز تحمیل صلح به امام حسن علیه السلام: کلید کرب و بلا در متانت حسن است قیام آنکه به نی شد قیامت حسن است سکوت مسئله سازش فراتر از درک است که حفظ وحدت امت سیاست حسن است نه با معاویه لبخند زد نه سازش کرد به زیر سلطه نرفتن ظرافت حسن است به رغم مدعیانی که در پی صلح اند زمان گواه شکوه و شجاعت حسن است فقط سکوت حسن را شنیده اند انگار وگرنه جنگ جمل هم علامت حسن است فقط نه اینکه به یادش دل من آشفته است زمین... زمان... همه جا حرف غربت حسن است (معین اصغری) 🆔 @rajaaei
به بهانه‌ی ۲۴ آبان، روز کتاب و کتاب‌خوانی و کتابدار مدتی است بسیاری از مجموعه‌های تربیتی، از جمله مدرسه‌های تربیت‌محور، همسو با نهادهای فرهنگی که به دنبال ترویج فرهنگ کتاب در سطح جامعه‌اند، نهادینه سازی کتاب‌خوانی را یکی از اهداف تربیتی خود تعیین کرده‌اند. در خیلی از مدارس خاص، معاونان پرورشی و فرهنگی به دنبال طراحی و اجرای برنامه‌هایی اند که بتواند سرانه مطالعه کتاب را در میان دانش‌آموزان بالا ببرد. از قضا، این برنامه‌ها اگر با اندکی دقت طراحی و با خوش‌ذوقی اجرا شود، بازده خوبی هم دارد و می‌توان برای ارائه گزارش و جذب بودجه از آن استفاده کرد. چنین برنامه‌هایی در شرایطی مانند دوره غیبت کرونایی دانش‌آموزان از مدرسه جذاب‌تر و پررنگ‌تر هم می‌شود؛ زمانی که مجموعه‌های تربیت‌محور که دست‌شان به متربیان‌شان نمی‌رسد و چون در شرایط مجازی فعالیت تربیتی دیگری به ذهن‌شان نمی‌رسد، شروع می‌کنند به تشویق کتاب‌خوانی در متربیان. اما یک سؤال: این شیوه ترویج انبوه‌خوانی کتاب که در بسترهایی مانند مسابقه و رقابت متربیان با هم و با ابزارهایی مانند تشویق و جایزه صورت می‌گیرد، دقیقاً چه تفاوتی با آموزش‌های انبوهی دارد که در کتاب‌های درسی به دانش‌آموزان داده می‌شود؟ اگر ما به روند مرسوم آموزش نقد داریم که اطلاعات محور است و ذهن و مغز دانش‌آموزان را انباری فرض کرده که باید پر از اطلاعات شود، آیا این روش ترویج کتاب‌خوانی از همان منطق پیروی نمی‌کند؟ گیرم که این کتاب‌ها که ما ترویج می‌کنیم، به جای کتاب درسی، کتاب داستان اند و به جای ارائه بی ضابطه، کارشناسی شده و مورد تأییدند. آیا اصلاً می‌توان چیزی به اسم "روحیه کتاب‌خوانی" در نظر گرفت و آن‌گاه دستیابی به آن را یک هدف تربیتی دانست، یا اینکه این مفهوم، یک چیز من‌درآوردی است و مبنای خاصی ندارد؟ آیا تا به حال به این مطلب فکر کرده‌ایم و براساس یک مبنای مشخص عمل می‌کنیم، یا مثل خیلی از کارهای دیگرمان، شتاب‌زده‌ایم؟ اصلاً کتاب‌ها وقتی به کار می‌آیند که فرد پرسشی داشته باشد و برای دستیابی به این پرسش‌ها کتاب بخواند، وگرنه صِرف کتاب خواندن، آن هم انبوه‌خوانی، می‌تواند یک عادت باشد، یک اعتیاد؛ گیرم که اعتیاد به یک کار خوب. حتماً کتاب‌خوانی کار خوبی است، وقتی متربی پرسش دارد و به دنبال پاسخ آن در حال تفکر است و حتماً کتاب می‌تواند یکی از ابزارهای گردآوری منابع و داده های خام برای تفکر باشد؛ ولی این‌ها وقتی است که ما در نظام تربیتی خود، ذهن متربیان را با سؤال درگیر کنیم تا خودشان برای یافتن پاسخ، تشنه‌ی مطالعه شوند؛ نه اینکه آن‌ها را به ضرب و زور مسابقه و جایزه کتاب‌خوان کنیم تا نه خودشان بفهمند چرا این کار را می‌کنند و نه جامعه از برآیند این کتاب‌خوانی بهره‌ی خاصی ببرد. به قول شاعر: آب کم جو، تشنگی آور به دست تا بجوشد آب از بالا و پست 💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی 🆔️ @mettaa ۸
💠فیلم لایو رویکردشناسانه دکتر توسط حجه الاسلام والمسلمین دکتر ذبیح‌الله نعیمیان 🔰 مرحوم فیرحی در مباحث علمی رویکرد گزینشی داشت. 🔰 ایشان در جمع‌بندی نظرات علما با رندی، تحریف می‌کرد. 🔰 ایشان می‌گوید درقرن اخیر کسی قائل به ولایت فقیه نبوده است! 🔰 موارد غیراخلاقی بسیاری از روش‌های علمی ایشان دیده‌ام. 🔰 آقای فیرحی مواجهه سیاسی داشت حتی در مباحث عمیق فقهی. به عنوان نمونه در بحث علمی که درباره مفهوم حسبه داشتیم با چند مثال موردی، کل بحث را به محاق می‌برد و از ورود عالمانه به بحث پرهیز می‌کرد. 🔰 ایشان پروژه های فکری داشت برای تحمیل نظریه بر فقه و نص. 🔰روحیه ظاهرا اخلاقی و نرم مهم نیست. فکر مهم است و اینکه کسی حق را بشناسد و مخالفت نکند. فیرحی با خودش صادق نبود و با اینکه حق را شناخت اما پایبند نماند. 🔻فیلم کامل را در پیج فکرت ببینید👇👇 🔗https://www.instagram.com/fekratnet/live/ 🆔️ @rajaaei
📌پیامبر اکرم برای دستیابی به اهداف خود یک روش تربیتی خاص و یک زبان اختصاصی تأسیس کرد. آیا ما می توانیم از مکتب ها و روش های تربیتی دیگر [برای دستیابی به هدف خود] استفاده کنیم یا نه؟ ما معمولاً ممکن است جواب مان مثبت باشد...در حالی که این طور نیست...اگر روش تربیتی، از یک بینش نسبت به انسان، از یک نگرش نسبت به انسان سربرآورَد که آن بینش و نگرش، حقیقت ندارد، درست نیست و محدود است، طبیعتاً این روش، روشی نیست که شما را به آن مقصد [بلندتان] برساند. از همین جاست که روش تربیتی وحیانی، از تمامی روش های تربیتی در طول تاریخ جدا می شود... [ما واژۀ] «اُمّی» را راحت معنا می کنیم [و می گوییم: اُمّی] یعنی کسی که درس نیاموخته است؛ سواد ندارد و بی سواد است. ولی نکته اش را دنبال نمی کنیم [تا دریابیم] کسی که درس نیاموخته است، چه اتفاقی برایش می افتد؟... در داستان انبیای الهی چه می شود وقتی [انبیا به دلیل بی سواد بودن] نمی توانند [با منابع بشری] ارتباط برقرار کنند یا به تعبیری درس نیاموخته اند؟ انقطاع حاصل می شود؛ یعنی پیامبران الهی منقطع از میراث بشری هستند [و] بر دوش میراث بشری ننشسته اند. و مهم تر [از آن اینکه پیامبر اکرم]، تمام تأکیدشان این است که در گفت وگو و گفتمان خودشان، هیچ واژه ای از فرهنگ روم و ایران را به کار نبرند، [بلکه] یک زبان دیگری را گفت وگو می کنند؛ لذا زبان پیامبر می شود «لسان قوم». (حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی هادیزاده، دوره تربیتی عهد، ۹۹/۰۵/۱۸) 💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی 🆔️ @mettaa ۱۰
به مناسبت ۲۶ آبان، سالروز آزادسازی سوسنگرد از چنگ اشغالگران رژیم بعثی صدام مدرسه‌ای در شهر سوسنگرد که دانش‌آموزان، یاد دوستان شهیدشان را که زیر بمباران شهید شده‌اند، گرامی داشته‌اند. شادی روح همه مجاهدان شهید، به‌ویژه شهدای آزادسازی سوسنگرد صلوات. ✍ حجت‌الاسلام میثم الهی، کانون فرهنگی-تربیتی شهدای مسجد جامع شهر بم 💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی 🆔️ @mettaa ۱۳
