eitaa logo
طَـ‌ریـ‌د|ᴛᴀʀɪᴅ
4.3هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
90 فایل
"‌بِسْم‌ِرَب‌ِاَلْمَهدے"✨🌱 و ‌هُوَ الطریدُ الشریدُ الفریدُ الوحید و او "طرد شده" بخاطر ما :(( !💔 مهدویت|رفع‌شبهات|جهادتبیین|لایوحرم|محفل •📸📚🪴🎨• •اینجا؟!پاتوق‌منتظران‌ظهوره((: ❀تَبلیغاتِمۅنッ: ๛ @taridiun ❀گوش شنوا: ๛ @Karbobalaii80
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام واحترام دوستان دقت کنید در پی حادثه تروریستی کرمان این عکس ظاهراً منسوب به حضرت زهرا(س) است درحال پخش است اگر روی انگشتان این خانم زوم کنید متوجه غیر عادی بودن حالت ناخنها وانگشتان طرح می شوید که بیشتر شبیه موجودات شیطانی می باشد همچنین دور پرچم ایران به جای کلمه الله اکبر حروف عبری نقش بسته واین عکس در فضای مجازی تحت عنوان حضرت زهرا(س) پخش شده است. کمی دقت کنیم وازهرعکسی استفاده نکنیم. 💚⃟༄༈@tarid_media
📚 طلسم نگفتن ✍ در ذهنش با خودش دیالوگ داشت: این همه بی‌حجاب و چشم چران!🤯 - اگر به همه بخوای بگی که نمی‌شه!😢 - به همه‌شون نمی‌خواد بگی. اقلا به یکی بگو. - فقط همین یکی ها! - باشه فقط همین یکی 🙂 با خودش فکر می‌کرد که خیلی وقت است با اینکه نماز می‌خواند، نهی از منکر نمی‌کند!😔 اعصابش خرد بود. آنقدر نگفته بود که هراس داشت از گفتن 😫 پیش خودش گفت علی الله! تا سرش را بالا گرفت، روبروی سینما بهمن میدان انقلاب، دو خانم بی‌حجاب در حال خرامیدن و قاه قاه خندیدن بودند 😳 با خودش گفت: فقط همین یه بار! از کنارشان رد شد و با صدایی نه بلند و نه کوتاه، اما کمی لرزان، گفت: خانوم ها! حجابتون خوب نیست. درست کنید! و رد شد...🚶🏻 پشت سرش شنید که یکی‌شان گفت: به تو چه پررو!!😡 بی‌اختیار ایستاد. از ذهنش گذشت که این بدبخت جاهل است. برگشت. جلویش ایستاده بودند. صاف ایستاد و سرش را پایین انداخت. طوری که مشخص بود نمی‌خواهد نگاهشان کند. با لحنی که کمی محکم بود و کمی دلسوزانه و البته محترمانه گفت: اتفاقا به من ربط داره. من درباره‌ی یه مسئله‌ی اجتماعی با شما صحبت کردم نه یک مسئله‌ی شخصی! درسته؟!🧐 یکی‌شان که ظاهرا همانی بود که به تو چه را گفته بود، گفت: بله!😶 و دست برد زیر شالش و کمی جلویش کشید. پسر ناخواسته تشکر کرد و راهش را کشید و رفت سمت دانشگاه‌‌. خدا خواسته بود؛ و با همین یک نهی از منکر طلسم نگفتن‌هایش شکسته بود...🤲 💚⃟༄༈@tarid_media
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
: استفاده حداکثری از ظرفیت ماه رجب ✍️ قرآنم باز بود جلوی چشمانم، بیشتر از آنکه بخوانمش نیاز داشتم لمس کنم کلماتش را و با انگشتانم روی آیاتش چرخ بزنم. انگشت اشاره ام ایستاد روی یک آیه، و با آن، قلبم انگار ایستاد! «مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» هیچ آیه‌ای نسخ نشد یا فراموش نشد مگر آنکه بهتر از آن یا مثلش آمد، آیا نمی دانی خدا بر همه چیز تواناست؟ • با خودم گفتم؛ قرآن فقط یک آیه‌اش هم از سرت زیاد است برای اینکه بنشاندت جای خودت و بفهمی که فقر محضی و نعمتها بی حساب و کتاب بر تو باریده‌اند، اگر نتوانی نگهشان داری، خدا بهتر از تو دارد که رو کند، که جایت بگذارد، که کارش را پیش ببرد! • آخرِ آیه را که حجت تمام کرده است، نمی‌بینی آیا؟ «خدا به «كُلِّ شَيْءٍ» قادر نیست مگر؟ • با خودم گفتم: هر وقت شل شدی، فشل شدی، خواب رفتی، بی‌انگیزه شدی، بی‌ایده شدی ، مغزت درست و غلط را تشخیص نداد و مکرر به اشتباه افتادی و کار خدا برای ضعف تو لنگ شد، خدا «برگ برنده اش» را بعد از مدتی مهلت دادن، حتماً رو می کند تا بدانی «کار خدا لنگ تو نمی ماند». تا بدانی کار خدا را اگر به تو سپردند، «همان کار پاداش توست» و درست و با تمام وُسع انجام دادنش، علّت دریافتِ توفیقات بعدی... • سرم را برگرداندم و به آدمهایی که دور و برم رفت و آمد میکردند خیره شدم! انگار نمیدیدمشان، چیزی که میدیدم خودِ درمانده و عاجزم بود که در یک معدن طلا ایستاده و توان استخراج و رساندنش به کسانی که دو تا کوچه آنطرف تر از فقر در حال احتضارند ندارد. خیز برداشتم و رفتم سمت ضریح؛ باباجانم میگفت بغل کردن ضریح، بغل کردن معصوم است! فرقی ندارد که.. تو را از پایین ترین مرتبه حس به بالاترین هم آغوشی در بالاترین ادراکات روحی سوق می دهد و چه راست میگفت باباجانم. √ در گوشش گفتم؛ من میدانم اضافی‌ام، میدانم کاری از دستم برنمی‌آید، میدانم این کوه طلا باید برسد به دست فرزندان و یتیمان شما و از غم برهاندشان، و من توانش را ندارم! معجزه کن آقا ... همه ی تاریخ اسلام با همه ی زحمات و خون دل هایی که برایش خورده شده، جز به حول و قوه خودتان نبوده! • همینکه بمانیم در خیمه شما و بفهمیم کجاییم و چقدر تلاش لازم است که دستمان از دستتان جدا نشود خودش معجزه می خواهد برای آدمی مثل من. چه برسد کاری بخواهد پیش برود. • چند ساعت گذشت و آمدم گپ روزِ امروز را بنویسم؛ دیدم خدا مزایده گذاشته ... برای دریافت معجزه ها! شنبه ۲۳ دی، اول رجب است.. و معجزه ها به زمین نزدیک ترند😊. @ostad_shojae | montazer.ir
دلِ من است دیگر گاهی بی دلیل هوایی می‌شود؛ گاهی بی دلیل می‌گیرد و تنگ می‌شود؛ گاهی بی دلیل بهانه‌های عجیب و قریب برای خودش می‌بافد و شروع می‌کند به بی‌قراری؛ آن لحظه‌ها است که ذکر، بدجور معجزه می‌کند در وجودم. یا طبیبی ای طبیبم ای مداوا کننده دل‌های عاشق جلوه‌های دلبرانه‌ات را در سر تا سر خلقتت دیدم و عاشقت شدم اللهِ من بنده نمی‌خواهی؟ یک اصیلای فقیرِ درمانده نمی‌خواهی؟ یک دیوانهِ دست به قلم نمی‌خواهی؟ یا الهی اشهد ان لا اله الا الله جانم شهادت می‌دهم که تو بهترین معشوق منی❤️ 💚⃟༄༈@tarid_media
اعضای عزیزِ خانواده طرید سلام؛ شب و عاقبت همگی بخیر🌷 انشاءالله که همگی سخت مشغول خدمت در رکاب آقا امام زمان هستید. بزرگواران بدون تعارف دوست دارم انتقادات و پیشنهاداتون رو درباره نوشته‌هام بدونم می‌خوام بدونم چه برداشت‌هایی از متن‌ها دارین و تا چه اندازه براتون لذت بخش یا مفید هست. چه نواقصی داره که باید اصلاح بشه و اصلا تا چه حد درسته. چه سوالاتی در مورد متن‌ها براتون به وجود اومده؟ لطفا نظراتتون رو در ناشناس زیر بفرمایید: https://harfeto.timefriend.net/17048130524054
طَـ‌ریـ‌د|ᴛᴀʀɪᴅ
اعضای عزیزِ خانواده طرید سلام؛ شب و عاقبت همگی بخیر🌷 انشاءالله که همگی سخت مشغول خدمت در رکاب آقا ام
طلبه های عزیز کانال هم لطفا آیدی‌شون رو در ناشناس ارسال کنن تا شخصا پیام بدم خدمتشون کارِ واجبی دارم بزرگواران🌷
طَـ‌ریـ‌د|ᴛᴀʀɪᴅ
سلام سلام اعضا گرامی خوب بگید ببینم امتحانات خوب میگذره یا موهاتون سفید شده حرفی.سخنی🥲؟!... یا مثل م
تا اصیلا جان پیام هارو میبینن من ادامه پیام ناشناس های شما رو بزارم(ناشناس عقیله ریپلای شده)🌱
سلام و عرض ادب ان شاءالله سرمون خلوت بشه چشم
بزرگوار شرمنده ادمین ها درگیر امتحانات هستیم ان شاء الله روند مون بهتر میشه در بهمن ماه.
سخنم را به او می‌گویم به کسی که قلبم را به تپش واداشت و مرا در آغوش خود .... از سرمای بی مهری مردم بازداشت آنگاه که به او پناه میبرم هر لحظه ... و او با آغوشی باز از من استقبال می‌کند🥹 اویی که همیشه بوده و هست اویی که هر جا خواسته مرا رسانده و در آخر در پناه خودش مرا سکنا داده است سخنم را از برای "خدایم" مینویسم..🌱✨
طلبه که می‌شوی تکلیف‌مند میشوی انگار دیگر نگاه هیچکس به تو عادی نخواهد بود حتی خودی‌ها هم طلبکار نگاهت می‌کنند چه در هنگام سختی و چه در خوشی‌ها همیشه باید از خودت و زندگی‌ات مایه بگذاری فحشش را بخوری و همزمان، دلسوزانه تلاش کنی برای خوشبختی و سعادت همان فحش‌دهندگان. طلبه که می‌شوی لباس پیغمبر را می‌پوشی و در درونت، پیغمبری زنده می‌شود انگار طلبه جان پوشیدن لباس پیغمبر، کم لیاقتی نیست، دست کم نگیر خودت را؛ من میدانم سختی‌هایی که از جانب لباس مبارک پیامبر به تو می‌رسد را با جان و دل تحمل می‌کنی و دم نمیزنی. مرحبا به غیرتت سرباز آقا در آن لباس پیغمبری در هنگام جهاد های بی‌ریایَت برای ما هم دعا کن روزت مبارک طلبه... 💚⃟༄༈@tarid_media