اگر ما جریان روشنفکری را به سه دسته تقسیم کنیم، یک دسته از آنها که تا به امروز ادامه یافتند، متأثر از اندیشه اومانیسمِ غربی بوده و به کلی انگارههای خدامحور را به حاشیه راندند. این طیف حیاتشان از زمان میرزا ملکم خان آغاز شده و اساساً چیزی از خود برای عرضه اندیشه و تحلیل ندارند. غرب به جای آنها فکر کرده و این طیف از روشنفکران در جامعه ایرانی تنها دست به ترجمه و ترویج همان اندیشههای غربی میزنند. بنای اندیشه روشنفکران و سلف آنان منورالفکران، فلسفه جدید غرب است و نتیجه تحلیل از دریچه نگاه غربی بیان میشود، لذا در مبنای فکری یک تقابل و تضاد جدی بین این طیف و نگاه خدامحور توحیدی وجود دارد.
نکته قابل توجه این است که روشنفکران ما در هر لباس و کسوتی هم که در آمدند همین سبک نگاه را دنبال کردند، یعنی حتی چپهای مارکسیست نیز مبنای فکری خود را فلسفه غرب قرار داده و با توجه به آن به تحلیل وقایع میپرداختند. البته استثنائاتی در بین جبهه روشنفکران وجود داشت که توانستند خود را از آن پوسته تماما غربگرا برهانند و به نقد این نوع نگرش بپردازند، سیدجلال آل احمد و احسان طبری را میشود در زمره این روشنفکران قرار داد که با نقد سویههای فکری غرب، بدنه روشنفکران را به نقد کشیدند و شخصی چون احسان طبری پس از مواجهه با آثار استاد مطهری در زندان اندیشه چپگرای خود را به بوته نقد آورد و حتی برای رزمندگان در جبهه نیز شعر سرود.
در یک نتیجهگیری کلی باید گفت این طیف از روشنفکران از ناحیه خود چیزی در چنته نداشته و تنها به بازگویی اندیشههای غربی میپردازند. در مقابل این روشنفکران البته ما یک جریان فکری و اندیشهای مبتنی بر وحی داشتیم که شاید مهمترین نماینده او شهید مطهری بود که سعی کرد با عقلانیت دینی به نقد و بررسی مسائل بپردازد.
نوع روشنفکری غربمحور تا به امروز ادامه داشته و خود را در ظواهر مختلف نشان داده است و در همه این اشکال چیزی که مطرح بود، توجه تام و تمام به محصول اندیشه غربی است. غرب به جای آنها اندیشیده و اینها نیازی برای بازپروری تفکر نمیبینند. طبیعی است با این مقدمه و مبنا وقتی موضوعی نظیر ماجرای فلسطین رخ میدهد آنها هم همان موضعی را اتخاذ کنند، که غرب و سردمداران آن اتخاذ میکنند.
البته به عقیده من ملاحظاتی نظیر دو تابعیتی بودن و ضرورت سفر به کشورهای مطلوب اروپایی در این انفعال بیتاثیر نیست. به تعبیری اساسا چهارچوب فکری روشنفکر ایرانی توانایی اندیشیدن به انسان فلسطینی را ندارد، چرا که در نظر او اصلا چنین آدمی جایگاه و شأنی ندارد. اگر جوّ اسرائیلستیز مردم ایران نبود چه بسا ما شاهد این باشیم که روشنفکران ما جانب صهیونیستها را بگیرند و از آنها دفاع کنند. حتی در نظر اینان آن جمعیتهای هزاران نفری که در خیابانهای اروپا حاضر میشوند و علیه اسرائیل شعار میدهند مردم اروپا نیستند، بلکه مشتی مهاجر از کشورهای عقبافتاده هستند که به اروپا آمده و الآن دارند از فلسطین دفاع میکنند!
۴ آذر ۱۴۰۲
۵ آذر ۱۴۰۲
۵ آذر ۱۴۰۲
جوابیه معاونت زنان ریاست جمهوری به یادداشت روزنامه «جوان»
«افراط و تفریط هر دو به زیان نسل جوان»
نویسنده محترم از اساس کلام خانم دکتر خزعلی را با تحریف و از طریق رسانههای غیرمعتبر دریافت کرده و حاضر نشده به خود زحمت بدهد و در توئیت خانم دکتر خزعلی اصل سخنان ایشان را دریافت کند و بر مبنای یک خبر نادرست تحلیلهای خود را ارائه داده است.
در سخنان خانم خزعلی ابداً مسئله بازیگری زنان طلبه مطرح نبوده که نویسنده محترم نگران استحاله و انحراف آنان شده است. مسئله مورد تقاضای طلاب حمایت از تربیت بازیگر؛ نه بازیگری، فیلمسازی و کارگردانی بوده و لازم است تحلیلگران محترم قبل از دست به قلم شدن بررسی مختصری در صحت اخبار داشته باشند و بر مبنای دادههای صحیح قضاوت کنند.
مطلب دیگر این است که نویسنده محترم فرض را بر این گذاشته که کل سینما فاسد است. بنابراین باید از نزدیک شدن به آن بهشدت پرهیز کرد و آن را به اهلش سپرد و طبیعتاً نتیجه این میشود که ما باید فقط مصرفکننده آنچه غربزدگان برایمان تولید میکنند، باشیم و مراقبت کنیم افراد مذهبی و ارزشی نزدیک نشوند و ایمان خود را حفظ کنند، اما اینکه محصولات غربیها چه بر سر جوانان ما میآورد به ما مربوط نیست و ما باید سعی کنیم خودمان و طلبههای خوب و متعهدمان را حفظ کنیم و نگذاریم خدشهای به ایمان آنان وارد شود، چراکه نوشتن فیلمنامه یا کارگردانی با تربیت بازیگر فقط مدل غربی دارد و ابداً نباید به تغییر آن فکر کرد و این دقیقاً مطابق همان چیزی است که سینماگران غربی با فریاد در روزهای گذشته بیان داشتهاند که این محدوده و منطقه خاص ماست و طلبه را چه به اظهار علاقه به این حوزه و این منطقه ممنوعه است و شما حق نزدیک شدن به آن را ندارید که البته ظاهراً نشریاتی مانند «جوان» نیز بر آن مهر تأیید میزنند.
نویسنده محترم به مشکلات ساختاری اشاره کرده است. موضوع بحث اساساً بررسی معضلات مربوط به عرصه سینما و راهحلهای آن نبوده تا استقبال معاونت امور زنان از اعلام آمادگی برخی از بانوان طلبه جهت فعالیت در حوزههایی همچون فیلمنامهنویسی، کارگردانی و تربیت بازیگر را به عنوان راهحلی برای معضلات مربوط به عرصه سینما تلقی کنیم.
معاونت در مقام تسهیلگر و در قالب نقش ستادی و نه اجرایی، وظیفه شناسایی استعدادهای بانوان در حوزههای گوناگون و فراهمسازی بسترهای بروز و ظهور آنها را دارد. قطعا استقبال از اعلام آمادگی بانوان طلبه جهت ورود به عرصه فرهنگی هنری منافاتی با لزوم آموزشهای حرفهای ندارد. بدیهی است که ایجاد بستری مناسب در عرصههای فرهنگی برای ورود افراد متخصص که ارزشهای اخلاقی و اعتقادی برای ایشان در اولویت است خود از مصادیق مدیریت فرهنگی بهشمار میآید.
بخشی از مسائل فرهنگی ما مربوط به ساختار و بخش مهم دیگر آن مربوط به مجریان و متصدیان است. اصلاح ساختار مهم است، ولی بهترین ساختار اگر مجریان غیرمتعهد به اصول اخلاقی داشته باشند به سمت انحراف و ابتذال سوق خواهد یافت.
اما نصیحت مشفقانه به نویسنده محترم این است که سینما مثل سایر هنرها یکی از قالبهای خوبی است که میتواند فرهنگ و تمدن ایران اسلامی را نه تنها در سطح ملی، بلکه در سطح جهانی مدیریت و منتشر کند.
آثاری مانند فیلم امام علی (ع)، حضرت یوسف (ع)، حضرت مریم (س) و بسیاری از فیلمهای عرصه مقاومت شاهد قدرت تأثیرگذاری هنر در انتقال فرهنگ و تمدن است و این نگاه که عرصه سینما را فاسد و غیرقابل اصلاح بدانیم، نه منطقی است و نه دینی، همانگونه که نگاه غیرتخصصی نتیجه معکوس در بهرهگیری از این قالب هنری را به بار خواهد آورد.
رویکرد غیرمتعهدانه نیز در تخریب و صدمه به فرهنگ و تمدن نقش دارد و هر دو به یک اندازه خطرناک هستند.
۵ آذر ۱۴۰۲
۵ آذر ۱۴۰۲
اجرای بخشهای دیگری از توافق آتشبس موقت حماس و رژیمصهیونیستی برای تبادل اسرا با تصمیم مقاومت فلسطین به تعویق افتاد و علت این امر چیزی نیست جز نقض توافق از سوی اسرائیل. پس از تبادل گروه اول اسرا، صهیونیستها که قرار بود اجازه کمکرسانی به فلسطینیان از شمال غزه را بدهند، در راه اجرای بندهای آتشبس سنگاندازی کرده و همین مسئله موجب واکنش مقاومت فلسطین و تعلیق تبادل دومین گروه اسرا شد.
فارغ از اینکه فرجام این تاخیر و اجرا نکردن توافق به کجا برسد، این اقدام حماس حاوی نکاتی است که نشانه شناخت آنها از ذات مذاکره، توافق و حتی مواجهه با دیگر کشورهاست. برای آنان مذاکره زمانی واجد معناست که به نتیجه موردنظر منتهی شود و بههمین جهت است که بهصورت گام به گام روند اجرای مفاد قرارداد را راستیآزمایی کرده و سپس برای برداشتن گامهای آتی تصمیمگیری میکنند و این همان درایتی که میتواند موجب خالینشدن دست آنان در مقابل اسرائیل شود.
این اقدام حماس را با روند طیشده در برجام و اقدامات یکسویه ایران و تصورات خوشبینانه تیم دیپلماتیک وقت مقایسه کنیم. ایران پیش از آنکه از کیفیت و چگونگی اقدامات متقابل طرفین توافق آگاهی یابد، گامهای یکطرفهای را برداشت و قبل از ارزیابی عملی طرفهای غربی در جهت رفع تحریمهای اقتصادی، تمامی مفاد برجام را اجرایی و حتی برای حسن نیت خود، تن به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی داد. دولتمردان و دیپلماتهای وقت این تصور را داشتند که حرکت بهسوی تنشزدایی و اجرای اقداماتی فراتر از چهارچوب مدنظر طرفین، به نزاع موجود پایان خواهد داد اما بالعکس این روند به نقطهای منتهی شد که طرفهای غربی دست برتر را پیدا کرده و ایران به متضرری بی چونوچرا تبدیل شد.
در اثنای حیات برجام، غرب ساختار تحریمها را حفظ و حتی حاضر به تبادل مالی با بانکهای ایرانی هم نبود و تنها هر چندماه یکبار رئیسجمهور آمریکا فرمان تعلیق تحریمها را تمدید میکرد. این روند فرسایشی کار را بهجایی رساند که گلایه افرادی چون عباس عراقچی و ولیالله سیف نسبت به عدم انتفاع ایران از برجام بلند شد اما این شکوهها دیگر محلی از اعراب نداشت. کار از کار گذشته و ایران وارد گردابی شده بود که بیرون آمدن از آن امکان نداشت و زیرساختهای هستهای نابود و دیگر ایران کارتی برای بازی و امتیازگیری از طرف مقابل نداشت.
تلاش وافر دولت برای امضای توافق با غرب به هر شکل ممکن که چیزی جز دستاویز قراردادن مسائل ملی برای مطامع سیاسی، کسب رای و نشستن بر کرسی قدرت نبود، کار را بهجایی رساند که عملاً کشور را مقابل بدعهدی غرب خلع سلاح کرد. هر چند که این تلاش اعتدالیون و حتی خوشبینی آنان و گامهای عملی برداشتهشده پیش از آغاز اقدامات طرف مقابل، ریشه در اقتصاد سیاسی دولت وقت داشت که راه نیل به رفاه و توسعه را پذیرش هژمونی و نظم غربی میدانست.
این توافق خسارتبار که تا امروز هم گریبان کشور را گرفته، حاصل نگاه کسانی به مذاکره و توافق است که با وجود شانتاژهای رسانهای با واقعیتهای موجود عرصه بینالملل بیگانهاند و حتی خوانشی نازلتر از گروهی چون حماس دارند. گذشت زمان ثابت کرد آنهایی که از سوی بلندگوهای رسانهای، سردار دیپلماسی و امیرکبیر زمان ملقب میشدند، در حد متولیان یک گروه پیشپاافتاده نظامی هم از بدیهیترین الزامات مذاکره آگاهی نداشته و خسارتی نامتناهی را به صنعت هستهای کشور و حتی اقتصاد ایران تحمیل کردند و جالب اینکه همچنان هم مومن به اسلوب خویش بوده و از خود دفاع میکنند و این تلخترین قسمت داستان گزنده و عبرتبار برجام است.
۵ آذر ۱۴۰۲
۵ آذر ۱۴۰۲
گروه سیاسی جهان نيوز: حسن روحانی در بیانیهای که بعد از ثبتنام در انتخابات مجلس خبرگان داشته از لزوم بنبستشکنی و اهمیت آن در شرایط فعلی گفته است. رئیس دولت های یازدهم و دوازدهم میگوید راه حل را باید در جایی جز "خانه" و "خیابان" جستوجو کرد و در نشست اخیرش نیز بر آن تاکید کرده است.
سایت اصلاح طلب انصافنیوز در گفتوگو با محمد قوچانی، رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران و از چهره های های نزدیک به حسن روحانی در مورد تعریف بنبستشکنی در نگاه روحانی و راهی که نه خانه است و نه خیابان، پرسیده است.
قوچانی در خصوص بیانیه روحانی درباره لزوم بنبستشکنی گفت: "بنبستی که مدنظر آقای روحانی است با بنبست آقای خاتمی هم شباهت دارد و هم تفاوت. شباهت آن در نسبت میان جامعه و حکومت است. آقای خاتمی و آقای روحانی هر دو معتقدند که میان دولت به معنی عام کلمه و ملت شکافی به وجود آمده که در انتخابات سال ۹۸ و سال ۱۴۰۰ عمیق شده و در اعتراضات ۱۴۰۱ هم به یک گسل بدل شده است. این گسل فاصلهای بسیار نگرانکننده است".
به اعتقاد قوچانی متاسفانه نهاد انتخابات کارآمدی خود را از دست داده است و امسال احتمالا با یکی از سردترین انتخابات در تاریخ معاصر مواجه خواهیم شد. تفاوت حکومت جمهوری اسلامی با حکومت قبلی انتخابات بود که این هم کمرنگ شده است و برای آن باید فکری کرد. او ادامه داد: "شرایط به گونهای است که جریان اصلاحطلب به دلیل علقهای که به انقلاب و نظام سیاسی دارد، نمیتواند برانداز باشد؛ نه ممکن میداند و نه مفید و از طرفی اعتراضات خیابانی حتی اگر مدنی بدانیمشان هم به نتیجه مطلوب خود نرسیده است".
محمد قوچانی در میانه توضیحش پرانتزی راجع به اعتراضات باز کرد و این طور پاسخش را ادامه داد: "من اعتراضات را به دو دسته تقسیم میکنم؛ یکی اعتراضات اجتماعی که مردم به حق اعتراض داشتند و نگران و ناراحت بودند و بخش دیگر مربوط به کسانی است که سعی کردند روی این اعتراضات سوار شوند. مقصودم از مورد دوم به طور مشخص اپوزیسیون خارج از کشور است که خود الان دچار فروپاشی شده و نتوانسته راهحلی ارائه کند."
وی خاطر نشان کرد: "در حال حاضر دیگر اصولگرایی هم به معنی کلاسیکش وجود ندارد. اگر آقای ناطق نوری، آقای لاریجانی حتی آقای باهنر و جمعیت موتلفه را نماد اصولگرایی بدانیم، میبینیم که تمام این نمادها الان غایبند. آنچه باقی مانده جریانی است که خود را انقلابی مینامد، جریان پایداری و جریان آقای قالیباف است که خود را نواصولگرا مینامد. اینها همانهایی هستند که طیف راست جامعه را هدایت میکنند."
قوچانی گفت: "آقای روحانی الان به صورت فردی وارد انتخابات شدهاند و ما نمیدانیم فرد دیگری با همین طرز تفکر اعتدال و توسعه در حوزه انتخابی تهران نامزد میشود یا خیر. شرایط و ردصلاحیتهای گسترده وزرات کشور و هیاتهای اجرایی اما به گونهای است که به نظر میآید، دولتی که خود از درون یک بیرقابتی به قدرت رسیده، فکر میکند میتواند این بیرقابتی را تئوریزه کند. آقای روحانی برای شکستن این دولت بیرقیب وارد عرصه شده است."
وی با بیان اینکه متاسفانه قوانین ما به گونهای است که اگر شخصی با حداقل رای و حتی تنها ۱۰۰۰ رای نماینده مجلس شود، میتواند قانونگذاری کند مثل همین قانون حجاب گفت:"در حال حاضر شما با مجلس اقلیتی روبهرو هستید که هر قانونی از حجاب گرفته تا شبکههای اجتماعی و بازنشستگی و.... را میتواند تعیین کند و عنوانش هم قانون باشد. من نمیگویم انتخابات، من میگویم سیاستورزی.
قوچانی گفت:" تا این لحظه رفتارهایی که رسانههایی مانند صداوسیما و اصولگرایان تندرو از خود نشان دادهاند کاملا به نفع آقای روحانی بوده است. این نقطه تمایز روحانی و بقیه کسانی است که در خبرگان ثبتنام کردهاند و حتی حاضر نیستند، نامشان را اعلام کنند. برای من خیلی عجیب است هیچ ثبتنامی در تهران در صدر اخبار قرار نگرفته است. عصبانیت و ناراحتی مردم از سیاسیون طبیعی است و گرم نشدن این انتخابات قابل پیشبینی است ولی حسن روحانی میتواند نوعی اتمام حجت با حاکمیت و بخشی از جامعه باشد."
۵ آذر ۱۴۰۲
۵ آذر ۱۴۰۲
درباره اظهارات قوچانی باید به چند نکته اشاره کرد:
یک: اینکه تنها تفاوت نظام جمهوری اسلامی با رژیم دست نشانده و سفاک پهلوی را «انتخابات» بدانیم خود یک بی شرمی است. فارغ از عزت و استقلال و پیشرفت، مقایسه یک نظام مردمی با پشتوانه حدود 300 هزار شهید و ده ها میلیون حامی که به عناوین مختلف ارادت خود را به طور علنی ابراز میکنند با یک رژیم طاغوتی و دست نشانده در کمترین حالت دور از انصاف است.
دو: برگزاری بیش از چهل انتخابات در 44 سال که در موارد قابل توجهی از آن هم خروجی صندوق از جریانات مدعی اصلاح طلبی بوده است سند دیگری بر بطلان ادعای قوچانی است. حال اینکه اصلاح طلبان با خلف وعده پس از پیروزی مثل مجلس دهم و یا دولت روحانی به مردم پشت کرده و باعث دلسردی برخی افراد شوند ربطی به نهاد انتخابات ندارد.
سه: اصطلاح جرزنی کامل ترین تعبیر برای اصلاح طلبان است که البته افکار عمومی با آن به خوبی آشنا هستند. چرا که افراد این جریان عادت دارند به هنگام شکست انگشت اتهام را به سمت دیگران بگیرند. حتی در موردی مثل سال 88 با اختلاف 13 میلیون رای دروغ بزرگ تقلب را مطرح کردند اما پیروزی روحانی با اختلاف چندصد هزار رای در چهار سال بعد را سالم ترین انتخابات نامیدند!
چهار: هم در مجلس گذشته و هم در شوراها و انتخابات ریاست جمهوری گذشته اصلاح طلبان با کاندیدا وارد عرصه رقابت شدند. اینکه اصلاح طلبان ازکاندیدای خود ناراضی بودند و یا گزینه مدنظر آنان از حداقل ها برای حضور برخوردار نبودند مشکل این جریان است. البته که این ایراد به شورای نگهبان در انتخابات سال 1400 وارد است چرا که با تامل و تحمل بیشتری که نشان می داد باعث می شد مشخص شود کاندیدای مطلوب اصلاح طلبان بیش از چهار پنج میلیون رای ندارد.
پنج: به آقای قوچانی باید تاکید کرد که ناراحتی دوری از قدرت این همه صغری کبری چینی لازم ندارد. اما اصلاح طلبان و اعتدالیون باید از خود بپرسند که در زمانه حضور در مسند قدرت برای مردم چه کردند؟ مردم بعد از سال 92 یک بار دیگر حسن روحانی را برگزیدند اما در پاسخ به سوال از سلامتی شان پاسخ هایی از جنس «FATF» و یا «واکسن سوهان قم نیست» شنیدند. مسئولان دولت با افتخار گفتند که مسکن نساختیم، یا وعده بزرگ رفع همه تحریم ها در سال 94 تا آخرین روز در حد حرف باقی ماند. البته همه اینها را در زمان جولان جواسیس و اشرافی گری مسئولان لمس می کردند. مردم به خوبی فرق خادم با غیرخادم، دلسوز با مدعی، تحرک با یکجانشنیی و حرف تا عمل را تشخیص میدهند.
۵ آذر ۱۴۰۲
۵ آذر ۱۴۰۲
🔰درس ۵۰ روزه غزه برای شبهروشنفکران ایرانی!
•| مردم غزه به شبه روشنفکران ایرانی که بر خلاف ادعایشان، به مفهومی بنام وطن، تعهد ندارند، با صدای بلند و البته به شکل تراژیک میگویند؛
🔹جان و مال و عزیزانمان را میدهیم فرزندانمان را به آغوش خاک میسپاریم، در خرابهها زیست میکنیم، بدون غذا و آب میمانیم اما #مهاجرت نمیکنیم، میمانیم و میسازیم
🔹و درس دیگری را آموزش میدهد؛
عامل مصیبت های ما جبهه عبری - عربی و غربی است، نه جبههی مقاومت! بنابراین هر چه فریاد داریم بر سر دشمن میزنیم نه خودی!
✍️مجله نامیرا
۶ آذر ۱۴۰۲