eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.8هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 دلیل دلگیری عصرهای جمعه 🔵 از آیت‌الله بهاءالدینی پرسیدند: علت این‌که عصرهای جمعه دل انسان می‌گیرد و غمگین می‌شود چیست؟ فرمودند: چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنا فداه) به‌سبب عرضه‌ی اعمال انسان‌ها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر می‌شوند. حضرت، قلب و مدارِ وجود است. 📚 شرح چهل حدیث ص ۴۳۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹مادر شهید الداغی در دیدار با رهبر انقلاب: چند سال پیش به عنوان دبیر نمونه خدمت شما رسیدم، امسال به عنوان مادر شهید...
🖤 ⚠️ای انسان؛ یادت باشد؛ اگر وارد دوزخ شدی🌋،از " تلخـــی عذاب" به خداشکایت نکن⛔️ این همان " شــیرینی گناهی" است که دردنیا ازآن لذت میبردی ..!!! اللهم عجل لولیک الفرج یعنی گناه نکیم⛔️
﷽ 📣 ▪️یادمان شهدای مدافع حرم شهرستان آمل با محوریت سردار شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی 🎙سخنران: حجت‌الاسلام دشتی 🎤بانوای: کربلابی سیدعباد برزگر 📆 پنجشنبه ۲۳ آذرماه ۱۴۰۲ ⏰بعد از نماز مغرب‌ و عشاء 🕌مازندران، آمل، خیابان‌ امام‌ رضا علیه‌السلام، رضوان۴۹، مسجد امام حسین علیه‌السلام ملت‌آباد
★شهید مجید محمّدزاده: ای کسانی که «یابن ‏الحسن» و «یابن الزهرا» می‏گویید و عاشق مهدی(عج) هستید مهدی(عج) در بیابان‏های خون رنگِ خوزستان که در هر وجبش گلی پرپر شده مهدی(عج) در میان چادرهای رزمندگان است مهدی(عج) پیشاپیش سربازانش است .. 🕊 ♥️ 🥀 🇵🇸قدس رمز ظهور است🇵🇸
مداحی آنلاین - دنیا بدون تو - ابوذر روحی.mp3
8.62M
▪️دنیا بدون تو معنایی نداره دنیای علی کاش سرپاشی دوباره.. 🥀 🇵🇸قدس رمز ظهور است🇵🇸
🔴 هم‌اکنون گردان‌های مقاومت در فلسطین، در پاسخ به بمباران نوار غزه توسط رژیم نامشروع صهیونیستی، تل‌آویو را مورد حملات راکتی قرار داده و تجهیزات جنگی صهیونیست‌ها در غزه را مورد هدف قرار دادند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۲ آذر ۱۴۰۲ میلادی: Sunday - 03 December 2023 قمری: الأحد، 19 جماد أول 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️14 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️24 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️31 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️40 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️41 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
🔰 حضرت فاطمه عليها السلام: خداوند عدالت را براى آرامش دل ها، واجب كرد. 📚علل الشرايع، ج1، ص 248، ح 2
🔖 از در مورد مورد حق الناس ! ✍ یک شب توفیق نصیب شد در جوار حاج قاسم از سمت روستای قنات ملک به کرمان می‌آمدیم. راننده بودم و حاجی جلو نشسته بود. سردار تلفنی در مورد عملیاتی در حلب صحبت می‌کردند و دستور می‌دادند. در حین صحبت کردن با تلفن گاهی با جدیت؛ حدت و شدت صحبت می‌فرمود تا اینکه تلفن‌شان تمام شد. چون جاده یک بانده بود و مرتب ماشین از روبرو می‌آمد، امکان سبقت گرفتن وجود نداشت برای همین پشت سر یک ماشین قرار گرفته بودم. سردار بعد از تمام شدن تلفن رو کرد به من و فرمود: راستی راننده ماشین جلویی را می‌شناسی؟ گفتم نه حاجی، چطور مگه؟ حاجی گفت:ماشینت نور بالا بود و چشم راننده جلویی را اذیت کردی، دینی بر گردن تو افتاد، فردا باید بروی او را پیدا کنی و از او حلالیت بگیری؛ حالا این حق الناس را چطور می‌خواهی جبران کنی؟ یکه‌ای خوردم؛ از این بی توجهی خودم به حق‌الناس و دقت سردار به جزییات حقوق مردم تعجب کردم. آن هم درست زمانی که در مورد مسئله مهمی چون آزادی حلب در سوریه صحبت می‌کرد حواسش به تضییع نشدن حق راننده خودرو جلویی هم بود. 🔹راوی دادخداسالاری
امام زمان 116.mp3
8.9M
مُردن کم است.... من هزاااار جان میخواهم، شبیهِ هزار اسماعیل پیشِ پایِ آمدنت جان دهـــم ......
شهید محمدحسین بشیری از شهدای مدافع حرم که از شهر همدان راهی سوریه شد. او ویژگی های منحصر به فردی داشت. قدرت مدیریت، سخت کوشی، توانایی انتقال مطالب و اخلاص او زبانزد نیرو ها بود. همه می گفتند به زودی او را در مناصب بالای فرماندهی در سپاه خواهیم دید. او که در تخریب استاد مسلطی بود، در سوریه مسئولیت گروه تخریب را بر عهده داشت و در خنثی سازی تله های انفجاری داعش به شهادت رسید. اما قبل از آخرین اعزام گفته بود که با حضرت زهرا سلام الله علیها ملاقات داشتم و برات شهادت را از ایشان گرفتم... 📙برگرفته از کتاب سید عماد. اثر گروه شهید هادی.
فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم تازه تفحص شده مهدی ذاکرحسینی این دنیا فانی و کوچک است. دل بستن به دنیا انسان را از اهل بیت دور می‌کند. از این رو کسانی که مهر امام حسین را در دل دارند با یکدیگر خوب باشند و با روی گشاده با هم رفتار کنند. صداقت را پیشه خود قرار دهید و از دروغ و نیرنگ دوری ورزید که سرچشمه هر ظلم نیرنگ است. به قول و وعده‌هایتان عمل کنید و کارهایتان را خالصانه برای خداوند انجام دهید و از ریا بپرهیزید زیرا که ما شیعه هستیم. شهید ۱۳۶۳/۶/۲۷ تهران، ۱۳۹۵/۳/۲۶ حلب @ بنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
وصیت‌نامه‌اش دو خط هم نمیشد، نوشته‌ بود وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَیهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم، خودِ آنان را از یادشان بُرد!
مصطفی! تو شهادت را چگونه می بینی؟ نفس عمیقی کشید و گفت: شھادت رهایی انسان از حیات مادی و یک تولد نو است، شهادت مانندِ رهایی پرنده از قفس است. 📙شیرین تر از عسل
مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه...چی می‌خوای برات بفرستم؟ مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم... می‌دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون! پسر می‌گوید: نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون! .بعد از نماز صبح، یاد حرف پسرش می‌افتد! قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن... خبر می‌پیچد! پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند... حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند! قرآنی را به او می‌دهند که بخواند! به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه! میفرمایند: «قرآن خودتان را بردارید و بخوانید!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط آیت الله نوری با گریه، چادر مادر را می‌بوسند و می‌فرمایند: «جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»✨ شهید 📙شهیدان زنده اند. اثر گروه شهید هادی
بهش می‌گفتم دانیال ، حالا درسته اردوی جهادی خوبه ،ولی تو تک بچه خانواده ای مادرت تنهاست، نمیخواد همیشه هم همراه ما باشی ؛ می‌گفت : مادرم تنهاست ، ولی سقف سالم بالا سرشه ، سقف این خونه ها بریزه رو سر یک مادر ، با خودم چی بگم؟ من باید بیام، وظیفمه!!.. شهید‌🕊🌹
خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمایبی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن  که برای تو برود. 📙برگرفته از کتاب پنجاه سال عبادت. از وصیت دانشجوی شهید مهدی رجب بیگی.
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
جهت دسترسی اسان به مطالب کانال این پست رو میکنم براتون💛 💫لیست رمان ها💫 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/2553 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/4046 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/10764 https://eitaa.com/tashahadat313/7185 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/24689 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/34361 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/36177 ،🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/43706 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/44122 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/44714 💗 https://eitaa.com/tashahadat313/45376 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/46414 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/47032 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/47589 🌸 https://eitaa.com/tashahadat313/51215 https://eitaa.com/tashahadat313/51887 https://eitaa.com/tashahadat313/52681 🍃🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃🍃 ✨مطالب مهدوی✨ 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🍃🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃🍃 🌟متفرقه 🌟 نماز سکوی پرواز🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 معرفی شهید🌼 🌼 سیره شهدا🌼 وصیت نامه 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 و..... هرچیزی رو که میخوایید در جستوجوی کانال بزنید پیدا میکنید😍🍃 اینم ناشناس مون برام پیام بزارید در مورد پستها و هرچیزی که میخواید htts://harfeto.timefriend.net/16663665120560
سلام علیکم ان شاءالله حالتون خوب باشه ایام فاطمیه (س) رو تسلیت میگم از امروز رمان جدید گذاشته میشه امیدوارم مورد پسندتون باشه ❤️
رمان ❤ ❤ نویسنده: شهید سیدطاها ایمانی (نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و آٖن را به رشته تحریر در آورده)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁🍁 قسمت اول توی دانشگاه مشهور بود به اینکه نه به دختری نگاه می کنه و نه اینکه، تا مجبور بشه با دختری حرف می زنه ... هر چند، گاهی حرف های دیگه ای هم پشت سرش می زدن ... توی راهرو با دوست هام ایستاده بودیم و حرف می زدیم که اومد جلو و به اسم صدام کرد ... خانم همیلتون می تونم چند لحظه باهاتون صحبت کنم؟ کنجکاو شدم ... پسری که با هیچ دختری حرف نمی زد با من چه کار داشت؟ دنبالش راه افتادم و رفتیم توی حیاط دانشگاه بعد از چند لحظه این پا و اون پا کردن و رنگ به رنگ شدن؛ گفت: میخواستم ازتون درخواست ازدواج کنم؟ چنان شوک بهم وارد شد که حتی نمی تونستم پلک بزنم ... ما تا قبل از این، یک بار با هم برخورد مستقیم نداشتیم ... حتی حرف نزده بودیم ... حالا یه باره پیشنهاد ازدواج ؟ پیشنهاد احمقانه ای بود ... اما به خاطر حفظ شخصیت و ظاهرم سعی کردم خودم رو کنترل کنم و محترمانه بهش جواب رد بدم ... بادی به غبغب انداختم و گفتم: می دونم من زیباترین دختر دانشگاه هستم اما ... پرید وسط حرفم ... به خاطر این نیست ... . در حالی که دل دل می زد و نفسش از ته چاه در میومد ... دستی به پیشانی خیس از عرق و سرخ شده اش کشیده و ادامه داد: دانشگاه به شدت من رو تحت فشار گذاشته که یا باید یکی از موارد پیشنهادی شون رو قبول کنم یا اینجا رو ترک کنم ... برای همین تصمیم به ازدواج گرفتم ... شما بین تمام دخترهای دانشگاه رفتار و شخصیت متفاوتی دارید ... رفتار و نوع لباس پوشیدن تون هم ... همین طور صحبتش رو ادامه می داد و من مثل آتشفشان در حال فوران و آتش زیر خاکستر بودم ... تا اینکه این جمله رو گفت: طبیعتا در مدت ازدواج هم خرج شما با منه ... دیگه نتونستم طاقت بیارم و با تمام قدرت خوابوندم زیر گوشش ... 🍁شهید طاها ایمانی🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁عاشقانه ای برای تو🍁 قسمت_دوم تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دختر دانشگاه که خیلی ها آرزو دارن فقط جواب سلام شون رو بدم؛ پیشنهاد میدی؟ من با پسرهایی که قدشون زیر 190 باشه و هیکل و تیپ و قیافه شون کمتر از تاپ ترین مدل های روز باشه اصلا حرف هم نمیزنم چه برسه ... از شدت عصبانیت نمی تونستم یه جا بایستم ... دو قدم می رفتم جلو، دو قدم برمی گشتم طرفش ... اون وقت تو .. . تو پسره سیاه لاغر مردنی که به زور به 185 میرسی ... اومدی به من پیشنهاد میدی؟ به من میگه خرجت رو میدم ... تو غلط می کنی ... فکر کردی کی هستی؟ ... مگه من گدام؟ یه نگاه به لباس های مارکدار من بنداز ... یه لنگ کفش من از کل هیکل تو بیشتر می ارزه ... . و در حالی که زیر لب غرغر می کردم و از عصبانیت سرخ شده بودم ازش دور شدم ... دوست هام دورم رو گرفتن و با هیجان ازم در مورد ماجرا می پرسیدن ... با عصبانیت و آب و تاب هر چه تمام تر داستان رو تعریف کردم ... هنوز آروم نشده بودم که مندلی با حالت خاصی گفت: اوه فکر کردم چی شده؟ بیچاره چیز بدی نگفته... کاملا مودبانه ازت خواستگاری کرده و شرایطی هم که گذاشته عالی بوده ... تو به خاطر زیبایی و ثروتت زیادی مغروری ... . خدای من ... باورم نمی شد دوست چند ساله ام داشت این حرف ها رو می زد ... با عصبانیت کیفم رو برداشتم و گفتم: اگر اینقدر فوق العاده است خودت باهاش ازدواج کن ... بعد هم باهاش برو ایران، شتر سواری ... اومدم برم که گفت: مطمئنی پشیمون نمیشی؟ ... . باورم نمی شد ... واقعا داشت به ازدواج با اون فکر می کرد ... داد زدم: تا لحظه مرگ !!! و از اونجا زدم بیرون ... 🍁شهید طاها ایمانی 🍁 ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313