تاریخ حوزه طهران
💡وقتی همه مراجع و علمای بلاد به تهران میآیند! در ادامه بخوانید👇 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah
💡استاد ارجمند حجتالاسلام والمسلمین محسن قنبریان یادداشتی با عنوان «مرجعیت قم برای خلق قدرت نرم چه میتواند بکند؟!» مرقوم فرمودند که مرا یاد این رخدادهای تاریخی انداخت:
✍امام خمینی و تعدادی از علما و وعاظ در ۱۵ خرداد ۴۲ دستگیر و گزینه اعدام ایشان شایع شد. مراجع تقلید و علمای طراز اول بلاد به خروش آمدند و به تهران مهاجرت کردند.
آیتالله میلانی و شیخ مجتبی قزوینی از مشهد، آیتالله مرعشی نجفی، سید کاظم شریعتمداری و شیخ مرتضی حائری یزدی از قم و آخوند ملاعلی معصومی همدانی و آیتالله بنیصدر از همدان در صدر این حرکت بودند.
با آمدن علمای طراز اول، دید و بازدیدها شروع شد و جنبوجوش فوقالعادهای در میان روحانیان و مبارزان به چشم میخورد. اقداماتی صورت گرفت که شرح آن در این مختصر نمیگنجد.
سرانجام شاه ناچار به عقبنشینی شد و با پذیرفتن آیتالله سید احمد خوانساری به عنوان نماینده علما، عدم آسیبرسانی به حضرت امام را اعلام کرد و اجازه داد که نماینده علما خود شخصا با امام ملاقات کند.
اکنون اما مدتها است چنین تحرکاتی از صدر تا ذیل حوزه به چشم نمیخورد.
شوخی نیست! رژیم اشغالگر که نشان داده در قتل و غارت با کسی تعارف ندارد، دو تن از برترین مراجع تقلید یعنی آیتالله العظمی خامنهای و آیتالله العظمی سیستانی را تهدید به ترور کرده است.
واکنشها اما چیست؟ آیا در سطح این تهدید هست؟
چرا سال ۴۲ مراجع تقلید به تلگراف و اعلامیه بسنده نکردند؟ چون حوزه و روحانیت از یک سال قبل از آن زنده و بارور شده بود. حوزه از سکون و سکوت خارج شده و کنشگری آن به شدت فعال شده بود.
چون امام از سال ۴۱ در رخدادهای سیاسی مهم، مراجع را در یکی از بیوت گرد میآورد و تصمیمات ملی اتخاذ میشد. علمای بلاد هم به پیشنهاد امام یک شب در هفته در یکی از مساجد تجمع و سخنرانی میکردند.
در آن مقطع حوزه میدید که اعلامیه و تلگراف در برابر تصمیمات حکومت جنایتکار بازدارنده نیست و تنها مهاجرت کبری قدرت و نفوذ نهاد مرجعیت را به رخ میکشد که کشید!
آنها میترسیدند که اگر تعلل کنند خدای نکرده فاجعه اعدام شیخ فضلالله نوری تکرار شود! آن وقت حتی امثال سید عبدالله بهبهانیها هم جانشان در امان نیست.
امروز به شدت نیازمند دگرگونی در نوع کنشگری حوزه و نهاد مرجعیت هستیم و همچون دهه چهل، طیفی میانی و واسط همچون اساتید برجسته حوزه در دهه چهل که #جامعه_مدرسین را پدید آوردند نیاز داریم که پیشگام این شکوفایی باشند.
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
#مجتهد_مهاجر
آیتالله محمد جعفری اراکی
در ادامه بخوانید 👇
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
#مجتهد_مهاجر آیتالله محمد جعفری اراکی در ادامه بخوانید 👇 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
🔹مجتهد مهاجر، آیتالله جعفری اراکی
💡چند روزی از درگذشت #آیت_الله_محمد_جعفری اراکی میگذرد. او را مجتهد مهاجر نامیدهام چراکه در زندگی سه بار هجرت کردند:
✓سال ۱۳۲۵ هجرت از اراک به قم برای تحصیل؛
✓سال ۱۳۳۱ هجرت از قم به نجف برای تکمیل تحصیل که تا سال ۱۳۶۵ یعنی ۳۴ سال ادامه یافت؛
✓۱۳۶۵ هجرت به تهران که تا پایان عمر شریف یعنی ۳۸ سال طول کشید.
ایشان که ۱۲ سال پیش از تبعید امام خمینی به نجف در این حوزه مستقر شده بود، از ابتدای استقبال از امام در کاظمین تا استقبال در نجف و شکلگیری نماز جماعت امام در مسجد شیخ انصاری، به سهم خود نقش بسزایی در تثبیت و تقویت امام در طول ۱۴ سال در حوزه نجف داشت.
پس از سالها مجاهدت علمی وقتی سال ۶۵ به تهران آمد، ابتدا قصد ماندن نداشت، اما شرایط بهگونه دیگری رقم خورد:
«بنده بنا نداشتم که در تهران بمانم و قصدم این بود یا در قم و یا در مشهد مستقر شوم ولی پس از حضور ما در تهران دوستان دیگر اجازه خروج ما از تهران را ندادند...
مرحوم آقای مهدوی کنی یکی از دفعات که به ملاقات بنده آمدند گفتند که امام خمینی مدیریت #مدرسه_مروی تهران را به بنده سپرده است و فرمودهاند که طلبههای فعلی صلاحیت حضور در این مدرسه را ندارند و همه آنها را مرخص کنید و نظرشان این بود که پس از بازسازی این مدرسه، طلاب جدیدی را که از نظر کیفی در سطح خوبی باشند جذب کنید.
آقای مهدوی کنی در ادامه گفت که بنده تمامی این اقدامات را انجام دادهام ولی استاد خوبی برای آموزش این طلاب نداریم! از آنجا که بنده بنایی برای ماندن در تهران نداشتم هرچه آقای مهدوی اصرار کرد قبول نکردم. برخی دیگر از علمای تهران نیز آقای مهدوی را تشویق کردند که دست از اصرار برای ماندن بنده برندارد.
تا اینکه بنده به مشهد مشرف شدم و در آنجا استخاره کردم... پس از زیارت حرم امام رضا(ع) بالای سر آن حضرت روبروی ضریح نشستم و استخاره با قرآن انجام دادم و نتیجه استخاره این بود که در تهران ماندنی شوم....
وقتی که آمدیم تهران مرحوم آیت الله محمدرضا گلپایگانی فرزند خود را برای صحبت با بنده فرستاد و از ما درخواست کرد که به قم برویم ولی جریان را برای ایشان تعریف و عذرخواهی کردیم...»
حیات پاک آیتالله جعفری اراکی، راقم این سطور به یاد این آیه شریفه میاندازد:
«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوٓا أُولَٰٓئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» انفال/۷۴
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡نفوذی در تشکیلات مخفی جامعه روحانیت مبارز
در ادامه بخوانید 👇
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
💡نفوذی در تشکیلات مخفی جامعه روحانیت مبارز در ادامه بخوانید 👇 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_te
💡نفوذی در تشکیلات مخفی جامعه روحانیت
✍ پس از حوادث سال ۴۲، روحانیون مبارز دورهمیهایی مخفی برای ساماندهی روند مبارزات، برنامهریزی منبرها و توزیع اعلامیهها و ... داشتند که پنجشنبهها به صورت چرخشی در خانه اعضا برگزار میشد.
آیتالله مهدوی کنی، امامی کاشانی، شیخ فضلالله محلاتی، هاشمی رفسنجانی، شیخ جعفر شجونی و چند نفر دیگر معمولاً در جلسهها شرکت داشتند.
به گفته #آیت_الله_مهدوی_کنی این جلسات در سالهای ۴۷ - ۴۸ حلقه اصلی #جامعه_روحانیت_مبارز_تهران را شکل داد.
ساواک از همان ابتدا در جریان جزئیات گفتگوهای این جلسات بود و گزارشهای آن را با عنوان «جلسات هفتگی عدهای از روحانیون» مینوشت. اعضا هم با خیال راحت برنامهها و اهداف خود را بر زبان میآوردند، غافل از آنکه همیشه ساواک یک قدم از آنها جلوتر است.
سال ۵۱ وقتی اکثر اعضای جلسه دستگیر و بازجویی شدند، شهید محلاتی متوجه شد که اطلاع دقیق ساواک از جزئیات گفتگوهای مخفی جلسه فقط با وجود #نفوذی_ساواک امکانپذیر است. این شد که در شهریور ۵۱ و پس از آزادی از زندان جلسات هفتگی را مدتی تعطیل کردند.
حدسشان درست بود. نفوذی یکی از روحانیون از اعضای جلسه بود. مدیر مدرسه عالی سپهسالار؛ شیخ حسین کاشانی. باورشان نمیشد. شخصیتی پای کار که معمولا در جلسات غایب نمیشد. در بعضی اسناد میبینیم که وقتی اعضای جلسه برای کاری پول وسط میگذاشتند، او بیشتر از بقیه سهیم میشد.
پس از ۵۱ که دایره اعضای جلسات محدودتر شد، تصمیمات از چشم ساواک دور ماند و البته ساواک هم بیشترشان را به گوشه و کنار کشور تبعید کرد.
(برای مشاهده سند ر.ک: آیتالله محمدرضا مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک ص ۲۳۷ و کتاب خاطرات و مبارزات شهید محلاتی)
💡مراقب نفوذی های دشمن در میان خود باشیم...
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
🔹نمایش ضد روحانیت «شهر قصه»
✍ سال ۱۳۴۸ و سپس سال ۱۳۴۹ در راستای سیاست ستیز با روحانیت، دولت پهلوی اقدام به تولید و پخش نمایشی با عنوان #شهر_قصه (ابتدا در تالار سنگلج، و سپس در جشن هنر شیراز و تلویزیون) کرد. در این تئاتر، شخصی که عروسک کله روباه را بر سر گذاشته بود، با عبایی بر دوش و تسبیحی در دست نقش یک روحانی را ایفا میکرد. یکی از کارکردهای او در جریان نمایش این بود که میخواست #محلل یک طلاق و ازدواج باشد.
پخش این نمایش، واکنش برخی از علما و روحانیون را برانگیخت. حجتالاسلام #محمدتقی_فلسفی که در روز ۷ فروردین ۴۸ مصادف با هشتم محرم در مسجد آذربایجانیها (شیخ عبدالحسین) منبر میرفت، اواسط منبر وقتی دید اسدالله علم وزیر دربار با همراهانش وارد مجلس شد بحث خود را عوض کرد و گفت:
«شما چطور اجازه میدهید در تلویزیون آخوند را به شکل روباه در بیاورند؟ شخصی عبا بدوش بیندازد، تسبیح در دست بگیرد و یک کله روباه سرش بگذارد و آن زنکه آواز بخواند و مسخره بکند، بگوید ملا نگو بلا بگو. ما مجتهدین معروفی داشتیم چون ملای شیرازی، چون شیخ بهائی و غیره و غیره.
ای آقای آیت الله خوانساری! ای آقای وزیر دربار! این چه وضعی است؟ ای خاک بر سر این دولتها چرا اجازه میدهند آن نانجیب آدم چنین نمایشنامه بنویسد؟! باید مسبّبین تنبیه شوند. من که دیوانه شدم؛ من چه بگویم که الساعه چه حالی دارم. اسم این نمایشنامه را گذارده اند شهرقصه؛ من میگویم اسم آن را بگذارند شهرغصه.»
📚ر.ک: حجتالاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک ص۳۴۵
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡رویکرد سیاسی حوزه در دوران پهلوی!
این چند وقت اخیر که در حال بررسی اسناد روحانیت از آغاز نهضت امام تا پیروزی انقلاب هستم، رویکرد سیاسی طیفهای مختلف روحانیون در زمان پهلوی را اینگونه دستهبندی میکنم:
۱. در تقسیمبندی اول، روحانیون به سه دسته منتقدان حکومت، طرفداران حکومت و اهل سکوت تقسیم میشدند. طرفداران حکومت بسیار در اقلیت و البته از جامعه متدین منزوی بودند. چهره شاخص طرفداران در تهران شیخ بهاءالدین نوری بود. عالمانی چون میرزا عبدالله چهلستونی هم گرچه نمیتوان طرفدار نامید ولی باتوجه به رویکردشان در این طیف دستهبندی میشدند.
اهل سکوت هم افرادی بودند که اساساً از ورود به امور سیاسی مطلقا پرهیز داشتند و به امور علمی و معنوی خود مشغول بودند.
۲. منتقدان به دو طیف تقسیم میشدند:
الف) منتقدان قوانین، سیاستها و عملکرد حکومت پهلوی، بدون آنکه با اساس حکومت مخالفتی داشته باشند و این عدم مخالفت با اساس حکومت، ناشی از یکی از این عوامل بود:
گزینه جایگزینی برایشان متصور نبود؛
از نظر مبنایی با اصل حاکمیت پهلوی مشکلی نداشتند و خواهان اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی بودند؛
از درگیری با رأس حکومت (شاه) هراس داشتند یا آن را بیتاثیر میدیدند؛
مخالفت و انتقاد را تا جایی جایز میدانستند که خطری را متوجه مردم یا اساس روحانیت نکند و منجر به خونریزی و کشتار نشود.
جریان غالب روحانیت این طیف گسترده بودند که از سال ۴۱ و در جریان مبارزه با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی همه در خط مبارزه قرارگرفتند اما پس از ۱۵ خرداد ۴۲ کمکم با ریزشهایی مواجه شد و به دلایلی که ذکر شد، اینها هم گزینه سکوت را انتخاب کردند، هرچند طرفدار پهلوی نبوده و به آن انتقاد داشتند. آیتالله سید احمد خوانساری، علامه طباطبایی، آیتالله گلپایگانی و بسیاری از علما و مراجع در این طیف جای داشتند.
ب) منتقدان اساس حاکمیت پهلوی که در طول دهه ۴۰ به طرفداری از اندیشه امام رفته رفته در مسیر مبارزه با شاه و حکومت پهلوی به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی معتقد شدند. این طیف هم عمدتا سه دسته بودند:
✓افرادی که به مبارزه ایدئولوژیک باور داشتند و با زبان و قلم و کار تربیتی در محراب و منبر میکوشیدند مردم را با مبانی سیاسی اسلام آشنا کنند. آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله مطهری و آیتالله مصباح یزدی عمدتا به این شکل مبارزه میکردند.
✓ افرادی که معتقد به مبارزه صریح سیاسی بودند و با سخنرانی و اعلامیه از امام خمینی حمایت کرده و با صراحت بیشتری از حکومت پهلوی انتقاد میکردند و متحمل زندان، شکنجه و تبعید میشدند. کار تشکیلاتی این طیف زمینهساز اعلام موجودیت جامعه روحانیت مبارز تهران در سال ۵۶ شد.
✓ اندکی از این طیف هم به مبارزه چریکی باور داشتند. مانند آیتالله هاشمیرفسنجانی، سید علی اندرزگو و شهید محمد منتظری.
💠 چند نکته تکمیلی:
۱. در طول این سالها ساواک توانست با تهدید و تطمیع حمایت عدهای از علما و روحانیون را جلب کند و بر تعداد طرفداران حوزوی خود بیفزاید. این طیف اندک، مطرود جامعه متدین بودند.
۲. تعدادی از جریان ساکتین، در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ با انگیزههای گوناگونی در طیف منتقدین نهضت امام جای گرفتند و در جمعهای خصوصی و عمومی به طرفداران امام حمله میکردند. اختلاف بر سر معرفی مرجع جایگزین برای آیتالله حکیم یکی از این عوامل بود.
۳. با اوج گرفتن نهضت در سال ۵۶ و ۵۷، روحانیون اهل سکوت، که در واقع منتقدین اولیه بودند، همینکه حامی حکومت نبودند، عملا در جریان روحانیون مبارز تعریف شدند.
۴. پس از پیروزی انقلاب، طبیعتا روحانیون طرفدار حکومت پهلوی از محیط انقلاب طرد و روحانیون همکار با ساواک محاکمه شدند. اما سایر طیفهای حوزوی، هرچند بیطرف و اهل سکوت، یا حتی گاهی منتقد به نهضت، مورد احترام و تکریم رهبران نهضت قرارگرفتند.
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran