*الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ*
در کمال تأسف مطلع شدیم مادر بزرگوار شهیدان عالی مقام حاج علی و حسین محمدی پور دار فانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست. بانوی مومنه ای که فرزندی عارف و عالی مقام در دامن پاکش تربیت یافت و دو تن از جگرگوشه هایش را در راه حفظ و سربلندی این نظام و این مرز و بوم تقدیم نمود و هیچ گاه لب به شکوه نگشود. خوشا به سعادت و احوالش که هم در دنیا ملجا و پناهگاه ارادتمندان به شهدا بود و هم در آخرت به سان فرزند شهید عارف مسلکش دست گیر و شفاعت کننده می باشد. به سهم خود این مصیبت سراسر اندوه بار را به بستگان آن مرحومه تسلیت گفته و برایشان از درگاه ایزد منان صبری به وسعت دریای بیکران غم و اندوهشان آرزومندیم و امیدواریم در دنیا و عقبی مورد لطف و مرحمت و شفاعت این مادر نیک سیرت قرار بگیریم.
ان شاالله
🕊🌸💐❣🇮🇷❣💐🌸🕊
❣اینهفتبهشتی❣
🌷اين هفتنفر رزمنده و مجاهدعزیز،
همه برای #بهشت ثبت نام كردند!!
اما غير از آخرين نفر، سمت چپ،
همه یکجا "قبول" و "شهید" شدند...!!
❣به نفر آخر گفتند:
تو هنوز یک #مأموریت مهم داری که باید آن را تمام کنی...!!!
❣او بعدها امام جمعه شهر کازرون شد و در #شب_قدر قبولش کردند...!!
📣نامش شد:
🌸#شهید_محمد_خرسند🌸
🌸هدیهصلوات🌸
🕊🌿🌸💐❣🇮🇷❣💐🌸🌿
مادر شهیدان محمدحسین و حاج علی محمدیپور به فرزندان شهیدش پیوست🥀
حاج علی محمدیپور همان #شهیدی است که به #قاتل خود #وعده_شفاعت داده است❗️
تصویر بالا از سمت راست:
📸شهیدان حاج علی محمدیپور، #حاج_قاسم_سلیمانی و علی عابدینی
شادی روحشون صلوات🌹
﷽
#براساس_داستان_واقعیق
#رمان_نسل_سوخته
══🍃🌷🍃══════
#قسمت_شصت_دو
🔹 رضایت نامه
چند لحظه بهم خیره شد ...
- کار کردن که بچه بازی نیست ...
ـ خیلی ها هم سن و سال من هستن و کار می کنن ... قبولم می کنید یا نه؟ ... زبر و زرنگم ... کار رو هم زود یاد می گیرم ...
ـ از ساعت 4 تا 8 شب ... زبر و زرنگ باشی ... کار رو یادت میدم ... نباشی باید بری ... چون من یه آدم دائم می خوام... ولی از جسارتت خوشم اومده که قبولت می کنم ... فقط قبل از اومدن باید از پدر یا مادرت رضایت بیاری ...
کلا از قرار توی گیم نت یادم رفت ... برگشتم سمت خونه ... موقعیت خیلی خوبی بود ... و شروع خوبی ... اما چطور بگم و رضایت بگیرم؟ ... پدرم که محاله قبول کنه ... مادرمم ...
اون شب، تمام مدت مغزم داشت روی نقشه های مختلف کار می کرد ... حتی به این فکر کردم که خودم رضایت نامه تقلبی بنویسم ... اما بعدش گفتم ...
- خوب ... اون وقت هر روز به چه بهانه ای می خوای بری بیرون؟ ... هر بار هم باید واسش دروغ سر هم کنی ... تازه دیر هم اگه برگردی باز یه جور دیگه ...
غرق فکر بودم که ایده فوق العاده ای به ذهنم رسید ... بعد از نماز صبح رفتم توی آشپزخونه ... چای رو دم کردم ... و رفتم نون تازه گرفتم ... وقتی برگشتم ... مادرم با خوشحالی ازم تشکر کرد ... منم لبخند زدم ...
ـ دیگه مرد شدم ... کار و تلاش هم توی خون مرده ...
خندید ...
ـ قربون مرد کوچیک خونه ...
به خودم گفتم ...
- آفرین مهران ... نزدیک شدی ... همین طوری برو جلو ...
و با یه لبخند بزرگ به پیش رفتم ...
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#براساس_داستان_واقعیق
#رمان_نسل_سوخته
══🍃🌷🍃══════
#قسمت_شصت_سه
🔷 شانه های یک مرد
دنبال مامانم رفتم توی آشپزخونه ... داشت نون ها رو تکه تکه می کرد ...
ـ مامان ...
- جانم؟ ...
ـ قدیم می گفتن ... یکی از نشانه های مرد خوب اینه که ... یکی محکم بزنی روی شونه اش ... ببینی از روش خاک بلند میشه یا نه ...
خندید ...
ـ این حرف ها رو از بی بی شنیدی؟ ...
ـ الان همه بچه های هم سن و سال من ... یا توی گیم نتن... یا توی خیابون به چرخ زدن و گشتن ... یا پای کامیپوتر مشغول بازی ... نمیگم بازی بده ... ولی ...
مکث کردم و حرفم رو خوردم ... چرخید سمت من ...
ـ میشه من وقتم رو یه طور دیگه استفاده کنم؟ ...
ـ مثلا چطوری؟ ...
- یه طوری که حضرت علی گفته ...
لبخندش جدی شد ... اما نگاهش هنوز پر از محبت بود ...
- حضرت علی چی گفته؟ ...
- خوش به حال کسی که تفریحش ... کارشه ...
با همون حالت ... چند لحظه بهم نگاه کرد ...
ـ ولی قبل از حضرت علی ... زمان پیامبر بوده ... که گفتن ... علم را بجوئید حتی اگر در چین باشد ...
رسما کم آوردم ... همیشه جلوی آرامش، وقار، کلام و منطق مادرم ... از دور مسابقات خارج می شدم ... سرم رو انداختم پایین و از آشپزخونه رفتم بیرون ...
لباسم رو عوض کردم و آماده شدم که برم مدرسه ... و عمیق توی فکر ...
ـ خدایا ... یعنی درست رفتم یا غلط ...
کیفم رو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون ...
🌷 @taShadat 🌷
heidar.karimi.mp3
17.34M
🏴 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ وَصِيِّهِ
◾️حیدر حیدر اول و آخر حیدر
◾️حیدر حیدر ساقی کوثر حیدر
🎙مداحی بسیار شنیدنی از حاج محمود کریمی
🌷 @taShadat 🌷
🔴 کشف پیکر مطهر ۲ شهید در «قلاویزان» ایلام
▪️گروههای کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح روز (سهشنبه) موفق به کشف پیکر این دو شهید در منطقه قلاویزان شدند.
▪️ارتفاعات قلاویزان واقع در استان ایلام و در امتداد مرز کشور عراق محل عروج شهدای زیادی در عملیاتهای والفجر ۳، والفجر ۵ و کربلای یک بوده است.
⚘﷽⚘
#یک_قرار_معنوی
#ساعت_۸_به_وقت_امام_هشتم🕗
تاخراسان راهی نیست...✋
دست بر سینه و عرض ادب
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى
🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً
🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک...
تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام...
خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رو رضا داری....
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا
🌷 @taShadat 🌷
قرائت دعای هفتم صحیفه سجّادیه.mp3
11.47M
#صوت
قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
🎶#حاج_محمودکریمی
🌷 تاشهادت🌷
http://eitaa.com/joinchat/2567897106Cb024eb90db
#سلام_بر_شهدا
#رفیق_شهیدم
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر تمامی شهدا مخصوصا شهید
#روح _الله_کافی_زاده
🌷 @taShadat 🌷
#کلام_شهید 🌷
🔹من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کند، خیلی چیزها را از دست می دهد. چشم گنهکار لایق #شهادت نیست...
🌹مدافع حرم شهید هادی ذوالفقاری
#صبح_شهدایی
🌷@tashadat🌷
﷽✨
💠امروز پنج شنبه
🌤۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
🌛۲۰ رمضان ۱۴۴۱ قمری
📿 ذکرروز: لااله الاالله الملک الحق المبین
🍽طبخ غذا به نیت :حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#نهج_البلاغه
#حکمت38
══🍃🌷🍃════
💠 قَالَ [علیه السلام] لِابْنِهِ الْحَسَنِ [علیه السلام] یَا بُنَیَّ احْفَظْ عَنِّى أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً لَا یَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ یَا بُنَیَّ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَكَ فَیَضُرَّكَ وَ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَیْهِ وَ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ یَبِیعُكَ بِالتَّافِهِ وَ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْكَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْكَ الْقَرِیبَ .
به فرزندش امام حسن [علیه السلام] فرمود : پسرم ! چهار چیز از من یادگیر (در خوبى ها ) ، و چهار چیز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آن ها عمل مى كنى زیان نبینی:
الف ـ خوبى ها
1 ـ همانا ارزشمند ترین بى نیازى عقل است . 2 ـ و بزرگ ترین فقر بى خردى است . 3 ـ و ترسناك ترین تنهایى خود پسندى است . 4 ـ و گرامى ترین ارزش خانوادگى ، اخلاق نیكوست.
ب ـ هشدار ها
1 ـ پسرم ! از دوستى با احمق بپرهیز ، چرا كه مى خواهد به تو نفعى رساند اما دچار زیانت مى كند.
2 ـ از دوستى با بخیل بپرهیز ، زیرا آنچه را كه سخت به آن نیاز دارى از تو دریغ مى دارد.
3 ـ و از دوستى با بدكار بپرهیز، كه با اندك بهایى تو را مى فروشد.
4 ـ و از دوستى با دروغگو بپرهیز كه به سراب ماند: دور را به تو نزدیك ، و نزدیك را دور
🌷 @taShadat 🌷
🍃در خلقت تو...
چه قدر دقت کردند
ای دایرة المعارفِ زیبایی
#شهید_مدافع_حرم_سردار_حاج_حمید_محمدرضایی 🌹
◽️تاریخ ولادت: ۱۳۵۰/۰۷/۰۱
◽️محل ولادت: قزوین ، شهر شال
◽️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۲/۲۴
◽️محل شهادت: تدمر _سوریه
#سلام✋🏻
#صبحتون💐
#شهدایی😇🌷
🌷 @taShadat 🌷