#فایل_صوتي_امام_زمان
✔️هر وقت، از خودت رها شدی،
و به دستهای خدا اعتماد کردی
✔️هروقت پاهای خودتو ندیدی،
و روی پایِ خدا ایستادی؛
تازه قلبـ❤️ـت،
برای ادراکِ انتظار حقیقی،آماده شده👇
4_5866200971511595396.mp3
3.02M
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
ﻣﻮﺑﺎﯾﻞیڪیﺍﺯڪمـ ﻭﺯﻥترین
چیزهایست ڪہ دردنیا حمل میشہ
ﻭلۍ ﺷﺎﯾﺪ ﺍزﺳﻨﮕﯿﻦ ترین ﭼﯿﺰﻫﺎیۍ ﺑﺎشہ
ڪہ ﺩر آخرت بہ دوش ڪشیده بشہ...
#تلنگرانه
اینجا.گنـاه.ممــنوع📗
✍حضرت امام صادق(علیه السلام) :
به کسى که سورهٔ مبارکه قدر را در نماز واجب [بعد از سورهٔ مبارکه حمد] بخواند خطاب میشود : «غَفَر اللّهُ لَکَ ما مَضى فَاسْتَأنَفِ العَمَل» خداوند مهربان گناهان گذشته تو را بخشید ، از نو آغاز کن.
📚 وسائل الشیعه ، ج ۶ ، ص ۷۹
حضرت امام جواد (علیه السلام) : هر کس سورهٔ مبارکه قدر را در یکی از نمازهایش قرائت نماید در علیین نمازش مورد قبول و ثواب نمازش دو برابر می شود.
📚 مستدرک الوسائل، ج ۴ ، ص ۱۹۰
👌 قرائت سوره قدر در رکعت اول و سوره توحید در رکعت دوم نمازهای روزانه توصیه شده است.
📖•°]⤸ #درمحضرقرآݧ
9.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 افزایش معنویت خانه با ترک غیبت!
🎤حجت الاسلام و المسلمین عباسی ولدی
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
°•✨| ترک گناه |✨•°
کتاب رمان سلام بر ابراهیم #پارت۱۵۹ جواد مجلسي راد، مهدي حسنقمي: منزل ما نزديك خانه آقا ابراهيم بود
کتاب رمان سلام بر ابراهیم
#پارت۱۶۰
او هنوز مجروح بود. مجبور بود يكجا بايستد. اما خيلي خوب ضربه ميزد.
خيلي خوب هم توپها را جمع ميکرد.
شــب به برادرم گفتم: اين آقا ابراهيم رو ميشناســي؟ عجب واليبالي بازي
ميکنه!
برادرم خنديد و گفت: هنوز او را نشناختي! ابراهيم قهرمان واليبال دبيرستانها
بوده. تازه قهرمان کشتي هم بوده!
با تعجب گفتم: جدي ميگي؟! پس چرا هيچي نگفت!
برادرم جواب داد: نميدونم، فقط بدون که آدم خيلي بزرگيه!
چند روز بعد دوباره مشــغول بــازي بوديم.آقا ابراهيم آمــد. هر دو طرف
دوست داشتند با تيم آنها باشد. بعد هم مشغول بازي شديم. چقدر زيبا بازي
ميکرد.
آخر بازي بود. از مسجد صداي اذان ظهرآمد. ابراهيم توپ را نگه داشت و
بعد گفت: بچهها ميآييد برويم مسجد؟!
گفتيم: باشه، بعد با هم رفتيم نماز جماعت.
چند روزي گذشت و حسابي دلداده آقا ابراهيم شديم. به خاطر او ميرفتيم
مسجد. يکبار هم ناهار ما را دعوت کرد و كلي با هم صحبت كرديم. بعد از
آن هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم.
اگر يك روز او را نميديدم دلم برايش تنگ ميشد. واقعًا ناراحت ميشدم.
يک بار با هم رفتيم ورزش باســتاني. خلاصه حسابي عاشق اخلاق و رفتارش
شده بودم. او با روش محبت و دوستي ما را به سمت نماز و مسجد كشاند.
اواخر مجروحيت ابراهيم بود. ميخواســت برگردد جبهه، يک شب توي
كوچه نشســته بوديم، براي من از بچههاي ســيزده، چهارده ساله در عمليات
فتحالمبين ميگفت.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1