eitaa logo
مهمات فرهنگی و تشکیلاتی
306 دنبال‌کننده
716 عکس
542 ویدیو
296 فایل
به نام خدا يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا ای اهل ایمان! سلاح ها و ساز و برگ جنگی خود را برگیرید، پس گروه گروه یا دسته جمعی [به سوی جنگ با دشمن] کوچ کنید کانال ویژه ارائه محتوا
مشاهده در ایتا
دانلود
16 سردرد گرفتم. از قصه پرغصه زندگی آتنا. آخوند پیرمردی وارد شد. مسئول نسوان صدا زد "خانما نماز!" آتنا غش‌غش خندید "برم نماز!" پا شد. کتاب را برداشت. _خوشم اومده ازش. بردارم؟ صفحه اولش را امضا کردم. شماره‌ام را هم نوشتم. _قصه‌ت شنیدنیه. بعد آزادی اگه خواستی بیا بگو. از بیرون آمدم. وسط محوطه زندان دیدم دو تا زندانی جدید دارند می‌برند داخل. پشت سرشان راه افتادم. دم ورودی بند از یکی‌شان پرسیدم: "دانشجویی؟" سر تکان داد. _به چه جرمی اینجایی؟ _دیوارنویسی _موقع نوشتن گیر افتادی؟ نچ پراند. _خودم اومدم اعتراف کردم! _چرا؟ _با ماشین پدرم بودیم؛ افتادن دنبال‌مون. لاستیک عقب ترکید. فرار کردیم. ماشین افتاد دست‌شون. به پدرم چی می‌گفتم؟ _رفقات کجان؟ _همه رو خودم گردن گرفتم؛ آینده یکی خراب بشه بهتره تا سه نفر پاسوز بشن! رفتم دفتر قاضیِ ناظر زندان. آخر وقت اداری بود و سرشلوغ. قصه دانشجوی تازه‌وارد را تعریف کردم. بعد خندیدم "طفلی چقدرم بد شانس! چرا لاستیکش باید بترکه؟!" آقای مهدی گفت: "مورد داشتیم تا نوشته مرگ بر دیکتاتور رسیدن بالا سرش. تو اعتراف گفته هنوز کارم ادامه داشته که منو گرفتن! می‌خواستم جلوش تو پرانتز بنویسم بن‌سلمان، ترامپ و نتانیاهو! از بالا گفتن حمل بر صداقت کنید و آزاد شد!" _آفرین به بچه‌های بالا:) بعد پرسیدم "توی سلول انفرادی کسی هست؟" _چرا انفرادی؟ _می‌خوام همه‌جای زندان رو ببینم! _یه چهره معروف هست ولی اجازه ملاقات نداری! _چرا؟ _گفتن فقط زندونیای بدون اسم و رسم! موارد تابلو حاشیه‌ساز میشه! ⭕️ادامه دارد ✍️
یکی در ایتا پیام داد: "اتفاقی نوشته‌هاتو خوندم؛ شهابِ مادرش به دفترم مراجعه کرده و پیگیر پرونده‌شم. با خود شهاب هم کلی صحبت کردم. باهم رفیق شدیم و قرار گذاشتیم و رفتیم کوهنوردی. صحبتاش و افکارش دید کامل‌تری در مورد افراد حاضر در اغتشاشات بهم داد. خواستید ببینیدش می‌تونم هماهنگ کنم." _حتما؛ خیلی مشتاقم! دوباره رفتم سراغ آقای مهدی. خندید: "تا پیدات میشه همه غلاف می‌کنیم؛ می‌ترسیم زارت زیر و رومونو بنویسی!" _باید ازتون آتو بگیرم! _چرا؟ _بتونم باج بگیرم باهاش برم انفرادی پیش چهره‌های معروف! _دنبال حاشیه‌ای! _مخاطب توقع داره! پس ناراحت نشید اگه بهتون بگن ضعیف‌کُش! _زور خودمو می‌زنم آقایونو راضی کنم! خانمی جعبه شیرینی آورد. با یک سینی چای. خندیدم: "ملت اینجا شلاق می‌خورن؛ شماها قطاب!" _پاشو سیاه‌نمایی نکن! زنگ زد به نمی‌دانم کجا. گوشی را قطع کرد و گفت: "عوض معروف‌ها فعلا یکیه که تا دیروز ممنوع‌الملاقات بوده؛ برو ببینش!" _جرمش چیه؟ _ارتباط با اونور آب! _یزدیه؟ _بله! _چند سالشه؟ _برو خودت ببینش! یکی را همراهم فرستاد تا دژبانی. در عین هماهنگی؛ افسر نگهبانی کیفم را زیر و رو کرد. چند بار هم پشت و روی رکوردر را دید زد. از دستشان کفری شدم. _گوشی داری؟ _بله! _کو؟ _تو ماشینه! ته دلم خندیدم. پشت سر سربازی راه افتادم. بوی قرمه‌سبزی کل محوطه زندان را گرفته بود. به سرباز گفتم: "قرمه‌سبزی دارید ناهار؟" _ناهار فردائه! دارن سبزیاشو سرخ می‌کنند؛ امروز تن ماهی داریم! _کجا می‌ریم؟ _حفاظت! _یا خودِ خدا! ✍️ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @tashakkol_iau_bardasht
🌀 معرفی سایت‌های سالم 🔸سایت عماریار بخش کودک و نوجوان سایت «عماریار» پُر است از انیمیشن‌های خوب و سالم. با خیالِ راحت اشتراک عماریار بگیرید و در اختیار فرزندتان قرار دهید. 🌐 برای ورود به سایت اینجا کلیک کنید.
مجموعه پوسترهای جام جهانی و تیم ملی ایران با کیفیت عالی مناسب برای چاپ بنر، پوستر و... 👇👇👇