•°~🦋☁️
مکتبحسینعلیهالسلاممکتب"انسانسازی"
استنهمکتب"گناهکارسازی"کهبگویدبروگناه
کنوبعدبیابرایامامحسینعلیهالسلامگریهکن
وخداتوراخواهدبخشید . . .🌿!
#شهیدمرتضیمطهری
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
21.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌شهوت پنهان
🔻امان از مذهبیهایی که شهوت پنهان دارند...
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
نماز امام موسی کاظم بسیااااار مجرب 👇
دو رکعت نماز به نیت توسل به امام موسی کاظم (ع) خوانده میشود، در هر رکعت بعد ازحمد دوازده مرتبه سوره توحید قرائت میشود. بعد از نماز صد مرتبه صلوات بفرستید و بعد به سجده بروید و دوازده مرتبه بگویید:
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقَّ الْمَحْبُوسِ فی سِجْنِ هارُونَ اَنْ تَقْضِیَ حاجَتی
و سپس حاجات خود را از خداوند متعال درخواست نمایید.
برای این نماز در مفاتیح الجنان و سایر کتب شیعه، آثار و برکات فراوانی آورده شده است. ان شاالله حاجت روا باشید. ما را از دعای خودتان بی بهره نگذارید. التماس دعا....🙏💚
دلانہ✨
این همھ در اینترنت و کتابھا میگردی دنبال اینکھ آقای ِ قاضی چی گفتھ آقای بھجت چی گفته، این همہ این در و آن در میزنـے ، چۍ شد آخر؟
تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدۍ!!
میخوای بشـے -سالک- بنده خُدا؟!
عامل باش ، عالم بودن بھ تنھایـے بھ دردت نمیخوره . .🚶🏿♂
🎙آیتاللهفاطمینیا
#دلانه ،، #تلنگرانه
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
🖤#حدیث
آقا موسی بن جعفر ؏:
«اگر شیعیانم را زیر و رو کنم جز ادعا چیز دیگری ندارند و اگر امتحانشان کنم آنها را جز مرتد و از دینبرگشته نبینم و اگر ایشان را تصفیه نمایم از هزار نفر جز یک نفر خالص و بیغش نباشد و اگر غربالشان کنم با من جز خواص و نزدیکان نمانند. فراوانند افرادی که بر بالش و پشتیها تکیه میزنند و میگویند: ما شیعه علی صلوات الله علیه هستیم اما شیعه علی علیه السلام کسی است که گفتارش گواه رفتارش باشد.»
📚الکافی، جلد ۸، صفحه ۲۲۸
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
°•| ترک گناه |🏴•°
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ( ۱۸ ) ...فکری شدهام. لابد دانشگاه باید نیروهای جدیدی را
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
( ۱۹ )
... آخر هفته باز برگشتم به سمنان؛ فاطمه اما تهران مانده. بیشترِ وقتم را به مطالعه و تماشای مستند میگذرانم و توی ذهنم برنامههایم را مرور میکنم. این روزها، کلیپهایی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشوند که آدم از تماشای بعضیشان وحشت میکند؛ و من غمگین میشوم. مگر میشود آدمیزاد اینقدر نسبت به همنوعانش، بیرحم شده باشد؟ انگار پروژه انسانیت شکست خورده است! آدمی از نو بباید ساخت...!
هربار که برای رفع خستگی، نگاهی به گوشیام میاندازم، خستگیام بیشتر میشود و باز پناه میبرم به کتاب. عصر بود که وسط خواندنها و دیدنها، بابا آمد توی اتاق. چند دقیقهای کنارم نشست و زدیم به درِ بحثهای سیاسی روز کشور. بین حرفها از داعش پرسید. من هم که ابنالوقت؛ معطل نمیکنم، گوشیام را به دستش میدهم و یکی از همان کلیپها را برایش میگذارم.
صحنهای بود از قتل عام مردم سوریه. حالاتش را زیر نظر داشتم. هر ثانیه که میگذشت، اخمهای بابا بیشتر توی هم میرفت و اندوه را میشد در چهرهاش دید. نگاهش از صحنههای جنایت تکان نمیخورد. کلیپ که تمام میشود، حالِ بابای از خیبربرگشته دگرگون میشود. نمیشود از این واقعیتهای تلخ فرار کرد. خون میدود زیر گونههایش... این صحنههای دلخراش، چیزی بیشتر از یکسری صحنههای دلخراشاند؛ آدمیزاد با همنوعانش همذاتپنداری میکند؛ آدمیزاد از رنج همنوعانش رنج میبرد؛ در رنج همنوعانش، رنج خودش را میبیند.
با هم حرف زدیم. بابا اهل تماشای اینجور کلیپها نبود و حالا با دیدن این صحنهها تازه با عمق یک جنایت تاریخی مواجه شده بود. میگفت تازه میفهمم چرا مردم سوریه از شهر و دیارشان آواره میشوند و پناه میبرند به کشورهای اروپایی. او میرود و من در اتاقم با صحنههای آن جنایت تنها میمانم. درست در همین زمستان که ما گهگاه، نوازش باران را بر سرمان احساس میکنیم، مردمانی هستند که باران سنگها و آتشِ پس از انفجارهای سهمگین، گاه و بیگاه، میهمانشان میشود. شاید درست وقتی ما آرمیدهایم، جایی، صدای آژیر آمبولانسها با صدای گریه بچهها و پدر و مادرهایشان در همآمیخته باشد...
