💎 #خطبه_شماره_دو_نهج_البلاغه ⚜و من خطبة له عليه السلام بعد انصرافه من صفين 💠أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ ... ⚜از سخنان آن حضرت است آنگاه كه از نبرد صفّين باز می گشت... ...مردم در شبانگاه ظهور اسلام 💠امّا مردم در شبانگاه طلوع محمّد (ص) گرفتار فتنه‌هایی بودند كه رشته دين را گسيخته و اركان يقين را لرزانده، هركس به سويی پناهنده، و نظام زندگی درهم ريخته و راه نجات به هم آمده و نور اميدی باقی نمانده بود. بازار هدايت بی رونق و ظلمت كوری همه گير. عاصی بر خدا و فرمانبر شيطان. كشتی ايمان در غرقاب بود و بادبان آن در سقوط، و نشانه‌های آن وخيم و راههای آن ناراه. آری ، از شيطان فرمان می گرفتند، و در بيراهه های او پای می كوبيدند، و در گندابزار او پرسه می‌زدند. آنها مظهر شيطان و پرچمدار او بودند. فتنه همچنان بيداد می كرد و مردم را لگدكوب می‌ساخت و هر دم آماده حمله و هجوم بود، و فضايی مه آلود از سرگردانی و نادانی و گرفتاری بر سينه ها سنگينی می نمود. آنها در برترين خانه ها (حرم الهی) و در كنار بدترين همسايگان (بت پرستان) بودند. چه جامعه ناامنی كه خوابشان پريشانی و كابوس، و روشنی چشمشان اشك خون بود، در سرزمينی كه دهان دانشمندان به ذلّت بسته، و نادانان بر كرسی احترام نشسته. 💠 💠 💠 🎭درباره دوچهره گان 💠كشتزاری از نافرمانی و حق كوبی پديد آوردند، و آن را از سرچشمه غرور آبياری نمودند، و سرانجام سيه روزی درو كردند. كسی از اين امّت را همسنگ و همزی آل پيامبر - درود خدا بر او و خاندانش - نتوان ديد، و نيز خوشه چين خرمن اهل بيت با آنان برابر نيست. دودمان پاك پيامبر سنگ بنای دين و پشتوانه يقين اند. تندروان به «ميزان» آنان باز گردند، و كند روان سرانجام خود را بدانجا رسانند كه راهی جز آن نيابند. ويژگيهای رهبری از آنِ اهل بيت است، و وصيّت پيامبر درباره آنان، و ميراث آن حضرت مخصوص ايشان است. اينك حق به حق دار رسيد و به جايگاه اصليش پر كشيد. 💠 @tashayoa_tmersad313

💠خطبه ی دوم نهج البلاغه 💠 @tashayoa_tmersad313

#حکمت_شماره_سه ❇️الْبُخْلُ عَارٌ، وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَالْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ، وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ. ✳️امام(علیه السلام) فرمود✨ بخل ننگ است و ترس مایه نقصان، فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد و آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است. 💠 @tashayoa_tmersad313

📜 #نامه_شماره_سه_نهج_البلاغه ✍و من كتاب له (علیه السلام) لِشُرَيح بن الحارث قاضيه👇 وَ رُوِيَ أَنَّ شُرَيْحَ بْنَ الْحَارِثِ قَاضِيَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ، فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً وَ قَالَ لَهُ: بَلَغَنِي أَنَّكَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً وَ كَتَبْت.... 💠 💠 💠 📌نامه اى از آن حضرت (ع) به قاضى اش شريح بن الحارث👇 💠گويند كه شريح بن الحارث قاضى امير المؤمنين (ع) در زمان او خانه اى خريد به هشتاد دينار. اين خبر به على (ع) رسيد. او را فرا خواند. و گفت: شنيده ام خانه اى خريده اى به هشتاد دينار و براى آن قباله نوشته اى و چند تن را هم به شهادت گرفته اى. شريح گفت: چنين است يا امير المؤمنين. على (ع) به خشم در او نظر كرد، سپس فرمود: اى شريح، زود است كه كسى بر سراغ تو آيد كه در قباله ات ننگرد و از شاهدانت نپرسد، تا از آنجا براندت و بى هيچ مال و خواسته اى به گورت سپارد. پس، اى شريح، بنگر، نكند كه اين خانه را از دارايى خود نخريده باشى، يا نقدى كه بر شمرده اى از حلال به دست نيامده باشد. كه اگر چنين باشد هم در دنيا زيان كرده اى و هم در آخرت. اما اگر آن گاه كه اين خانه را مى خريدى نزد من آمده بودى، برايت قباله اى مى نوشتم به اين نسخت و تو حتى يك درهم -و چه جاى بيش از آن- رغبت نمى كردى كه به بهاى اين خانه دهى. 💠 @tashayoa_tmersad313

✅شیوه برخورد امیرالمومنین با شریح قاضی در مواجهه با خرید یک خانه هشتاد دیناری. ↙️انتصاب و عزل #رهبری 💟مکتب_تشیع_علوی

💎 #خطبه_شماره_سه_نهج_البلاغه و من خطبة له عليه السلام المعروفة بالشقشقية أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ.... 👆👈اين خطبه به شقشقيّه معروف است ⚖محاکمه تاریخ ✋الا ای تاريخ به خدا سوگند كه فرزند ابو قحافه خلافت مسلمين را چون پيراهن بی قواره ای درپوشيد در حالی كه به خوبی می‌دانست ناخدای كشتی خلافت جز «علی» (ع) نيست. فضائل چون سيل از كوهسار وجودم فرو ريزد و بر «آسمان جايم» تيزپروازی نرسد، امّا با اين همه از خلافت چشم پوشيدم و از آن كناره گرفتم، زيرا نيك انديشيدم كه يا بايد تنها و بی ياور قيام كنم و يا بر تاريكی های كور صبر پيشه سازم تاريكی هايی كه بزرگ سالان را فرسوده و فرتوت سازد، و بر سيمای نوجوانان غبار پيری بپاشد، و مؤمن را به رنج آورَد تا آنگاه كه به ملاقات خدا بشتابد. پس شكيبايی را عاقلانه‌تر يافتم و آن را برگزيدم. آری ، صبر كردم، امّا چه صبری چون آن كه خار در چشمش خليده و استخوان در گلويش مانده باشد. می ديدم كه ميراثم به تاراج ميرود. 💠 💠 💠 امان از اين شورا او در واپسين دم حيات، خلافت را در جمعی قرار داد كه مرا يكی از آنان می‌پنداشت. خدايا، فرياد از اين شورا اگر در آغاز مرا همسنگ نخستين نمی ديدند امروز با اينانم نمی سنجيدند، امّا هرچه بود با آنان سازگاری كردم و در فرود و فرازشان يار گشتم. ولی توطئه به ثمر نشست👈يكی از آن جمع به #حسادت، از من روی گرداند و ديگری به #خويشاوندش رأی داد با مسائل ناپسندي كه گفتن را نسزد. تا سرانجام سومين از آن باند به خلافت برخاست، در حالی كه باد نخوت به غبغب افكنده و هدفی جز كام جويی از خلافت در سر نپرورده بود، و همراه او فاميلش به غارت بيت المال پرداختند و چون شتری كه بر گياه بهاران درآمده، مال خدا را بر باد دادند. تا آن روز كه رشته هايش گسيخت و كردار ناشايستش گريبانش را گرفت و غوطه وری در نعمت، و طغيان در بهره وری، و سوءاستفاده از اموال عمومی هلاكش ساخت. 👇👇👇👇👇👇👇