eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 عشق در یک نگاه💗 قسمت49 به اصرار من آخرین شب زندگیمونو تو اتاق حسین خوابیدیم تا صبح بیدار بودم و به صورت حسام نگاه میکردم بعد اذان صبح ،به حسام کمک کردم که وسیله هاشو داخل ساک بزاره عکس سونوگرافی که گرفته بودیم و گرفت و گذاشت لای قرآن کوچیکش بعد چند ساعت ،مامان و بابا و زهرا و آقا جواد اومدن خونه ما واسه خداحافظی از حسام منم خیلی خودمو کنترل کردم که هیچ اشکی نریزم صدای زنگ آیفون و شنیدم اومده بودن دنبال حسام حسام خواسته بود هیچ کس همراش نره فرودگاه ،چون میدونست اون موقع جدایی سخت میشه برام داخل یه ظرفی آب ریختم و با گل نرگس تزیینش کردم چادرمو سرم کردم و رفتیم پایین حسام از همه خداحافظی کرد و اومد سمتم حسام: نرگسم مواظب خودت هستی دیگه؟ - اره حسام: مواظب پسرمونم هستی دیگه؟ - اره حسام: مواظب اون چشمای قشنگت هم هستی دیگه ؟ - اره حسام( آروم زیر گوشم گفت): میدونی که خیلی عاشقتم دیگه؟ - ( اشک از چشمام سرازیر شد ): اره حسام: پس یا علی - حسام جان حسام : جانم - قول بده که، اگه اتفاقی برات افتاد ،منم ببری باخودت ( اشک از چشماش سرازیر شد ،گوشه لباسشو گرفتم): قول بده حسام حسام: چشم - برو در پناه خدا حسام: یا علی حسام سوار ماشین شد و رفت منم خیره به نگاه رفتنش شدم کاسه آب از دستم افتاد روی زمین و شکست منم با شکستن کاسه شکستم نشستم روی زمین و بغض این چند ماهی رو شکوندم مامان و زهرا هم با من هم نوا شدن ••••• 🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁 • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
اولی:چرا انقدر دست وپا میزنی ومیچرخی راحت باش فقط بخور و بخواب ولذت ببر. دومی:آخه دست و پای ما باید کار کنه ساخته بشه و کامل بشه تواون دنیا قراره باپاهامون راه بریم؛ فوتبال بازی کنیم با دستامون غذا بخوریم! اولی:واقعا تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری!عاقل باش اینا خرافات قدیمیاس؟ ‍ دومی: آره حتما بعد زایمان زندگی هست. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم و نفس میکشیم. طنابشم انقدر کوتاهه که به بیرون نمی رسه اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشون بده. دومی: بعد زایمان یکی هست مارو بغل و نوازش میکنه بهمون غذا میده؛ کمکمون میکنه بهش میگن مامان. اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟!!! دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی…. این مکالمه چقدر آشناس😭 تا حالا بودن خدا و ایمان به دین و آخرت رو اینطوری به همین سادگی حس نكرده بودم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به به... به این آهنگ قشنگ... ماشاالله دلاور سید علی لب تر کند، جان را فدایش میکنم... جان را دمادم، غرق در شور صدایش میکنم... ⏪چشم منافقین رو بترکونید با نشر حداکثری این کلیپ زیبا👆 به صورت گسترده نشر داده شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
__ زائران امام هشتم غافلگیر شدند! حس فوق العاده دریافت غذای متبرک حضرت از جایی که فکرش را هم نمی‌کردند...💖
بسم‌اللّھ ...
یک لحظه تصور کن !
اصلا چشمات رو ببند و قشنگ برو تو فضایی که میگم
فکر کن همین الان؛ نشستی پایِ تلویزیون!
یا با دوستات بیرونی یا داری درس میخونی ...
شایدم تو گوشی هستی ...!
یادرحال انجام هرکاری ...
یهو صدای « انا المهدي » تو کل دنیا بپیچه؛
بری سمت صدا؛ در و باز کنی و با قامت نورانی آقا روبه رو بشی !
اونقدری از خودت مطمئن هستی که، اون لحظه بخاطر کارات پیش حضرت شرمنده نباشی؟!
اونقدری برای ظهور ایشون آماده هستی که، به محض دیدنشون بدون هیچ خجالتی محضرشون حاضر بشی؟!
فکر کن ...!
ٺـٰاشھـادت!'
فکر کن ...!
اون لحظه با خودت بگی یعنی آقا من رو شناخت؟!
یه دفعه بگن : تو همانی ك فرج میخواندی؟
الهی عظم البلاء میخواندی؟
تو همانی ك برایم انتظار کشیدی؟
و علیکم سلام فرزندم :)🌱
ولی من میترسم، خیلی هم میترسم . . . از اینکه بمیرم و نبینمت !