💬 سؤال:
آیا محبت به نامحرم اشکال دارد؟
✅ پاسخ:
🔹 هر گونه ارتباطی که خارج از ضوابط و احکام شرعی باشد و یا مفسدهای بر آن مترتب شود و یا خوف ارتکاب گناه در میان باشد، جایز نیست.
📚 پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای.
🌼اللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْر🌼
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#قسمت_سيزدهم #شهيد_مهدي_زين_الدين بعد از مدتی آقا مهدی گفت " منطقه ی عملیاتی من دیگر جنوب نیست
#قسمت_چهاردهم
#شهيد_مهدي_زين_الدين
خانه ای که برایمان گرفته بود کنار سپاه بود . یک خانه ی دو اتاقه که مهدی هیچ وقت فرصت نکرد شب آن جا بخوابد . به من گفت که " خودت برو آن جا . مجید را می فرستم بیاید سر اسباب کشی کمکت کند . " مجید آمد و وسایلمان را جا به جا کرد . موقع رفتن گفت " من دارم می روم منطقه . با آقا مهدی کاری ندارید ؟ " گفتم " سلام برسان . " گفت " سلام لیلا را هم برسانم ؟ " گفتم " سلام لیلا را هم برسان . " مجید موقع رفتن واقعاً قیافه اش نورانی شده بود .
اول که به آن خانه رفتم ، خانم باکری قرار بود دو - سه ساعت بعدش برود ارومیه ، خانم همت ، را از قبل ، از اردوی تحکیم می شناختم . ولی ژیلایی که الآن می دیم با آن دختر پر شر و شور سابق خیلی فرق داشت . شکسته شده بود . با خانم باکری هم کم کم آشنا شدم . سعی می کردم جلوی آن ها جوری رفتار کنم انگار که من هم شوهر ندارم . فکر می کردم زندگی آن ها بعد از رفتن آدم هایی که دوستشان داشته اند چه قدر سخت است . فکر کردم خُب ، اگر برای من هم پیش بیاید چه ؟ اگر دیگر مهدی را نبینم …. فکر می کردم حالا من پدرو مادرم توی قم هستند آن ها چه ؟ ولی روحیه ی سرزنده و شوخشان را که می دیدم ، می فهمیدم توانسته اند خودشان را نگه دارند . بعضی وقت ها هم آن قدر به سر نوشت خانم همت و باکری فکر می کردم که یادم می رفت من هم شاید روزی مثل آن ها بشوم .
بین راه هوا بارانی بوده و دیدشان محدود . مجبور بودند یواش یواش بروند . که به کمین ضدّ انقلاب بر می خورند . آن ها آرپی جی می زنند که می خورد به در ماشین و مجید همان جا پشت فرمان شهید می شود . آقا مهدی از ماشین پایین می آید تا از خودش دفاع کند
یک شب گفتند " حالا ببینیم قمی ها چطور غذا درست می کنند . " من هم خواستم که برایشان نرگسی درست کنم . داشتم غذا درست می کردم که یک خانمی آمد در زد و یک چیزی به آن هاگفت . به خودم گفتم " خب ، به من چه ؟ " شام که آماده شد هیچ کدام لب به غذا نزدند . گفتند " اشتها نداریم " سیم تلویزیون را هم در آورند .
#شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
🌹@tarigh3
#قسمت_پانزدهم
#شهيد_مهدي_زين_الدين
فردا خواهرم آمد دنبالم . گفت " لباس بپوش باید برویم جایی . " شکی که از دیشب به دلم افتاده بود و خواب های پریشانی که دیده بودم ، همه داشت درست از آب در می آمد . عکس مهدی و مجید هر دو را سر خیابانشان دیدم .
آقای صادقی که چند ماه بعد از ایشان شهید شد جریان شهادتش را برایم تعریف کرد . آقا مهدی راه می افتد از بانه برود پیرانشهر در یک جلسه ای شرکت کند . طبق معمول با راننده بوده ، ولی همان لحظه که می خواسته اند راه بیفتند ، مجید می رسد و آقا مهدی هم به راننده می گوید " دیگری نیازی نیست شما بیایید . با برادرم می روم . " بین راه هوا بارانی بوده و دیدشان محدود . مجبور بودند یواش یواش بروند . که به کمین ضدّ انقلاب بر می خورند . آن ها آرپی جی می زنند که می خورد به در ماشین و مجید همان جا پشت فرمان شهید می شود . آقا مهدی از ماشین پایین می آید تا از خودش دفاع کند و تیر می خورد . تازه فردا صبح جنازه هایشان را پیدا کرده بودند که با فاصله از هم افتاده بود .
خواب زمان را کوتاه تر می کند . دو سال پیش او را همین جوری خواب دیده بودم . می خواستم همان جوری باشم که او خواسته . قرص و محکم . سعی می کردم گریه و زاری راه نیندازم . تمام مدت هم بالای سرش بودم . وقتی تو خاک می گذاشتند ، وقتی تلقین می خواندند ، وقتی رویش خاک می ریختند . بعضی مواقع خدا آدم را پوست کلفت می کند . بچه های سپاه و لشکرش توی سر و صورت خود می زدند . نمی دانستم این همه آدم دوستش داشته اند . حرم پر از جمعیتی بود که سینه می زدند و نوحه می خواندند . بهت زده بودم . مدام با خود می گفتم چرا نفهمیدم که شهید می شود . خیلی ها گفتند " چرا گریه نمی کند . چرا به سر و صورتش نمی زند ؟ "
وقتی قرار است مرگ گردن بندی زیبا بر گردن دختر زندگی باشد ، در بر گرفتن آن هم مثل نوشیدن شیر از سینه ی مادر است ؛ همان قدر گرم ، همان قدر گشوده به دنیایی دیگر ، پر از شگفتی موعود .
#شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
🌹@tarigh3
💔
به جایی رسید
که حضرت آقا بهش میگفت.. :
شما نفس کشیدنت هم مبارزه است..
بهش میگفت:
هر موقع هر جوری بمیری
قطعا شهیدی..!
✍🏻خیلی حرفه ها..💔
باید اینجوری بشیم.. 😔
#شهید_علی_خوش_لفظ
🌹@tarigh3
•
رفیقش میگفت:
تو تهران یه بار یه خانمی که
وضع #حجاب خوبی هم نداشت
از عباس آدرس پرسید،
عباس تا وقتی که آدرس رو کامل گفت،
سرش پایین بود،
تا حدی که خانومه صداش در اومد و گفت
بابا یه دقیقه منو نگاه ببینم چی میگی!
بعدش من به عباس گفتم:
چرا یه لحظه نگاهش نکردی؟!
اینجور جوابمو داد:
حَظّ و لذتی که تو نگاه نکردن
به #نامحرم هست،
تو بقیه عبادت ها نیست...!
#شهید_عباس_دانشگر
🌹@tarigh3
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣⚫️مردم عالم باید بفهمند که تمام کارها به دست حضرت مهدی عجلالله تعالیٰ فرجه الشریف درست میشود و هیچ کسی نمیتواند جایگزین متخصص معصوم زمان باشد.
🛑این همه کشت و کشتار و مصیبت و معصیت که در عالم رخ میدهد جزء علائم ظهور در آخرالزمان است.
❇️شرایط و زمینه ظهور باید آماده شود ، توسط یاران حضرت ، چنانچه اگر جسم امام در غیبت است ، اما ولایت امام زمان عجل الله تعالیٰ فرجه الشریف ، در عالم جاریست عدهای از شیعیان باید در وفا به عهد خود نسبت به ولایت حضرت همدل شوند و تشکیلاتی گسترده برای پیاده کردن تهذیب در جهت تبعیّت تام از امام زمان عجل الله تعالیٰ فرجه الشریف در جامعه آماده کنند تا شرایط برای نفوذ و غلبه به تمدن غرب و مقابله با تهاجمات فرهنگی بر علیه ولایت حضرت مهدی عجل الله تعالیٰ فرجه الشریف ، در جامعهٔ جهانی فراهم شود.
⬅️نفوذ شیطان در باطن افراد شکل گرفته شده و ازحقیقت تبعیّت از متخصص معصوم دور شدند.
#کلیپ_مهدوی
استاد#رائفی_پور