فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیا نماز ما به درد قبر و قیامت میخورد؟
🎙 استاد دانشمند
.
#پندانه
وقتی شیطان فشار زیادی آورد ،
بفهمید که متاع قیمتی در دست دارید.
آنجایی که امتحان سخت میشود ،
گنج و خیرات الهی همانجاست.
پس اگر استقامت کنید به آن گنجها و بهای قیمتی آن میرسید.
این روزها
عجیب نیازمند
نگاه هایتان شده ایم!
نگاه از قابــــ چشم
مردانے ڪہ #چشم_هایشان خدا را منعڪس مے ڪند..
سال 95 چنـین روزے(عید مبعث)
پرستوهامان بہ
#خان_طومان پرڪشیدند ...
#شهدای_خانطومان
رفتندکه برگردند ولی......
🍃🌹🍃🌹
#عید _مبعث
🌹🖤🌹🖤🌹🖤
امروز عید مبعث است
همه تبریک فرستادند
اما امروز عید مبعث است
روز شهادت شهدای #خانطومان!
آقا #رحیم_کابلی روزه است
#محمد_بلباسی از دیشب آب نخورده
#محمود_رادمهر از دیشب پشت بیسیم دارد تکبیر میگوید
#بهمن_قنبری دیروز شهید شده
دستگاه #دیپلماسی گفته کاری نکنند چون وسط مذاکرات #برجامیم! ما به آمریکا قول دادیم دست توی بینی مان نکنیم اخ است!!
#النصره و #داعش دارند هی نیرو خالی میکنند
2000 نفر آمده اند
حالا 700 نفرشان به درک واصل شدند
اینطرف امروز 13 مرد روی زمین می افتند
دیشب فیلم راه رفتن زینب بلباسی را می دیدم
می خندید و می دوید.
#فیلم آب بازی امیر محمد کنار دریا دیدم که عاشقانه با بابا بازی می کرد ومی خندید
تازه فهمیدم چقدر از نبودن محمد گذشته است!
#چند سال از نیامدنشان میگذرد
#علی_عابدینی زخمی بود
#علیرضا_بریری گرسنه ماند
#سعید_کمالی و #علی_جمشیدی کنار هم افتاده اند
#حسن_رجایی_فر دستهایش زخم شده از بس کیسه سنگر جابجا کرده دوروز است نخوابیده
#حسین_مشتاقی و #سیدرضا_طاهر که از ساختمان زرد برگشتند می گویند بچه ها هنوز تشنه اند
از #سیدسجاد_خلیلی خبری نیست
#سیدجواد_اسدی رفته است اسناد را برگرداند،میتوانست عقب نشینی کند و نکرد،حالا او و محمود همانجا مانده اند
#رضا_حاجی_زاده لبهایش ترک خورده است...
ژنرالهای روس هنوز منتظر دستورند!
بچه های لشگر نمیدانند برگردند یا نه!
#خانطومان یک خواب نبود
یک واقعیت است..
نمیدانم کسی خبر دارد یا نه!
۲۷ و ۲۸رجب،سالروز شهادت 13 مرد مازندرانی
#ایران،آسوده بخواب!!
قهرمانان وطن بیدارند!!
🌷کریلای خانطومان۲۷ رجب سال ۱۳۹۵
🌷براستی چه کسی می داند که در خانطومان سوریه بر دلاورمردان مازندرانی چه گذشت؟....
یاد و نامشان گرامی و جاودان🌹
از حاج احمد متوسلیان سوال شد
چرا اسم تیپی ڪہ تشڪیل دادہ را
محمدرسول اللہ ﷺ گذاشته؟
در جواب گفت: بہ این دلیل ڪہ
هـروقت اسم لشڪر۲۷ بردہ میشود
ذکر صلوات را به همراہ داشتہ باشد
فرماندهان لشڪر ﷴ رسول ﷲ(ص)
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🌺🌸🌻🍀🌹🍀🌻🌸🌺
سلام و تبریک مجدد عید مبعث ؛
روز عید ویژه یادی کنیم از شهداء و عشق شهدایی...؛
🌹شهدا_عاشقترند!!🌹
🌷يه روز داشتیم با ماشین تـو خیابون میرفتيم،
سر یه چراغ قرمز ؛ پیرمـرد گل فروشى با یه کالسکه ایستاده بود.
