بمناسبت شب ارتحال یکمین سال حضرت آیت‌الله ناصری رحمت الله علیه مدت: ٢٢ ثانیه موضوع: سریع الرضاست... @tarbiatemanavi

🗓🏴روز بیست و هشتم محرم، به یاد #جون، #غلام جناب #ابوذر و توسل به ایشان 🏴السَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِی ◼️ﺟﻮن در روز #ﻋﺎﺷﻮرا در ﻣﻘﺎﺑﻞ #اﻣﺎم_ﺣﺴـﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪاﻟﺴـﻼم اﯾﺴـﺘﺎد و از آن ﺣﻀﺮت اﺟﺎزه رزم ﺧﻮاﺳﺖ. اﻣﺎ اﻣﺎم ﺑﻪ او اذن ﺟﻬﺎد ﻧﺪادﻧﺪ و ﺣﻀﺮت ﻓﺮﻣﻮدﻧﺪ: «ﻣﺎ ﺗﻮ را ﺑﺮاي اﯾﺎم ﻋﺎﻓﯿﺖ و آﺳﻮدﮔﯽ ﺧﺮﯾﺪاري ﮐﺮدﯾﻢ؛ وﻟﯽ اﻵن ﺧﻮد را ﮔﺮﻓﺘﺎر ﻧﮑﻦ.» ◽️ﺟﻮن ﺧﻮد را ﺑﺮ ﻗﺪمﻫﺎي اﻣﺎم اﻧـﺪاﺧﺖ و ﺑﺮ آن ﺑـﻮﺳﻪ ﻣﯽزد و ﻣﯽﮔﻔـﺖ: «اي ﻓﺮزﻧـﺪ رﺳـﻮل ﺧـﺪا! ﻣﻦ ﺑﺮاي آﺳـﻮدﮔﯽ ﺧـﺎﻃﺮ ﺧـﻮﯾﺶ در ﮔﺮﻓﺘـﺎري از ﺷـﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻢ، ﻣﻦ ﺧﻮد ﻣﯽداﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﻮي ﺧﻮﺷـﯽ ﻧﺪارم، ﺧﻮﯾﺸﺎﻧﻢ اﻓﺮادي ﻓﺮوﻣﺎﯾﻪاﻧﺪ و رﻧﮕﻢ ﺳـﯿﺎه اﺳﺖ. اﻣﺎ ﺷﻤﺎ بر ﻣﻦ از آن ﻧﻔَﺲ ﺑﻬﺸﺖﮔﻮﻧﻪﺗﺎن ﺑﺪﻣﯿـﺪ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺧﻮش ﺑﻮ ﺷﻮم، ﺷـﺮاﻓﺖ ﺧﻮﯾﺸﺎوﻧﺪي ﯾﺎﺑﻢ، و ﺳـﯿﻤﺎیم ﺳـﻔﯿﺪ ﺷﻮد. ﺑﻪ ﺧﺪا ﻗﺴﻢ از ﺷـﻤﺎ ﺟﺪا ﻧﺨﻮاﻫﻢ ﺷﺪ ﺗﺎ اﯾﻦ ﺧﻮن ﺗﯿﺮه‌ام ﺑﺎ ﺧﻮن ﭘﺎﮐﺘﺎن ﻣﺨﻠﻮط ﮔﺮدد.» ◼️زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﻮن ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﺧﻮرد، ﺣﻀﺮت اﺑﺎﻋﺒﺪﷲ اﻟﺤﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪاﻟﺴﻼم ﺑﺮ ﺑﺎﻟﯿﻨﺶ آﻣﺪند و ﺑﺮ ﺣﻖ او اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ دﻋﺎ ﻓﺮﻣﻮدند: «اﻟﻠﻬﻢ ﺑﯿﺾ وﺟﻬﻪ، و ﻃﯿﺐ رﯾﺤﻪ و اﺣﺸـﺮه ﻣﻊ اﻻﺑﺮار، و ﻋﺮف ﺑﯿﻨﻪ و ﺑﯿﻦ ﻣﺤﻤـﺪ و آل ﻣﺤﻤـﺪ ﺻـﻠﯽ ﷲ ﻋﻠﯿﻪ و آﻟﻪ» 📓مقتل مقرم ص ۲۵۲ @tarbiatemanavi

#عکس_نوشت #زیارت #امام_حسین‌علیه‌السلام @tarbiatemanavi

#محرم ☑️ بی‌تابی زینب(سلام‌الله) از فراق امام #حسین(علیه‌السلام) امام #سجاد(ع) می فرمود: ▫️در شب #عاشورا عمه ام #زینب(س) مشغول #پرستاری از من بود. ▫️پدرم به خیمه ما داخل شد، در حالیکه اشعاری را - درباره روزگار و سرنوشت انسان- می خواند. من مقصود پدرم را دریافتم. بغض گلویم را گرفت، ولی از گریه خودداری کردم و فهمیدم فردا چه خواهد شد. ⬅️ اما عمه ام وقتی آنچه را که من شنیده بودم، شنید، نتوانست خود را نگهدارد. ازجا پرید و فریاد زد: وای براین #مصیبت، ای کاش #مرگ من رسیده بود و زنده نبودم. ▪️گویی امروز مادرم #فاطمه(س)، پدرم #علی(ع) و برادرم #حسن(ع) را از دست می دهم. 📚یعقوبی، التاریخ، ج۲، ص۲۴۳ 📚طبری، تاریخ الامم، ج۵، ص۴۲۰ @tarbiatemanavi

#عکس_نوشت #مکتب_شهدا 🏴 #محرم @tarbiatemanavi

🗓🏴روز بیست و نهم ماه محرم، به یاد #عبدالله_بن_عمیر_کلبی و توسل به ایشان 🏴اَلسَّلَامُ عَلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَیرٍ الْكَلْبِی 🔻اﺑوﻣﺨﻨﻒ ﻣﯽﮔﻮﯾـﺪ: روزي «ﻋﺒـﺪاﷲ ﺑﻦ ﻋﻤﯿﺮ» ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﺮوﻫﯽ ﺷـﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ اردوﮔﺎه «ﻧﺨﯿﻠـﮥ» روﻧﻬﺎده‌اﻧـﺪ ﺗﺎ از آﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺳﻮي #اﻣﺎم_ﺣﺴـﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪاﻟﺴـﻼم ﺑﺮوﻧﺪ. «ﻋﺒﺪﷲ» ﺟﻠﻮ آﻣﺪ و از آﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳـﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻋﺰﻣﯽ دارﻧﺪ. ﺑﻪ او ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮي #ﺣﺴـﯿﻦ ﻓﺮزﻧﺪ #ﻓﺎﻃﻤﻪ دﺧﺘﺮ رﺳﻮل ﺧﺪا ﺻـﻠﯽ ﷲ ﻋﻠﯿﻪ و آﻟﻪ ﺑﺴـﯿﺞ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. 🏴ﻋﺒﺪﷲ ﮔﻔﺖ: «ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪا ﺑﺮاي ﺟﻬﺎد ﺑﺎ اﻫﻞ ﺷـﺮك ﺣﺮﯾﺺ ﻫﺴﺘﻢ. ﻣﻦ اﻣﯿﺪوارم ﮐﻪ ﺛﻮاب ﺟﻬﺎد ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺴﺮ دﺧﺘﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺷﺎن ﻗﺼﺪ ﺟﻨﮓ دارﻧﺪ، از ﺟﻬﺎد ﺑﺎ ﻣﺸﺮﮐﺎن آﺳﺎنﺗﺮ ﺑﻪ دﺳﺖ آﯾﺪ». ◼️او ﻧﺰد ﻫﻤﺴﺮش رﻓﺖ و آﻧﭽﻪ ﺷﻨﯿﺪه ﺑﻮد و ﻗﺼﺪ ﺧﻮﯾﺶ را ﺑﺮاي او ﺑﺎزﮔﻔﺖ. ﻫﻤﺴﺮش ﮔﻔﺖ: «ﺑﻪ واﻗﻊ رﺳﯿﺪه‌اي. اﻣﯿﺪوارم ﮐﻪ ﺧﺪاي ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ روي ﮐﻨﺪ و در ﮐﺎرﻫﺎﯾﺖ رﺷـﺪ ﯾﺎﺑﯽ! آري، ﭼﻨﯿﻦ ﮐﻦ و ﻣﺮا ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺧﻮد از اﯾﻦ ﺷـﻬﺮ ﺧﺎرج ﺳﺎز». او ﺷـﺒﺎﻧﻪ ﻫﻤﺮاه ﻫﻤﺴـﺮش از ﺷـﻬﺮ ﺧﺎرج ﺷـﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪاﻟﺴﻼم ﺑﺮﺳﺪ و ﺑﺎ او در ﻗﯿﺎم ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ. 📓تاریخ الامم و الملوک ج۵ ص۲۴۹ @tarbiatemanavi

#کلیپ_تصویری 🏴مرحوم حضرت آیت‌الله #ناصری رحمةالله‌علیه ◼️مردن، لباس عوض کردن است... @tarbiatemanavi

🗓🏴روز سی‌ام ماه محرم، به یاد جناب #حنظلة_بن_اسعد و توسل به ایشان 🏴اَلسَّلَامُ عَلَی حَنْظَلَةَ بْنِ أَسْعَدَ الشِّبَامِی 🔹 حنظله فرزند اسعد که او فرزند «شِبام بن عبدالله» از قرّاء و بزرگان شیعه است. 🔹 #حنظله مردی فصیح، بلیغ و شجاع بود. او وقتی به میدان نبرد رهسپار شد، خطاب به کوفیان کرد و با استناد به آیات قرآن، آنها را از عذاب الهی ترساند. #امام_حسین علیه‌السلام در حالی که او را مخاطب قرار دادند، از خدای تعالی برای او پاداش نیک درخواست کردند. ◾️ پس از آن حنظله از امام پرسید: «آیا به سوی آخرت شتاب نکنم و به برادرانم ملحق نشوم؟» امام فرمود: «رُح اِلی خَیر مِن الدنیا و اِلی مُلک لا یُبلی؛ حرکت کن به خیر دنیا و آنچه در آن است، و بشتاب به سوی حکومتی که کهنه نگردد.» ◽️آری، اینگونه از امام زمانشان اذن می‌گرفتند و با دعای او به آن فوز عظیم می‌رسیدند. یا لیتنا کنا معهم فنفوز فوزاً عظیماً 📓موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‌السلام، ص۴۵۰ @tarbiatemanavi

#عکس_نوشت #توسل آیت‌الله #ناصری رحمة‌الله‌علیه @tarbiatemanavi

🗓🏴روز اول ماه صفر، به یاد جناب #بُشر_بن_عَمرو حَضرمی و توسل به ایشان 🏴السّلامُ علی بُشرِ بنِ عَمرو الحَضرَمی 🔹 «بُشر» از یاران آقا #امیرالمؤمنین علیه‌السلام است و دلاوری‌های فرزندان او در نبردها زبانزد است. ▪️ روز #عاشورا به او خبر رسید که یکی از فرزندانت در ری به اسارت گرفته شد. او در پاسخ گفت: «به حساب خداوند می‌گذارم. من دوست ندارم که او اسیر شود و من بعد از او زنده باشم.» چون این خبر به سیدالشهدا علیه‌السلام رسید، حضرت به او فرمودند: «خداوند تو را رحمت کند، تو از بیعت با من آزادی، پس برو و در آزادی پسرت کوشش کن.» بُشر عرض کرد: «درندگان مرا زنده زنده بخورند اگر از شما جدا شوم.» ☑️ عجب معرفتی به امام دارد که حتی تحت تأثیر کوچکترین عواطف پدری قرار نگرفت! ▪️ بُشر، پیش از عاشورا جان خود را فدای مولا و سرور خود کرد. یا لَیتَنا کنّا معهم فَنَفوزَ فوزاً عظیماً 📚ابصارالعین، ۱۷۳؛ منتهی الآمال، ۶۵۴/۱؛ تنقیح المقال، ۱۷۳/۱ @tarbiatemanavi