eitaa logo
°•✨| ترک گناه |✨•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
119 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•✨| ترک گناه |✨•°
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۴۱ فرمانده فوج پشت بیسیم به بچه‌های پشتیبانی و امیر
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۴۲ شروع کردم به خالی کردن مهمات که سروکله رحیم پیدا شد؛ از توی روستا با موتور آمده بود پشت خاکریز. دوبار بلند صدایم کرد. کمیل! کمیل! نگاه غضب‌آلودم را روانه‌اش را کردم و محلش نگذاشتم. ناراحت بودم که مرا با خودش نبرده است. چند لحظه‌ای نگذشت که پشت بیسیم خبر دادند بعضی از نیروها در محاصره قرار گرفته‌اند. رحیم دوباره زد به دل روستا. امیر هم خودش را به ما رساند. با امیر و احمد و یکی دیگر از بچه‌ها پشت آن خاکریز بودیم. فشار تروریست‌ها رفته‌رفته زیاد و زیادتر می‌شد. چند دقیقه‌ای از رفتن رحیم نگذشته بود که در قلب خطر تنها ماند. هزار جور فکر و خیال زد به سرم. حالا علاوه بر دو نفر از بچه‌های ایرانی و جمعی از نیروهای نجباء، رحیم هم توی روستا در محاصره تروریست‌ها قرار گرفته بود. روستا زیر شدیدترین حمله‌های دشمن تاب و توانش را رفته‌رفته از دست می‌داد. صدای رحیم، پشت بیسیم، دلم را لرزاند:«من نیرو می‌خوام؛ نیرو برسونید؛ این‌جا هیچکس نیست؛ اسلحه هم ندارم؛ فقط بیسیم دارم و دوربین! نیرو برسونید...» دلم برای رحیم شور می‌زد. تکفیری‌ها می‌خواستند روستا را بگیرند تا هم شکست هفته پیش را جبران کنند و هم در رسانه‌هایشان بگویند که موفقیتی داشته‌اند! رحیم پشت بیسیم، لحظه به لحظه گزارش می‌داد. می‌گفت فاصله تکفیری‌ها با من بسیار اندک است. می‌گفت امروز عاشورا و این‌جا کربلاست... دلواپس بودم که مبادا رحیم را به اسارت ببرند. بیسیم را برداشتم و رحیم را صدا زدم:«رحیم! کجایی؟ من خودمُ برسونم؟» رحیم که چراغ سبز رفتن را نشان داد، موقعیتش را گرفتم و با بچه‌ها دویست‌متری به سمت روستا رفتیم. به رحیم می‌گفتم ما داریم می‌آییم اما شرایط وخیم بود و فرمانده اجازه پیشروی بیش‌تر را نداد. ناراحت بودم از این ممانعت‌ها. فرمانده فوج پشت بیسیم گفت کمیل، حق نداری جلو بروی! حالم گرفته شد. گفتم حاجی، داریم می‌رویم برای کمک به رحیم... فرمانده فوج دوباره تکرار کرد: حق نداری بروی... کفرم درآمد:«یا رحیمُ برگردونید، یا ما میریم جلو برای کمک» رحیم و بچه‌ها نیاز به کمک داشتند و در محاصره، هر لحظه ممکن بود تروریست‌ها بر سرشان بریزند. رحیم تنها مانده بود پشت خاکریز دشمن؛ نه سلاح داشت و نه خشاب. یک دوربین و یک بیسیم، شده بود تمام تجهیزاتش. فرمانده فهمیده بود که اوضاع بیش از حد خراب است. می‌گفت اگر بناست کاری بکنیم، همان چند نفر می‌کنند و اگر بناست، شهید بدهیم، همان چند نفر بس است!... ... ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۴۳ موشک‌ها همچنان نقاط مختلف روستا را ویران می‌کردند. گهگاه توی بیسیم می‌شنیدیم که بعضی از نیروها به شهادت رسیده‌اند. اغلب از نیروهای نجباء عراقی بودند. این اخبار، ذهنم را به هم می‌ریخت. به ناچار برگشتیم پشت خاکریز سابقیه. گوش تیز کرده بودیم و ریز به ریز اتفاقات آن سوی خاکریز را از پشت بیسیم می‌شنیدیم. گنبد کوچک و سبز مسجد قراصی را از دور می‌دیدم و در دل خدا خدا می‌کردم که اتفاقی برای بچه‌ها نیفتد. تیربار تکفیری‌ها، آن سوی دشت، نیروهای ما را هدف گرفته و گلوله‌ها، پی در پی از میان درخت‌های تُنُکِ مجاور روستا، سبز می‌شوند و این سو و آن سو فرود می‌آیند. نشانه‌های اشغال روستا توسط تروریست‌ها آشکار می‌شود. بچه‌ها در تکاپوی خروج از روستا و ترک منطقه درگیری هستند. احمد را که کنارم می‌بینم، به او شکایت می‌برم:«چرا با تمام قوا مقاومت نمی‌کنیم؟ چرا بین ما و تروریست‌ها درگیری نیست؟ چرا نمی‌جنگیم؟ چرا تا آخرین قطره خون و آخرین فشنگمان نمی‌ایستیم؟» می‌دانم که دیگر نمی‌شود روستا را نگه‌داشت؛ آتش افتاده است به جانم... بچه‌های اطلاعات احتمال می‌دهند که تکفیری‌ها، نفربرهای انتحاری‌شان را به میدان بیاورند. وسط آن بحران، آفتاب را می‌بینم که خود را به میانه‌ی آسمان رسانده و وقت نماز را نشان می‌دهد؛ همه‌جای زمینِ خدا مسجد است... استعینوا... بلند می‌شوم و بطری آبی برمی‌دارم و پشت خاکریز سابقیه، زیر آفتاب تند خردادماه -حزیرانِ عرب‌ها- در تیررس دشمن، قامت نماز می‌بندم؛ الله‌اکبر... چون تو بزرگ‌تری از همه‌چیز و همه‌کس، هجوم دشمن هراسانم نمی‌کند... الحمدلله؛ حتی حالا که صدای موشک‌ها و تیرها و خمپاره‌ها نمی‌گذارند خودم، صدای خودم را بشنوم... این سروصداها نمی‌توانند حواسم را از تو پرت کنند... زانو می‌زنم در برابر او که مرا می‌بیند و باز هم حمد می‌کنم؛ حمد می‌کنم او را زیر باران گلوله‌ها... دست‌ها را به قنوت بالا می‌برم؛ خدایا من فقط از تو می‌ترسم... اجعلنی اخشاک، کأنی اراک... می‌خواهم آن‌طور که گویی می‌بینمت، از تو، خدای محتشم، بترسم... آن که از تو بترسد، هیچ‌چیز نمی‌ترساندش... خوف، مال تعلق است... من بعد از الله‌اکبرِ نمازم، هرآن‌چه تعلق است را پشت سر گذاشته‌ام... روی دست‌هایم غبار می‌نشیند بس که رزم، خاک‌ها را به آسمان می‌پاشد. خدایا... من می‌خواهم با تو ملاقات کنم... السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته... سلام نماز را می‌دهم و تربت و جانماز را می‌گذارم توی جیب پیراهنم؛ روی قلبم که تند می‌زند. آتش می‌ریزیم به سوی دشمن که نیروهای خودی، راحت‌تر بتوانند به عقب برگردند. نیروهای عراقی را می‌بینم که دارند از روستا خارج می‌شوند و رحیم هم. تیر خورده است و سخت مجروح است. خون، پهلویش را رنگین کرده است... ... 📔 ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
16.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
التماس دعا🙏🏻🌷
*🕊️قرار شبانه با شهدا 🥺 🕊️🌹* ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود: 🌹محب اهلبیت سرباز امام زمان🌹 🌹وان شاءالله شهادت 🍃🍃😍 *امشب هدیه میکنیم 10 صلوات و یا بیشتر به روح مطهرشهید والا مقام 🥀🕊️🥀* *♥سعید وطن پور♥* 💚💚💚💚💚💚💚 💞💞ان شاءالله شهید*سعید وطن پور* دعاگویی تک تک ما باشد 🤲🏻❤️ *اجرتون باشهدا ان شاءالله❤️* ** ** *مشمول‌دعای‌شهداء‌باشید* ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
😴 وقت خوابیدن 😴 وضو گرفتن 👈 ثواب شب زنده داری 💢 برابر با هزار رکعت نماز، به گفته مولاء علی 💢 ⤵️ يفْعَلُ اللّه ما يَشاءُ بِقُدْرَتِه، وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِه 🔸سه مرتبه🔸 ↩️ سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق علیه السلام فرمود، هرکس سوره تکاثر را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد. 🌷✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨🌷 💠ألْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ💠 🎁 هدیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز تولدش در هنگام خواب این بود که حضرت فاطمه (س) فرمودند این بهترین هدیه تمام عمرم بود.🎁 1⃣ سه مرتبه خواندن سوره توحید (قل هو الله احد... ) برابر با ختم قرآن است. 2⃣ صلوات بر من و پیامبران پیش از من سبب شفاعت خواهد شد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین) 🔸یک مرتبه🔸 3⃣ استغفار برای مومنین سبب خشنودی آنها از تو خواهد شد اللهم اغفرللمومنین والمومنات 🔸یک مرتبه🔸 4⃣ ذکر (سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) 👈 ثواب حج و عمره را دارد. 🔸یک مرتبه🔸 التـــــماس دعــــ❤️ــــــا ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
4_5987713494760308023.ogg
2.12M
✋🏼🌱 قرار هرشب مون🌸 『بِســـم‌ِالله‌الرَحمــن‌ِالرَحیــم📿 اِلهی‌ عَظُمَ‌ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ‌ الْخَفاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَ انْقَطَعَ‌ الرَّجاءُ وَ ضاقَتِ‌ الاْرْضُ، وَ مُنِعَتِ‌ السَّماءُ و اَنتَ‌ الْمُسْتَعانُ، وَ اِلَيْكَ‌ الْمُشْتَكى،وَ عَلَيْكَ‌ الْمُعَوَّلُ‌ فِي‌ الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلى‌ مُحَمَّد وَ آلِ‌ مُحَمَّد، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ‌ فَرَضْتَ‌ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ‌ مَنْزِلَتَهُم، فَفَرِّجْ‌ عَنا بِحَقِّهِمْ‌ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ‌ الْبَصَرِ اَوْهُوَ اَقْرَبُ؛ يامُحَمَّدُ ياعَلِيُّ‌ ياعَلِيُّ‌ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني‌ فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني‌ فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ؛ الْغَوْثَ‌ الْغَوْثَ‌ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني‌ اَدْرِكْني‌ اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل، يا اَرْحَمَ‌ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ‌ مُحَمَّد وَآلِهِ‌ الطّاهِرين🤲🏼 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا