eitaa logo
°•✨| ترک گناه |✨•°
2.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
120 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥲شوخی شوخی ؛ بعضی ها خریدنی میشن♥ ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
نفسِ باد صبا مشک فشان هم بشود باز بوی خوشِ تو رونق عطاری هاست .. ♥️ ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
🖇سخن بزرگان _ به ما ایراد می گیرند که چرا این همه به مشهد می آیید؟ چرا نیاییم؟! آدم تا نفهمد از اینها چه گرفته حق دارد رها کند و برود اینور و آنور، ولی وقتی که می فهمد از این منابع چه بدست آمده و چقدر راهها نزدیک شده آن موقع آدم هر کجا که ولش کنند مثل گربه ی مرتضی علی(؏) برخواهد گشت اینجا .. • استاد صفایی حائری(ره) • ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
22.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت سوم عفاف در شنیدن😍 موسیقی چه نتایجی رو برای من رقم میزنه؟!🧐 سوال مهمی که سیدکاظم در این کلیپ در موردش توضیح میده😊 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
التماس دعا🙏🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه گناه نکنیم؟ قسمت یازدهم استاد رائفی پور ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
980223-Panahian-M-ImamSadegh-GonahChistTobeChegooneAst-08-18k.mp3
9.47M
گناه چیست ؟ توبه چگونه است ؟ جلسه‌‌هشتم استاد پناهیان ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
980224-Panahian-M-ImamSadegh-GonahChistTobeChegooneAst-09-18k.mp3
8.61M
گناه چیست ؟ توبه چگونه است ؟ جلسه‌‌نهم استاد پناهیان ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•✨| ترک گناه |✨•°
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۲۱ شرایطِ آن سوی تپه، شرایط خوبی نبود. تیر و تر
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۲۲ شرایطِ آن سوی تپه، شرایط خوبی نبود. تیر و ترکش‌ها در میان درختان صلح، زیتون، آتش جنگ را شعله‌ور کرده بودند. نیروهای عراقی، آرام‌آرام در منطقه توزیع می‌شدند. تا من بروم و برگردم، سیدغفار و مصطفی و امیر هم آمده بودند. رحیم و چند نفر از نیروهای عراقی توی روستا در خطر بودند. نگرانشان بودم. وسط نگرانی‌هایم سروکله رحیم پیدا شد. از دور او را می‌دیدم که به نیروهای فاطمیون نزدیک می‌شود. در حال رصد کردن اوضاع بود. من از پشت سر به سمتش می‌رفتم. منطقه را زیرنظر داشتم و شب‌هایی را به یادش می‌آوردم که با علی آمده بودیم برای مین‌گذاری در نزدیکی همین منطقه. بخشی از خاکریزهای از قبل مهیاشده حالا کمک‌کننده بودند. آرام به سمت رحیم حرکت می‌کردم. مشغول صحبت با یکی از نیروهای فاطمیون بود. می‌گفت این نیرویی که روی خاکریز ما ایستاده، خودی است؟ جواب داد آخر روی خاکریز ماست، حتما خودی است! دوباره سوالش را تکرار کرد؛ این‌بار یکی دیگر از نیروها گفت، خودی نیست، تکفیری است! رحیم کفری شد که کدام‌تان درست می‌گویید؟ خوب نگاه کنید؛ دارند توی سنگرهای شما را می‌گردند! تا این صحنه را دید به یکی از نیروها گفت به سمتش تیراندازی کن! تعلل کرد؛ رحیم فریاد زد که بزن! تیراندازی همان و فرار و تیراندازی متقابل آن نیروها همان؛ خودی نبودند!... .... 📔 ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1