eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
61 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 خبیث در مقابل ایوان آینه حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ✍ از علمای مجاهدی است که حکایاتی از تشرف ایشان به محضر _امام_زمان(عج) نقل شده است. ⚡️ایشان نسبت به امر به معروف و نهی از منکر بسیار مقید بود و آنگاه که به قم آمده بود و زنان حرمسرایش در ایوان آینه حرم (س) اقدام به کردند، آیت‌الله بافقی برخورد شدیدی با آنها می‌کند که باعث می‌شود رضاخان خبیث درحالیکه با چکمه به حرم پا گذاشته بود، شخصا به ضرب و شتم این عالم ربانی بپردازد. 🔶 این اقدام مجاهدانه مرحوم بافقی موجب تبعید ایشان به شهرری و اقامت در مجاورت (ع) تا پایان عمر شد. 🔷 مرحوم در سنین جوانی و آغاز طلبگی از تهران به شهرری می‌رفت تا از فیض نمازجماعت ایشان بهره‌مند شود. 🕌 @feyziye_tehran
✍ مرحوم آیت‌الله از علمای بزرگ در زمان پهلوی اول و دوم بود. 🔹ایشان که در و تدریس می‌فرمود، با گسترش ماجرای و آزردگی از این امر به شمیران که در آن زمان از روستاهای شمال تهران پناه برد که مردمی متدین و جوی سالمتر داشت. 💠حضور آیت‌الله چیذری در شمیران مقدمه تشکیل حوزه علمیه چیذر گردید. 🔹 درباره مرحوم شيخ علي نهاوندي و حضور ايشان در چيذر می‌فرمایند: مرحوم نهاوندي از شاگردان مرحوم آخوند خراساني بود و جايگاه علمي رفيعي داشت؛ در تهران و در مدرسه سپهسالار قديم، در بازارچه مروي، تدريس مي‌کرد و در فصول گرم سال براي ييلاق به چيذر مي‌آمد و در اواخر عمر ساکن اين‌جا شد. در زمان حضور ايشان، مردم از نقاط مختلف شميران به چيذر مي‌آمدند تا در نماز جماعت ايشان شرکت کنند. ايشان نماز را در مسجد چيذر اقامه مي‌کرد و جمعيت علاوه بر مسجد در کوچه‌هاي اطراف و در پشت‌بام‌ها هم جمع مي‌شدند. علاوه بر اين، در زمان ايشان، چيذر محل رفت‌وآمد و اجتماع علما و روحانيون شميران بود و جلسات مباحثه با حضور ايشان برقرار مي‌شد. 🕌 @feyziye_tehran
تاریخ حوزه طهران
📷 ردیف نشسته، از چپ: آیت‌الله #سید_عزالدین_زنجانی در کنار پدرش مرحوم آیت الله آقا #سید_محمود_امام_ج
آیت الله در بیان خاطره‌ای از مرحوم پدرش آیت‌الله آقا سید محمود می‌فرمود: اوائل غائله بود و من هنوز به حد تکلیف نرسیده بودم، همراه مرحوم والد در یک منزل اجاره ای واقع در خیابان سیروس ‍ تهران سکونت داشتیم. آن روزها مسئله کشف حجاب از طرف رژیم تعقیب میشد و مجالس تشکیل می‌یافت و بزرگان را طوعا و کرها به آن مجالس ‍ همراه خانمهایشان دعوت می کردند. شوهر همشیره مرحوم والد یکی از رجال سرشناس زنجان بود و احتمال میرفت که او نیز دعوت شده و در آنگونه مجالس حضور یابد. مرحوم والد نامه مفصلی به وی نوشته و در آن بر لزوم مقاومت در برابر این برنامه ننگین و ضرورت رد دعوت مجالس مزبور تاکید کردند، نامه به آدرس زنجان پست شد. چندی بعد مرحوم والد طرف صبح به همراه یکی از بستگان به قصد ملاقات کسی از منزل خارج شدند و ظهر به منزل نیامدند، ما