eitaa logo
تصریح (تفکر و تأمل و تعقل)
77 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، غربِ پس از رنسانس همواره با نگاه از بالا به پایین به سایر جوامع نگاه کرده است. پورازغدی در گفتاری در این باب می‌گوید: «اینها (غربی‌ها) کسانی هستند که به غارت شما قانع نیستند، زبان و لباس و حجاب‌تان را تغییر می‌دهند. به این هم قانع نیستند و به شما یاد می‌دهند که چگونه خودتان، خودتان را تحقیر کنید. حداقل سه مکتب نژادپرستی در حوزه جامعه‌شناسی در قرن ۱۹ ابداع شد که می‌خواستند به لحاظ تاریخی اثبات کنند که ما غیر غربی‌ها ژنمان مشکل دارد، ذاتمان مشکل دارد. این را در دنیا تثبیت کردند که ذات نژاد اروپایی غربی که بعدها آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها از دل آن بیرون آمدند؛ اینها ذاتا ارباب جهان هستند و باید هم باشند و بقیه هم باید تنها ترجمه کنند و کارشان نوکری است. این را در قرن ۱۹ تئوریزه کردند و اگر در یک‌جایی هم شروع به اثبات کردید، شما را ترور می‌کنیم.
آخر خط روحانی به روایت خبرآنلاین و سردبیر هم‌میهن روحانی می‌‌خواست به هر قیمتی دوباره با آمریکا مذاکره کند؛ چون دستش خالی بود بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد/ فضاحت توزیع سبد کالا در ابتدای دولت روحانی سهوی نبود؛ این صحنه را می‌خواستند روحانی گفته است: «من بر مبنای تکلیف و وظیفه در انتخابات ثبت‌نام کردم. شخصاً معتقدم نباید انقلاب و نظام را رها کنیم». گروه سیاسی جهان نيوز: روزنامه هم‌میهن، در حالی سخنان مغالطه‌آمیز و طلبکارانه حسن روحانی را تیتر یک خود کرد که سردبیر این روزنامه قبلا تاکید کرده بود روحانی برای مذاکره به هر قیمت با آمریکا، قیمت بنزین را سه برابر کرده بود تا مردم را عصبانی کند و به نظام فشار بیاورد. به گزارش کیهان، روزنامه هم‌میهن پنج‌شنبه گذشته، تیتر اول خود را به سخنان روحانی اختصاص داد و ذیل تیتر «هنوز آخر خط نیستیم»، نوشت: «حسن روحانی، رئیس‌جمهوری پیشین که اخیراً کاندیداتوری خود را برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری اعلام کرده، در جدیدترین سخنرانی‌اش درباره دلایل این تصمیم گفت: «من بر مبنای تکلیف و وظیفه در انتخابات ثبت‌نام کردم. شخصاً معتقدم نباید انقلاب و نظام را رها کنیم. هیچ راهی هم جز صندوق رای نداریم. من به‌عنوان کسی که از پشت‌پرده‌ها خبر دارم، می‌دانم با خیابان مشکل ما حل نمی‌شود. قهر و خانه‌نشینی هم مسئله را حل نمی‌کند. تنها راه این است که به صحنه بیاییم و مشارکت کنیم؛ گرچه این راه بسیار ناهموار و سخت و پیچیده است ولی با سختی راه، وظیفه ما ساقط نمی‌شود. رئیس‌ دولت‌های یازدهم و دوازدهم با تاکید بر اینکه «می‌دانم به حرکت درآوردن جامعه از سال ۹۲ سخت‌تر است»، اظهار داشت: «در سال ۹۲ هم ابتدا فضای انتخابات خیلی سرد بود. یعنی آنچه در ۹۸ و ۱۴۰۰ عمل کردند، بنا بود ابتدا در ۹۲ انجام دهند که موفق نشدند. ردصلاحیت آقای ‌هاشمی هم در آن سال یأس را بیشتر کرد. عده زیادی می‌گفتند فایده ندارد و نمی‌شود کاری کرد. به‌هرحال، ۹۲ عده‌ای به صحنه آمدند و تلاش کردند، مردم هم به صحنه آمدند و انتخابات پرشوری برگزار شد. سال ۹۶ هم که بسیار پرشور و رقابتی بود؛ تا رسیدیم به سال ۹۸ و ۱۴۰۰ که دیدیم کاری کردند که شرکت‌کننده بسیار کم شد. ظاهراً بعد از ۹۸ فکر کردند که آب از سرشان گذشته و مهم نیست شرکت‌کننده کم باشد یا زیاد. کار خودشان را شدیدتر در ۱۴۰۰ انجام دادند. هدف آن‌ها این است که اصلاح‌طلبان و اعتدالیون قهر کنند و همه کنار بروند و انتخابات را حتی با شرکت ۳۰‌ درصد هم که شده برگزار کنند. تحلیل طیف اقلیت این بود که من در انتخابات شرکت نمی‌کنم. عدم ثبت‌نام هم یا به تسلیم شدن و ناامیدی تفسیر می‌شد یا به قهر با نظام و آینده کشور، که هیچ کدام شایسته نبود. با این حال، آن طیف اقلیت دچار تعجب شد که من ثبت‌نام کردم.» اهمیت دادن هم‌میهن به فرافکنی و فرار به جلو آقای روحانی در حالی است که وی پس از بی‌صداقتی و دهن‌کجی به مردم در موارد متعدد مدیریتی، به آخر خط رسید و سقوط محبوبیت رئیس دولت به زیر شش درصد در تمام نظرسنجی‌های دولتی را به عنوان یک رکورد به نام خود ثبت کرد. سردبیر فعلی نشریه هم‌میهن، در‌باره نگاه و رفتار روحانی با مردم، ۱۶ آذر ۱۳۹۸ به سایت انصاف‌نیوز گفته بود: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین آنگونه سخنرانی می‌‌‌کند؟ کدام رئیس‌جمهور اعلام کرده بود که فلان ‌قدر کسری بودجه داریم؟ آقای روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یک‌سری حملات هم به رئیسی انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهم‌‌تر از همه اینها اعلام کرد به توافقات پشت‌پرده هم‌ پایبند است؛ همه اینها، یعنی _## « روحانی می‌‌خواهد به هر قیمتی شده، دوباره با آمریکا مذاکره کند. این‌جا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه‌زنی کنند که مذاکره انجام شود. »## _ می‌‌گویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، ‌جامعه به‌هم می‌ریزد و روحانی خندیده است. اینکه می‌‌گویند گران کردن بنزین تصمیم غیرکارشناسی و اطلاع‌رسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع‌‌رسانی- در واقع اطلاع‌‌نرسانی- درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود!»
به عنوان نمونه مشابه درباره روایت حامیان سابق روحانی از توهین و تحقیر‌های وی نسبت به مردم، جا دارد یادداشت خبرگزاری خبر آنلاین (وابسته به مدیران ارشد دولت قبل) در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ و با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» را بازخوانی کنیم که اعتراف کرد: ## «توزیع سبد کالا با شیوه‌‌ای که انجام شد، نه اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیش‌بینی باشد. او دقیقا همین ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن در زیر دست و پا را پیش‌بینی می‌‌کرد و اصلا را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت. ## نگاه کنیم به اظهارات شرمن که گفته؛ «شما در اخبار دیدید ایران اخیرا به طور قابل مشاهده‌ای غذا بین مردم فقیر توزیع کرده تا نشان دهد کاهش محدود تحریم‌‌ها، تاثیر مستقیم داشته.» این دقیقا همان نتیجه‌‌ای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشته... اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزه‌‌ای که بازیگران آن [مردم] شدند، می‌‌ارزید!»
اگر ما جریان روشنفکری را به سه دسته تقسیم کنیم، یک دسته از آن‌ها که تا به امروز ادامه یافتند، متأثر از اندیشه اومانیسمِ غربی بوده و به کلی انگاره‌های خدامحور را به حاشیه راندند. این طیف حیاتشان از زمان میرزا ملکم خان آغاز شده و اساساً چیزی از خود برای عرضه اندیشه و تحلیل ندارند. غرب به جای آن‌ها فکر کرده و این طیف از روشنفکران در جامعه ایرانی تنها دست به ترجمه و ترویج همان اندیشه‌های غربی می‌زنند. بنای اندیشه روشنفکران و سلف آنان منورالفکران، فلسفه جدید غرب است و نتیجه تحلیل از دریچه نگاه غربی بیان می‌شود، لذا در مبنای فکری یک تقابل و تضاد جدی بین این طیف و نگاه خدامحور توحیدی وجود دارد. نکته قابل توجه این است که روشنفکران ما در هر لباس و کسوتی هم که در آمدند همین سبک نگاه را دنبال کردند، یعنی حتی چپ‌های مارکسیست نیز مبنای فکری خود را فلسفه غرب قرار داده و با توجه به آن به تحلیل وقایع می‌پرداختند. البته استثنائاتی در بین جبهه روشنفکران وجود داشت که توانستند خود را از آن پوسته تماما غربگرا برهانند و به نقد این نوع نگرش بپردازند، سیدجلال آل احمد و احسان طبری را می‌شود در زمره این روشنفکران قرار داد که با نقد سویه‌های فکری غرب، بدنه روشنفکران را به نقد کشیدند و شخصی چون احسان طبری پس از مواجهه با آثار استاد مطهری در زندان اندیشه چپ‌گرای خود را به بوته نقد آورد و حتی برای رزمندگان در جبهه نیز شعر سرود. در یک نتیجه‌گیری کلی باید گفت این طیف از روشنفکران از ناحیه خود چیزی در چنته نداشته و تنها به بازگویی اندیشه‌های غربی می‌پردازند. در مقابل این روشنفکران البته ما یک جریان فکری و اندیشه‌ای مبتنی بر وحی داشتیم که شاید مهم‌ترین نماینده او شهید مطهری بود که سعی کرد با عقلانیت دینی به نقد و بررسی مسائل بپردازد. نوع روشنفکری غرب‌محور تا به امروز ادامه داشته و خود را در ظواهر مختلف نشان داده است و در همه این اشکال چیزی که مطرح بود، توجه تام و تمام به محصول اندیشه غربی است. غرب به جای آن‌ها اندیشیده و این‌ها نیازی برای بازپروری تفکر نمی‌بینند. طبیعی است با این مقدمه و مبنا وقتی موضوعی نظیر ماجرای فلسطین رخ می‌دهد آن‌ها هم همان موضعی را اتخاذ کنند، که غرب و سردمداران آن اتخاذ می‌کنند. البته به عقیده من ملاحظاتی نظیر دو تابعیتی بودن و ضرورت سفر به کشورهای مطلوب اروپایی در این انفعال بی‌تاثیر نیست. به تعبیری اساسا چهارچوب فکری روشنفکر ایرانی توانایی اندیشیدن به انسان فلسطینی را ندارد، چرا که در نظر او اصلا چنین آدمی جایگاه و شأنی ندارد. اگر جوّ اسرائیل‌ستیز مردم ایران نبود چه بسا ما شاهد این باشیم که روشنفکران ما جانب صهیونیست‌ها را بگیرند و از آن‌ها دفاع کنند. حتی در نظر اینان آن جمعیت‌های هزاران نفری که در خیابان‌های اروپا حاضر می‌شوند و علیه اسرائیل شعار می‌دهند مردم اروپا نیستند، بلکه مشتی مهاجر از کشورهای عقب‌افتاده هستند که به اروپا آمده و الآن دارند از فلسطین دفاع می‌کنند!
جوابیه معاونت زنان ریاست جمهوری به یادداشت روزنامه «جوان»  «افراط و تفریط هر دو به زیان نسل جوان» نویسنده محترم از اساس کلام خانم دکتر خزعلی را با تحریف و از طریق رسانه‌های غیرمعتبر دریافت کرده و حاضر نشده به خود زحمت بدهد و در توئیت خانم دکتر خزعلی اصل سخنان ایشان را دریافت کند و بر مبنای یک خبر نادرست تحلیل‌های خود را ارائه داده است.  در سخنان خانم خزعلی ابداً مسئله بازیگری زنان طلبه مطرح نبوده که نویسنده محترم نگران استحاله و انحراف آنان شده است. مسئله مورد تقاضای طلاب حمایت از تربیت بازیگر؛ نه بازیگری، فیلمسازی و کارگردانی بوده و لازم است تحلیلگران محترم قبل از دست به قلم شدن بررسی مختصری در صحت اخبار داشته باشند و بر مبنای داده‌های صحیح قضاوت کنند.  مطلب دیگر این است که نویسنده محترم فرض را بر این گذاشته که کل سینما فاسد است. بنابراین باید از نزدیک شدن به آن به‌شدت پرهیز کرد و آن را به اهلش سپرد و طبیعتاً نتیجه این می‌شود که ما باید فقط مصرف‌کننده آنچه غرب‌زدگان برایمان تولید می‌کنند، باشیم و مراقبت کنیم افراد مذهبی و ارزشی نزدیک نشوند و ایمان خود را حفظ کنند، اما اینکه محصولات غربی‌ها چه بر سر جوانان ما می‌آورد به ما مربوط نیست و ما باید سعی کنیم خودمان و طلبه‌های خوب و متعهدمان را حفظ کنیم و نگذاریم خدشه‌ای به ایمان آنان وارد شود، چراکه نوشتن فیلمنامه یا کارگردانی با تربیت بازیگر فقط مدل غربی دارد و ابداً نباید به تغییر آن فکر کرد و این دقیقاً مطابق همان چیزی است که سینماگران غربی با فریاد در روز‌های گذشته بیان داشته‌اند که این محدوده و منطقه خاص ماست و طلبه را چه به اظهار علاقه به این حوزه و این منطقه ممنوعه است و شما حق نزدیک شدن به آن را ندارید که البته ظاهراً نشریاتی مانند «جوان» نیز بر آن مهر تأیید می‌زنند.  نویسنده محترم به مشکلات ساختاری اشاره کرده است. موضوع بحث اساساً بررسی معضلات مربوط به عرصه سینما و راه‌حل‌های آن نبوده تا استقبال معاونت امور زنان از اعلام آمادگی برخی از بانوان طلبه جهت فعالیت در حوزه‌هایی همچون فیلمنامه‌نویسی، کارگردانی و تربیت بازیگر را به عنوان راه‌حلی برای معضلات مربوط به عرصه سینما تلقی کنیم.  معاونت در مقام تسهیل‌گر و در قالب نقش ستادی و نه اجرایی، وظیفه شناسایی استعداد‌های بانوان در حوزه‌های گوناگون و فراهم‌سازی بستر‌های بروز و ظهور آن‌ها را دارد. قطعا استقبال از اعلام آمادگی بانوان طلبه جهت ورود به عرصه فرهنگی هنری منافاتی با لزوم آموزش‌های حرفه‌ای ندارد. بدیهی است که ایجاد بستری مناسب در عرصه‌های فرهنگی برای ورود افراد متخصص که ارزش‌های اخلاقی و اعتقادی برای ایشان در اولویت است خود از مصادیق مدیریت فرهنگی به‌شمار می‌آید.  بخشی از مسائل فرهنگی ما مربوط به ساختار و بخش مهم دیگر آن مربوط به مجریان و متصدیان است. اصلاح ساختار مهم است، ولی بهترین ساختار اگر مجریان غیرمتعهد به اصول اخلاقی داشته باشند به سمت انحراف و ابتذال سوق خواهد یافت.  اما نصیحت مشفقانه به نویسنده محترم این است که سینما مثل سایر هنر‌ها یکی از قالب‌های خوبی است که می‌تواند فرهنگ و تمدن ایران اسلامی را نه تنها در سطح ملی، بلکه در سطح جهانی مدیریت و منتشر کند. آثاری مانند فیلم امام علی (ع)، حضرت یوسف (ع)، حضرت مریم (س) و بسیاری از فیلم‌های عرصه مقاومت شاهد قدرت تأثیر‌گذاری هنر در انتقال فرهنگ و تمدن است و این نگاه که عرصه سینما را فاسد و غیرقابل اصلاح بدانیم، نه منطقی است و نه دینی، همانگونه که نگاه غیرتخصصی نتیجه معکوس در بهره‌گیری از این قالب هنری را به بار خواهد آورد. رویکرد غیرمتعهدانه نیز در تخریب و صدمه به فرهنگ و تمدن نقش دارد و هر دو به یک اندازه خطرناک هستند. 
اجرای بخش‌های دیگری از توافق آتش‌بس موقت حماس و رژیم‌صهیونیستی برای تبادل اسرا با تصمیم مقاومت فلسطین به تعویق افتاد و علت این امر چیزی نیست جز نقض توافق از سوی اسرائیل. پس از تبادل گروه اول اسرا، صهیونیست‌ها که قرار بود اجازه کمک‌رسانی به فلسطینیان از شمال غزه را بدهند، در راه اجرای بندهای آتش‌بس سنگ‌اندازی کرده و همین مسئله موجب واکنش مقاومت فلسطین و تعلیق تبادل دومین گروه اسرا شد. فارغ از اینکه فرجام این تاخیر و اجرا نکردن توافق به کجا برسد، این اقدام حماس حاوی نکاتی است که نشانه شناخت آن‌ها از ذات مذاکره، توافق و حتی مواجهه با دیگر کشورهاست. برای آنان مذاکره زمانی واجد معناست که به نتیجه موردنظر منتهی شود و به‌همین جهت است که به‌صورت گام به گام روند اجرای مفاد قرارداد را راستی‌آزمایی کرده و سپس برای برداشتن گام‌های آتی تصمیم‌گیری می‌کنند و این همان درایتی که می‌تواند موجب خالی‌نشدن دست آنان در مقابل اسرائیل شود. این اقدام حماس را با روند طی‌شده در برجام و اقدامات یک‌سویه ایران و تصورات خوش‌بینانه تیم دیپلماتیک وقت مقایسه کنیم. ایران پیش از آنکه از کیفیت و چگونگی اقدامات متقابل طرفین توافق آگاهی یابد، گام‌های یک‌طرفه‌ای را برداشت و قبل از ارزیابی عملی طرف‌های غربی در جهت رفع تحریم‌های اقتصادی، تمامی مفاد برجام را اجرایی و حتی برای حسن نیت خود، تن به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی داد. دولتمردان و دیپلمات‌های وقت این تصور را داشتند که حرکت به‌سوی تنش‌زدایی و اجرای اقداماتی فراتر از چهارچوب مدنظر طرفین، به نزاع موجود پایان خواهد داد اما بالعکس این روند به نقطه‌ای منتهی شد که طرف‌های غربی دست برتر را پیدا کرده و ایران به متضرری بی چون‌وچرا تبدیل شد. در اثنای حیات برجام، غرب ساختار تحریم‌ها را حفظ و حتی حاضر به تبادل مالی با بانک‌های ایرانی هم نبود و تنها هر چندماه یک‌بار رئیس‌جمهور آمریکا فرمان تعلیق تحریم‌ها را تمدید می‌کرد. این روند فرسایشی کار را به‌جایی رساند که گلایه افرادی چون عباس عراقچی و ولی‌الله سیف نسبت به عدم انتفاع ایران از برجام بلند شد اما این شکوه‌ها دیگر محلی از اعراب نداشت. کار از کار گذشته و ایران وارد گردابی شده بود که بیرون آمدن از آن امکان نداشت و زیرساخت‌های هسته‌ای نابود و دیگر ایران کارتی برای بازی و امتیازگیری از طرف مقابل نداشت. تلاش وافر دولت برای امضای توافق با غرب به هر شکل ممکن که چیزی جز دستاویز قراردادن مسائل ملی برای مطامع سیاسی، کسب رای و نشستن بر کرسی قدرت نبود، کار را به‌جایی رساند که عملاً کشور را مقابل بدعهدی غرب خلع سلاح کرد. هر چند که این تلاش اعتدالیون و حتی خوشبینی آنان و گام‌های عملی برداشته‌شده پیش از آغاز اقدامات طرف مقابل، ریشه در اقتصاد سیاسی دولت وقت داشت که راه نیل به رفاه و توسعه را پذیرش هژمونی و نظم غربی می‌دانست. این توافق خسارت‌بار که تا امروز هم گریبان کشور را گرفته، حاصل نگاه کسانی به مذاکره و توافق‌ است که با وجود شانتاژهای رسانه‌ای با واقعیت‌های موجود عرصه بین‌الملل بیگانه‌اند و حتی خوانشی نازل‌تر از گروهی چون حماس دارند. گذشت زمان ثابت کرد آن‌هایی که از سوی بلندگوهای رسانه‌ای، سردار دیپلماسی و امیرکبیر زمان ملقب می‌شدند، در حد متولیان یک گروه پیش‌پاافتاده نظامی هم از بدیهی‌ترین الزامات مذاکره آگاهی نداشته و خسارتی نامتناهی را به صنعت هسته‌ای کشور و حتی اقتصاد ایران تحمیل کردند و جالب اینکه همچنان هم مومن به اسلوب خویش‌ بوده و از خود دفاع می‌کنند و این تلخ‌ترین قسمت داستان گزنده و عبرت‌بار برجام است.