✨﷽✨
◼️ از شدت شرمندگی اولین کسی شد که شهد شهادت نوشید.
✍️به قلم :سرکارخانم مرضیه رمضانقاسم
🎞️تولیدگر : سرکارخانم زهرا اسحاقیان
#حال_خوب
#محرم
#عکس_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
👁️💧👁️💧👁️💧👁️💧👁️
•┈┈••••✾•﷽•✾•••┈┈•
« بابام کجاست؟»
مدام بالا و پایین میپرید.
_هورا مامان اونا رو ببین.
_ مادر بشین، سر و صدا کنی مجبور میشم برگردونمت خونه هاااا
پسرک ناراحت شد، جلوی مادر زانو زد : تواَم گریه نکن اگه دیگه گریه کنی میریم خونه هاااا
مادر که صورتش خیس اشک بود لبخند کوچکی زد : باشه مامان
یک دفعه صدایی توجه همه را به سمت خودش جلب کرد.
پسرک به اطراف نگاه کرد دختر بچه ای را دید که از خودش کوچکتر به نظر میرسید.
سریع از جایش بلند شد و دستش را به ستون تکیه داد.
گوش هایش را تیز کرد. میخواست بداند چه چیزی میخواهد که اینچنین گریه میکند.
در ذهنش چیزهایی را که خودش دوست داشت مرور کرد : آب نبات، پفک، لواشک و...
بلافاصله دستش را به پیشانی اش زد: فهمیدم، عروسک. دخترا عاشق عروسکن برعکس ما پسرا که عاشق دوچرخه ایم.
اما وقتی خوب گوش کرد، متوجه شد آن دختر در اوج غم پدرش را میخواهد : بابا... بابام کجاست؟ عمه من بابامو می خوام.
پسرک با غصه به جمعیت نگاه کرد :چرا باباش نمیاد؟ یعنی این دختر تنها تو این شلوغی اومده؟ اگه گم بشه چی؟
ناگهان مردی درشت هیکل به دختر نزدیک شد: ساکت شو، الان بابات رو میارم.
پسرک خوشحال شد. زیر لب زمزمه کرد: دخترک نازک نارنجی. الان بابات میاد. گریه نکن.
کمی بعد پسر با چشم های گرد شده به جمعیت مقابل زل زده بود.
صدای گریه تنها صدایی بود که دیگر شنیده میشد.
پسرک به سمت مادر دوید. دست های مادر را که جلوی صورتش گرفته بود تا راحتتر گریه کند پس زد : مامان، چرا بابای این دختر توی تشته؟ مگه میشه؟
صدای گریه ی مادر چنان بلند شد که دل هرکسی که پای تعزیه «حضرت رقیه» نشسته بود را سوزاند.
✍️به قلم :سرکارخانم آمنه خلیلی
#داستانک
#حضرت_رقیه
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
👁️💧👁️💧👁️💧👁️💧👁️
✨﷽✨
#نکته_ناب
#کلام_نور
#عکس_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
❁﷽❁
⚫بند کفشهایت گر چه باز است، ولی قلبت بند است به بندهِ پرورت
⚫بند کفشهایت گر چه باز است ولی قسمتت قاسم، گره خوردن به ابوالقاسم است
✍️به قلم :سرکارخانم آمنه خلیلی
🎞️تولیدگر :سرکارخانم زهرا اسحاقیان
#حال_خوب
#محرم
#عکس_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭بچه هایی که در کودکی کتک میخورند چگونه میشوند؟
#کلیپ_تصویری
#تربیت_فرزند
#کتک_زدن_کودک
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
•┈┈••••✾•﷽•✾•••┈┈•
💠 اگر از همسرتان کار خطایی سر زد، به هیچ وجه از او متنفر نشوید بلکه از کارش انتقاد کنید و یا ناراحت باشید.
💠 تنفر از همسر، باعث میشود تا خوبیهای او را نبینید و فقط در جستجوی عیبهای دیگر او برآیید. شیطان نیز به این قضیه کمک میکند.
💠 حتما همسرتان رفتارهای خوبی غیر از خطایش دارد که با یادآوری آنها خوشحال میشوید و دلتان نسبت به او نرم میگردد.
💠 با این روش از کینهورزی جلوگیری کنید.
#همسرانه
#تنفر_ممنوع
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
✨﷽✨
#نکته_ناب
#کلام_نور
#عکس_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
❁﷽❁
💢از اشتباه کردن یا حتی شکست در دراز مدت نترسید.
⚜ هیچ فرد موفقی از ابتدا موفق نبوده و طعم پیروزی را نچشیده است، همه آنها به نوعی اشتباه کردند و از آنها درس گرفتهاند.
🔘 بنابراین، باید درک کنید که شکستهای شما چیزی جز پلههای موفقیت شما نیستند.
#حال_خوب
#موفقیت
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🐜🦋🐜🦋🐜🦋🐜🦋
📺 پخش انیمیشن زیبای « مومونا» از شبکه ی 5️⃣ سیمای اصفهان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔵تولید گروه تبلیغی هنری « تارینو »
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زمان پخش این انیمیشن 👇👇👇
📆 پنج شنبه، مورخ 1401/5/13 ساعت 10 صبح در برنامه ی قاصدک
📆 جمعه،. مورخ 1401/5/14 ساعات 8/30 〰️〰️ 11/40 (بعد از پخش سریال) 〰️〰️ 19/05
📆 شنبه مورخ 1401/5/15 ساعت 10 صبح در برنامه قاصدک
🦋🐜🦋🐜🦋🐜🦋🐜🦋
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
✨﷽✨
⚫ قنداقه ات، قنداقه ی غمی شد که سینه ی اسلام را تا همیشه خواهد سوزاند.
✍️به قلم :سرکارخانم آمنه خلیلی
🎞️ تولیدگر :سرکارخانم زهرا اسحاقیان
#حال_خوب
#محرم
#عکس_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
❁﷽❁
کاروان می آید و در خون شناور می شود
غنچه های باغشان نشکفته پرپر می شود
از هجوم لشکر بیداد و از جور یزید
بی حسین واکبروعباس و اصغر می شود
📜 شاعر :جناب آقای سعید آزاد
#شعر_محرم
#کاروان
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹
•┈┈••••✾•﷽•✾•••┈┈•
« تمام»
کمنظیر بودم، من را معمولاً برای هنرنمایی های خاص می بردند.
وقتی در دستان قدرتمند او قرار گرفتم و به بقیه نگاهی انداختم، دیدم چقدر آنها ضعیف تر از من هستند. فقط می توانستند کمی از کار را انجام بدهند. ولی من کار را تمام می کردم.
لب های غنچه شده ام را به سمت آسمان گرفتم و پاهایم را محکم به پشتش چسباندم.
می رفتیم و من شاد بودم از تاختن اسب ها و سرعتِ رسیدنم تا مقصد.
چه فضای سنگینی بود!!
چشمانم درست نمیدید.
قرار بود، من چه کاری را تمام کنم؟؟
بی صبرانه منتظر بودم.
وقتی دستان ضمختش را آورد تا من را بیرون بکشد، دلم متلاطم شد.
بوسه ای به سر انگشتانش زدم و گفتم: خاکش میکنم، همه چیز را به من بسپار....
با دو دستم دستانش را چسبیدم.
او با تمام قدرت، من را در رنگین کمان نفرت گذاشت، کشید و رهایم کرد.
میرفتم، ولی، وای بر من....
به کدام سمت و به سوی چه کسی؟؟
سرم را به عقب کشیدم. لب هایم را جمع کردم.
می خواستم پاهایم را بر زمین بگذارم، ولی شدت پرتاب شدنم آنقدر زیاد بود که کاری از من بر نمی آمد.
من فرو رفتم، در میان گلویی ظریف و نحیف.
سرش با رسیدن من، از تنش جدا شد.
تمام خونش بر بال های درد نشست و به سوی آسمان رفت.
ولی من از قطرات خونش اشک ندامت و حسرت ساختم.
لعنت به دستی که من را ساخت...
لعنت به دستی که من را در زه کمان گذاشت و رها کرد...
لعنت به کسانی که تیر سه شعبه را دیدند و کاری نکردند....
سالهاست در خاک کربلا مدفون شده ام و لبهایم آغشته به خون ۶ ماهه ای بی گناه است.
با این لب ها، چطور می توانم نزد خدا از عشق بازی با او بگویم؟
زخمی که من بر قلب حسین زده ام را، هیچ ذره ای از عالم از امروز تا به ابد فراموش نخواهد کرد .
ای کاش زمان به عقب برمیگشت....
✍️به قلم :سرکارخانم آمنه خلیلی
#داستانک
#حضرت_علی_اصغر
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹
✨﷽✨
#نکته_ناب
#موانع
#عکس_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