نگران شدیم شب که مرحوم والد به منزل آمد ماجرا را چنین تعریف کرد: همین که از منزل بیرون رفته و سوار درشکه شدیم شخص جلو آمد و گفت: سرتیپ جوانشیر شما را به اداره تأمینات احضار کرده اند و باید الان با من به نظمیه بیائید. درشکه از همانجا مستقیم به میدان توپخانه رفت و مرا به نظمیه بردند و به اتاقی که دفتر کار سرتیپ جوانشیر بود وارد کردند، سرتیپ با برخوردی بسیار سرد کاغذی را در جلوی من گذاشت و پرسید: این کاغذ را شما نوشته اید؟ من دیدم همان نامه ای که به شوهر همشیره ام نوشته بودم که سانسور شده و به دست نظمیه افتاده است. باری با کمال شجاعت و صراحت گفتم: بلی من نوشته‌ام. سرتیپ پرسید: مگر نمی‌دانی که اعلیحضرت به رفع حجاب امر فرموده است؟ گفتم: فعلاً به این جهت قضیه که این عمل خلاف شرع مقدس و مخالف صریح قرآن است کاری نداشته و بدان نمی‌پردازیم. اما از بیان این نکته نمی‌توانم بگذرم که آنچه من از مقام و عزت و آبرو و امکانات مادی و غیر و غیره دارم همه و همه از پرتو این دین مبین و پیروی از آن بدست آمده است. حال اگر با وجود برخورداری از این همه نعمت که به برکت این دین فراهم آمده با دستورات آن مخالفت ورزم کفران نعمت و ناسپاسی کرده و باید دو توپ گذاشته شوم. من این نامه را به حکم وظیفه دینی که بالاتر از هر امر و فرمانی است نوشته ام و در این راه نیز خود را برای هر اتفاقی که رخ دهد آماده کرده‌ام. می فرمود: برخلاف انتظار این کلام بسیار مؤثر افتاد و سرتیپ نامبرده با لحنی گرم صدا زد برای آقا چای بیاورید. گفتم: من نمی‌خورم و (چون سرتیپ چنین پنداشت که به خاطر احتیاط و پرهیز از سم احتمالی از نوشیدن آن خودداری می کنم ) افزودم که : از برکت این دین من بحمدالله بهترین چای لاهیجان را می خورم و اینگونه چائیها با مذاق من سازگار نیست. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ مرحوم آیت‌الله متوفای آبان ۱۳۳۵ش و مدفون در از علمای بزرگ در زمان پهلوی اول و دوم بود. 🔹ایشان که در و تدریس می‌فرمود، با گسترش ماجرای و آزردگی از این امر به شمیران که در آن زمان از روستاهای شمال تهران بود پناه برد که مردمی متدین و جوی سالمتر داشت. از اقدامات وی در آن زمان احداث در تجریش بود. ایشان بعدها به مسجد قائم چیذر رفت و تأثیر چشمگیری در تربیت دینی اهالی شمیران، به‌ویژه تجریش و چیذر داشت و برخی از جوانان جویندۀ علم، در درس‌هایی که در زیرزمین خانۀ وی برگزار می‌شد، شرکت جسته و از دانش وی بهره‌مند می‌شدند. 🔹سید محمداسماعیل چیذری از معتمدین محل درباره آیت‌الله نهاوندی چیذری می‌گوید: 🔹آیت‌الله نهاوندی دارای علم نجوم بود و طی حدود سی سال امامتش در این مسجد، هرسال را همیشه یک سال پیش از آن پیش‌بینی می‌کرد و درست و دقیق هم درمی‌آمد. وقتی نماز جماعت برپا می‌شد، مردم از نیاوران، رستم‌آباد، ازگل، درکه، قلهک، جماران، حصارولی، شاه‌آباد، اختیاریه و دزاشیب برای اقامه نماز جماعت پشت سر ایشان به مسجد قائم چیذر می‌آمدند. 🔹 در وصف آیت‌الله شیخ علی چیذری می‌نویسد: «آیت‌الله چیذری عالمی ربانی و آیتی سبحانی، خالی از هوا و تظاهرات و دارای نفس قدسی و ملکات فاضلۀ اخلاقی و خصال حمیده و صفات پسندیده و سیمایی ملکوتی بود.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت ۱۹ بهمن ۱۳۲۸ش درگذشت آیت‌الله ✍ شیخ علی‌اکبر پس از مدتی تحصیل در حوزه‌های علمیه نهاوند، بروجرد، مشهد و اصفهان، به حوزه تهران آمد و در مجلس درس حاج ، و حضور یافت. او در تهران، حکمت را نزد ، و آموخت. سپس به عتبات عالیات هجرت کرد. ☘آیت‌الله نهاوندی پس از تکمیل تحصیلات خود، در سال ۱۳۱۷ق به نهاوند رفت و پس از ۶ سال به تهران بازگشت و مدت ۶ سال که مصادف با سالهای وقوع انقلاب مشروطه بود، در تهران اقامت کرد و پس از آن مشهد مقدس عزیمت کرد. 🔥آنگاه که به فرمان داد، آیت‌الله حاج آقا حسین قمی به عنوان اعتراض از مشهد به تهران می‌آید و توسط رضاخان محبوس می‌شود. شیخ علی‌اکبر نهاوندی که امامت جماعت را برعهده داشت اظهار می‌دارد که حالا ما باید دخالت کنیم و دیگر نباید کنار نشست. اتفاقا پس از نماز جماعت ایشان، منبر تاریخی خود را ایراد کرد. همان شب نیروهای شاه با مردم درگیر شده و حدود ۳۰ نفر را به شهادت می‌رسانند. شب بعد که مردم به اتفاق علما در مسجد گوهرشاد تحصن کرده بودند،اسدی نایب تولیت آستان، علما از جمله شیخ علی‌اکبر نهاوندی را از مسجد خارج می‌کند و سپس فرمان فرمان آتش صادر می‌شود و جمع کثیری از مردم به شهادت می‌رسند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔹آیت الله سید حسن امام جمارانی که در زمان تحصیل در تهران از درس میرزا سید محمد امام جمعه استفاده می‌کرد می‌گفت: تیمورتاش از جانب رضاخان به نزد حاج میرزا سید محمد امام جمعه آمد و به او گفت: «اعلی حضرت سلام رساندند و گفتند که لازم است برای جا افتادن مسئله کشف حجاب، علمای تهران خانم‌های خودشان را اعلام و در مسجد شاه برای اعلام عمومی این مسئله به همراه زنان خود اجتماع کنند.» امام جمعه چند لحظه ای سرش را پایین می‌اندازد و به تیمورتاش می‌گوید: «آقای تیمورتاش به اعلی حضرت سلام برسانید و بگویید که من در تمام طول عمر خود به این مردم گفته ام که از ضروریات اسلام است و الان بعد از ۹۰ سال نمی‌توانم به مردم بگویم که ما دروغ گفتیم و حجاب واجب نیست و از مردم بخواهم که کشف حجاب کنند.» تیمورتاش میگوید «آقا این مسئله مهمی است و اعلی حضرت از شما انتظار دارد». سخن او در واقع به نوعی تهدیدآمیز بود. امام جمعه نیز می گوید: «من عمر خودم را کرده ام؛ اگر آقایی و ریاستی بود دیده‌ام و اگر بناست من در این راه قربانی شوم حاضرم.» روز بعد از این ماجرا به درس ایشان رفتم دیدم در بسته است و احدی آنجا نیست. در خانه را زدم و داخل شدم. آقای امام جمعه گفت: آقای امام! آمدی درس؟! نمیترسی؟ چون بعد از ماجرای دیروز دیگر یک نفر هم اینجا نیامد؛ تو چرا آمدی؟! 📚روایات و خاطرات سید مهدی امام جمارانی ج۱ ص۴۵ و ۴۶ 🕌 https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran