کنترل ذهن
چند راهکار طلایی برای کنترل ذهن
•
ما ابتدا باید ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم...
یعنی ورودی هایی که از طریق چشم و گوش وارد ذهن ما میشن...
ورودی ها هم دو نوع
هستن:شیطانی و یا الهی
شیطانی مثل: صدای حرام، موسیقی حرام[که تاثیرات موسیقی بیشتر در دستگاه ناخودآگاه ما هست]، دیدن فیلم های مستهجن، دیدن اندام نامحرم و...
خب دوستان وقتی ما اینارو از اول کنترل کنیم، خروجی خوبی هم خواهیم داشت🙂... خروجی هم فقط ذهن نیست! بعد از اینکه وارد ذهن ما میشه، به قلب هم سرایت می کنه... پس خیلی مهمه که چه چیز هایی وارد قلبت بشه.
از طرفی گفتیم ورودی های الهی داریم... مثل نگاه به قرآن، نگاه به پدر و مادر، نگاه به نعمات خدادادی، گوش کردن به سخنرانی های خوب، و... اینا همش ورودی های بالابرنده و تعالی انسان هستند... #درگوشی[نگاه کردن به والدین عبادته، مگه عبادت فقط نماز خوندنه]
این ورودی ها وقتی وارد ذهنت میشن، تاثیرات فوق العاده ای روی روح و روان و قلبت می زارن... هم ظرفیت روحیت بالا می ره، هم با چیز های الهی ماَنوس میشی🌿
درگیری های ذهنیت وقتی مربوط به خدا بشه، از دیدِ جسمانی فاصله می گیری
#تصورات
#کنترل_ذهن
@tarkekhoderzaee
مسافر نـور
کنترل ذهن چند راهکار طلایی برای کنترل ذهن • ما ابتدا باید ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم... یعنی و
کنترل ذهن
چند راهکار طلایی برای کنترل ذهن⬇️
•
فضای مجازی یکی از مهم ترین ورودی های ذهن ما محسوب میشه که باید مدیریت بشه...
اول، کانال هایی که محتوای غمگین، شیطانی، مستهجن،اخبار زرد و دروغی،فن پیج ها، ناامید کننده، حتی کانال هایی که خودشون خوب هستند، ولی تبلیغات نامناسب می زارن، باید حذف بشه!
وقتی داخل فضای مجازی هستی، تو باید انتخاب کنی کجا باشی، نه صاحبان کانال ها!
از سر دلسوزی و این داستانا هم داخل اینجور کانالا نمون!... وقتی یه مدیر گدرتمند میشی که هروقت تو خواستی وارد کانال یا پیجی بشی، چون وقت و ذهنت برات ارزشمنده و برای رسیدن مقاصد افراد دیگه که برای تو سود نداره و فقط ضرره، همراهی نمی کنی💪
#تصورات
#کنترل_ذهن
@tarkekhoderzaee
مسافر نـور
#استفاده_درست_از_مجازی • ادامه⬇️ خب حالا دلیلم برای این افراد چیه!👌 اینکه داری استفاده مفید میکنی
#استفاده_درست_از_مجازی
🤨خب حالا چاره چیه؟؟؟
چطوری وابستگیمونو کم کنیم!؟
ببین تو این قسمت واقعا باید با خودت خیلی صادق باشی
از خودت بپرس واقعا چه نیازی به اینستاگرام داری!؟🤔
واقعا نباشه اینستاگرام چی میشه!
خیلیا از اینستاگرام فقط دارن تفریحی استفاده میکنن...
اگه جز این دسته ای بزن همین الان پاکش کن...🙃
البته میدونم تو اینستا گشتن خیلی کیف داره...مخصوصا بخش اکسپلور
اما اگه واقعا قصد تغییر داری باید سختی رو به جون بخری ☺️
✔️اما بعضی وقتا واقعا بعضی افراد به اینستا نیاز دارن به خاطر شرایط شغلیشون که باید مدیریت بشه ولی حالا چطوری؟
با ما همراه باشید📮
@tarkekhoderzaee
مسافر نـور
#استفاده_درست_از_مجازی 🤨خب حالا چاره چیه؟؟؟ چطوری وابستگیمونو کم کنیم!؟ ببین تو این قسمت واقعا بای
#استفاده_درست_از_مجازی
اگه جز کسایی هستی که مجبوری برای بالا بردن تعامل پیج کاریت بری قسمت اکسپلور یا کلا به اینستا اعتیاد داری وزیاد میری اکسپلور از این راهکارایی که میگم استفاده کن...
اول از همه باید اکسپلورتو از هر چی تصویر تحریک کننده هست پاکسازی کنی..👏🏼
خب حالا یک سوال🤨
اون پستایی که تو بخش اکسپلور هست چطوری انتخاب میشن؟
ببین اینستا یک نرم افزار هوشمنده...
و پستهایی که میدونه دوست داری رو نشون میده...
حالا از کجا میفهمه؟ از فعالیتهایی که میکنی ...
مثلا اگه فقط پیجهای طنزو فالو کنی ...
لایک کنی و یا کامنت بزاری اینستاگرام میفهمه که تو به این نوع مطالب خیلی علاقه داری
برای همین همش این پستارو بهت نشون میده تا بیشتر از این نرم افزار استفاده کنی😒
✔️برای پاکسازی اکسپلور اگه قبلا پیجای مخرب و بد رو فالو داشتی باید حتما اون پیجارو انفالو کنی
و دیگه هیچ پستی رو با اون موضوعات لایک نکنی👎
حتی اگه فقط بری داخل یک پیج غیر اخلاقی یا پیجی که وقتتو میگیره اما لایک نکنی سیستم اینستا متوجه میشه و اون پستارو برات میاره بعدا تو اکسپلور... یا مشابه اون پست رو میاره برات😐
👊پس هر پیجی که برات مفید نیست رو نباید بهش سر بزنی یا لایک کنی
و فقط اگر واقعا مجبوری به خاطر موقعیت شغلیت پست هایی رو لایک و پیج هایی رو فالو کنی که برات واقعا مفیدن یا اینکه به گناه نمیندازت..
وگرنه اگر اینطور نیست دوست من،حذف کن ...خیلی سادست
در بعضی جاها باید فرار کنی نه جنگ❌
تو نمی تونی زیر دوش دهنتو باز بزاری،بعد بگی نه آب نمی خورم😑
[چه مثالی😅]
#تو_ارزشمندی
#فضای_مجازی
@tarkekhoderzaee
این ماه، فقط خدا آدم می خره..
خودت رو به خدا می فروشی؟
هزینش فقط توبست..
توبه یعنی چی؟
یعنی رفتن به سمت خدا•••✨
الله نور السماوات والارض
مسافر نـور
#قسمت پنجاه و نهم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥🔥: حرمت مومن چند وقتی ازشون خبری نبود ... تا این
#قسمت شصتم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥🔥: من عمل توئم
.
از بین ظلمت، شخصی که تمام وجودش آتش بود به من نزدیک می شد ... قدش بلند بود و شعله های آتش در درونش به هم می پیچید و زبانه می کشید ... نفسش پر از صدا و تنوره های آتش بود ... از صدای نفس کشیدنش تمام وجودم به لرزه افتاد ...
.
.
توی چشم هام زل زد ... به خدا وحشتی وجودم رو پر کرد که هرگز تجربه نکرده بودم ... با خشم توی چشم هام زل زد و با صدای وحشتناکی گفت: از بیماری دخترت عبرت نگرفتی؟ ... هنوز نفهمیدی که چه گناهی مرتکب شدی؟ ... ما به تو فرصت دادیم. بیماری دخترت نشانه بود ... ما به تو فرصت دادیم تا طلب بخشش کنی اما سرکشی کردی ... ما به تو فرصت دادیم اما تو به کسی تعدی کردی که خدا هرگز تو رو نخواهد بخشید ...
.
.
از شدت ترس زبانم کار نمی کرد ... نفسم بند اومده بود ... این شخص کیه که اینطور غرق در آتشه ... هنوز از ذهنم عبور نکرده بود که دوباره با خشم توی چشم هام نگاه کرد... من عمل توئم ... من مرگ توئم ...
.
.
و دستش رو دور گلوم حلقه کرد ... حس می کردم آهن مذاب به پوستم چسبیده ... توی چشم هام نگاه می کرد و با حالت عجیبی گلوم رو فشار می داد ... ذره ذره فشار دستش رو بیشتر می کرد ... می خواستم التماس کنم و اسم خدا رو ببرم ولی زبانم تکان نمی خورد ... .
