eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.8هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🍃🍃🌷🌷 بسم رَبِّ الشُهدا
🌷🌷🍃🍃🌷🌷 حفاظت از ارزش های اسلام مهمترین کار است که باید انجام شود. این باور یک مدافع حرم است که با جان و دل حاضر است از خود بگذرد، اما از وطن، ناموس، دین و حریم اهل بیت هرگز. او کشورش را دوست دارد، اهل بیت پیامبر را دوست دارد و نمی گذارد که هرگز دست نامحرمان به آنها برسد. به راستی اگر مدافعان حرم نبودند چه می شد؟ گاهی به این فکر کنیم و قدردان کاری باشیم که برای ما می کنند.... 🌷@tashadat 🌷
🌷🌷🍃🍃🌷🌷 سلام اي روح پاك و آسماني! اي فرياد رساي الله اكبر! اي طنين زيباي حقيقت!  سلام اي برگزيده! اسوه‌ي رشادت، اسطوره دلاوري، سلام بر تو و نجابتت!  درود بر اشك و لبخند خدا گونه‌ات و سوگند به لحظه ملكوت سوگند به بوي اقاقيا به ثانيه هاي نور و غايت و نهايتت. شهید مدافع حرم آقا"عین اله مصطفایی" 🌷@tashadat 🌷
🌷🌷🍃🍃🌷🌷 شهید مدافع حرم عین اله مصطفایی با نام جهادی مصطفی از رزمندگان بدون مرز و دلیرمردان جبهه مقاومت که دو دهه از عمر مبارک خود را در راه دفاع از مستضعفین جهان و مبارزه با استکبار جهانی گذراند. در ماه محرم الحرام ۱۳۹۴ و بامداد ۹۹ آبان  همان سال به دست تکفیری‌های جبهه النصره در غرب حلب به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از ۶ سال شناسایی و به وطن اسلامی بازگشت. 🌷@tashadat 🌷
🌷🌷🍃🍃🌷🌷 در توصیف لحظات شهادت وی این گونه روایت کرده‌اند: ‌اوج عملیات محرم سال ۹۴۴ در حلب بود. رزمندگان مدافع حرم به  فرماندهی حاج قاسم، عملیات گسترده‌ای را برای شکست حصر دو منطقه شیعه نشین فوعه و کفریا آغاز کرده بودند. جبهه خودی از ۵ محور به مواضع تکفیری‌ها در جنوب غرب حلب حمله کرد و موفق شد ظرف یک هفته، منطقه وسیعی را از اشغال تروریست‌ها در آورد. 🌷@tashadat 🌷
🌷🌷🍃🍃🌷🌷 مصطفی که فرمانده گردان یکی از تیپ‌های شرکت کننده در عملیات بود، به همراه دیگر گردان‌های تیپ موفق شد جبهه نرسیده به خان طومان را بشکند و مسیر پیشروی دیگر یگانها به فوعه و کفریا را هموار سازد. اما تکفیری‌ها با چنگ و دندان تلاش می‌کردند مناطق از دست رفته را بازپسگیری کنند که با ضد حمله‌های سنگین آنها همراه بود. 🌷@tashadat 🌷
🌷🌷🍃🍃🌷🌷 در یکی از این پاتک‌های سنگین، مصطفی و یارانش در منطقه حویز غرب حلب محاصره شدند و با وجود تلاش دیگر گردان‌ها برای شکست حصر و مقاومت مصطفی و یارانش، در نیمه‌های شب ۹ آبان ماه ۱۳۹۴ منطقه سقوط کرد. مصطفی که در ناحیه پا و شکم مورد اصابت ۳ گلوله قرار گرفته بود، از پشت بی سیم خبر زخمی شدنش را به عقب اعلام کرد و تا چند ساعت بعد هم صدای ضعیفش از پشت بی سیم شنیده می‌شد. 🌷@tashadat 🌷
🌷🌷🍃🍃🌷🌷 شادی روح امام شهیدان ،تمامی شهدا از صدر اسلام تا کنون ،دفاع مقدس،مدافعان حرم،مدافعان سلامت،مدافعان امنیت و..... صلوات محمدی پسند🌷🌷🌷 🌷@tashadat 🌷
🌷🌷🍃🍃🌷🌷 با اینکه رزمنده گان جبهه مقاومت در همان شب عملیاتی را با هدف کنترل مجدد منطقه و رسیدن به مصطفی و نیروهایش به اجرا در آوردند اما بی فایده بود و ارتباط با مصطفی هم قطع شد. سه ماه بعد جبهه خودی به آن منطقه حمله کرد و آن را آزاد نمود و با وجود جستجوی زیاد، خبری از مصطفی نشد. از آن روز به بعد مصطفی در لیست مفقودین قرار گرفت. 🌷@tashadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت‌آقا . . . !♥️📻
🥀 💔 جاے زهرا ، بعد زهرا ، مثل زهرا مادرے هر چہ مادر هست ، قربان چنین نامادرے (س)🥀 🥀 و ویژه (س) 🖤 •♡ټاشَہـادَټ♡•
🌱 پارچه لباس پلنگي خريده بود. به يكي از خياطها داد وگفت: « يك دســتُ لباس كردي برايم بدوز. روز بعد لباس را تحويل گرفت وپوشــيد. بسيار زيباشده بود.🍂از مقر گروه خارج شد. ساعتي بعد برگشت. با لباس سربازي!» _ آره شہید شدن لیاقت میخواد.. + کہ ما نداریم💔'!
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
به وقت ☕️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ _.... هم رو جاده دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو میگیریم! دیگر از درد و ضعف به سختی نفس میکشیدم.. و او به اشکهایم شک کرده و میخواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد _از اینجا با یه خمپاره میشه رو زد! اونوقت قیافه و دیدنیه! شبی که در تهران به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی میکرد، در ذهنش چه آتشی بوده... که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود. به در ساختمان رسیدیم،.. با لگدی در فلزی را باز کرد و میدید نام زینبیه دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و را به تمسخر گرفت _چرا راه دور بریم؟ شیعه ها تو همین شهر سُنی نشین داریا هم یه حرم دارن، اونو میکوبیم! نمیفهمیدم از کدام حرم حرف میزند،.. دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمیشنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف میلرزید... وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمیدانستم این اتاق من خواهد بود که از همان لحظه داریا بهشت سعد و جهنم من شد... را به رویم قفل کرد،.. میترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را و روی اینهمه خشونت، از عشق کشید _نازنین من هر کاری میکنم برای مراقبت از تو میکنم! اینجا به زودی جنگ میشه، من نمیخوام تو این جنگ به تو صدمه ای بخوره، پس به من کن! طعم عشقش را... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد •♡ټاشَہـادَټ♡•