- تاسیان -
بند ناف همچنان متصل به غم است . !
و احوالِ این روزهایم را بخواهی ؛ پریشان در پریشان در پریشانم !
- تاسیان -
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم... سعدی.
به روی مرهم، مرهم نهیم بر دلِ ریش
که زخم بر سر زخمست و نیش بر سرِ نیش...
- کلیم کاشانی
- تاسیان -
بیا برویم... بیا تا این دلتنگی دریا نشده و مارا در خود غرق نکرده برویم... دور شویم از اینجا و آدم ها
من عادت دارم٫ به تموم جملههایی که نگفتم٫ به غم هایی که گریه نکردم٫ به نادیده گرفتن احساساتم٫ به شادی های کوچیکی که واقعا شادم نمیکنن٫ به دیدن گریههایی که قلبمو به درد میاره٫ به خشمم که با داد و فریاد هم خالی نمیشه٫ به سیگاری که تو دستم خاکستر میشه٫ به فکر و خیالایی که مغزمو میجون٫ به استرسی که داره منو از درون نابود میکنه٫ به کمالگرا بودنی که تموم زندگیمو پوچ میکنه٫ به شک و تردید برای عقیده هایی که سالها براشون فکر کردم و دلیل اوردم٫ به شلوغ بودن اتاقم وقتی اعصابم خورده٫ به خوابیدنای طولانی مدتم وقتی ناراحتم ٫ به سرزنش اطرافیانم وقتی یهو ناپدید میشم٫ به بی علاقه بودن به هرکاری...
عزیزم٫ من عادت دارم.
پناه
او همیشه خود را در برابر هرچیزی مقاوم نشان میداد اما از درون همیشه دیوارش همیشه فرو می ریخت..
غمی مبهم را درونم حس میکنم؛ حسی شبیه اندوه بینام خانهای که سالهاست کسی آنجا نیست.