eitaa logo
°•✨| ترک گناه |✨•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
119 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز 7️⃣ سعی کنید تخصص های مفیدی رو که می شه ازش درآمدزایی کرد رو به دیگران هم یاد دهید که... 🔸🔶اگر راز بهترین زندگی را داشتن رو میخواهی بسم الله... 💠 امیرالمؤمنین عليه السلام: 🌺 بهترين زندگى را كسى دارد، كه مردم در زندگى او خوب زندگى كنند. إنَّ أحسَنَ النّاسِ عَيشا مَن حَسُنَ عَيشُ النّاسِ في عَيشِهِ 📗غررالحكم حدیث 3636 #بهترین_زندگی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ ● 🌍 #ترک_‌گناه ● @tarkgonah1
°•✨| ترک گناه |✨•°
قسمت #147رمان سجاده صبر 🌼🍂 سهیل خر نشو، این زنه وحشیه دوباره میفته دنبالت ها -دیگه نمی تونه ... دیگ
قسمت سجاده صبر 🌻🌷 باز هم مثل همیشه ناتوانم و محتاج کمکت ... و من به کمک شما امیدوارم ... کمکم کن دوباره فاطمه رو به زندگی برگردونم از طرفی فاطمه به روزی فکر کرد که برای اولین بار داشتند از شهر و دیارشون کوچ میکردند، اون روز با این که روز خیلی بدی بود، اما ته دل فاطمه گرم بود ... انگار همه اون مشکالت حل شدنی بود ... یادش می اومد خیلی از دست سهیل شاکی بود، اما دلش آروم بود ... اما االن ... با نبود علی ... دلش یخ زده بود، از خودش جدا شده بود، هر لحظه با یادآوری چهره معصوم علی آرزو میکرد کاش به جای اون مرده بود ... آروم با خودش زمزمه کرد: کفر نگو فاطمه ... کفر نگو ... میدونست علی هم اینجوری ناراحته... پس باید عوض میشد ... به جنگلهای کنار جاده نگاهی کرد و لبخندی زد، هیچ راهی به ذهنش نمیرسید، فقط توی دلش به خدا گفت: خدایا من اینجا و توی این ماشین دارم به عجز خودم از فراموش کردن اون اتفاق شوم اعتراف میکنم ... اگر من بنده شمام و اگر شما خدای منید، بدونید من معترفم که هیچ کاری برای برگشتن به زندگی عادی از دستم بر نمیاد... پس به حق تمام بنده های خاصتون خودتون نجاتم بدید ... کی و چه جوریش هم با خودتون ... +++ پرستار رو به فاطمه کرد و گفت: خانم شاه حسینی؟ -بله -بفرمایید، اینم جواب آزمایشتون، تبریک میگم فاطمه نگاهی به برگه آزمایش انداخت... خون خونش رو میخورد، انگار تمام تنش داغ شده بود، لبش رو گاز گرفت ... حدسش درست بود ... عصبانی برگه رو مچاله کرد توی کیفش و دست ریحانه رو گرفت و از آزمایشگاه خارج شد. به ریحانه قول داده بود ببرتش پارک، برای همین به سمت پارک حرکت کردند، ریحانه با دیدن تاب و سرسره دست مادرش رو رها کرد و به سمتشون دوید، فاطمه هم نیمکتی انتخاب کرد و نشست، دوباره برگه رو از کیفش بیرون آورد و نگاه کرد، نوشته بود 6 هفته، یعنی هنوز جون نگرفته بود ... خدا رو شکر ... شاید میشد کاری کرد ... احساس میکرد به هیچ وجه انرژی به دنیا آوردن یک بچه دیگه رو نداره ... اما باید حتما به سهیل میگفت .. اونم حق داشت بدونه ... مطمئنا اونم راضی نمیشه با این اوضاع و احوال این بچه به دنیا بیاد ... اوضاع روحی فاطمه خیلی خوب نبود، سهیل هم این رو میدونست، پس مشکلی نبود ... خسته ریحانه رو صدا زد و گفت: مامان جون زود می خوایم بریم ها ... هرروز باشید 🌹✨🌹✨🌹 @tarkgonah1 🌹✨🌹✨🌹
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 🏵بوی گلهــ💐ـا عالمی را مست و #حيران ميكند 🏵ديدن #مهدی هزاران درد، درمان ميكند😍👌 🏵مدعی گويد كه بايك گل🌹 نميگردد #بهار 🏵ما #گلی داريم كه عالمـ🌎 را #گلستان ميكند #اللهم_عجل_لولیڪ_ألفرج 🌺 🍃🌹🍃🌹 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ #ترک_گناه ● @tarkgonah1
امیرالمومنین (ع): ‌ دیروز که گذشت و به فردا هم اطمینان نیست، امروزت را با اعمال_صالح غنیمت شمار. در شگفتم از کسی که یأس پیشه می کند، در حالی که استغفار همراه اوست. 📚 شرح غرر ، ج۲ ‌ 🍃 شیخ اسماعیل دولابی: گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصــــــه ای؟ تنها "حال" موجود است که آن هم نه غُصه دارد و نه قِصه. هر وقت غصـــــه دار شدید برای خودتان و برای همه ی مومنین و مومنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد استغفار کنید. غصه دار که می شوید گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که می کنید این چینها باز می شود. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ #ترک_گناه ● @tarkgonah1
