991221eheyat-rasoli-sorood.mp3
7.59M
•°🌿
#سُرودْ🌸
بِه اَبِی اَنْتَ وَ اُمِیْ وَ مٰالِی وَ اولادِیْ🌷
🎙•| #حْـآجْمَــهٓـــدےرَســٓـولـےْ
#عید_مبعت
لبخند به لبهای شماحک باشد
غمهای شما همیشه اندک باشد
این عید که سرشار ز لبخند خداست
بر وسعت جانتان مبارک باشد
🌹عیدسعید مبعث برشما اعضای عزیز کانال مبارک باد
🔴اگر میخواهی صدقه بدهی،
همین طوری صدقه نده؛
زرنگ باش، حواست جمع باشد.!!
✔️صـــــدقه را از طــــرف امـــام رضـــا
بـــــــراے ســــلامتی امـــام زمــــان بـده!➛
☑️برای دو معصوم است؛
﴿دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد،•🌱﴾
ممکن نیست خداوند
این صدقه تو را رد کند
توهم اینجا ➛
حق واسطهگریات را میگیری.
☝️تو واسطهای و
همین حق واسطهگری است که
اجازه میدهد تو به ﴿مراحل خاص برسی.﴾
"مرحوم آیتالله آقامجتبی تهرانی"
-
بھشگفتم:چتہدختر..؟ خیلۍسرحالۍ..!
لبخند زدو باانرژۍگفت:
امروز خیلۍخوشحالشدمانگار دنیاروبهم
دادهبودند.
گفتم:چرا..؟
گفــت:بالاخره بہخاطریہاستورۍکہدردفاع
ازامامزمان‹ع›گذاشتم کلۍفحشازرفیقام
خوردموخیلیاشونبراهمیــشہ قیدموزدنو
رفتن...
اگرمدافعان حرمبرا عمہساداتسردادند،
منمبہعنوانیہدختر، بخاطر دفاعاز
امامزمانمون، فحشخوردم
#اماذرهاۍ ارادهام نلرزید
📔#داستان_کوتاه_آموزنده
🚩#زود_قضاوت_نکنیم
پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد. او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد. او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: «چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟»
پزشک لبخندی زد و گفت: «متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی، هرچه سریعتر خودم را رساندم و اکنون، امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم.»
پدر با عصبانیت گفت: «آرام باشم؟! اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو می توانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا می مرد چکار می کردی؟»
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: «من جوابی را که در قرآن گفته شده می گویم؛ از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم. شفادهنده یکی از اسمهای خداوند است. پزشک نمی تواند عمر را افزایش دهد. برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه. ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا.»
پدر زمزمه کرد: «نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است.»
عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد و گفت: «خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد.» و بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حالیکه بیمارستان را ترک می کرد گفت: «اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید.»
پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک دید گفت: «چرا او اینقدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم ازش سؤال کنم؟»
پرستار درحالیکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد: «پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی مرد. وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند.»
هرگز زود کسی را قضاوت نکنید چون شما نمی دانید زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان می گذرد یا آنان در چه شرایطی هستند.
️
#دلنوشته
#شهید نمیشوےاگر
#شبیه_ترین شهدا نباشی
شهدا خود را لابلای #تاریکے_شب
گم ڪردند
ڪه عاقبت #خدا پیدایشان ڪرد
و شدند پیدا شده یار
خودت را شبیه ترین ڪن
تا #شهیدت ڪنند
بسمالله..
التماس دعا
#تلنگرانه
همہی ڪارهاازسلامکردنتا
خداحـٰافظۍ،بـٰایدبرای رضـٰای خُداباشد ..
ڪهاگرچنیننباشد،
سختدرضرر و اشتبـٰاههستیم!
#شهیدسجادزبرجدی🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
ا؎ ڪاش بجز رنگ خُدا رنگ نباشد،
در ملڪِ خُدا فقر و بلا ، جنگ نباشد
ا؎ ڪاش کہ درسینہ؎ کس غصّہ نبینند
با این همه نعمت ، دلِ کس تنگ نباشد
ا؎ ڪاش وفا جا؎ جفا شیوه؎ مابود
اندیشہ؎ ڪج ، حقہ و نیرنگ نباشد
ا؎ ڪاش دلۍ در قفسِ نفس نبینۍ
تا سینہ چو آیینہ؎ پر زنگ نباشد
ا؎ ڪاش اگر دست نیازی بہ تو روکرد
از لطف بگیر؎ ، دلت از سنگ نباشد..