#نماز_شب
🎙 حافظ می فرماید:
🔸هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
🔹از یُمن دعای شب و ورد سحری بود
🎙 میرزاجواد ملکی تبریزی رحمه الله علیه:
🌸 شیخ و تکیه گاهم در علوم حقیقی، برایم نقل کرد که:
بی گمان، هیچ کس از جویندگان آخرت به هیچ مقامی از مقامات دینی نرسید، مگر از شب زنده داری و گمان می کنم پس از آن که این مطلب را از ایشان شنیدم، آن را در روایتی یافتم.
📚 اسرار الصلاه صفحه ۲۹۲
🔰 آن نکته که میرزا جواد ملکی تبریزی رحمه الله فرمودند از استادشان شنیدند را در روایتی یافتند احتمالا این روایت شریف از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می باشد که:
🔶 «إنَّ الوصولَ إلى اللّه عزَّوجَلَّ سَفرٌ لا يُدرَك إلا بِامتطاء اللَّيل،.....» (بحار الانوار جلد 75 صفحه 380)
🔶 رسيدن به خداوند متعال سفرى است كه جز با سوارشدن بر مركب شب به دست نمى آيد.
#نماز_شب
#تربیت_معنوی
@TarbiateManavi
#پرسش_و_پاسخ
✍ سوال از محضر حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه
🌸 آقا می شود راه صد ساله را یک شبه رفت؟
#تربیت_معنوی
@TarbiateManavi
🌸حافظ معمولا در اشعار خود اسم خاص نمی آورد ولی ارادتی که به امیرالمومنین حضرت امام علی علیه السلام دارد؛ از حضرت یاد میکند.
🔰 همچنین حافظ گروههای مختلف رو نفی می کند و سپس تنها راه را مسیر ولایت ذکر می نماید:
🔸طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
🔸گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
🔸طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من
🔸گر چه سخن همیبرد قصه من به هر طرف
🔸از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
🔸وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
🔸ابروی دوست کی شود دستکش خیال من
🔸کس نزدهست از این کمان تیر مراد بر هدف
🔸چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل
🔸یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف
🔸من به خیال زاهدی گوشهنشین و طرفه آنک
🔸مغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
🔸بی خبرند زاهدان نقش بخوان ولاتقل
🔸مست ریاست محتسب باده بده ولاتخف
🔸صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
🔸پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
🔸حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
🔸بدرقه رهت شود همت شحنه #نجف
#نفس_پیامبر
#مباهله
#ولایت
@TarbiateManavi
🌸حافظ در جای دیگر هم می فرماید:
🔸مردی ز کنندهٔ در خیبر پرس
🔸اسرار کرم ز خواجهٔ قنبر پرس
🔸گر طالب فیض حق به صدقی حافظ
🔸سر چشمهٔ آن ز ساقی کوثر پرس
#نفس_پیامبر
#مباهله
#ولایت
@TarbiateManavi
🌺روز مباهله، مبارک باد.
🌸 ۲۴ ذی الحجه روز مباهله است.
🎙حضرت آیت الله جوادی آملی:
🌕 از غریب ترین ایام زندگی ما ایام مباهله است. خیلی از ما عالمانه حرف میزنیم و عوامانه فكر میكنیم در نتیجه آن اركان ولایت را تقریباً از دست میدهیم در حالی که آن اجزای غیر ركنی را خیلی محترم میشمریم مانند اول ذیحجه که سالروز ازدواج وجود مبارك حضرت امیر با فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است اینها جزء واجبات غیر ركنی است.
در نماز یك واجب ركنی داریم یك واجب غیر ركنی، در خصوص امامت و ولایت نیز همین طور است؛ غدیر جزء واجبات ركنی امامت است، مباهله جزء واجبات ركنی ولایت است، با سالروز ازدواج فرق میكند. در حالی که نه رسانهها از او نام میبرند و نه حوزهها خبری هست! آن وقت آن مسائل واجبات غیر ركنی را خیلی دامن میزنیم، آنها هم واجب هست اما مثل اجزای نماز است لکن حمد و سوره كجا، ركوع و سجود كجا؟! حمد و سوره واجب غیر ركنی است اما ركوع و سجود واجب ركنی است.
#نفس_پیامبر
#مباهله
@TarbiateManavi
#نماز_شب
🌺 رسول خدا صلی اللّه علیه و آله:
«اِذا قامَ العَبدُ مِن لَذیذِ مَضجَعِه وَ النُعاسُ فی عَینَیهِ لِیرضی رَبَّهُ بِصَلاةِ اللَّیلِ باهَی اللّهُ بِهِ المَلائِکةَ وَ قالَ اشهَدُوا اَنّی قَد غَفَرتُ لَهُ»
آن هنگام که بنده از خواب ناز برخیزد با آن که خواب در چشمان اوست، تا با خواندن نماز شب رضای خداوند را طلب کند. خداوند به او در بین ملائک مباهات می کند و می گوید: شاهد باشید که من او را آمرزیدم.
📚 وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 276
#نماز_شب
#تربیت_معنوی
@TarbiateManavi
🌸 داستانی شنیدنی از تشرّف به محضر حضرت ولی عصر ارواحنافداه
سیّد العلماء العاملین و سند الفقهاء الراشدین، حجّه الاسلام آقای آقا سیّد علی اکبر خویی—دامت برکاته—که از جمله معاصرین و از زمره مجاورین مشهد رضوی عرش قرین است مرا [یعنی شیخ علی اکبر نهاوندی] حدیث کرد: وقتی از نجف اشرف به جهت انجام مطلبی که در نظر بود به محلّه سیفیّه رفتم. [ظاهرا حلّه سیفیه صحیح است؛ توضیحات را ببینید.]
در اثنای عبور از بازار آن بلد، نظرم به قبّه مسجد مانندی افتاد که بر سر درب آن زیارت مختصری از حضرت صاحب الزمان و خلیفه الرحمان—عجّل اللّه فرجه—نوشته بود و آن نوشته این بود:
هذا مقام صاحب الزمان.
مردمان آن سامان از دور و نزدیک در آن مکان جنّت نشان، به زیارت میرفته، به ساحت قدس باری دعا، تضرّع، زاری و توسّل میجستند.
از اهالی حلّه وجه تسمیه آن مقام به مقام صاحب الزمان—عجّل اللّه فرجه—را سؤال نمودم، متّفق الکلمه گفتند: این مکان، خانه یکی از اهل علم این جاست که به آقا شیخ علی موسوم بود و مردی بسیار زاهد، عابد، متّقی و همیشه اوقات منتظر ظهور حضرت مهدی علیه السّلام بوده و همیشه مشغول خطاب و عتاب با آن جناب است که
این غیبت شما در این ازمنه و اعصار موقعیّتی ندارد، چرا که مخلصین جنابت در اقطار و امصار به اندازه برگ درختان و قطرات باران است و در همین بلده بیش از هزار نفرند. پس چرا ظهور نمیکنی تا دنیا را پر از قسط و عدل نمایی؟
ملاقات
تا آن که وقتی اتّفاق افتاد که به بیابانی رفته، همین عتاب و خطابها را به آن بزرگوار مینمود. ناگاه دید عربی بدوی نزد او حاضر شده، به ایشان فرمود:
جناب شیخ! به چه کسی این همه عتاب و خطاب می نمایی؟
عرض کرد: خطابم به حجّت وقت و امام زمان—عجّل اللّه فرجه—است که مخلصین صمیمیای در این عصر دارد که فقط بیش از هزار نفر آنها در حلّه است و با ظلم و جوری که عالم را فراگرفته، چرا ظهور نمیکند؟
آن مرد عرب فرمود:
یا شیخ! من صاحب الزمان—عجّل اللّه فرجه—هستم، با من این همه خطاب و عتاب مکن! مطلب چنین نیست که تو فهمیدی. اگر سی صد و سیزده نفر اصحاب من موجود بودند، هر آینه ظاهر میشدم. و در بلد حلّه که میگویی متجاوز از هزار نفر مخلص واقعی دارم، جز تو و فلان شخص قصّاب، کسی که [با] اخلاص بر کیش من نیست. اگر میخواهی که واقع امر بر تو مکشوف شود، برو و در شب جمعه، مخلصین مرا که میشناسی دعوت کن و در صحن حیاط خود، برای ایشان مجلسی آماده نما و فلان قصّاب را هم دعوت کن. دو بزغاله بر بام خانهات بگذار و در پشت بام خود منتظر ورود من باش، تا من حاضر شده، واقع امر را به تو بفهمانم و تو را ملتفت کنم که اشتباه نمودهای.
چون این مکالمات را با آقا شیخ علی به پایان رساند از نظرش غایب شد.
مجلس مخلصین
شیخ مذکور با کمال فرح و سرور به حلّه برگشته، ماجرا را به آن مرد قصّاب گفت و به تصویب یکدیگر از میان هزار نفر و متجاوز—که همه آنها را از اخیار و ابرار و منتظران حقیقی غایب از انظار می دانستند—چهل نفر را انتخاب نمودند. و شیخ مزبور از آنها دعوت نمود که شب جمعه به منزل او بیایند تا به شرف لقای امام عصر—عجّل اللّه فرجه—مشرّف شوند.
چون شب موعود رسید، مرد قصاب با آن چهل نفر در صحن حیاط خانه شیخ علی اجتماع نمودند و همه با طهارت و مواجه قبله، مشغول ذکر و صلوات و دعا و منتظر من الیه الالتجاء بودند.
شیخ مزبور طبق دستور آن سرور، از قبل دو بزغاله بالای پشت بام برده بود.
چون برههای از شب گذشت، دیدند نور عظیم درخشانی در جوّ هوا ظاهر شد که تمام آفاق را پر کرده و بسیار از آفتاب و ماه درخشندهتر است. آن نور به سمت خانه شیخ متوجّه گردیده، آمد تا بر بالای پشت بام خانه شیخ قرار گرفت.
ذبح
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد و آن مرد قصّاب را برای رفتن به پشت بام خواند. قصّاب حسب الامر به پشت بام رفت. بعد از لمحهای آن سرور به او امر فرمود یکی از دو بزغاله را نزدیک ناودان بام برده، سر ببرد، طوری که خون آن تماما از ناودان، میان صحن خانه ریخته شود.
قصّاب به فرموده آن بزرگوار عمل نمود.
چون آن چهل نفر خونها را دیدند ظنّ قوی پیدا کردند که آن بزرگوار سر قصّاب را از بدن جدا نموده و این خون او است که از ناودان جاری شده [است].
سپس صدایی از پشت بام بلند شده، شیخ علی صاحب خانه را امر فرمود به سطح بام بالا رود.
شیخ علی بالای پشت بام رفت؛ دید مرد قصّاب صحیح و سالم بالای پشت بام است. یکی از دو بزغاله را سر بریده و خونی که از ناودان به صحن خانه ریخته، خون بزغاله است.
آن بزرگوار به مرد قصّاب امر فرمود بزغاله دیگر را به همان کیفیّت ذبح کند. قصّاب هم حسب الامر بزغاله دیگر را نزدیک ناودان برده، ذبح کرد.
ادامه دارد.....
👇👇👇
.... ادامه مطلب قبل
🔸نوبت دیدار
چون خون آن میان صحن خانه ریخت، چهل نفری که در صحن خانه بودند، قاطع شدند که آن سرور شیخ علی مزبور را نیز به قتل رسانده و عن قریب نوبت به هریک از آنها خواهد رسید. لذا همه از صحن خانه شیخ مزبور بیرون آمده، رو به فرار نهادند.
سپس آن بزرگوار به شیخ علی فرمود: الحال به صحن خانه برو و به این جماعت بگو به بام آمده، مرا دیدار نمایند.
وقتی شیخ به صحن خانه آمد، احدی از آن چهل نفر را ندید. به بام مراجعت کرده، فرار آن جماعت را به عرض آن سرور رساند.
آن بزرگوار فرمود: یا شیخ! دیگر این قدر با من عتاب و خطاب مکن، این بلد حلّه بود که میگفتی متجاوز از هزار نفر از مخلصین ما آن جاست؛ چه شد که از میان آن منتخبین، کسی جز تو و این مرد قصّاب نماند؟ جایهای دیگر را هم به همین نحو قیاس کن! این را فرمود و از نظر شیخ و مرد قصّاب ناپدید شد.
آن گاه، شیخ آن بقعه را مرمّت نموده، به مقام صاحب الزمان—عجّل اللّه فرجه—موسوم نمود و از آن وقت تاکنون آن مقام شریف مطاف انام و مزار خاصّ و عام است.
📚 برگرفته از عبقری حسان یاقوته ۱۷ ج ۵ ص ۳۱۷-۳۲۰ با کمی ویرایش.
تشرفات
@TarbiateManavi
🎙 میرزا علی آقا قاضی :
▪️ من هر چه دارم از زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) و قرآن دارم .
دریای عرفان ، صفحه 98
#محرم
#تربیت_معنوی
@TarbiateManavi
🎙 خطر مراعات نکردن حریم محرم و نامحرم در کلام حضرت آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه
#نامحرم
#تربیت_معنوی
@TarbiateManavi