منوچهر داشت از برنامهها و کاراهایی که داشتیم میگفت ؛ ولى مـن حواسـم به پیرمرده بود.
منوچهر وقتی دید حواسم به حرفاش نیست ؛ نگاهمو دنبال کرد و فکر کرده بود دارم به گلها نگاه میكنم....؛
🌷توى افکار خـودم بودم کـه احسـاس کـردم عطر گل ماشین را لبریز کرده...!!!
نـگاه کردم دیـدم منوچهر داره گلها رو دسته دسته میريزه داخل بقلم.
همه گلهاى پیرمرد را یک جا خریده بود!!
بغل ماشین ما، يه خانوم و آقا تو ماشین بودن. خانومه خیلى بد حجاب بود. به شوهرش گفت: "خاااااک بر سرت…!!! اين حزب اللهیا رو ببین همه چیزشون درسته...."
🌷يه شاخه برداشت و پرسيد: "خانمم اجازه هسـت؟" گفتـم: "آره."
گل رو داد به اون آقاهه و گفت: "اینو بدید به اون خواهرمون."
اولين کاری که اون خانومه کرد، اين بود که رژ لبشو پـاك کرد و روسریشو کشـید جلو!!!
به اندازه دو، سه چراغ همه داشتـن ما رو نگاه میکردن...!!!
🌹خاطره اى به ياد فرمانده #شهید سید منوچهر مدق
یاد و خاطره شهداء جاودانه و روحشان شاد باد.
🌹🌺🌸🌻❤🌻🌸🌺🌹
شب، شبِ مبعث، ولی یاد نجف افتادهام
بس که از روی لبت ذکر علی جان ریخته...❤️
#عید_مبعث
#یادت_باشه
{پارت هفتم}
افتاب که زد رفتم دانشگاه ، تا ظهر کلاس داشتم که بابام زنگ زد ، گفت :« حمید رفته سردشت شما بیا پیش ما».
متعجب پشت گوشی گفتم : « سردشت؟ حمید که گفت بندر عباس!» بابا فهمید که حمید نخواسته واقعیت را به من بگوید تا من نگران نشوم، گفت : « سردشت رفتن، ولی چیزی نیست، زود برمیگرده» نگرانی من بیشتر شد, وقتی خانه رسیدم دیدم چشم های مادرم خیسه پدرم که حال مرا دید گفت: « دخترم نگران نباش انشاالله که خیره یک ماموریت چند روزه است به امید خدا صحیح و سالم بر میگردن!
مامان برای اینکه روحیه من عوض شود پیشنهاد داد برویم بازار در طول خرید تمام هوش و حواسم به حمید بود،اصلا نفهمیدم چی خریدم و کجا رفتیم با مادرم در حال گشت زنی بودیم که بابا زنگ زد گفت: دخترم مژدگونی بده حمید برگشته! زود بیاین خونه وسایل را خریده و نخریده سوار ماشین شدیم و به سمت خونه آمدیم.
وقتی حمید را دیدم نفس راحتی کشیدم ، با ناراحتی روی مبل نشسته بود، من هم انداختم به دنده شوخی : میگی بندرعباس از سردشت سر در میاری! بعد هم یک روزه بر میگردی! هیچ معلوم هست چه میکنی اقا!؟
بابا خندش گرفت و گفت : هیچکدوم نبوده ، نه بندر عباس نه سردشت ، داشتند میرفتند سامرا که فعلا پروازشون عقب افتاده، طبیعی هم هست، برای اینکه پرواز ها لو نره و دشمن هواپیما را نزنه....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرزن را هم اگر شوهر دهی خوب بهتر است
خب دلي دارد چه دل شوریده و شیدا و مست
چون که دادی شوهرش در مجلس عقدش بگو...
برمحمد(ص) صدسلام و بعداز آن هم جیغ و دست
"عاصی"
😄😄😄
👈 حاج آقا قرائتی؛
سفارش پیامبر(ص) به ازدواج پیر زن 😎