اصول مهم در تزکیه نفس و سیر الی الله
اصل دهم :
"احترام به والدین"
رضایت و دعای خیر پدر و مادر در جهت کسب توفیقات و عاقبت بخیری فرزندان بسیار مؤثر و نقش آفرین است. در آیات متعددی در قرآن کریم بر لزوم احترام و حفظ جایگاه والدین تاکید شده است. از طرف دیگر عاق والدین و نارضایتی آنان بسیاری از توفیقات را سلب نموده و حتی ممکن است موجب خشم و عقوبت الهی گردد. بی ادبی نسبت به والدین «ولو کافر» توفیقات را از انسان سلب میکند و در روایت است که خداوند فرمود به کسی که احترام والدین را نگه نمیدارد بگو هرچه میخواهد بکند که از او نمیپذیرم. اگر والدین امر به عمل حرامی نموده یا از انجام واجبی نهی نمایند، انسان نباید به حرف آنها گوش دهد. اما این باعث نمی شود که انسان به خود اجازه دهد که کوچکترین بی احترامی نسبت به آنها انجام دهد.
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) میفرمودند: گهگاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم میاندیشم، احساس میکنم یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگیام شده و همواره لطف و عنایت الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوانی بوده که به والدین خود کردهام؛ بهویژه در دوران بیماری.
و نقل شده، شیخ مرتضی انصاری (ره) شیخ اعظم، فقیه بزرگ، مادرش را تا نزدیک حمّام به دوش میگرفت و او را به زن حمامی سپرده، میایستاد، تا بعد از پایان کار او را به خانه برگرداند. هر شب به دست بوسی مادر میآمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون میرفت.
پس از مرگ مادر به شدت میگریست و می فرمود گریهام برای این است که از نعمت بسیار مهمی چون خدمت به مادر محروم شدم، شیخ پس از مرگ مادر با کثرت کار و تدریس و مراجعات تمام نمازهای واجب عمر مادرش را خواند، با آنکه مادر از متدیّنه های روزگار بود.
در خصوص مقام معظم رهبری نیز نقل شده: در سال 1343، از مکاتباتی که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که یک چشم پدر به علت آب مروارید نابینا شده است، بسیار غمگین شدند و بین ماندن در قم و ادامه تحصیل در حوزه عظیم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در تردید ماندند. آیت الله خامنه ای به این نتیجـه رسیدند که به خاطر خدا از قم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمایند. ایشان در این مـورد می فرمایند:
به مشهد رفتم و خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم. اگر بنده در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از همان بّری «نیکی» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام دادهام». آیت الله خامنه ای بر سر این دو راهی، راه درست را انتخاب کردند. بعضی از اساتید و آشنایان افسوس میخوردند که چرا ایشان به این زودی حوزه علمیه قم را ترک کردند، اگر میماندند در آینده چنین و چنان میشدند!... امّا آینده نشان داد که انتخاب ایشان درست بوده و دست تقدیر الهی برای ایشان سر نوشتی دیگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود.(www.leader.ir)
در خصوص حضرت آیت الله بهجت (ره) نیز نقل شده که ایشان به خدمت آقای قاضی(ره) میرفت، عده ای از فضلای نجف به پدر آیت الله بهجت (ره) نامه مینویسند که پسرت دارد گمراه میشود و نزد فلان شخص (آقای قاضی) میرود. پدر ایشان نیز برایش نامه ای مینویسد که راضی نیستم بجز واجبات عمل دیگری انجام دهی و راضی نیستم درس فلانی بروی، ایشان نامه پدرش را خدمت آقای قاضی (ره) میآورد و میگوید پدرم چنین نوشته است و در این حال تکلیف من چیست؟ آقای قاضی (ره) میگوید مقلد چه کسی هستی؟ میگوید: آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (ره)، مرحوم قاضی به ایشان میگوید بروید و از مرجع تقلیدتان سؤال کنید، ایشان نیز به محضر آقا سید ابوالحسن اصفهانی (ره) میرود و کسب تکلیف میکند، سید میگوید اطاعت پدر واجب است. از آن پس آیت الله بهجت (ره) سکوت اختیار میکند و دیگر هیچ نمیگوید و این رویه ایشان امتداد پیدا میکند و در همان ایام درهایی از ملکوت به روی ایشان باز میشود. (عطش، ص ۲۳۴)
#احترام_به_والدین
#اصول_مهم_در_تزکیه_وسلوک_دهم
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری:
منزل اول : طلب
قسمت اول
از پیامدهاى یقظه و بیدارى و پى بردن به عظمتها و کمالاتى که براى شخص دسترسى پذیر بوده و او از آنها محروم مانده است، درخواست نیل به آن عظمتها و کمالات با تمام وجود است. با پدید آمدن چنین طلبى، عزمی قاطع بر طىّ طریق عرفان در سالک ایجاد میشود و سالک با خود و خداى خود عهد میکند، به هر قیمتى حتّى به بهاى جان، این راه را تا پایان ادامه دهد.
لازمه طلب، دست به کار شدن و تلاش بیوقفه براى دستیابى به مقصود است. شخصى که همّ بزرگتر او نیل به تعالى و تقرّب است، سرانجام به جایى میرسد که بهطور کامل از جاذبه دیگر خواستهها رها میشود و تمامی خواست او را تعالى و تقرّب به حضرت حق دربرمیگیرد. خداى متعال تأمین نیازمندىهاى زندگى دنیوى انسانها را تضمین کرده و از آنها خواسته است در پى خودسازى، تعالى معنوى و ساختن آخرتى مطلوب براى خود باشند.
نکته مهمی در سلوک عرفانى این است که تنها خود سالک میتواند در اصلاح و تهذیب و کمال خویش مؤثّر باشد و لذا در نیل به کمال، خود باید کار خویش را انجام دهد.
نکته مهمّ دیگر این است که سالک باید با تشخیص، انتخاب و اراده خود گام در مسیر سلوک گذارد. با فشار و تحریک و تشویق دیگران و تحت تأثیر جوّ عمومی به عرصه سلوک وارد شدن، سالک را به مقصد نمیرساند.
نکته مهمّ بعدى این است که هرچه مقصدى که شخص در پى رسیدن به آن است، در نظر او ارزشمندتر باشد، شوق دستیابى به آن در او بیشتر و شدیدتر میشود.
نکته دیگر این است که به محض اینکه شخصى عزم گام نهادن در مسیر تعالى و تکامل کند، شیطان تمام توان
خود را بهکار میبندد و لشکریان خود را بسیج میکند تا او را از طىّ این طریق بازدارد.
برخى از عوامل یأسآفرین و سستکننده طلب
1) ممکن است سالک پس از مراحل یقظه و توبه به لغزشى دچار شود. برخى از سالکان در این موارد از خود مأیوس میشوند و میپندارند مرد این راه نیستند و با از دست دادن امید، از ادامه راه دست میکشند. سالک باید بداند در این عرصه، انبیا و امامان(ع) بهمنزله اشخاص بزرگسال هستند و لذا معصومند و زمین نمیخورند. امّا او بهمانند طفلى نوپاست و هر آن ممکن است زمین بخورد؛ ضمن اینکه باید تمام تلاش و دقّت خود را در مبتلا نشدن به گناه و اعمال بیارزش بهکار گیرد، در صورت بروز خطا باید دوباره بلند شود و به حرکتش ادامه دهد.
2( برخى از سالکان در اثنای سلوک احساس میکنند نه تنها پیشرفتى برایشان حاصل نمیشود، بلکه برخى از حالات و اعمالى را که قبلاً داشتند نیز از دست دادهاند. جادّهاى که از نفس سالک به سوى مقصد میرود، برخى جاها سربالایى و در بعضى از قسمتها سرازیر است و لازمه رسیدن به مقصد، پذیرا شدن هر دو است. در اصطلاح اهل عرفان، سربالایىها «بسط» و سرازیرىها «قبض» خوانده میشود. حتّى گاهى خطا و لغزش سالک دستاوردهایى همچون مصونیّت از ابتلا به غرور و عُجب یا نجات از آنها، پىبردن به ضعفها و نقایص و... و بیشتر شناختن ارزش حالات و توفیقاتى که در حالت بسط، از جانب خداوند نصیب سالک میکند.
3) برخى از سالکان پس از مدّتى سلوک، دستاوردهاى خود را با دیگر سالکی که همزمان با آنها شروع به طی طریق کرده است، مقایسه میکنند و چون دستاوردهاى او را بسیار بیشتره میبینند، از خود مأیوس میشوند. باید توجّه کرد زمینههاى پیش از آغاز سلوک در وجود سالکان یکسان نیست. چه بسا سالکى به دلیل شرایط مساعد بیرونى و درونى، در مسیر خودسازى، کارش آسان و راهش کوتاه باشد. اما سالکى که با دشوارىهاى بیشترى طىّ طریق میکند، اجر و پاداش بیشتر و دستاوردهاى بزرگترى در انتظارش خواهد بود.
4) بعضى از سالکان پس از مدّتى مجاهده و سلوک، به دلیل پدیدار نشدن امرى غیرعادّى براى آنها، همچون رؤیاهاى معنوى و مکاشفات درونى و...، اینگونه نتیجه میگیرند که تلاشهایشان بىثمر بوده است. اما باید دقت کرد که:
- تحوّلات روحى و باطنى، همچون تغییرات اخلاقى و رفتارى، امرى تدریجى و محتاج به تلاش و مجاهده مستمر و گذشت زمان قابل توجّهى است.
- آنچه در جهاد اصغر، اکبر و اعظم از مؤمن خواسته شده است، بهپاخاستن و مجاهده کردن است. نیل به نتیجه به دست او نیست و در قبال آن مسئولیّتى ندارد.
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
✨﷽✨
✍️ دل نبستن به خوشنودیِ مردم
روايت شده كه #لقمان_حكيم ، در سفارش به فرزندش گفت: «به خشنودى و مدح و ذمّ مردم، دل خوش مدار؛ زيرا اين، دستْ يافتنى نيست؛ هر چند انسان در تحصيل آن ، نهايت تلاش خود را به انجام رساند» .
فرزندش به او گفت: معناى اين سخن چيست؟ دوست دارم براى آن ، مَثَلى يا كارى و يا سخنى را ببينم.
لقمان به او گفت: «من و تو بيرون برويم» .
بيرون رفتند و لقمان عليه السلام حيوانى را كه با آنها بود، سوار شد و پسرش را پياده رها كرد تا پشت سر او بيايد . بر گروهى گذر كردند، كه آنها گفتند: عجب پير سنگ دل و بى رحمى است ؛ خودش كه قوى تر است ، سوار حيوان شده و بچه را پياده رها كرده! اين ، كار بدى است .
لقمان به فرزندش گفت: «آيا سخن آنان را شنيدى كه سوار شدن من و پياده رفتن تو را بد شمردند؟» .
گفت: آرى.
لقمان عليه السلام گفت: «حال ، تو سوار شو تا من پياده بيايم» .
فرزند ، سوار شد و لقمان ، پياده راه افتاد تا اين كه بر گروه ديگرى گذر كردند، و آنها گفتند: عجب پدر و فرزند بدى هستند! پدر به اين دليلْ بد است كه بچه را خوب ادب نكرده و او سوار شده و پدر را پشت سر خود ، پياده رها كرده، در حالى كه پدر ، سزاوار احترام و سوار شدن است. فرزند نيز بد است ؛ زيرا او با اين حال، عاقّ پدر شده است. بنا بر اين، هر دو ، كار بدى كرده اند.
آن گاه ، لقمان به فرزندش گفت: «شنيدى؟» .
گفت: آرى . لقمان گفت: «حال ، هر دو با هم ، سوار حيوان مى شويم» .
سوار شدند و وقتى بر گروهى ديگر گذر كردند، آنها گفتند: عجب! در دل اين دو سوار، رحمى نيست و از خدا بى خبرند؛ هر دو ، سوار اين حيوان شده اند و خارج از توان، از آن ، بار مى كشند. بهتر بود يكى سوار شود و ديگرى پياده برود .
لقمان گفت: «شنيدى؟» .
گفت: آرى. آن گاه گفت: «حال ، بيا حيوان را بدون سواره، از پشت سر برانيم» .
چنين كردند و وقتى بر گروهى گذر كردند، آنها گفتند: اين كارِ اين دو شخص ، عجيب است كه حيوان را بدون سواره رها كرده اند و خودشان پياده مى روند. در هر حال، آنها را مذمّت كردند.
لقمان به فرزندش گفت: «مى بينى كه تحصيل رضايت مردم ، محال است . پس به آن اعتنا نكن و به جلب رضايت #خداوند ـ جلّ جلاله ـ مشغول باش ، كه كسب و كار و سعادت و خوش بختىِ دنيا و روز حساب و سؤال ، در آن است» .
📚فتح الابواب : ص 307 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 433 ح 27 .
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
آیت الله بهجت ره :
اگر كسي اهليت داشته باشد در و ديوار معلّم او خواهند بود...
معرفة الله، اعظم العبادات است و همهي تكاليف مقدمهي معرفت خدا هستند، ولي معرفت خدا واجب و مطلوب نفسي است اگر كسي اهليت داشته باشد يعني طالب معرفت باشد و در طلب، جديت و خلوص داشته باشد در و ديوار به اذن الله معلمش خواهند بود وگرنه سخن پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم هم در او اثر نخواهد كرد چنان كه در ابوجهل اثر نكرد.
یاد ها و خاطره ها
ایت الله بهجت ره
#طلب_معرفت
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
1_2417759236.mp3
8.5M
حجتالاسلاموالمسلمین
استاد #مؤیدی
شرح دعای «مکارم الأخلاق»
جلسه ۵۱ | ۱۴۰۱/۹/۱۹
~ ۲۸ دقیقه | ۸ مگابایت
ـــــــــــــــــــــــــ
فهرست زمانی مطالب؛
• 00:53 راهی پُر از دگرگونی پیش روی نفْس
• 02:08 محرومیت «نفْسِ اُمّی» از برخورداریهای معنوی
• 07:49 آتشهای شرور نفسانی و القائات شیاطین
• 11:27 آزاد شدن نفْس از بند تاریکیها
• 15:41 نجات با عزمهای راسخ و همتهای بلند
• 20:01 پناه گرفتن از زبانههای آتش حسادت
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری
منزل اول : طلب
قسمت سوم
ادامه...
از اين و آن دل بر نداشتنها، در اسارت اين و آن باقى ماندنها، در ظلمتها محبوس بودنها، ذوق و شوق نداشتنها، فرصتها از دست دادنها، سستى كردنها، مسامحه نمودنها، مشكلات طريق را تحمل نكردنها، سختى رياضتها بر خود هموار ننمودنها، امروز و فردا كردنها، و بالاخره، توفيقات لازم را نداشتنها براى اين دسته ازمدعيان سلوك، همه و همه از فقدان «طلب» نشأت مىگيرد.
مرد بايد كز طلب وز انتظار
هر زمان صد جان کند در ره نثار
نى زمانى از طلب ساكن شود
نی دمی آسودنش ممکن شود
گر فرو استد زمانی از طلب
مرتدی باشد در این ره بی ادب
(منطق الطير عطار)
پس بايد سالك سعى بليغ خويش را مبذول اين امر بگرداند كه بعد از توبه از نعمت «طلب» برخوردار شود، و طالب جدى باشد. و به طورى كه اشاره كرديم، بايد از خداى متعال كسب عنايت كند، تا صاحب «طلب» گردد.
شب مخسب و روز هم چيزى مخور
كاين طلب در تو پيدا آيد مگر
(منطق الطير عطار)
سالك اگر از «طلب» به معنى كلمه برخوردار شود، مادامى كه درد طلب دارد و طلب را از دست نداده است، درسفر خوش موفق خواهد بود، و اگر تا آخر از اين نعمت بهرهمند باشد، باذن الله به مقصود خود نايل خواهد شد. و اين، لازمه طلب، و مقتضاى رحمت واسعة حق است.
هر كه چيزى جست بى شك يافت او
چون بجد اندر طلب بشتافت او
(دفتر سوم مثنوى)
در همه مطلوبات اين چنين است. شما اگر تأمل كنيد، خواهيد ديد هر چه شما به آن رسيدهايد، براى شما مطلوب بوده و شما طالب آن بودهايد، و از «طلب» شما بوده است و بس. اين طلب شما بوده است كه شما را به آن نايل گردانيده است. در خصوص مقصد اعلى، و در خصوص حضرت مقصود نيز همينطور است.
ادامه دارد...
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
آیت الله ضیاءآبادی ره: همیشه دعا کنید، نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است اگر بخواهد می دهد و نخواهد نمیدهد!
💠نه اینجور نیست گاهی خدا مقدر داشته،اما گفته اگر دعا کردی اگر خواستی من هم می دهم اما اگر لب بستی نمی دهم!
🌸خدا را بخوان نگو کار گذشته است،اینجور نیست!
♦️خدا درجاتی برای اشخاص مقدر کرده است و آن هم به شرط خواستن است،اگر میخواهی می دهم و نمی خواهی نمی دهم پس باید دعا کرد.
🔴بنده ای که دهان خود را بسته و گدایی نمیکند خدا به او چیزی نمی دهد.
🔆باید خدا خدا کنید، خدا را صدا کنید.
🌷خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله...
مسلما هیچ یا الله ای بی جواب نمی ماند.
🌿 پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند. گدایی خدا عزت است اصلا این گدایی فن خاصی دارد یک آدابی دارد دل سوخته چشم گریان و مضطر میخواهد و این ها شرط دارد.
🌟 باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت استجاب شود بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود باید این دو رکن اساسی نیز در زندگیتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.
⚡️ اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید مطمئن باشید کفار و اشرار بر شما مسلط می شوند و هرچه هم خوبان دعا کنند، دعای خوبان هم اجابت نمیشود..
۰۰ ۰۰:
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری
منزل اول :طلب
قسمت چهارم
ادامه...
نكته اى كه در طلب حضرت حق هست و بايد سالك از اول امر در مقام طلب به آن توجه خوب و عميق داشته باشد، اين است كه طلب حضرت حق، همانند طلبهاى ديگر نيست كه «طالب» با حفظ موجوديت خود،و به تعبيرى، با حفظ «خودى خود» به «مطلوب» خويش نايل گردد. اين طلب، طلب خاص است. طالب در ميدان اين طلب، احكام ديگرى دارد.«طالب» در اين ميدان، از همان اول امر بايد براى نيل به «مطلوب» از «خود» چشم بپوشد، و آماده كنار گذاشتن «خود» و لوازم «خودى» باشد. اين طلب، با هجرت از «خود» و از بيت «خودى» آغاز مىشود و با مرگ از «خود» و به عبارتى، با مرگ «خود» به آخر مىرسد؛ و من يخرج من بيته مهاجراً الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع أجره على الله و كان الله غفوراً رحيماً.سوره نسا آیه ۱۰۰
اين، چيزى است كه اگر سالك بخواهد خوب موفق شود، بايد هميشه آنرا در نظر داشته باشد،و يك حقيقت و امر جدى بداند. زيرا اگر سالك از اول امر به اين معنى خوب توجه نكند، و آنرا جدى نگيرد،و با مسامحه با آن برخورد نمايد، همينكه طلب را آغاز كرد، در همان اوايل امر موانعى در پيش پاى او قرار مىگيرند كه هر كدام به نحوى او را از سلوك و از «طلب» باز مىدارند، موانعى كه همه به «خود» و لوازم «خودى» و «نفسانيت» و «انانيت» بر مىگردد، و از آنها نشأت مىگيرد.گرچه خود «طلب» و قدم گذاشتن در ميدان طلب، به معنى مانع كشى است، و طلب جدى، يعنى موانع را كنار زدن و به سوى حضرت مقصود شتافتن، اگر چه موانع، موانع بسيار سخت و مهم باشد، ليكن بايد توجه داشت كه همه موانع در سوك الى الله در «خود» و لوازم «خودى» و در «انانيت» خلاصه مىشود. يعنى هر چه را انسان در اين سفر ملكوتى مانع ببيند، و هر چيزى را سد راه بيابد، همه آنها به «خود» و لوازم «خودى» و «انانيت» وى بر مىگردد. چون مىخواهد «خود» و «خودى» و «نهايت» خود راحفظ كند فلان امر براى وى به صورت مانع در مىآيد. والا هيچ چيز براى وى مانع نخواهد بود.
مانع اصلى در اين سفر، ، «خود» انسان، يعنى «خودى» اوست. حديث شريف «لاحجاب بينه و بين خلقه الا خلقه»با صراحت به اين حقيقت اشاره مىكند و مىگويد، حجابى بين خداى متعال و بين مخلوق او وجود ندارد، جز خود مخلوق.«خود» وبه تعبيرى «وجهه خلقى» هر مخلوقى حجاب بين او و بين حضرت حق است، و اگر «وجهه خلقى» يا «خود» را كنار بگذارد و از همه مراتب «خود» عبور كند، به حضرت مقصود نايل مىگردد.سالك وقتى قدم در ميدان طلب مىگذارد، و در طلب حضرت حق بر مىآيد، بايد توجه داشته باشد كه اساس امر در اين مقام را خود شكستن تشكيل میدهد.
ادامه دارد...
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
راههای غلبه بر منیت
منیت همان خود خواهی به معنای خود پرستی، خود پسندی، خود بینی، است و به کسی که " از خود راضی، خود بین وخود پرست" باشد «خود خواه» می گویند. در متون اسلامی و اخلاقی از این صفت ناپسند بیشتر با عبارت هایی مانند "عُجب"،"کبر و تکبر"،و"غرور" یاد شده است، اگر چه تفاوت های ظریفی بین آن ها وجود دارد، ولی ریشه همه آن ها «حب ذات »یا حب نفس است.
ریشه خود خواهی، غرور و خودبینی، جهل و نا آگاهی از توانایی ها و استعداد های خویشتن خویش، عدم شناخت و آگاهی لازم از خداوند تبارک و تعالی است؛ زیرا اگر به این نکته توجه شود که انسان یک موجود ممکن و ضعیفی است که از خودش چیزی ندارد و آن قدر ضعیف است که در قرآن هیچ موجودی با صفت ضعف یاد نشده مگر انسان: " خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفا(1) هر گز آلوده به" خود خواهی " نمی شود. مثلا اگر انسان از این حقیقت آگاهی داشته باشد که اساس و خمیر مایه ی آفرینش او از مادّه ای پست و کم ارزش بوده است، دچار غرور و خود پسندی و خود خواهی که ریشه ی بسیاری از صفت های زشت و گناهان است، نمی شود.
از طرف دیگر اگر عظمت پروردگار عالم و این که هر چه هست، از اوست، روشن شود، دیگر جایی برای غرور و عجب باقی نمیماند؛ چون میفهمد که اگر علمی و دانشی دارد، از اوست و ابزار درک و فهم آن علم را خدا داده است. اگر قدرتی دارد، از اوست. اگر عبادت و نیایشی میکند، به توفیق اوست و... نیز اگر بداند که خداوند با اندک اشارهای میتواند همه سرمایهها و قدرتها را از انسان سلب کند و بگیرد، همیشه خودش را بدهکار او میبیند و عجب و غرور را از وجود خویش دور میکند. البته رسیدن به این مرحله از معرفت، کار سادهای نیست و مجاهده با نفس لازم دارد. دقت در آیات قرآن، سرنوشت انسانهای مغرور، (چون شیطان، قارون، فرعونها و...) نیز دقت در روایات و تاریخ اسلام، کمک خوبی برای شناخت راه درست و مبارزه با این صفت رذیله است. چون علت عُجب،" جهل" است. درمان آن نیز جز "علم" نیست، پس در هر نعمتی بایستی به دهنده نعمت و منبع آن توجه داشت تا موجب "عجب وخود خواهی" نگردد.
برخی از راههای درمان این رذیله عبارت است از:
1. تقویت خود شناسی و خداشناسی:
از آن جا که عجب و خودخواهی غالبا ناشی از نادانی خویشتن و قدر و جایگاه انسان در پیشگاه خدا است، نخستین گام درمان این بیماری اخلاقی شناخت خویشتتن و آشنایی با پروردگار است. چنانچه انسان پروردگار خود را بشناسد و بداند که عظمت و جلال و عزت تنها از اوست و آدمی و تمامی عبادت او در مقابل او حقیر و ناچیز است،دیگربه برخی رفتارها و کارهای خود افتخار نمیکند و خود را حقیر میشمارد.(2)
2- تقویت ایمان به خدا و معاد از راه عمل.
3- آگاهی از پیامدهای عجب و خود خواهی: چنانچه انسان از اثرات بد عجب یا هر رذیله اخلاقی آگاه باشد، از آن دست خواهد کشید. برخی از آفتهای خودبینی وخود خواهی عبارت است از: کبر، فراموشی گناهان، خودستایی، بازماندن از مشورت با دیگران و بهره بردن از خرد جمعی یا خودمحوری و یکدندگی، توقف از کمال، باطل شدن عبادت، ندامت و پشیمانی و...
4- آگاهی از تأثیر اعمال در یک دیگر:
از نظر شریعت اسلام اعمال ما به تنهایی ملاحظه نمیشود، بلکه همه با هم دیگر ملاحظه میشود. برای مثال، قبولی نماز مشروط به انواع شرایط است. هر یک از اعمال عبادی ما هزاران آفت دارد. اگر هر کسی به این امر آشنا باشد، هیچ موقع به عبادت خود نمینازد، چه بسا یک عبادت خوب از نظر ما، با یک غیبت یا خطای دیگری از بین برود.
5- گوش سپردن به موعظههای افراد وعالمان وارستهالهی :
تا انسان از خواب غفلت بیدار نشود، غیر ممکن است از صفات رذیله وگناهان دور گردد، چنان که درمناجات می خوانیم: "الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک؛(3) خدای من! توان و قدرتی که با تکیه برآن بتوانم از گناه و معصیت دور گردم، در اختیار ندارم، مگر آن که مرا به محبت و لطف خود از خواب غفلت بیدار گردانی".
6- مبارزه با مظاهر خود خواهی:
اسلام با صفاتی از قبیل حسد،خود نمایی،جاه طلبی، کینه توزی، بخل، حرص و... به شدت مبارزه می کند. از طرف دیگر، صفاتی چون خیر خواهی، فروتنی، عفو، سخاوت را که در نقطه ی مقابل صفات خود خواهی قرار دارند،مورد تأکید قرار می دهد.و برای توضیح بیشتر می توانید به کتاب نقطه های اغاز در اخلاق عملی نوشته آیت الله مهدوی کنی مراجعه بفرمایید.
پی نوشت ها:
1.نساء (4) آیه28.
2. آيت ا... ناصر مكارم شيرازي، اخلاق در قرآن، ج1،ص169، مدرسه الامام علي بن ابيطالب(ع)، چاپ دوم، سال1379.
3.شیخ عباس قمی(ره)، مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه
🌸 اللهم عجل لولیک الفرج
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری
منزل اول :طلب
قسمت پنجم
ادامه...
جان مسئله در همه مجاهدتهاى عبودى همان خود كنارزدن در طلب مقصود است. بايد بداند كه «طالب» اين ميدان بايد از «خود» منسلخ گردد، تا به «مطلوب» نايل آيد، و جمال مطلوب آن وقت طالع شود كه وجود عاريتى طالب ازميان برخيزد، نه اينكه وجود موهوم وى به جاى خود باشد ،و نیل به مقصود نیز حاصل شود.
مولوى براى بيان حقيقت اين امر از طريق تمثيل، داستانى در مثنوى آورده كه مناسب است به اجمال و با حذف و ايصال به آن اشاره كنيم. و البته بايد توجه داشته باشيم و نكته اصلى را دريابيم و از دخالت دادن زوايد نيز سخت اجتناب كنيم، تا به لغزشها گرفتار نشويم.مولوى مىگويد، پشه به حضرت سليمان عليه السلام شكايت آورد كه داد من بگير، و عدل و انصاف جارى كن.
حضرت سليمان (ع) از پشه سوال مىكند كه شكايت تو از چيست؟ و دادخواهى تو از كيست؟ و اجراى عدل و انصاف در چه چيز را طالبى؟.
پشت شكايت خود مطرح مىكند و درد دل خويش را به آن حضرت مىگويد.
حضرت سليمان (ع) بااستماع شكايت پشه، به وى اين تذكر را مىدهد كه خداى متعال به من دستور داده است كه در مقام داورى بين طرفين مخاصمه بايد هر دو طرف حاضر باشند و هر دو سخن خود را در حضور مطرح كنند، تا قضاوت عادلانه بين آنان شود. تو نيز بايد با خصم خود، يعنى «باد» در اينجا حاضر شوى، و بايد «باد» را نيز بياورى، تا هر دو سخن خود مطرح كنيد، و سپس قضاوت و حكم حق را بشنويد.
پشه كه اين را شنيد، از آن حضرت خواست كه خودبه امر خود «باد» را نيز احضار كند، كه «باد» هم باذن الله فرمانبردار اوست.
حضرتش «باد» را امر نمود كه در محكمه عدل در حضور آن حضرت براى رسيدگى به شكايت پشه از وى حاضر شود.
«باد» با فرمان، و با احضار آن حضرت به محضر وى شتافت. پيداست كه وقتى «باد» مىآيد، پشه را توان اينكه در محضر آن حضرت باشد نخواهد بود، و بايد فرار را بر قرار اختيار كند و بگريزد.
حضرت سليمان (ع) به پشه خطاب مىكند كه كجا مىروى؟ باش تا بين شما قضاوت كنم.
نكته اى كه در اين داستان مورد نظر است، مسئله فرار پشه با آمدن باد است، واينكه، نمىشود هم پشه باشد، هم باد.
سخن اين است كه «پشه» با «باد» در يك جا جمع نمىشوند.در سفر الى الحق، طالب جوار حق آن وقت به حق مىرسد كه «خود» را نداشته باشد، و نمىشود هم«خود» باشد، هم «حق» باشد. وجود عاريتى بايد كنار رود، و وجود حقانى بيايد، تا با «حق» باشد.
بعضى از سالكين به لحاظ عدم توجه به همين نكته، و يا به لحاظ جدى نگرفتن آن، در همان اوايل طلب، با موانع زياد و گوناگونى مواجه مىشوند وبه تدريج سست شده از طلب و سلوك باز مىمانند.اينها از اول اين را يك اصل مسلم و بدون شبهه تلقى نمىكنند كه در سفر الى الحق بايد از «خود» در مراتب مختلف آن صرف نظر نمود. گويا اينها اين امر را جدى نمىگيرند ،و گويا چنين گمان مى كنند كه مىشود با حفظ «خود» نيز به مقصود نايل گشت. طبعاً در مراحل اوليه طلب كه بايد با خواسته هاى نفسانى مقابله كنند و با شكستن «نفس» به شكستن «خود» در مرتبه اى از مراتب آن قيام نمايند، اگر از تحمل سختيهاى اين مقابله و رياضتهاى آن شانه خالى كنند، و در برابر نفس و هواهاى آن ضعف نشان
دهند سرانجام از حركت بازمانده براى هميشه در ظلمتهاى متراكم نفس، و به تعبيرى، در ظلمات وحشتناك «خود» باقى مىمانند. اينها در حقيقت، در همان مراحل اوليه طلب، با مانع اصلى در اين ميدان كه «خود» و «نفسانيت» خود آنهاست مواجه مىشوند و شكست مىخورند. اگر اينها از اول به خوبى مانع را مىشناختند، و مسئله را جدى مىگرفتند، و با همين مانع به مقابله بر مىخاستند، چنين نمى شد.
ادامه دارد...
کانال ایتا
تزکیه و طهارت نفس
https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2