.
با حالت خاصی گفت: دهان نجست نمی تونه اسم پاک خدا رو به زبون بیاره ... .
.
زبانم حرکت نمی کرد ... نفسم داشت بند میومد ... دیگه نمی تونستم نفس بکشم ... چشم هام سیاه شده بود ... که ناگهان از بین قلبم برای یک لحظه تونستم خدا رو صدا بزنم ... خدا رو به حرمت اهل بیت پیامبر قسم دادم که یه فرصت دوباره بهم بده تا جبران کنم ...
.
.
گلوم رو ول کرد ... گفت: لایق این فرصت نبودی. خدا به حرمت نام فاطمه زهرا این فرصت رو بهت داد ... . .
از خواب پریدم ... گلوم به شدت می سوخت و درد می کرد ... رفتم به صورتم آب بزنم که اینو دیدم ... .
.
گریه اش شدت گرفت ... رد دستش دور گلوم سوخته بود ... مثل پوستی که آهن گداخته بهش چسبونده باشن ... جای انگشت ها و کف دست کشیده ای، روی پوستش سوخته بود ... .
.
جلوی همه خودش رو پرت کرد روی دست و پای من ... قسم می داد ببخشمش ... .
.
حاج آقا بلند شد خطبه نماز جمعه رو بخونه ... بسم الله الرحمن الرحیم ... ان اکرمکم عندالله اتقکم ... به راستی که عزیزترین شما در نزد خدا، باتقواترین شماست ... و صدای گریه جمع بلند شد ...
#براساس_واقعیت 💡
@tarkekhoderzaee
مسافر نـور
#قسمت شصتم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥🔥: من عمل توئم . از بین ظلمت، شخصی که تمام وجودش آتش بو
#قسمت شصت و یکم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥🔥: تو کی هستی؟
.
این بار توی مراسم خواستگاری، حاج آقا هم باهام اومد ... خواسته بودم چیزی در مورد علت اون اتفاق به حسنا نگن... نمی خواستم روی تصمیمش تاثیر بزاره ... حقیقت این بود که خدا به من لطف داشت اما من لایق این لطف نبودم...
.
.
رفتیم توی حیاط تا با هم صحبت کنیم ... واقعا برام سخت بود اما اون حق داشت که بدونه ... .
همه چیز رو خلاصه براش گفتم ... از خانواده ام، سرگذشتم، زندان رفتنم و ...
.
حرفم که تموم شد هنوز سرش پایین بود ... بدجور چهره اش گرفته بود ... سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... اونقدر عمیق و طولانی که کم کم داشت گریه ام می گرفت ...
.
.
سرش رو آورد بالا و گفت: الان کی هستید؟ ... یه تعمیرکار که داره درس می خونه بره دانشگاه ... سرم رو پایین انداختم و ادامه دادم ... البته هنوز دبیرستان رو تموم نکردم ...
.
- خانواده انتخاب ما نیست ... پدر و مادر انتخاب ما نیست ... خودتون کی هستید؟ ... الان کی هستید؟ ... .
.
تازه متوجه منظورش شدم ... یه نفر که سعی می کنه، بنده خدا باشه و تمام تلاشش رو می کنه تا درست زندگی کنه ...
.
.
دوباره مکثی کرد و گفت: تا وقتی که این آدم، تلاشش رو می کنه؛ جواب منم مثبته ...
.
.
از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... قرار شد یه مراسم ساده توی مسجد بگیریم و بعدش بریم ماه عسل ... من پول زیادی نداشتم ... البته این پیشنهاد حسنا بود ... .
.
چند روز بعد داشتیم لیست دعوت می نوشتیم ... مادر حسنا واقعا خانم مهربانی بود ... همین طور که مشغول بودیم یا تعجب پرسید: شما جز حاج آقا و خانواده اش، و خانواده حنیف هیچ دعوتی دیگه ای نداری؟ ...
#براساس_واقعیت 💡
@tarkekhoderzaee
مسافر نـور
#قسمت شصت و یکم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥🔥: تو کی هستی؟ . این بار توی مراسم خواستگاری، حاج آق
#قسمت شصت و دوم داستان دنباله دار فرار از جهنم🔥🔥: مادر
.
برای اولین بار، بعد از 17سال، یاد مادرم افتادم ... اون شب، تمام مدت چهره اش جلوی چشمم بود ...
.
.
پیداش کردم ... 60 سالش شده بود اما چهره اش خیلی پیر نشونش می داد ... کنار خیابون گدایی می کرد ...
.
.
با دیدنش، تمام خاطراتم تکرار شد ... مادری که هرگز دست نوازش به سرم نکشیده بود ... یک بار تولدم رو بهم تبریک نگفته بود ... یک غذای گرم برای من درست نکرده بود ... حالا دیگه حتی من رو به یاد هم نداشت ... اونقدر مشروب خورده بود که مغزش از بین رفته بود ... .
.
تا فهمید دارم نگاهش می کنم از جا بلند شد و با سرعت اومد طرفم ... لباسم رو گرفت و گفت ... پسر جوون، یه کمکی بهم بکن ... نگام نکن الان زشتم یه زمانی برای خودم قشنگ بودم ... اینها رو می گفت و برام ادا در میاورد تا نظرم رو جلب کنه و بهش کمک کنم ... .
.
به زحمت می تونستم نگاهش کنم ... بغض و درد راه گلوم رو گرفته بود ... به خودم گفتم: تو یه احمقی استنلی، با خودت چی فکر کردی که اومدی دنبالش ... .
اومدم برم دوباره لباسم رو چسبید ... لباسم رو از توی مشتش بیرون کشیدم و یه 10 دلاری بهش دادم ... از خوشحالی بالا و پایین می پرید و تشکر می کرد ... .
.
گریه ام گرفته بود ... هنوز چند قدمی ازش دور نشده بودم که یاد آیه قرآن افتادم ... و به پدر و مادر خود نیکی کنید ... همون جا نشستم کنار خیابون ... سرم رو گرفته بودم توی دست هام و با صدای بلند گریه می کردم ... .
.
اومد طرفم ... روی سرم دست می کشید و می گفت: پسر قشنگ چرا گریه می کنی؟ گریه نکن. گریه نکن ...
.
سرم رو آوردم بالا ... زل زدم توی چشم هاش ... چقدر گذشت؛ نمی دونم ... بلند شدم دستش رو گرفتم و گفتم: می خوای ببرمت یه جای خوب؟
#براساس_واقعیت 💡
@tarkekhoderzaee
فیلم مستهجن بخش سوم(1).m4a.mp3
زمان:
حجم:
14.94M
آسیب های دیدن فیلم های مستهجن بر خانواده🔻
نیاز غریزیمو چجور برآورده کنم؟🔻
#بخش_سوم
#پورن
#عوارض
#استاد_بورقانی_مدرس_دانشگاه
@tarkekhoderzaee
بچه ها اگر شکست داشتین، باید بیشتر تلاش کنید.. بیشتر آگاهی داشته باشین.. بیشتر و بیشتر
نه اینکه با باختنت کنار بیای
نه اینکه بیای بگی نمی تونم
نه اینکه واقعا کنار بکشی
ببین):
یه چیز بزار #درگوشی بگم
تو اصلا آدم بدی نیستی.. تو الان یا شکست خوردی، یا قبلا دچارش بودی..
اگر می دونستی که چه عواقبی داره، شاید هیچ وقت به دنبال این عمل نبودی! شاید اصلا اولین یادت نباشه.. ولی می دونی که اعتیاد داشتی یا داری.. تو الان کمِ کم می دونی که چه عوارضی داره..
الآن فقط گیرِ نفس و شهوتت هستی.. الان درگیر ناامیدی و سرزنش کردنِ خودت..
بابا جان من! چرا وقتی می بازی باز از همون راه شکست می خوری؟
یا چرا با خودت لج می کنی؟ چرا واقعا؟
هررفتاری که ما انجام می دیم، یه دلیلی داره..
دلیلش چیه.. از جونت سیر شدی؟
مسافر نـور
بچه ها اگر شکست داشتین، باید بیشتر تلاش کنید.. بیشتر آگاهی داشته باشین.. بیشتر و بیشتر نه اینکه با ب
می دونستی اینم یه نوع خودکشیه؟
خودکشی ای که بی سر و صداست..
خاموش شدن قلب مگه فقط جسمانیه؟