#نکته_های_آغاز_برای_صعود_و_تعالی(1)
حرکت ضرورت رشد و تعالی انسان
گاهی برای رسیدن به یه لیوان آب و یا یه تیکه نان و حتی یه شغل و کار مناسب به تکاپو میافتیم و به هر دری میزنیم. یه عطش انسان را به تکاپو و حرکت وادار میکند. یه گرسنگی ما را به حرکت در می آورد. نیاز به گفتن دیگران نیست، اینکه کسی به ما بگه فلانی تو تشنه ای برو آب بخور و... نه خود تشنگی طلب آب را در انسان ایجاد میکند و انسان را به حرکت وادار میکند.
در موارد ضروری تر و کمال انسانی هم همین است. یعنی انسان نیاز ندارد دیگران اونها رو به حرکت وادار کنند. بلکه خود انسان و فطرت پاکش او را به حرکت وادار می کند.انسانهایی که سر به بالا دارند و حرکتی متعالی را میخواهند، و برای خود ارزش قائل هستند و به کرامت خود اهمیت می دهند، اینها مثل مثل سنگ نیستند که تا با هل دادن به جایی برسند، این حرکت تا زمانی خواهد بود که کسی او را
به جلو هدایت کند و هل دهد. هر زمان این هل دادن قطع شد و این نیرو تمام شد سقوط میکند. سقوط یک اصل طبیعی برای سنگ هاست. انسانهایی که برای تعالی خود اهمیت قائل نیستند، خداوند در قرآن از آنها را تعبیر به سنگ میکند، خودش هنوز نفهمیده که باید حرکت کند. باید دیگران آنها را هل بدهند. اینها احتمال سقوط شان زیاد است.
اما کسی که ریشه دار بود، و اهل فهم و درک و برای خود اصالت قائل بود، آنچه که برای دیگران غیر طبیعی است برای او طبیعی ترین خواهد بود. مثل تشنه ای می ماند که به دنبال رفع تشنگی خود از هیچ تلاشی کوتاهی نمی کند. خود حرکت میکند نیاز ندارد کسی او را وادار به حرکت کند. مثل گیاهی است که برخلاف جریان طبیعی سنگ، حرکت برای او یک اصل طبیعی است. به هر زحمتی که شده خودش را از دل سنگها و کلوخ ها بیرون می کشد.
انسان باید سر به بالا داشته باشد، بایدحرکت کند و خود را از زیر خاک و سنگ بیرون آورد. و این حرکت برای آنهایی که ریشه دارند یک ضرورت است.
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
#نکته_های_آغاز_برای_صعود_و_تعالی(2)
ساختمان انسان و نیاز به حرکت
انسان دارای فطرتی پاک است، الهی آفریده شده است، با توجه به فطرتی که دارد ایستادن برایش ممکن نیست. باید حرکت کند به جلو برود، به تعالی برسد، چون طوری آفریده شده است که نمیتواند بماند. وضعیت موجود برای او قانع کننده نیست، باید حرکت کند و قلهها را فتح نماید.از چیزی که در آن قرار دارد ناراضی است و برای او رضایت بخش نیست.
کسانی که حرکت نمیکنند مجبور میشوند با تنوعها ظاهری خود را مشغول کنند. با چیزه های به ظاهر زیبا خود را راضی نگه دارند مثل گرسنهای که اگر به او غذا ندهند، کثافتها را هم میخورد. وقتی آدمی که حرکتی ندارد، مجبور است خودش را با شکلهای مختلف زندگی فریب دهد، چیزهایی که بی ارزش است و ماندگار نیست. خودش را مشغول میکند تا خیال کند که حرکتی دارد. خیلی ها خودشون رو فریب می دهند و به امور پست مشغول می کنند غافل از اینکه فطرت او به کمالات و ارزش ها تمایل دارد وبس.
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
#نکته_های_آغاز_برای_صعود_و_تعالی(3)
قدر و ارزش انسان
انسان موجودی با ارزش و کریم است، همین قدر و منزلتش عامل حرکت او به سوی کمال و ارزشهاست. به خاطر کرامتی که دارد باید حرکت کند و نماند. انسان باید بداند اگر بماند میگندد.انبیاء الهی آمدند تا این قدر و ارزش او را به او گوشزد کنند و به او بشناسانند که تو با ارزشی، تو دارای قدر و کرامتی و خداوند تو را باارزش آفریده است.
لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ (الإسراء 70)
خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (التين 4)
فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (المؤمنون 14)
امیر المومنین علی علیه السلام: «رَحِمَ اللّه ُ امرَءً عَرَفَ قَدرَهُ» (غررالحکم ص233)
هدف در کلام حضرت این است که انسان ارزش خود را نشناسد.
«کَفَی بِالْمَرْءِ جَهْلاً أَلاَّ یَعْرِفَ قَدرَه» (خطبه 16)
برای جهل ما همین بس که اندازه و قدر خود را ندانیم.
اگر انسان اندازه و قدر خود را شناخت، حرکتش را شروع میکند و این حرکت برای انسان از هوا ضرورتش بیشتر است.
انسان وقتی قدر خودش را شناخت احساس میکند مرگ یک تولد است. مرگ یک مخلوق است و یک وجود بزرگتر است. وجودی که از حیات دنیایی عظیمتر است.
خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَات، میفهمد مرگ یک امر وجودی است نه عدمی، شروع تازه است نه تمام شدن.
وقتی شناخت که مرگ تولد است، حرکتش را به هفتاد یا هشتاد سال محدود نمیکند. بلکه عشق به معاد پیدا میکند، نه معرفت به معاد. بلکه عشق به معاد پیدا میشود.
يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ(آلعمران، 114)
با این شناخت میفهمد که ارتباط هایی دارد:
_با تمام هستی ارتباط و پیوند دارد
_با نسلها ارتباط دارد.
_با خالق هستی ارتباط دارد و در ارتباط است
-با این شناخت در مییابد در وجودش نیروهایی وجود دارد که با هم دیگر در ارتباط هستند
و اگر نداند این نیروها چگونه با هم ترکیب میشوند و نشناسد که چگونه آنها را تبدیل کند، قطعا به بن بست میرسد.
ولی اگر برای ترکیب آنها راهی را شناخت در این ترکیب به تبدیل میرسد. می فهمد که در وجود او شهوات، هواها و هوسها است. وقتی ترکیب را شناخت میداند چگونه آنها را تبدیل کند.
در این صورت، غضب او تبدیل میشود. ریا و خودنمایی او تبدیل میشود. بخل تبدیل میشود.
اگر انسان بفهمد چگونه میتواند تبدیل را در وجود خود داشته باشد دیگر هیچ لجنی در وجود او باقی نمیماند و اگر نشناسد در غیر این صورت لجنها او را به گنداب تبدیل میکند؛ حتی نعمتها را تبدیل به کفر میکند.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ (إبراهيم، 28)
آنها هستی خود را به نابودی و وبال سوق میدهند.
همانا اگر این انسان استعدادهای درون خود را شناخت و با ترکیبهایی که به آن رسیدهاند تبدیل میکنند از بن بست بیرون میآیند و حتی بدیها و زشتیهایشان تبدیل میشود.
يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ (الفرقان، 70)
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
#نکته_های_آغاز_برای_صعود_و_تعالی(4)
نیاز انسان
یکی از عوامل حرکت، نیاز انسان است.
انسان در مسیر زندگی خود به نیازهایی میرسد که در دسترس نیستند و برای رسیدن به آنها باید بکوشد و حرکت کند.کسی که در وجود خود به نیازها رسید و آنها را احساس کرد دیگر نمیتواند بی تفاوت باشد و منتظر باشد و ساکن بماند، بلکه باید حرکت خود را شروع کند. انسانی که به نیاز های وجودش اعتنایی نکرد و برای آنها کار نکرد و سکوت کرد و در سکون ماند، می گندد و فاسد می شود.این نیازها گاهی مربوط به جسم است که غالبا انسانها در این قسمت کوتاهی نمی کنند و به تلاش خود برای رفع نیاز ادامه می دهند. اما نیازهای مهمتری در نهاد انسان وجود دارد که آنها را نمی شود با امور دنیایی حل کرد و خود را راضی نگه داشت. برای این نیازها هم باید حرکت کرد و تلاش. کسی میتواند خوب شروع کند و درست حرکت کند که همه نیازها را خوب بشناسد.
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan