eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
2.3هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
7.2هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
هرروز با قرائت زیارتنامه شـهـدا🌹🕊 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ. «الّلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم» 🌴تقدیم به ارواح پاک وطیّب شهدای آسمانی🌴 ســــلام بـــر شــــــــهیدان راه خـــدا الـــتـــمــاس دعـــای شـــهادت🌷 http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مردی برای خود خانه ای ساخت واز خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند. مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد مرد فوراً با گچ ترک راپوشاند.بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد وباز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یاد آوری کرد و خانه پاسخ داد هر بار خواستم هشدار بدهم وتو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقبت نشنیدن هشدارها! عاقل را اشارتی کافیست.. @tarigh3
🌷یک روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات، همه جمع شده بودند، حاج همت هم از راه رسید، امیر عقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر ۳۰ پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد و کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت گفت: «حاجی! یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم.» حاج همت گفت: «خیر باشد! بفرمائید! چه دلخوری؟» 🌷امیر عقیلی گفت: «حاجی! شما هر وقت از کنار پاسگاه‌های ارتش، از کنار ما که رد می‌شوی، یک دست تکان می‌دهی و با سرعت رد می‌شوی. اما حاجی جان، من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی‌های خودتان که رد می‌شوی، هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ می‌دی، بوق می‌زنی، آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می‌کنی، بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها، با لبخند از ماشین پیاده می‌شوی، دوباره باز دستی تکان می‌دهی، سوار می‌شوی و می‌روی. رد می‌شی اصلاً مارو تحویل نمی‌گیری حاجی، حاجی به خدا ما هم دل داریم.» 🌷حاج همت این‌ها را که از امیر عقیلی شنید، دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت: «برادر من! اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه‌های شما که رد می‌شوم، این دژبان‌های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می‌بینند که اگر یک ماشین از دژبانی ارتشی‌ها رد شد، مشکوک بشوند؛ از دور بهش علامت می‌دهند، آروم آروم دست تکان می‌دهند، اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر می‌دهند، بعد ایست می‌دهند، بعد تیر هوایی می‌زنند، آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود، به لاستیک ماشین تیر می‌زنند. 🌷....ولی این بسیجی هایی که تو می‌گی، من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ می‌دم، سرعتم رو کم می‌کنم، هنوز بیست متر مانده پیاده می‌شوم و یک دستی تکان می‌دهم و دوباره می‌خندم و سوار می‌شوم و باز آرام از کنارشان رد می‌شوم. آخر این بسیجی‌ها مشکوک بشوند، اول رگبار می‌بندند. بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند. یک خشاب و خالی می‌کنند، بابای صاحب بچه را در می‌آورند، بعد چند تا تیر هوایی شلیک می‌کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می‌زنند ایست." این را که حاجی گفت، قرارگاه از خنده منفجر شد.
مردی در حال تمیز کردن ماشین جدیدش بود که ناگهان مشاهده کرد کودک ۷ساله اش خطوطی با سنگ بر روی بدنه خودرو کشیده😳😡 آنچنان عصبانی شده بود که دست پسرش را در دست گرفته و چندین ضربه محکم بر انگشتان پسرک زده بود بدون اینکه حواسش باشد با آچار بر دست لطیف بچه اش زده باشد،🙈 پسرک راهی بیمارستان شده و از شدت جراحات وارده انگشتانش قطع میگردد.😭 بعد از بهوش آمدن، کودک از پدر پرسید بابا جون انگشتای من کی در میان دوباره😔😔😔 پدر آنقدر آشفته بود که چیزی نتوانست بگوید و از بیمارستان کمی بیرون آمد و کنار اتومبیل خود ایستاد و بخاطر کاری که کرده بود ، با لگد ضربات متوالی به ماشین میزد و بر سرش میکوبید تا اینکه چشمش به خطوط نوشته شده توسط پسرش افتاد که با دست خط کودکانه نوشته بود (( دوستت دارم بابا))😭😭😭😭😭😭😭😭😭 روز بعد مرد خود کشی کرده بود..... آری خشم و عشق حد و مرزی ندارند پس عشق را انتخاب کنید نه خشم را چراکه ۱-اشیاء برای استفاده شدن هستند و انسانها برای دوست داشته شدن. ۲- مراقب افکارتان باشید که به گفتار و گفتار به رفتار تبدیل می شود و رفتارها به عادت تبدیل می شوند. ۳-به هر چه عادت کردید ،شخصیت شما شده و سرنوشت شما از این شخصیت رقم خواهد خورد.🌹❤️🌹🙏🙏🙏🙏 پس باید عاشق بود و مهربان نه وابسته به دنیا و اشیاء آن 💕💕💕
هرگاه مومن طغیان‌کند و گِل‌آلود شودخداوند گودالـی سـدّ راه او قـرارمی‌دهد ، تا گِلهـایش ته‌نشن شده دوباره صاف شود. یعنی با حوادث وابتلائات جلوی او سد می‌زند تا زلال شود البته اگراستغفار کنیم نیازی به این راه بندها وگیر هانخواهد بود. @tarigh3
یاامامرضا سلام_5787195731001477841.mp3
6.69M
یا‌ امام رضا‌ (ع) سلام... دلم گرفته ، برایم فقط ، همین کافیست که سیر گریه کنم، روی شانه های حرم به جان بغضم دوستت دارم... محمد حسین پویانفر 😭😭😭😭 @tarigh3
✍دستنوشته شهید احمد پلارک : خدایا عملے ندارم که بخواهم به آن ببالم.. جز معصیت چیزے ندارم والله اگر تو کمک نمے کردے و تو یاریم نمےکردے به اینجا نمےآمدم و اگر تو ستارالعیوبے را بر مےداشتے میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمےآمدند. هیچ بلکه از من فرار مےڪردند حتے پدر و مادرم خدایا به کرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو مےشود. شهید احمد پلارک شهید عطری
بعضیا‌ انقدر حضور‌ عج توی زندگیشون پررنگه وانقدر توی دلشون عشقبازی میکنن با که موقع‌ اقامه ی نماز سجاده شون رو یه ذره عقب تر میندازن که اگه مهدی عج خواستن توی اتاقشون نماز‌ بخونن جلوتر‌ از‌ آقا‌ نایستاده باشن...
از همین الان هر کدوم از ما‌ یه کار انجام بدیم به نیت لبخند رضایت امام زمانمون و هر چند روز ؛یک کار دیگه بهش اضافه کنیم....!!! كم كم میرسیم به روزی که ناخوداگاه همه ی کارامون به نیت لبخند‌ رضایت ... اون روز‌ قطعا‌ روز‌ خیلی خاصیه... خیلی خوب... پر از عطر‌ امام زمان (عج)...♥️