📌مدرسه اگر تربیتی باشد، حتی خادم و نگهبانش هم می تواند مربی باشد! چند شب پیش، داشتم از سمت صحن جوادالأئمه وارد حرم مطهر می شدم که «حاج علی» را دیدم؛ خادم و نگهبان مدرسه ای که چند سال در آن تحصیل می کردم. یکی دو سالی است که بازنشسته شده، ولی هنوز هم برای ما همان حاج علیِ سابق است؛ باصفا و دوست داشتنی. با هم کربلا رفته ایم، ولی بعید می دانم مکه رفته باشد؛ اما خیلی از بچه های مدرسه او را حاج علی صدا می کنند. جلوی حوض وسط صحن به هم رسیدیم. با همان گرما و صفای همیشگی سلام و احوال پرسی کرد؛ هم احوال خودم و خانواده ام را پرسید، هم سراغ چند نفر از بچه های مدرسه را گرفت. بعد هم شروع کرد مرا از احوال یکی دو نفر از بچه ها مطلع کردن. تا اینکه رسید به گلایه از اوضاع این روزهای بچه ها که چرا این طور شده اند؛ چرا درس نمی خوانند؛ چرا هیچ چیز را جدی نمی گیرند؛ دورۀ شما اگر بازیگوشی هم میکردید، درستان را هم می خواندید و از این دست حرف ها. اطلاعات تَر و تازه اش از اوضاع بچه های مدارس، به دلیل این است که هنوز هم در مدارس رفت و آمد میکند. درست است که بازنشسته شده است، ولی نه فقط مدیر مدرسۀ خودمان، که بقیه مدیران مدارس از خدایشان است با مثل حاج علی همکاری کنند. گلایه های از سرِ دغدغه و سوزش که تمام شد، نوبت تحلیل و ارائه راهکار رسید. گفت: «میدانی چرا خیلی از بچه های این دوره این طور شده اند؟» اصلاً نوبت نداد چیزی بگویم؛ بلافاصله گفت: «چون قدیم همۀ پدر و مادرها برای درآوردن خرج زندگی زحمت می کشیدند و رزقشان حلال بود، ولی الآن هستند کسانی که دارند روزی بی زحمت میگذارند سرِ سفره بچه هایشان؛ نتیجه اش هم می شود این». انگار دلش پر بود، ولی راستش را بخواهید، احساس کردم فرستادۀ خداست تا در آن شب و در وسط آن صحن یک تذکر اخلاقی به من بدهد و برود. ادامه داد: «قصۀ نهیب امام کاظم به صفوان جمال را که شنیده ای! مگر امام به صفوان نفرمود همین اندازه که وقتی شترهایت را برای حج به هارون کرایه میدهی، در دلت آرزو میکنی که اتفاقی برایش نیفتد تا برگردد و کرایۀ تو را بدهد، در باطل او شریک میشوی». در آن لحظه متوجه ربط این داستان به بحث مان نشدم، ولی حاج علی ذهنم را معطل نگذاشت و این طور حرفش را پی گرفت: «چطور میشود کسی سود و درآمدش وابسته به ضرر کردن دیگران باشد و چطور میشود کسی از ضرر کردن عده ای مؤمنان و محبان اهل بیت خوشحال شود، چون خودش دارد سود می کند؛ بعد هم خودش را شیعه و محب اهل بیت بداند و ادعا کند که روزی حلال می برد سرِ سفرۀ زن و بچه اش؟ آخر این چه وضع بازار بورس و دلار و طلاست؟!» کاری به تحلیل حاج علی از بازار امروز و تشبیه دلالان این بازارها به ماجرای صفوان جمال ندارم، ولی اصل دغدغه مندی اش برایم زیبا و درس آموز است؛ اینکه بی دغدغگی و تنبلی و درس نخواندن بچه های این دوره برایش مهم است و به این فکر میکند که ریشۀ مشکل کجاست و دوست دارد هر اندازه که دستش می رسد، کاری بکند. خداحافظی کردیم و رفتم برای زیارت. در راه با خودم فکر میکردم که ده دقیقه بیشتر با هم نبودیم، ولی حاج علی روی همین صحنۀ کوتاه، چند مورد از نقش های مربی را برایم بازی کرد و رفت: هم از خودم و چند نفر از کسانی که با آن ها مرتبط بودم احوالپرسی کرد، هم مرا از احوال چند نفر دیگر مطلع کرد، هم سعی کرد با به اشتراک گذاشتن سوز خودش برای بچه های مدرسه سوز تربیتی مرا تازه کند، هم با تحلیلش به من یک تذکر داد. مثل همان سال های مدرسه، که وقتی داشتیم برای زیارت به حرم می رفتیم، جلوی در مدرسه و در باجۀ نگهبانی ما را می دید و با یکی دو جملۀ ساده اما مهم، راهی زیارتمان می کرد. مدرسه اگر بخواهد تربیتی باشد و اگر بخواهد محصلانش را پیش از تعلیم و بیش از آن، تربیت کند، باید همه چیز و همه کسش مربی باشد؛ حتی خادم و نگهبانش. «هر بقالی، بنایی، نجارى، طبيبى و مهندسى بايد قبلاً تربيت شود و نه تنها تربيت كه مربى ديگران هم باشد. اين سازندگى اولين و بزرگ‏ترين وظيفه است و با ساير مشاغل و برنامه‏‌ها منافات ندارد. عطار هنگامى كه دارد چاى را در پاكت می ريزد می تواند شناختى در مغز و عشقى در دل و وسعتى در روح طرف بگذارد و چاى كشيدنش به او درس‏هايى بدهد. بناء هنگامى كه دارد آجرها را به هم پيوند می زند و بر روى هم می گذارد، می تواند از پيوندها و وحدت‏ها و همدستی ها و فداكاری هاى خود نمونه‏‌هايى در دسترس بگذارد و سازندگی هايى داشته باشد. هر كس در هر كجا می تواند مربى و سازنده باشد. چراغ روشن در هر كجا كه هست می تواند نور بپاشد و راه‏ها را روشن كند». (علی صفایی حائری، مسئولیت و سازندگی، ص۴۵) 💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی 🆔️ @mettaa ۱۴
توییت دکتر کیانوش جهانپور، همین چند دقیقه قبل و پاسخِ بلافاصله‌ی یکی از کاربران به او... 🆔️ @rajaaei
خیلی‌ها هستند که باغ‌های بزرگ‌شون، پُر از درخت‌های پربارِ اناره و روی هر درخت، پُر از انارهای درشت و خوشگل؛ ولی دل‌شون نمیاد یه دونه از این انارها رو بی حساب و کتاب به کسی بدن. بعضی‌ها هم هستند که فقط یه درخت کوچک انار تو صحن حیاط خونه‌ی قدیمی‌شون دارن، با چند تا انار ریز و نه‌چندان خوش قیافه؛ ولی وقتی مهمان خونه‌شون میشی، بهت اصرار میکنن که هر چند تاشو میخوای، برداری و با خودت ببری؛ بی حساب و کتاب. این بعضی‌ها شاید تعدادشون کم باشه، ولی پیش خدا کم نیستند. چه خوبه اگه باغ بزرگی نداریم یا حیاط خونه‌مون کوچکه، صحن دل‌مون بزرگ باشه. خدایا، کمک‌مون کن تا بخل‌هامون رو ریشه کنیم، تا سخاوتمند بشیم؛ چون بهشت و باغ‌های بزرگ و خرمش، خانه‌ی اهل سخاوته؛ چون تو، در همین دنیا هم روزی اهل سخاوت رو بی حساب و کتاب می‌دی. خدایا، کمک کن تا دل‌هامون بزرگ شه، تا بزرگ شیم... 🆔️ @rajaaei
مطلب بالا 👆 را صبح امروز منتشر کردم. امروز عصر یکی از رفقا یک تصویر از انتشار همین مطلب با همین عکس در یک گروه برایم فرستاد؛ فقط زیر مطلب یک شماره کارت معرفی شده بود و نوشته بود که کمک‌های مالی شون رو برای یک کار خیر واریز کنن. این دوستی که این مطلب رو واسم فرستاده بود، با ابزار ویرایش عکس، روی تصویر نمایه‌ی فرستنده این مطلب در آن گروه را رنگ کرده بود تا تشخیص داده نشود. از من پرسید: می‌دونی کی این متن و تصویر رو ازت کپی کرده؟ نمی دونستم. زنگ زدم ازش پرسیدم. وقتی متوجه شدم، کمی خندیدیم و شوخی کردیم. با خودم گفتم: این نوشته من، اگر باعث بشه یک نفر یک هزار تومانی به این کار خیر کمک کنه، قطعا نوشته م برام ماندگار میشه و همینه که برام می‌مونه. وقتی خودم مطلب رو می‌نوشتم، معلوم نیست چقدر محتواش رو از سر اخلاص و برای خدا نوشته باشم، ولی این دوستم که از متنم بدون اطلاع خودم استفاده کرده، قطعا خالصانه و برای رضای خدا استفاده کرده و کارش هم کار خوبی است. شیخ محمد عزیز، ممنونم ازت برادر که بدون اطلاع من مرا هم به واسطه همین چند خط نوشته در کار خیرتان شریک کردی. خدا قبول کنه.🌹 🆔️ @rajaaei