eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.8هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🇮🇷قسمت ۹۷ و ۹۸ (قسمت آخر) _نه! خلاف عرف رفتار کردید. سیدمحمد: این عرف اومده؟ از رفتار امثال شما! عرف شما با شرع در . کجای شرع گفته که زن بیوه حق زندگی نداره؟ عمویش مداخله کرد: _مگه گفتیم بی‌شوهر باشه! توی بی‌غیرت باید عقدش میکردی!! سیدمحمد: _هر حرفی به ذهنتون میرسه به زبون نیارید عمو جان! بعضی حرفا هستن که ! عمو: _حرمت؟! تو حرف از حرمت‌شکنی میزنی؟ تو که حرمت برادرت رو شکستی؟ سیدمحمد: _وسط مسجد جای این حرفا نیست! عمو: _چرا؟ از خونه‌ی خدا خجالت میکشی؟ حاج علی: _مردم دارن تماشا میکنن! حرمت این شهید رو نگهدارید. عمو: شما دخالت نکن حاجی! شما خودت ته بی‌غیرتی هستی! سیدمحمد: بس کن عمو! آیه خانوم زن‌داداشم بوده و هنوزم زن داداشمه... تا عمر دارم و عمر داره زن داداشم میمونه! با غریبه هم ازدواج نکرده، ارمیا برادر منه، از شما و پسرات به من نزدیکتره! عمو: _اینجوری غیرتتو خواب کردی؟ سیدمحمد: _بعضی چیزا گفتنی نیست! عمو: _همه چیز گفتنیه؛ بگو چرا آبروی خانواده ما رو تو فامیل و دوست و آشنا بر باد دادی؟! سید محمد: _چون مهدی قبل رفتنش گفت حق نداری چشمت دنبال آیه باشه؛ گفت اگه برنگشتم آیه تا ابد زن برادرته. همه‌ی نگاهها متعجب شد.... صدای هق‌هق آیه بلند شد و رها او را در آغوش گرفت. سایه به دنبال لیوانی آب به سمت گوشه حیاط دوید. سیدمحمد به یاد آورد: شب دیروقت بود که سیدمهدی صدایش کرد. فردا صبح عازم بود. شوق فراوانی داشت. فخرالسادات و سیدمحمد آن شب در خانه‌شان مهمان بودند که فردا بدرقه کنند مردی که شعارهایش همه بود. 🕊مهدی: _اگه از این سفر برنگردم... محمد: _نگو مهدی! تو فقط برادر نیستی؛ تو پدری، تو همه کسی! 🕊مهدی: _گفتم اگه... حالا چرا هندیش میکنی؟ اگه برنگردم، آیه دستت ! محمد: _من امانت قبول نمیکنم. مهدی خندید: 🕊_میدونم، یک مدتی دستت امانت تا امینِ من برسه! محمد نکنه عمو اینا بهت فشار بیارن و تو قبول کنی و آیه رو مجبور کنی! آیه تا آخر دنیا برات زن داداشه، باشه؟ محمد: _اینجوری نگو، آیه برام خواهره! 🕊مهدی: _میدونم، برات خواهره که میگم؛ اگه تو فشار گذاشتنت بگو مهدی گفته راضی ؛ بگو برادرمه! محمد: _چرا میری که مجبور بشی این حرفها رو بزنی... نگاه کن، سرخ شدی برادر من! 🕊مهدی: _برای آیه نگرانم؛ اذیتش نکنید! آیه بعد از من... صدای عمو سیدمحمد را از خاطراتش بیرون آورد: _این حرفا چیه؟ توجیه مسخره‌تر از این؟مگه دست اونه؟ حاج علی: _بی‌منطق نباشید! عمو: _اون روز که این دو تا بچه قد علم کردن و گفتن نمیذاریم مادرمون رو عقد کنی، باید میزدم تو دهنشون تا این روز نرسه. سیدمحمد: _پس از این داری میسوزی؟! جلز و ولزت برای خودته عمو؟ دست عمو که صورت سیدمحمد را نواخت، صدرا جلو آمد و عمو را عقب کشید: _خودتون رو کنترل کنید. عمو: _یه الف بچه برای من زبون درآورده! فخرالسادات سکوت بیشتر از این را جایز ندانست... مردم تماشا میکردند؛باید این قائله ختم میشد: _ اگه آیه شوهر کرد برای این بود که من ازش خواستم؛ چون من رفتم خواستگاریش؛ چون من بهش اجازه دادم. ارمیا پسر منه، بعد از مهدی شد غمخوارم... وقتی این پسر هر روز هر روز بیشتر از من مادر، سر خاک مهدی بود شما کجا بودید؟ بیشتر اشک ریخت! بیشتر دلتنگی کرد؛ اگه حرفی هست، من خونه در خدمتم، وگرنه به سلامت! عمو به حالت قهر رفت.... و دقایقی بعد جمعیت درون مسجد کم شد. آیه گریه میکرد...حرفهایی که زده شد بخشی از همانهایی بود که او را میترساند. ارمیا که نزدیکش شد، رها و سایه دور شدند، شاید ارمیا بهتر میتوانست همسرش را آرام کند. ارمیا: _گریه چرا خانوم؟ آیه: _دیدی گفتم؟
ارمیا: _میگن و تموم میشه. آیه: _ داره. ارمیا: _میدونم. آیه: _میخوام برم؛ از این مردم دور شم! ارمیا: _میریم. آیه: _حرفا میمونه. ارمیا: _ ازت راضی باشه؛ به رضایت مردم که بود، ما هنوز بت‌پرست بودیم! آیه: _الان من یکی از هنجارشکنائم؟ ارمیا: _ناهنجارشکنی! آیه: _چرا دردها تموم نمیشن؟ ارمیا: _درد همیشه هست، بهشون عادت کن! آیه: _یتیمی درد داره؟ ارمیا: _یه درد عمیق و همیشگی. آیه: _زینب هم همینقدر درد میکشه که تو کشیدی؟ ارمیا: _نه. اون تو رو داره، خونه داره، حاج علی رو داره، منو داره! آیه: _میخوام برم خونه.
ارمیا: _میریم خونه. آیه: _دلم چند روز فرار میخواد. ارمیا: _با فرار تموم نمیشه... آیه. دیدی مامان فخرالسادات چطور ؟ دیدی شهید داده و هنوز داره میزنه؟ اسطوره نباش آیه! باش؛ گاهی خم شو، اما نشکن! گاهی بشین اما پاشو! گاهی برو، اما برگرد؛ گاهی بشکن اما جوونه بزن و از نو متولد شو! آیه: _بیا بریم یک جای دیگه. دور از این آدم‌ها! ارمیا: _میریم. جایی که یادت بیاد تو کی هستی... تو کی بودی! آیه: _همه‌ی آیه مهدی بود... من بدون مهدی هیچی نیستم. ارمیا: _اشتباه نکن آیه! تو بودی. همه چیز تو بودی! چرا فکر میکنی یعد از سیدمهدی چیزی نداری؟ مال تو بود! مال خودت بود! مال خودت بود! مال خودت بود. سیدمهدی رو بهت نشون داد و تو رفتی. تو من و ما رو تو راه آوردی. آیه ایمانه... آیه اعتقاده! تو رو برای خدمت به مردم ادامه بده. آیه: _نمیدونم. ارمیا: _ ادامه بدیم؟ هم‌قدم بشیم؟ آیه: _یا علی... *** پایان ۱۳۹۸/۲/۵ ✓خانه‌ام ویران شده است و این فدای ✓همسرم بی‌همسر است، این هم فدای ✓دخترم بابا ندیده این فدای ✓کشورم آزاد و آباد است، این هدیه برای 💚🤍❤️پایان💚🤍❤️ ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهدا شرمنده ایم😔🥺 🌷 🍀حسن ختام 🍀 ❤شادی روح پرفتوح شهدا صلوات❤
🔵شهید مدافع‌حرم حامد سلطانی 🌼همرزم شهید نقل می‌کنند: با حامد زیاد ماموریت رفتم. شاید نزدیک به یکسال باهاش زندگی کردم؛ هروقت که با هم همسفر می‌شدیم، می‌دیدم حامد هرشب بعد از اینکه از عملیات میومدیم، قبل از خواب یهو غیبش می‌زد! 🦋می‌رفتم و می‌دیدم یه گوشه نشسته و دور از چشم بقیه با اون قرآنی که همیشه همراهش بود، مشغولِ خوندنِ قرآنه! بهش گفتم: حامدجون! خیلی بهت دقت کردم! تو این همه ماموریت، هرشب میری یه گوشه و قرآن میخونی! 🌼گفت: ببین داداش! قرآن رو بخون حتی شده شبی یه‌صفحه! اونوقته که تأثیرش رو تو زندگیت می‌بینی! این پیوسته‌قرآن‌خوندن مسیر آدم رو مشخص و عاقبت بخیرت میکنه! نیازی نیست آنقدر بخونی که خسته بشی! تو بخون! شبی یه‌صفحه ولی بخون حتما! 🦋بعدها که حامد شهید شد، وسایل توی جیبش رو‌ که درآوردم، وقتی دیدم ترکش‌ها تمام وسایلش رو سوراخ کرده بود، بگذریم... از لحظه شهادتش به بعد تصمیم گرفتم قرآن رو بخونم! حتی یه صفحه! تاریخ تولد: ۱۳۵۹/۹/۷ محل تولد: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۹۸/۸/۷ محل شهادت: سوریه(لاذقیه) وضعیت تأهل: متاهل با یک فرزند مزار شهید: بهشت زهرا(س) _قطعه۵۳
🥀فرازی از وصیت نامه شهید سجاد زبرجدی 🥀💔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۰۹ آذر ۱۴۰۲ میلادی: Thursday - 30 November 2023 قمری: الخميس، 16 جماد أول 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️17 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️27 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️34 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️43 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️44 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
امام على عليه السلام: بزرگترين پاداش را نزد خداوند عزّوجلّ آن عيادت كننده‌اى دارد كه هرگاه به عيادت برادرش برود، زمان كوتاهى نزد او بنشيند، مگر اين كه خود بيمار دوست داشته باشد و از او بخواهد كه بيشتر بنشيند 📚ميزان‌الحكمه، ج۱۰، ص۵۰۰
خواستم كه بُغض را خجل كنم .. خنده را به گريه متصل كنم .. واژه را دوباره مشتعل كنم .. خواستم كه با تو دَرد دل كنم گريه ام ولى امان نداد .. 🌷شهیدمدافع‌حرم🌷
امام زمان 114.mp3
7.12M
فقط حــرف نزن! پاشو راه بیفت و خودت رو برسون! فقط تویی که می تونی عشقت رو ثابت کنی! اگر نیاز داری بقیه بکشوننت؛ روراست بگم؛ عاشق نیستی❗️
🌹از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند: نگذاشتم امام زمان عج در زندگی‌مان گم شود.
مهدی ذاکرحسینی تکاور جاویدالاثر مدافع حرم «مهدی ذاکرحسینی» متولد ۲۷ شهریور سال ۶۳ در تهران بود. به دلیل علاقه به آموزش‌های نظامی سال ۸۳ وارد سپاه پاسداران شد و در مقطع کارشناسی موفق به تحصیل در رشته حقوق شد. به مدت ۱۰ سال آموزش‌های حرفه‌ای نظامی از قبیل چتربازی، راپل، زندگی در جنگل، مناطق کویری، سردسیری، گرمسیری را گذراند و به عنوان تکاور سپس به استخدام سپاه درآمد. ۲ بار در سطح لشکر محمد رسول الله به عنوان پاسدار نمونه انتخاب شد و چندبار موفق به اخذ لوح و جایزه شد. در دهه ۸۰ برای مقابله با گروه پژاک به غرب کشور رفت و در سال ۹۳ برای اولین بار به منظور دفاع از حرم عمه سادات عازم سوریه شد. او در تاریخ ۲۶ خرداد ۹۵ در حومه شهر حلب سوریه بر اثر موشکباران دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهید ذاکرحسینی از تکاوران بسیار شجاع لشکر ۲۷ بود و هنگام شهادت ۳۱ سال سن داشت. الیاس چگینی الیاس چگینی سی‌ام شهریور سال ۵۳ در امیر آباد بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش قوچعلی و مادرش فاطمه فدائی عصمت‌آبادی نام داشت. این شهید تا پایان دوره متوسطه درس خوانده بود. در تاریخ ۱۷ بهمن ماه ۸۲ ازدواج کرد و دارای ۲ فرزند دختر و پسر بود. بعد از خدمت سربازی وارد سپاه شد تا اینکه در جریان جنگ سوریه از طریق سپاه صاحب الامر قزوین به دفاع از حرم آل الله رفت. او روز چهارم آذر ماه سال ۹۴ در حلب سوریه و درگیری با گروهک داعش بر اثر برخورد با تله‌های انفجاری و جراحات وارده شهید شد. علی آقاعبداللهی «علی آقاعبداللهی» از شهدای مدافع حرم تهرانی است که ۱۰ مهر سال ۶۹ به دنیا آمد. او فرزند چهارم خانواده پس از سه دختر بود. از پاسداران خوشنام سپاه حفاظت انصارالمهدی محسوب می‌شد که بعد از مدتی خدمت در این سپاه، به قرارگاه امام حسین علیه السلام ملحق شد. در سال‌های جنگ سوریه با وجودی که در یگان انصارالمهدی (حفاظت از شخصیت‌ها) خدمت می‌کرد و مشتاق حضور در جبهه سوریه شد و توانست با کسب موافقت خانواده و فرماندهان به سوریه اعزام شود تا اینکه ۲۳ دی همان سال پس از ۲۱ روز حضور در جبهه سوریه به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند تا مفقودالاثر باقی بماند. از او یک فرزند به یادگار مانده است. محمدرضا یعقوبی شهید «محمدرضا یعقوبی» سال ۴۴ در شهرستان لنگرود به دنیا آمد. همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و تا پایان دوران دفاع مقدس به جهاد ادامه داد و به مقام جانبازی رسید. س از جنگ، به فعالیت خود در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد و همزمان در رشته حقوق نیز تحصیل کرد و وکیل پایه یک دادگستری شد. وی در نهایت، پنجم تیر سال ۹۵ همزمان با ۱۹ رمضان و لیالی قدر، جام شهادت را نوشید. با این حال هیچگاه جسمش پیدا نشد و نامش به‌عنوان یکی از سرداران جاویدالاثر در جریده تاریخ ثبت شد. غلامعلی تولی شهید «غلامعلی تولی» در سال ۴۷ در روستای «یورت زینل» از توابع بخش مرکزی شهرستان گالیکش متولد شد. عضو تیپ ۶۰ زرهی عمار یاسر گنبد بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفت و در نبرد با تکفیری‌ها در ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ تنها ۴ روز پس از اعزام به سوریه به شهادت رسید. او اولین شهید مدافع حرم استان گلستان است. سید مصطفی صادقی «سید‌مصطفی صادقی» متولد ۱۸ دی ماه سال ۵۹ است. سید مصطفی پس از طی دوره‌های آموزشی متعدد نظامی و آمادگی کامل در تاریخ ۹۴ به مدت سه ماه برای شرکت در جبهۀ مبارزه با داعش و گروه‌های تکفیری و دفاع از حرم حضرت زینب (س) اعزام شد. سید مصطفی در تاریخ ۹۵ به منطقه مقاومت سوریه اعزام و در تاریخ ۹۶ مصادف با یازدهم ماه مبارک رمضان در وقت افطار در حماء بدست تکفیری‌های جنایتکار به شهادت رسید. حسن اکبری شهید «حسن اکبری» ۲۴ خرداد ۴۹ در جنوب شهر تهران، در محله هاشمی فعلی و در خانواده‌ای مذهبی و پرجمعیت به دنیا آمد. حسن اکبری طی حضور چندباره در جبهه دفاع مقدس، به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و جانباز ۵۵ درصد شد. در خلال جنگ تحمیلی، حسن اکبری در سپاه پاسداران انقلاب‌اسلامی استخدام شد او دوره‌های تکاوری، چتربازی، جنگ‌های چریکی، اسلحه‌شناسی و خنثی‌سازی بمب و انواع مین‌ها را آموخت سپس در دانشگاه امام حسین (ع) با درجه استادی مشغول به تدریس دانشجویان در رشته دافوس شد. رضا عباسی شهید مدافع‌حرم رضا عباسی در روز اول آبان‌ماه سال ۵۸ در شهرستان صحنه و از دلاوران استان کرمانشاه بود که پس از حمله تکفیری‌ها به سوریه، برای دفاع از حریم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما به این کشور رفت و در ۲۱ دی‌ماه سال ۹۴ در منطقه خان‌طومان سوریه به شهادت رسید.
༻﷽༺ 💠پاسداشت شهدای بخش چابکسر💠 ▫️به یاد آن شب، که در لابلای هوای قرائت کمیل، میان مزه شیرین هوای پاییز، سیمای عاشقانه‌ات تا ابد بر لوح بهشتیان نقش بست.🥀 ▪️شاید آن اشک‌های شاعرانه برای مولای شهیدت، که هرکدام همچو منشور، پرتویی از رنگین کمان را بر چهره ات نقش میبستند. ▫️پرستوی عاشقی که سرزمین های زندگی با آغوش باز پذیرای اقامتش بودند، بلیط سفر در دستانش، و اینجا در کنارمردم و به حمایت از انقلاب که نردبان صعودش و آسمان دل مشغولی اندیشه اش بود، با توطئه منافقین مزدور مجوز پرواز گرفت. 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷 ❇️🩸پاسدار شهید سردار نصرالله تفاوت🩸❇️ 🌻تاریخ تولد: ۲ اردیبهشت ۱۳۳۷ 🍃محل تولد: روستای سرولات بخش چابکسر 🥀تاریخ شهادت: ۹ آذر ۱۳۶۲ 🌷 محل شهادت: روستای قاسم آباد علیا چابکسر 🩸 نحوه شهادت: ترور توسط منافقین کوردل 👈مزار شهید: گلزار شهدای میانده چابکسر 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷 🌺روحش شاد و راهش پر رهرو باد🌺 رفاقت با شهدا تا قیامت یاد شهدا با ذکر صلوات
مداحی آنلاین - توبه‌ی مطرب - استاد مومنی.mp3
3.28M
♨️توبه‌ی مطرب 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🌐مروری کوتاه به فرازهایی از سبک زندگی موفق و پند آموز شهید محمدرضا یعقوبی کیاسه(رحمت الله علیه) 1️⃣، محمدرضا يعقوبي فرزند مرحوم حاج یوسف اشکوری درنیمه دوم اسفند 1344 در شهرستان لنگرود منزل فرزند حضرت زهرا، مرحوم آیت الله سید موسی موسوی اشکوری از فقهای نامدار گیلان پا به عرصه هستی نهاد تا تمام هستی اش را فدای عقیله بنی هاشم فرزند حضرت زهرا نماید. 2️⃣. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و در دوران دفاع مقدس با حضور هشت ساله اش در جبهه های نبرد حق علیه باطل زبانزد عام و خاص گردید و پس از رشادت های فراوان و مقاومت در برابر دشمن تا بن مسلح، لایق دریافت مدال پر افتخار جانبازی شد. 3️⃣ و هم رزم سردار شهید حسین املاکی،که تا سال 70 در لباس سبز پوشان سپاه پاسداران انجام وظیفه می نمود از سنگر رزم رهسپار سنگر علم و دانش گردید و در رشته حقوق دانشگاه شهید بهشتی تهران فارغ التحصیل شد و به عنوان وکیل پایه یک دادگستری، مدال پر افتخار خدمت به مردم گیلان را به خود اختصاص داد. 4️⃣ که در نهان خانه دل با یاران هم رزمش- املاکی¬های افلاکی- خلوت کرده بود، ندای«ارجعی الی ربک» محبوب را با گوش جان شنید و بی دریغ با لبیک، لبیک¬گویان مهیای پرواز شد و در آخرین روزهای اردیبهشت 95 جسم ناسوتیش را مجددا در لباس مدافعان عشق و شهادت جای¬ داد و با شعار«کلنا عباسک یا زینب» به فریاد خواهی«هل من ناصر ینصرونی» عمه جان مولایش امام زمان، رهسپار میعادگاه عاشقان، شهر حلب سوریه گردید ودر مصاف با خصم زبون، تا پای جان فداكارانه وعاشقانه رزمید و با پیروزی در برابر یزیدیان زمان، مهیای دیدار ملکوتیان گردید. 5️⃣. که سرتاپای وجودش از عالم ناسوت به عالم ملکوت پر کشیده بود،در نهایت پنجم تیر 1395مصادف با شب 19 ماه مبارک رمضان، شب ضربت خوردن مولایش علی( ع)، در سن51 سالگی در خانه زینب(س) فرزند زهرا(س) به دست اشقی الاشقیاء آسمانی شد و در جوار رحمت ايزدى«فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» ماوا گرفت و همچون مادر سادات مدال شهیدی بی نشان را دریافت نمود تا همیشه جاوید الاثر بماند. 6️⃣ ، شهید یعقوبی در سیر و سلوک الی الله و رسیدن به مقام قرب، تمام مراحل کمال و تعالی را در پنج دهه عمر با برکتش با موفقیت طی نمود و آن قدر مدهوش جذبه دیدار دوست بود که وقت دیدار رب العالمین حتی از کالبد جسمانی خاکی خود برای خانواده چشم انتظارش دریغ کرد چون به این باور رسیده بود که: آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند اما مردم شهید پرور شهرستان لنگرود 24 تیر95 در یک مراسم تشییع با شکوه نمادین، لباس های رزم این شهید مدافع حرم عقیله بنی هاشم را به امانت تحویل خاک پر برکت گلزار شهدای این شهرستان دادند تا مرحمی باشد برای چشم انتظاران و نشانی برای رهروان شهادت که بدانند سبکبالان عاشق مردان بی ادعایند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا