✍ مرحوم #سید_علینقی_فیض_الاسلام (م۱۳۶۴ش) از شاگردان آیتالله #سید_ابوالحسن_اصفهانی و #آقا_ضیاء_الدین_عراقی پس از احراز مقام اجتهاد به تهران آمد و در این شهر سکونت یافت.
📚مرحوم #فیض_الاسلام در مقدمه کتابی که در شرح زندگی #حضرت_زینب(س) نوشته، انگیزه خود از نگارش این کتاب را چنین شرح میدهد:
🍃بیش از دوازده سال پیش به درد شکم گرفتار شدم و معالجه اطبا سودی نبخشید. برای استشفا به اتفاق و همراهی اهلبیت و خانواده به کربلای معلا مشرف شدیم. در آنجا هم سخت مبتلا گشتم. روزی دوستی از زائرین در نجف اشرف، من و گروهی را به منزلش دعوت کرد و با اینکه رنجور بودم، رفتم.
در بین گفتوگوهای گوناگون، یکی از علما که در آن مجلس بود، فرمود: پدرم میگفت هرگاه حاجت و خواستهای داری، خدای تعالی را سه بار به نام علیا حضرت زینب کبری بخوان. بی شك و دودلی خدای عزوجل خواستهات را روا میسازد؛ ازاینرو من هم چنین کردم و شفا و بهبود بیماریام را از خدای تعالی خواستم و علاوه بر آن، نذر کردم و با پروردگارم عهد و پیمان بستم که اگر از این بیماری بهبود یابم، کتابی در احوال سیده معظمه بنویسم و از بسیاریِ اشتغال و کارها و نوشتن و چاپ و نشر کتاب ترجمه و خلاصه تفسیر قرآن عظیم، به نذر خود وفا ننمودم؛
تا اینکه چند روز پیش یکی از دخترانم، وفقها الله تعالی، مرا آگاه ساخت که به نذرم وفا ننمودهام، من هم از خدای عز اسمه توفیق و کمك خواسته و به نوشتن آن شروع کردم و آن
را کتاب «ترجمه خاتون دو سرا؛ سیدتنا المعصومه، زینب الکبری، ارواحنا لتراب اقدامها الفداء» نامیدم.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
📷 تصویر قدیمی از حرم مطهر حضرت زینب کبری (س) 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📚مرحوم شریف رازی در کتاب گنجینه دانشمندان ج۴ ص۶۳۵ حکایت تشرف مرحوم #حاج_ملاعلی_کنی و #میرزای_شیرازی در حرم #حضرت_زینب (س) در شام را نقل میکند که به اختصار در ذیل میآید:
✍زمانی یک مسافر تهرانی که از مکه بازمیگشت، وارد نجف اشرف شد و به خدمت میرزای شیرازی رسید و به ایشان عرض کرد:
به مکه مشرف بودم، پول و توشه راه خود را گم (یا تمام) کردم. در مسجد الحرام به خداوند تبارک و تعالی پناه آوردم و حضرت ولی عصر (عج) را واسطه نمودم تا خرجی و پولی برایم فراهم شود و در مکه معطل نمانم.
روزها این کار را با التماس فراوان ادامه میدادم… تا آنکه یک روز هنگامی که پرده خانه خدا را گرفته، تضرع می کردم، دستی برشانه ام خورد! برگشتم و شخص محترم و باوقاری را دیدم. او به من گفت: چه حاجتی داری؟
نیاز خویش را بازگو کردم، او چند لیره به من داد و فرمود:
✨با این وجه خود را به نجف اشرف برسان و در آنجا خدمت #میرزا_محمدحسن_شیرازی برو و بگو «سیدمهدی» گفت: «با این نشانی که به همراه حاجی ملاعلی کنی در بازگشت از مکه به شام، زیارت حضرت زینب (س) رفتید و حرم را گرد و غبار گرفته دیده، مشغول نظافت شدید و با گوشه عبای خود، خاک و خاشاک را بیرون بردید؛ بیست اشرفی به تو بدهد.»
🔸میرزای شیرازی تا این سخن را شنید، بسیار متغیر شد و بسرعت برخاست و بیست اشرفی به آن مسافر داد.
آن شخص با خوشحالی تمام و پس از زیارت عتبات مقدسه به تهران مراجعت کرد و خدمت آیتالله کنی رسید و ماجرای خود را به طور مبسوط به ایشان گفت.
🔹حاجی کنی پس از شنیدن ماجرا فرمود:
آیا حواله ای آن آقا به من نداد؟
گفت: خیر؛
حاج ملاعلی بسیار گریست و سپس فرمود:
میرزا در نظافت حرم حضرت زینب (س) بسیار کوشش میکرد و این تلاش، توجه امام زمان (عج) را به خود جلب ساخته است.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran