به وحشتآبادِ اين بساطم کجاست عشرت؟
کدام راحت؟
خيالْ محزون، اميدْ مجنون، نگهْ پريشان،
نفسْ پَرافشان...
-بیدل دهلوی
- تاسیان -
حرف را ميشود ازحنجره بلعيد و نگفت واى اگر چشم بخواند غم ناپيدا را...
آمدی نعش غزل باخته را جان بدهی،
جنگل سوخته را وعدهی باران بدهی ؟ :)
- تاسیان -
ای نور هر دو دیده ، بیتو چگونه بینم . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه دَم باقی ، نه غَم باقی
خُدا میماند و یادی . . .
خوشبختی، نامهای نیست که یک روز، نامهرسانی، زنگ در خانهات را بزند و آن را به دستهای منتظر تو بسپارد.
خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی است از یک تکه خمیر نرم شکلپذیر..!
_ نادر ابراهیمی
از یک جایی به بعد برای هیچ چیز بحث نمیکنی؛ حتی اگر یقین داشته باشی که میتوانی جواب منطقی بدهی!