🚫وقتے در میکنی شیطـان کاری با تــو ندارد 😔⚠️ ✋امــا...وقتے تلاش میکنے تـا از اسارتــ 🔞 گنــاه بیرون بیایی اذیتت خواهد کرد😱❌ ⚠️مواظب باشیم 🚫وقتے در میکنی شیطـان کاری با تــو ندارد 😔⚠️ ✋امــا...وقتے تلاش میکنے تـا از اسارتــ 🔞 گنــاه بیرون بیایی اذیتت خواهد کرد😱❌ ⚠️مواظب باشیم ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ ● 🌍 @tarkgonah1
✨✨ رفقــا ... ڪاری که برای شــروع بشـه ، ڪمڪ میکنه‌ ڪارش میگیره راهش نشون داده میشه و اهلش جمع میشن ... 🙂 و ڪارهایی که میـخواد شــروع بشه ، از وسط سختـی‌ها شـروع میـشه ... ♡ اینجا صحبت در میان است. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ @tarkgonah1
🔞 10←راهڪار هستند از فردا در ڪانال قرار میگیره 😍 ان شاءالله تا بتوانیم در ترڪـ این گناه خبیث و پلید گام بر داریم✋ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ ● 🌍 @tarkgonah1
درد شما گناهان شماست ؛ و دوای شما توبه است. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ ● 🌍 @tarkgonah1
°•✨| ترک گناه |✨•°
قسمت #148رمان سجاده صبر 🌻🌷 باز هم مثل همیشه ناتوانم و محتاج کمکت ... و من به کمک شما امیدوارم ... ک
قسمت رمان سجاده صبر🌸🍃 ساعت 2 بود که سهیل از سر کار برگشت، بوی گل نرگس مستش کرده بود: -دارم خواب میبینم یا این حقیقته؟ فاطمه از آشپزخونه بیرون اومد و با اینکه صورتش رنگ و رو رفته بود، لبخند خوشگلی زد که توی دل سهیل قند آب شد، همیشه عاشق لبخندهاش بود، فاطمه گفت: چی حقیقته؟ سهیل نگاهی به پیراهن گل گلی فاطمه انداخت و گفت: -این بوی گلی که میاد از پیراهن توئه؟ فاطمه خنده صدا داری کرد و گفت:دیوونه شدی؟ من و ریحانه واسه تو گل خریدیم. سهیل چشماش رو گرد کرد و گفت: بیا یکی بزن تو گوش من ببینم خوابم یا بیدار ... فاطمه خودتی؟! -واقعا که خیلی بی مزه ای ... من هیچ وقت واسه تو گل نخریدم؟ -آخرین بار یادمه چند ماه پیش بود که اونم من واست خریدم بعد هم با چشماش دنبال گل گشت و روی میز، یک گلدون سفید و زیبا دید که توش یک عالمه گل نرگس بود، با هیجان به سمتش رفت، گلها رو از گلدون در آورد و با تمام وجودش بو کردو گفت: آخیشت... از این گلها بوی زندگی میاد!!! بعد هم در حالی که به سمت ریحانه میرفت گفت: فدای دختر یکی یه دونم بشم ... چطوری وروجک؟ ریحانه که خودش رو برای باباش لوس میکرد گفت: بابا این گلها رو من برات خریدم ها سهیل هم که ریحانه رو بغل کرده بود گفت: خوش سلیقه ای ها، به بابات رفتی. سهیل و ریحانه با هم بازی میکردند و فاطمه هم با حسرت نگاهشون میکرد ... یاد علی افتاد ... چقدر با سهیل کشتی میگرفت ... چقدر خنده هاش شیرین بود ... هر وقت کشتی میگرفتند علی تمام تالشش رو میکرد، گاهی وقتها سهیل واقعا خسته میشد و به نفس نفس می افتاد و تسلیم میشد ... زورش زیاد شده بود ... اگر میموند ... حتما پسر بی نظیری میشد ... قطره اشکی از گوشه چشمش سرازیر شد، سعی کرد به االن زندگیش فکر کنه، نه گذشته ای که دیگه تموم شده، به خدا، به سهیل، به ریحانه و به خودش قول داده بود تمام تالشش رو بکنه ... قبل از اینکه کسی بفهمه اشکاش رو پاک کرد و میز غذا رو چید و طوری که صداش از صدای خندهای ریحانه بلند تربشه دادزدغذا حاظره هرروز ساعت باشید 🌹✨🌹✨🌹 @tarkgonah1 🌹✨🌹✨🌹
💎 چهار شرط اصلی برای ترک گناه 📌اول از همه پاک کردن کلیه نشانه های مستهجن 📌دوم خواندن هر روز سوره لقمان 📌 سوم خواندن نماز 📌 چهارم محاسبه اعمال توضیح و تکمیل 👇👇👇 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ ● 🌍 @tarkgonah1
📌 اول پاک کردن عکس فیلم صدا متن سایت و هر گونه نشانه مستهجن چه مجازی و چه واقعی پل پشت سرتو خراب کن نتونی برگردی اگه وسوسه شدی هم نباشه که برگردی نگاه به نامحرم ممنوع ❌ و جایگزین کردن عکسای مذهبی و طبیعت و ورزشی و جایگزین یک عادت خوب پیاده روی ... کتاب خوانی ... ورزش و ... و هر عادتی که دوس دارید ... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ ● 🌍 @tarkgonah1