میفهمم که حال بابا را خراب کردهام! تا شب، هربار که بابا را دیدم، هنوز چهرهاش غمگین و خُلقش تنگ بود. نتوانسته بود تماشای آن جنایت را تاب بیاورد. آخر سر طاقتش طاق شد و خرده گرفت که این چه کلیپی بود که نشانم دادی؟
برایش گفتم که این فقط یک نمونه کوچک بود! گفتم که تازه این فیلم است؛ حس آن کسی که در آن صحنهها حضور دارد را ما نمیتوانیم درک کنیم. سخت است برای ما درک این که عزیزمان را جلوی چشمانمان سر ببرند یا بسوزانند... انگار که هیزمِ دلش، گیرا بود. بابا بیتاب بود وقتی شببخیر میگفتم. شمعی در دلم روشن شد که شعلهاش جانم را میسوزاند! باید این روشنایی را نگهدارم. خاموشی، گاهی برایمان گران تمام میشود. حتما بابا هم نمیپسندد که فقط تماشاگر این جنایتها باشیم...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔 #راستی_دردهایم_کو
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
( ۲۰ )
... عصر جمعه راهی میشوم تا صبح، سر کارم حاضر باشم. شب به دانشگاه میرسم. کارهای عقبماندهام را انجام میدهم. خوابم نمیبرد. اسفندِ امسال اصلا اسفندِ بیخوابی است. دلخوشی جدیدم این شده که حالا گهگاه میتوانم به خانه عمو بروم و فاطمه را ببینم. صبح تا عصر مشغول کارهای دفتر بودم. هنوز آن اندوهِ پیشین را میشود در چهره حاجحمید دید. امروز سرش خیلی شلوغ بود و فرصت نشد با هم زیاد صحبت کنیم.
حاجی با روزهای اولی که او را دیدهام فرق کرده. یادم نمیرود آن اوایل ورودم به دانشگاه را و آن اولین برخورد را. رفته بودیم مشهد؛ اردو. وسط شلوغیها داشتم با بچهها از پلههای هتل پایین میآمدم که چشم حاجی افتاد به من. با شگفتی وراندازم کرد و زد به درِ شوخی. چهرهام از سنم عقب افتاده بود و گهگاه از این شوخیها میشنیدم. یادم نیست در جواب شوخی حاجی چه گفتم اما یادم هست که نتوانستم درست نگاهش کنم. سرم را پایین انداختم و خندیدم. بعدها که ارتباطم با حاجی بیشتر شد، میدیدم که زهرِ سختیها را با همین شوخیها میگیرد. از اردو که برگشتیم، حاجی دستور داده بود که بردن بچهها به هتل قدغن شود. گفته بود بچهها از این به بعد بروند مسجدی یا حسینیهای. از این رفتارهایش ذوق میکردم. به گذشته که نگاه میکنم، میبینم آن تصمیمِ سرِ بزنگاهِ در آن دوراهیِ مابین کامپیوتر خواندن در دانشگاه سمنان و رفتن به دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) یا آن تصمیمِ سر بزنگاهِ دوراهیِ بعد از فارغالتحصیلی، یعنی ماندن در دانشگاه یا برگشتن به سمنان، اگر فایدهاش فقط آشنایی با حاجحمید باشد، میارزیده.
نتایج انتخاب رشته که آمد، خیلیها مشورت میدادند که برو کامپیوتر بخوان اما سرآخر دلم انتخاب دیگری کرد. روزهای آخر تحصیل هم خیلیها مشورت میدادند که در دانشگاه بمان. میخواستم برگردم و برای شهرم کاری بکنم، اما قانع شدم که اگر بمانم، شاید بتوانم برای دانشجوهایی که از همهجای ایران میآیند، کاری بکنم. دانشگاه فقط یک نفر نیرو میخواست و اکیپ ما سهنفره بود. آخر هم با ماندن هرسهنفرمان موافقت کردند و این شد آغاز ارتباط بیشتر من و حاجی. سه سال قبل، وقتی مسئول دفترش شدم، پاییز بود اما دلم بهاری بود. حالا میفهمم که حاجی کی پاییزی است و کی بهاری...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔 #راستی_دردهایم_کو
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
بهترین چیزی که بنده بعد از
شناخت خدا به وسیله آن به
درگاه الهی تقرب پیدا میکند، نماز است.
+ از فرمایشات امام موسیکاظم!
#نمازاولوقت
#نمازراسبڪنشماریـم
بھترینرفیقمازقدیمحسین♥!
#شبجمعہسهوایتنکنممیمیرم 🌿
*🕊️قرار شبانه با شهدا 🥺 🕊️🌹*
ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود:
🌹محب اهلبیت
سرباز امام زمان🌹
🌹وان شاءالله شهادت 🍃🍃😍
*امشب هدیه میکنیم 10 صلوات و یا بیشتر به روح مطهرشهید والا مقام 🥀🕊️🥀*
*♥حسن قاسمی دانا♥*
💚💚💚💚💚💚💚
💞💞ان شاءالله شهید*حسن قاسمی دانا*
دعاگویی تک تک ما باشد 🤲🏻❤️
*اجرتون باشهدا ان شاءالله❤️*
*#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع*
*#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَجبحقزینبکبرے*
*مشمولدعایشهداءباشید*
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1