#شهید از_زبان احمد ترابي،
دوست و همرزمش مي گويد:« در دبيرستان كه با هم بوديم، اهل فعاليت هاي سياسي بود و در تمام صحنه ها حضور داشت، اين اواخر هم هميشه مي گفت: در مقابل حضرت امام بايد صم بكم باشيم . خط ايشان، خط امام و اطاعت محض از ايشان داشت.»
🍃⚘🍃
او همه چيز و حتي زندگي خصوصي خود را بر مبناي انديشه امام برنامه ريزي مي كرد. حضرت امام را خوب مي شناخت و علاقه زايدالوصفي به ايشان داشت. بيشتر وقت خود را صرف ديدار از خانواده #شهدا مي كرد و به شهرهاي دور مانند پادگان مي رفت دوشنبه ها و پنج شنبه ها به گلزار #شهدا مي رفت و به فعاليت هاي اجتماعي مي پرداخت.
🍃⚘🍃
5⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
بهترين صفت ايشان #خضوع و #خشوع در #عبادت بود كه نسبت به همه صفات خوب ديگران ايشان برتري داشت.
🍃⚘🍃
در اواخر حكومت شاه و آغاز انقلاب با امام آشنا شد و حدود 10 عدد نوار كاست از سخنراني هاي او باقي مانده و ترجمه دعاي كميل به صورت شعر از #شهيد موجود است.
🍃⚘🍃
اوايل انقلاب ايشان از سازمان تبليغات كتاب مي گرفت و بعضي از منافقين كتاب ها را از او مي گرفت.
🍃⚘🍃
6⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#عملیاتهای شهید⚘🍃
ایشان در #حفظ #تپه های 175 در منطقه عملیاتی شهر نفتی زبیدات عراق حماسه آفرید.
🍃⚘🍃
در #عملیات #والفجر1و2و4 و سپس #خیبر حضور داشت.#احمد در تابستان1363ش با دختر مؤمنه ای ازدواج کرد و زندگی مشترک را در خانه پدری با مراسم بسیار ساده آغاز نمود و به #جبهه بازگشت.
🍃⚘🍃
او در #عملیات# بدر در #هور الهویزه حماسه ها آفرید. در همین #عملیات #برادرش #علی به #شهادت رسید.
7⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
لذا ناگزیر برای مراسم وی به اصفهان رفت و پس از مراسم چهلم برادرش و با وجود این که قرار بود تا چند روز دیگر فرزندش متولد شود، چون #اسیر دنیا و فرزند نبود و دل در گرو #شهادت داشت، به #منطقه برگشت و #فرمان و #فرماندهی لشکر #شهید خرازی را با اشتیاق پذیرفت و برای #حفظ جاده در منطقه #عملیاتی #بدر #مأموریت پیدا کرد و به همراه #گردانش در این منطقه مستقر شد.
🍃⚘🍃
سرانجام #شهیداحمد خطيبي در تاريخ
1364/3/21 در جاده خندق و مصادف
با21 ماه مبارك رمضان به آرزوی خودش که همانا #شهادت در راه خدا بود رسيد.
🍃⚘🍃
8⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠شهید احمد خطیبی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
•♡ټاشَہـادَټ♡•
ٺـٰاشھـادت!'
#امام_شناسی ادامه قسمت ۱۳ ⬇️ 🔰به این توضیح دقت فرمائید: ⬅️ ما نمونه هائی داریم که پیامبر خیلی صری
#امام_شناسی
قسمت 3⃣1⃣
ادامه ⤵️
🔰آنچه تاکنون گفته شد نمونه ای بود برای اثبات این مطلب که بدانیم مطابق برخی آیات و روایات شخصیت پیامبر آنچنانکه بعضی فکر می کنند در جامعه ی آن روز جا نیفتاده بود و اگر خدایتعالی در قرآن به صراحت نام یک یک ائمه را ذکر می کرد همانطور که روایات را تحریف کردند و بدعتهایی گذاشتند ، قران را هم تحریف می کردند یا از بین می بردند.
(هر چند همین الان هم عده ای از علما معتقدند جابجایی آیات "که بمعنای تحریف قرآن نیست" انجام شده است).
🔸اصل موضوع این نبود که با دلایلی ثابت کنیم اسلام در آن زمان موقعیت ثابتی نداشت ، جایگاه پیغمبر نزد مسلمانان متزلزل بود ، مردم منافق بودند و معرفتشان پایین بود و.....
🔸آنچه گفتیم علتِ اصلی برای عدم ذکر صریح نام یک یکِ ائمه در قرآن نیست , یعنی "فقط" و "فقط" بخاطر آنچه گفتیم نبود که با اشاره و کنایه و در لفافه نامشان برده شده است .
❓موضوع اصلی چیست؟
🔸 اصل موضوع چیز دیگری بود و آنچه گفتیم مقدمه چینی بود برای اینکه حقیقتی را بازگو کنیم .
❓آن حقیقت چیست ؟
یعنی چرا خداوند نام یک یک ائمه را صریحا ذکر نکرده است ؟ ( آنچه گفتیم صحیح است ولی علت اولیه نیست )
✅ آنچه باید دقت کنیم و بدانیم اینست که از همان ابتدای خلقت (آنطور که از روایات معصومین علیهم السلام بر می آید) قرار بود موضوع امامت و عظمت مقام امام مورد ابتلا قرار بگیرد .
یعنی خدا از همان ابتدا که معرفت اجباری را در عالم ارواح به انسانها ، و در عالم اجنه به اجنه ، و در عالم ملائکه به ملائکه داد موضوع امامت و مقام امام وسیله ابتلا و آزمایش شد.
🔸در آیه 115 سوره طه وقتی در مورد حضرت آدم می فرماید
✨ "وَ لَقَد عَهِدنا الی آدم مِن قَبل وَ نَسِیَ وَ لَم نَجِد لَهُ عَزماً"= ما در مورد آدم عزمی ندیدیم و او اولوالعزم نشد ،
🔸 در ذیل این آیه , هم در تفسیر برهان و هم در تفاسیر دیگر روایاتی است که اگر پیغمبرها پیغمبر شدند و عظمت پیدا کردند، بدلیل این است که تحمل عظمت امام را توانستند بکنند.
عظمت امام را توانستند تحویل بگیرند.
👈 مثلا شما جایی می روید به شما می گویند فلانی را تحویل بگیر نگاهی می کنید می گویید برو بابا من او را تحویل نمی گیریم , نه , من این فرد را می شناسم اینطور که شما می گویید نیست.
🔸خدای تعالی شأن و مقام امام را بعد از معرفت اجباری در مقابل موجودات گذاشت ، یکی از ده تعهد از تعهدات عالم ذر بحث امامت و مقام امامت است که چه کسی وقتی به مقام امام نگاه می کند بگوید "بله این را قبول دارم."
💥ادامه دارد...
•♡ټاشَہـادَټ♡•
ٺـٰاشھـادت!'
#امام_شناسی قسمت 3⃣1⃣ ادامه ⤵️ 🔰آنچه تاکنون گفته شد نمونه ای بود برای اثبات این مطلب که بدانیم م
#امام_شناسی
قسمت 3⃣1⃣
ادامه⤵️
❓چرا حضرت آدم مورد امتحان قرار گرفت؟
🔸 بحث درخت منهیه و اینکه خدا گفت "لَا تَقرَبا هَذه الشَجره"= به این درخت نزدیک نشوید- به چه دلیلی بود؟
در روایات است وقتی ذریه او از کتفش خارج شدند ، عده ای را دید که خیلی برجسته تر از بقیه اند , فرزندان او هستند ، ولی از مقام او خیلی بالاترند.
گفت خدایا اینها چه کسانی هستند؟ وقتی خدای تعالی به او گفت اینها ذریه تو هستند ولی از تو بالاترند، در دل قبول نکرد و با خود گفت اینها چه چیزی دارند که از من بالاترند؟ خدا به همین خاطر او را مورد امتحان قرار داد تا جایگاهش را بشناسد و در آخر گفت اینها برای آنها امتحان نیست، ولی تو در چنین امتحانی پذیرفته نشدی ، گفتیم نزدیک درخت نشو ، نزدیک که شدی بماند تا تهش هم خوردی!
🔸 پس موضوع امامت از همان ابتدا مورد ابتلا و آزمایش بود ، در عالم ذر بوسیله امام آزمایش شدیم ، هرکس توانست خوب امام را تحمل کند و شأن او را بپذیرد و بفهمد پیغمبر و نبی شد .
در دنیا هم رشدِ همه ی مسلمانان به همان صورت است . حتی در روایت است که در مورد وجود مقدس امام زمان علیه السلام ، این چهار نبی اولوالعزم (حضرت نوح ، حضرت ابراهیم ، حضرت موسی و حضرت عیسی) چون هرچه درباره وجود مقدس امام زمان به اینها گفتند و توانستند تحمل کنند اولوالعزم شدند.
🔸 هرکسی نمی تواند هر چیزی را تحمل کند اگر بگویند فلانی شبها در خواب راه می رود نمی پذیرید اگر بگویند فلانی به کره ماه می رود می گویید برو بابا ! وقتی خدا در مورد امام زمان به انبیا گفت ایشان عمر هزار ساله دارد ، پیر نمی شود ، "اَکمَلُ بِه دِینی" دینم را بوسیله ایشان کامل می کنم ، بوسیله ایشان دنیا را پر از عدل و داد می کنم ، عده ای از انبیا پس زدند. یکی از آنهایی که پس زد طبق آیه قران "لَم یَجحَد وَ لَم یَقِر"، نه منکر شد و نه اقرار کرد ، به قول معروف هاج و واج ماند ، حضرت آدم بود. نتوانست بپذیرد ، نتوانست رد هم بکند، چون حرف خدا بود نمی توانست رد کند، نتوانست هم بپذیرد، پس اولوالعزم نشد.
💥ادامه دارد...
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#تلنگر
❌متنی ساده ولی سنگین
پیش آقا امام زمان بودم
آقا داشت کارامو و گناهامو میدید گریه میکرد
گفتم:آقا
آقا گفت:جان آقا؟؟؟؟ به من نگو آقا بگو بابا
سرمو انداختم پایین
گفتم:بابا شرمندم از گناه
آقا گفت:نبینم سرت پایین باشه ها عیب نداره بچه هر کاری کنه پای باباش مینویسن
میفهمی یعنی چی؟؟؟
😭😭
•♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
لحظهی غروب، متعلّق به امام زمانت است، برنامهٔ خود را طوری تنظیم کن که چند دقیقه توسل به امام زمان ارواحنافداه داشته باشی. همه باهم دعای فرج روزمزمه کنیم
•♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
4_5958606836402752548.mp3
8.65M
*تعداد حروف مقطعه در قرآن 30 تا است:
الم . الم . المص .الر. الر. الر . المر . الر . الر . کهيعص .طه . طسم . طس . الم . الم . طسم . الم. الم. يس . ص .حم . حم . حم . حم . حم . حم . حم . ق . حمعسق ، ن*
*حروف مقطعه تکراری را حذف ميکنيم ؛
14 کلمه زير باقي ميماند:
الم . المص . الر . المر . کهيعص . طه . طسم . طس . يس . ص . حم . حمعسق . ق . ن*
*مجدداً حروف تکراری را حذف ميکنيم ،
باز 14 حرف زير باقی ميماند :*
*ص، ر، ا ،ط،ع، ل ،ی ،ح، ق، ن، م، س ،ک، ه*
*»»»»» 14 کلمه »»»» 14 حرف*
*وقتي حروف را به هم بچسبانيم جمله صحيح و معنیدار زير درست ميشود:
(صراط علي حق نمسکه) ، يعني:
(راه علي حق است و ما به او تمسك مي جوييم )
•♡ټاشَہـادَټ♡•
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
مارا فقیر ڪوے رضا آفریدهاند
این فقر را بہ ملڪ سلیمان نمےدهیم
جز مشهدالرضا بهشٺ دگر را نخواستیم
این خاڪ را بہ روضہ رضوان نمےدهیم
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
💌💌💌💌💌💌💌💌💌
•♡ټاشَہـادَټ♡•
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗#رمان_ابوحلما💗 💗#قسمت_بیست_و_هفتم💗 محمد با پشت دست چندبار به در شیشه ای مقابلش
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#رمان_ابوحلما💗
💗#قسمت_بیست_و_هشتم💗
" شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاتراز تیرهای ماست. پرنده ای که دوبال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ. بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی اوست. چون شیعه در انتظار عدالت به سرمی برد،امیدوار است و انسان امیدوارهم شکست ناپذیر است. و بال سرخ شهادت است و ریشه در ماجرای کربلا دارد. اما این پرنده زرهی بنام ولایت پذیری بر تن دارد. ولایت پذیری شیعه که بر اساس صلاحیت هم شکل می گیرد، او را تهدید ناپذیر کرده است.
قدرت شیعه با شهادت دو چندان می شود . شیعه عنصری است که هر چه او را از بین ببرند بیشتر می شود .
این ها فاو را تسخیر کردند می روند کربلا را هم بگیرند، اینجا را هم قطعا می گیرند.
پس مهندسی معکوس برای شیعیان ایران این است که ابتدا ولایت فقیه را بزنید تا این را نزنید نمی توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدی تجاوز کنید!"
حلما ابروانش را درهم کشید و رو به محمد پرسید:
+اینا که میلاد ترجمه کرده...حرفای کیه؟🤔
-فرانسیس فوکویاما کارمند سابق اداره امنیت آمریکا، تو یه نشست باعنوان هویت شناسی شیعه، تو اورشلیم...
+خیلی جالبه!...این کمکی بود که گفتی میخوای برا میلاد...
-آره، میدونی اوایل دانشجوییم یه بار رفته بودیم راهیان نور طلائیه، راوی اونجا یه حرف خیلی قشنگ زد، گفت: اگه یه وقت تو جنگ تو دلِ تاریکی گیر افتادی و جبهه خودی رو گم کردی، نگاه کن ببین آتیش دشمن کجا رو میکوبه بدون همون موضع دوسته! با این روش سعی کردم میلادو متوجه حقیقت کنم.
+برنامه آخر هفته هم پس رو همین حسابه...حالا کجا میخوای ببریش؟
-استخر، خرید، مسجد دعا توسل
+خرید؟
-آره میبرم چندتا کتاب درست و حسابی براش میخرم
+وقت کردی ماروهم یه جاببر آقای مهندس🤓
-نوکر شما سه تا که هستم در بست
+سه تا؟🧐
-آره دیگه دخترامو حساب نمیکنی؟🤩
+خدا نکشتت...😂
-الهی، الهی...😍
+خب حالا فرمونو ول نکن چه دست به دعا شد فوری! نمیدونستم اینقدر جون دوستی ها
محمد برای لحظاتی هیچ چیز نگفت حلما دستی به شانه محمد زد و گفت: شوخی کردم خب ناراحت شدی؟😕
همانطور که نگاه محمد خیره افق بود لب هایش آهسته از هم بازشد و صدای بم و مصممش در گوش حلما طنین انداز شد:
مرگ بزرگترین درد برای آدمیه که میتونه شهید بشه!
حلما آرام لبش را گاز گرفت و سعی کرد تلالو اشک هایش را پنهان کند، تا رسیدن به خانه دیگر هیچکدامشان چیزی نگفت.
🍁نویسنده بانو سینڪاف🍁
ادامه دارد....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
•♡ټاشَہـادَټ♡•
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗#رمان_ابوحلما💗 💗#قسمت_بیست_و_هشتم💗 " شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاترا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#رمان_ابوحلما💗
💗#قسمت_بیست_و_نهم💗
(فریاد "الله اکبر" با لهجه عربی و فرانسوی درهم آمیخته شده بود. مردان سیاه پوش که کنار رفتند، چهره رنگ پریده ی یک پسر نوجوان پیدا شد. کسی که موهای پسرک را در چنگ هایش گرفته بود، پرسید: آرزوت چیه؟
پسر آب دهانش را از حنجره ظریفش پایین فرستاد و آهسته پاسخ داد: منو با گلوله بزنید.😢
ناگاه از میان صدای خنده های شیطانی یکی شان گفت: چاقو رو بیار...)😈
محمد با شنیدن صدای بالااوردن حلما، گوشی را زمین گذاشت. نگران برگشت و رو به حلما پرسید:
+چی شد؟😳
-این کلیپ چی بود می دیدی؟😶
+تکفیریا ریختن تو خونه مردم و...
حلما به طرف روشویی دوید. محمد دنبالش رفت و کمکش کرد تا صورتش را بشوید بعد آهسته پرسید:
+تو چرا نگاه کردی؟ من اصلا نفهمیدم کی اومدی پشت سرم...
-میخواستم.... ببینم.... این.... کلیپه ....چیه که اینقدر ....با ناراحتی محو...
+خیلی خب نمیخواد چیزی بگی بیا بشین برات یه شربتی چیزی بیارم فشارت افتاده حتما😇
-صبرکن...محمد
+جانم
-اگه...داعش سوریه رو بگیره و بعد بیاد ایران...😰
+ان شاالله که هیچ وقت این اتفاق نمی افته😇
-می ترسم😣
+ترس برا اونیه که از خدا دور باشه، همین الان که من و تو با امنیت تو خونه نشستیم پاسدارا و بسیجیایی هستن که دارن تو سوریه با تروریستای داعشی میجنگن...میخوام یه چیزو بدونی...
همان موقع صدای زنگ تلفن بلند شد. محمد حرفش را در عمق نگاهش به چشم های مضطرب حلما گفت.
صدای زنگ پیاپی تلفن قطع نمی شد. محمد با آوای آرام یاعلی(ع) بلند شد و رفت تلفن را جواب داد. بعد از دقایقی آمد در چهار چوب در، نگاهش محو حلما بود، حلما که متوجه نگاه همسرش شد، لبخندی زد و پرسید:
-کی بود؟🙂
+عمو عباس بود. گفت از بیمارستان تماس گرفتن اجازه دادن بابا رو ببینیم
-خدا رو شکر، الان...
+نه، تو بمون خونه
-چرا؟
+حالت خوب نیست نمیخوام فضای بیمارستان باعث بشه دوباره حالت...
-محمد...چند وقته میخوام چیزی بهت بگم ولی...
+بگو عزیز دلم💕
-این روزای بابات...ببخش که میگم ولی همش منو یاد بابام قبل از شهادتش میندازه...همش میترسم باباحسین هم مثل بابای خودم...
محمد کنار حلما نشست. اشک هایش را پاک کرد و گفت:
+بابا خوب میشه میاد خونمون اتاق بچه ها رو می بینه...اسماشونو می پرسه...اصلا اسم انتخاب نکردیم هنوز، بگو ببین، دلت میخواد اسم شونو چی بذاریم؟🙃
-تو این وضعیت حالا....
+بگو دیگه ، نگو که اصلا بهش فکر نکردی!
-خب چرا...
+میخوای تو اسم یکی رو بذار من اسم اون یکی رو، خوبه؟
-با...شه
+خب اسم اولین گل دخترِ بابا چیه؟😍
-من، اسم سارا رو دوست دارم🤩
+قشنگه، حالا من بگم؟
-بگو
+ دوست دارم اسم یکی از دخترامون زینب باشه، به عشق عمه سادات
-خیلی قشنگه!😍
🍁نویسنده :بانو سینڪاف🍁
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
•♡ټاشَہـادَټ♡•
امشبمـقدراتیهسالمـونمیرهبرای
امضاشـدنبـهدسـتامامزمان❲عج❳
چـقدرخوبـهتوشانـتظارفـرجباشـه
رفـقـابیاینامـشبفـقـطامامـمونُ
بخوایـمفـقـطخـودشـو . . .😭💔
ٺـٰاشھـادت!'
امشبمـقدراتیهسالمـونمیرهبرای امضاشـدنبـهدسـتامامزمان❲عج❳ چـقدرخوبـهتوشانـتظارفـرجباش
بیایم امشب از تهه دل خدا را بہ حق عمهجانمان حضرت زینب(ع) قسم دهیم تا ظهور را نزدیک گرداند کہ با ظهور آقا همه مشکلات جهان حل میشه🙂💕
این هشتک را جهانے کنیــم↯🙃
#امشب_انشاالله_حاجت_ظهور_را_میگیریم
التماااااس دعای فرج💔✨