eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
469 دنبال‌کننده
140 عکس
7 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ عاشورای همیشه تاریخ _ بخش دوم و آخر حملات نصیری حالا به امام خمینی رسیده است. دفتر تنظیم و نشر آثار امام بیانیه می‌دهد: «امام‌زدایی از همین‌جا شروع می‌شود؛ از سرود سلام فرمانده»! عده‌ای از دانشجویان در دانشگاه شریف با الفاظ رکیک به رهبر انقلاب فحاشی می‌کنند. تصویر آیت‌الله خامنه‌ای در دانمارک هم به آتش کشیده می‌شود. انجمن حجتیه اعلام می‌کند در سیاست دخالت نمی‌کند. یزید یک دولت فراگیر غیرسیاسی تشکیل می‌دهد. انگلیس شبکه علیه اهل سنت راه‌اندازی می‌کند. وهب جوان مسیحی به اردوگاه امام حسین«ع» در کربلا می‌پیوندد. دولت ایتالیا خبرهای مربوط به ادواردو آنیلی را سانسور می‌کند. ارامنه تهران در میدان شهدای هفتم تیر برای ابوالفضل«ع» عزاداری می‌کنند. سلبریتی‌ها باز هم استوری می‌گذارند: امسال سیاه نپوشید. مادام‌های کوچه شهید ویگن گاراپیدی جلوی دسته‌های عزاداری گوسفند قربانی می‌کنند. رهبر انقلاب تمامی فحاشان علیه خود را عفو می‌کند. فحاشان عصبانی‌تر می‌شوند. کسی محلشان نمی‌گذارد. به امام فحش می‌دهند. کسی دستگیرشان نمی‌کند. تندتر می‌نویسند. کانال‌های تلگرامی ضدانقلاب نوک پیکان حمله را به سمت «شیعه» برده‌اند. شیعه انگلیسی واکنشی نشان نمی‌دهد. مداحان غیرسیاسی هم رگ غیرتشان نمی‌جنبد. عمرو بن جناده رجز می‌خواند: امیری حسین و نعم الامیر. آرمان علی‌وردی با شکنجه و ضربات چاقوی جنبش زن زندگی آزادی به شهادت می‌رسد. قاسم بن الحسن از اسب به زمین می‌افتد. خبر شهادت روح‌الله عجمیان را به مادرش می‌دهند. ام‌البنین«س» می‌گوید من از فرزندانم نپرسیدم؛ به من بگویید حسین چه شد؟ اصلاح‌طلبان دو شقه می‌شوند: یک عده از جنبش فحاشان حمایت می‌کنند و یک بخش در سکوت بسر می‌برند. عمر سعد از رسیدن به گندم ری باز می‌ماند. ظهر عاشوراست. جوانان بر سر و سینه می‌زنند و شعار می‌دهند. شریعتی باز هم فریاد می‌کشد: آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی‌اند. صدای قاری خوش‌نوا در مسجدالحرام می‌پیچد: اِن الارض یَرثها عبادی الصالحون... [منتشرشده در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه دوم مرداد ۱۴۰۲ ] @tdejakam
✳ جهاد تبیین هم جانبازی و شهادت دارد ۱. بارها و بارها شنیده‌ایم که درست از لحظه‌ای که آخرین قطره خون قلب حسین«ع» بر زمین کربلا ریخت، زینب«س» پرچمدار ارسال و انتقال پیام سیدالشهدا و فداییان راهش شد. گفته‌اند که اگر زینب«س» نبود پیام عاشورا در همان کربلا دفن می‌شد و به دیگران و آیندگان نمی‌رسید. بارها در برابر این پرسش می‌مانیم که با این‌حساب، اهمیت کار اباعبدالله«ع» بیشتر بود یا دختر علی«ع»؟ و می‌بینیم که فرقی نمی‌کند؛ هر کدام اگر نبودند دینی و آیینی باقی نمانده بود. اگر حسین نبود، فرزندِ شرابخوارِ میمون‌بازِ کسی که گفته بود «لَعُبَت هاشمُ بالمُلک فَلا/ خبرٌ جاءَ و لا وحیٌ نَزَل» چیزی از وحی و دین باقی نگذاشته بود و اگر زینب«س» نبود، این پیام مخالفت و مقاومت و شهادت به دیگران نمی‌رسید و باز همان نتیجه شوم حاصل می‌شد. ۲. چیزی که در میان شعاع‌های خورشیدی فعالیت و مدیریت فرهنگی زینب«س» و امام سجاد«ع» و فرزندان بزرگوارش مغفول می‌ماند این است که این مجاهده فرهنگی هم جانبازی و شهادت دارد و این‌گونه نیست که جهاد تبیین یک عملیات راحت و بی‌دردسر باشد که تنها با یک اراده و تصمیم کلید بخورد و تمام. این روشنگری هم مثل خود جنگاوری، کتک خوردن و زخم زبان شنیدن و تحقیر شدن و اسارت و جانبازی و البته شهادت دارد. این مسیر هم مثل مسیر میدان کربلا در کنار دشمنان رودرروی مسلح، در این سوی میدان کسانی را دارد که با نصایح خود خون به دل امام می‌کنند که به کربلا و به جنگ دشمنان نرو، و اگر می‌روی زنان و کودکان را نبر! و کسانی را دارد که به امام زمانشان می‌گویند تو به میدان برو ما در اینجا می‌نشینیم شما را دعا می‌کنیم: فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قاعِدُونَ. کسانی را هم داریم که همین را هم نمی‌گویند و نه کاری به حسین«ع» دارند و نه یزید؛ آنها معتقد به جدایی کامل دین و سیاست هستند و در مرداب عمیق غفلت خود فرورفته‌اند و به ذکر و دعا و قرآن و نماز و عبادت ظاهری بی‌روح و فایده خود می‌پردازند. امام خمینی در کنایه تلخ به این جماعت، خاطره فرمانده جدید انگلیسی در عراق را یادآور شده بود که به محض ورود، صدای بلند الله اکبر از مناره‌ مسجدی را شنید و دستپاچه پرسید که این چه می‌گوید. به او می‌گویند اذان می‌گوید. می‌پرسد: این اذان به امپراطوری بریتانیا هم لطمه‌ای می‌زند؟ و وقتی می‌شنود که «نه»، می‌گوید بگذارید هر چه می‌خواهد اذان بگوید.  آری اینچنین دیندارانی حتی اگر نام حسین را ببرند، نسبتی با حضرت ندارند چرا که همان قاعدان و ساکتان فتنه یزید هستند که آن‌روز هم در آرامش کامل مشغول نماز و عبادت ظاهری خود بودند و حتی وقتی امام و مقتدایشان را سر بریدند گفتند ما در سیاست دخالت نمی‌کنیم! ۳. روشنگران و آینه‌گیران و مجاهدانِ تبیین، اولاً باید بدانند که خدا حساب کاملاً جداگانه و ویژه‌ای نسبت به قاعدان و ساکتان برای آنها باز کرده است: فَضَّلَ الله المُجاهدینَ عَلی القاعدینَ اجراً عَظیماً. و ثانیاً بدانند که این کار پراجر، البته کم‌زحمت و آسان نیست و «بهشت را به بها بدهند و به بهانه ندهند»: اَحَسب النّاس اَن یُترکوا اَن یقولوا آمنّا و هم لایُفتَنون؟ فکر کردید همین که گفتید ما مؤمن و انقلابی هستیم تمام شد و رهاتان کردیم و امتحانتان نمی‌کنیم؟!  قافله روشنگری و پیام‌رسانی کربلا از زن و مرد و کوچک و بزرگ، غارت شدند، کتک خوردند، فحاشی شنیدند، گرسنگی و تشنگی اسارت را چشیدند، اما مقاومت کردند و «هیهات منا الذلة» گفتند. آیا سختی و مصیبت اینکه زینب«س» در مجلس یزید ببیند که آن ملعون با چوب بر دهان سیدالشهدا می‌زند و شعر می‌سراید که: «کاش بزرگان من در جنگ بدر، امروز را می‌دیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زاری آمده است تا از شادی فریاد بزنند  و بگویند:‌ یزید! دستت درد نکند» کمتر از زخم شمشیر خوردن قاسم و علی‌اکبر است؟ آیا زجر زین‌العابدین«ع» وقتی کاروان در میان هلهله و پایکوبی مردم عوامِ گول‌خورده وارد شام شد، کمتر از داغ علی‌اصغر«ع» بود؟ این زخم‌ها قلب آن فرماندهان جهاد تبیین را جانباز کرد، اما کوتاه نیامدند و خطاب به یزید خطبه خواندند که: «ای فرزند اسیر کافری که پیامبر از سر ترحم آزادش کرد! فکر نکن امروز دنیا به کام و مراد توست، بلکه تو مصداق آن آیه قرآنی که فرمود: ما به آنها مهلت می‌دهیم تا به گناهانشان بیفزایند و عذابشان عظیم‌تر شود». امروز هم روشنگران جامعه بدانند که جهاد تبیین هم، جانبازی و شهادت دارد و چه بسا اگر کار آنان نباشد، به قول رهبر عزیز انقلاب، دشمنان و فتنه‌گران جای «شهید» و «جلاد» را عوض کنند کمااینکه این روزها می‌بینیم چنین می‌کنند و البته روشنگران هم باید نهراسند و مانند جبهه مقاومت در کربلا فریاد بزنند که «هیهات منّا الذله» و بدانند که اجرعظیمشان نزد خداوند علیم محفوظ است به شرط آنکه میدان را خالی نکنند. @tdejakam
📝 قلدری‌ چه پیامی می‌دهد؟ 🔸 دو سه شب پیش بحثی داشتیم درباره تنش‌آفرینی در مقوله حجاب که معمولا نظام به آن متهم می‌شود نه طرف مقابل. همه می‌دانیم خیلی از شرکت‌ها در محیطِ خودشان آزادند و نظام هم این را می‌داند. همین که می‌داند و‌ کاری ندارد یعنی کوتاه آمده و مسامحه می‌کند اما جواب این عقب‌نشینی را چطور گرفته؟ یک نمونه‌اش را همین چند روزه شاهد بودیم. 🔹 دیجی‌کالا و طاقچه و ازکی پشت سر هم عکس کشف حجاب از کارمندان‌شان منتشر کردند آنهم درست قبل از سالگرد شورش که براندازها رجزخوانی را کلید زده‌اند. پنجه کشیدند به چهره نظام و بلافاصله بعد از اینکه حرف از برخورد شد فاز مظلوم‌نمایی گرفتند که اینها با کسب و کار اینترنتی و فضای استارت‌آپی مخالفند! خب معنی این رفتارها چیست؟ 🔸 بی‌حجابی را تبدیل به کنش سیاسی کرده‌اند، همانطور که علینژاد گفت حجاب را «دیوار برلین» فرض کردند و می‌خواهند با حذفش به فروپاشی برسند. خودشان را در مبارزه‌ می‌بینند و سنگر به سنگر ضربه می‌زنند اما با هر نقدی برمی‌گردند به فاز شهروندی و‌ حقوق مدنی. هیچ نوع پشیمانی و کوتاه آمدن (واقعی) هم به ذهن‌شان خطور نمی‌کند. 🔹 سال ۸۸ قبل از هر تجمع و تظاهراتی تا می‌توانستند شور می‌دادند و رجز می‌خواندند، قلدری می‌کردند و ترس می‌ساختند که این بار کارِ نظام تمام است. بعد که به خیابان می‌رفتند و پراکنده می‌شدند یا تلفات و بازداشتی می‌دادند چنان مظلوم‌نمایی راه می‌انداختند که بیا و ببین! انگار نه انگار اینها همان لات‌ها و عربده‌کش‌های دو روز پیش‌اند. 🔸 این همان پروژه است و همان رفتارِ دوگانه. همان طرح است که «ارتش سبز ایران» را ساخت بعد با شعبده و جادو «۷۲ شهید» ازشان درآورد تا آه از نهادِ مخاطبان بلند کند و اشک در رثای مظلومیت‌شان را جاری. طراحش هر که بوده عمیقا با کلاشی و ریاکاری در ایران آشنا بوده، از همان دستبندِ تبرک که نماد سکولارها و ضدولایت‌ها شد مَکرش معلوم بود. 🔹 به قول بنده خدایی که خودش قبلا از سبزها بوده و بعدا جدا شده وقتی آن شرکت‌ها عکس کشف حجاب منتشر می‌کنند یعنی سرشان درد می‌کند برای دعوا، یعنی کرم دارند و می‌خواهند تنش و دعوا راه بیاندازند. اگر این کار را نکنند نه کسی حجاب کارمندان‌شان را چک می‌کند نه کسی پلمپ و مسدود کردن می‌خواهد نه اصلا جریمه مالی مطرح می‌شود. 🔸 پیامی که قلدری و‌ گردن‌کشی به نظام می‌دهد چیست؟ اینکه به هیچ وجه مدارا نکند و سراغ تک تک‌شان برود. هر شرکتی که قوانین را زیر پا گذاشت قبل از اینکه به دهن‌کجی و زبان‌درازی برسد با جریمه نقره‌داغ‌شان کند. هر چقدر هم دری وری بافتند و جوک ساختند که می‌خواهند جوان‌ها را فراری بدهند یا کسری بودجه را جبران کنند محل نگذارند. 🔹 از منظری بالاتر هم مسئله را ببینیم: دولت روحانی گشت ارشاد را کنار گذاشت و علنا از برخورد با بی‌حجابی کوتاه آمد، آیا طرف مقابل نرم شد و رفتار متعادل نشان داد؟ درست در همان دولت بود که علی‌نژاد پروژه‌هایش را کلید زد. در برابر نرمش رو به کشف حجاب و رفتار پرخاشگرانه آوردند تا دعوا و درگیری درست کنند و پوشش را عقب‌تر بفرستند. 🔸 همانطور که پیش‌تر گفتیم تبار سکولاریسم در ایران رضاخانی است. فرقی ندارد ملی‌گرا باشند یا سلطنت‌طلب، چپ باشند یا لیبرال، وقتی پای ارزش‌ها به میان بیاید در نهایتِ تمامیت‌خواهی و بدون نقطه توقف خودشان را نشان می‌دهند. حتی مکث و تأمل را نمی‌پذیرند چون معنایش آدم حساب کردن مذهبی‌ها است و این چیزی نیست که هرگز زیر بارش بروند. @makshufat
✳️ خبرنگاری؛ شغلی سخت اما نه زیان‌آور! شاید بخت با «محمود صارمی» خبرنگار خوب ایرنا بود که «روز خبرنگار» را با شهادتش در ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ در مزار شریف به نام خود کرد، وگرنه ۱۶ سال قبل‌تر از آن «حسن باقری» جانشین وقت فرمانده نیروی زمینی سپاه که کار خود را با خبرنگاری روزنامه جمهوری اسلامی در جنگ آغاز کرده و در بهمن ماه ۱۳۶۱ به شهادت رسیده بود هم می‌توانست صاحب این عنوان باشد، یا نه؛ چندماه قبل‌تر وقتی «کاظم اخوان» خبرنگار و عکاس ایرنا که از شروع جنگ در ستاد جنگ‌های نامنظم در کنار شهید دکتر مصطفی چمران در بیش از ۷۰ عملیات مهم و خطرناک به عنوان عکاس – رزمنده با دوربین عکاسی و فیلمبرداری حضور داشته و بعدها در ۱۴ تیرماه ۱۳۶۱ در دره بقاع لبنان همراه با سردار احمد متوسلیان و دو دیپلمات کشورمان به دست فالانژهای وابسته به اسرائیل ربوده و به شهادت رسید و شهادتش پس از سال‌ها تأخیر به تأیید رسید، می‌توانست «روز خبرنگار» را با افتخار به نام خود کند و... اگر هیچ‌کدام از این اتفاقات هم روی نداده بود، سقوط هواپیمای سی- ۱۳۰ در آذرماه ۱۳۸۴ و شهادت یک‌بارۀ ۴۹ تن از خبرنگاران نازنین کیهان و ایرنا و صداوسیما و... می‌توانست مبدئی برای این نام‌گذاری باشد. ولی چه فرقی می‌کند تیر و مرداد و آذر و بهمن؟ و چه فرقی می‌کند باقری و اخوان و صارمی و رسول کاظم‌نژاد و علیرضا افشار و محمود ایل‌بیگی و...؟ همه خبرنگاران این مرزوبوم و پاره‌های جگر مردم بودند که برای اطلاع‌رسانی، عکاسی، خبررسانی و آگاه‌سازی به اینجا و آنجا رفته بودند. در خارج از مرزهای ایران اسلامی هم چنین است. مگر از سال ۲۰۰۰ تاکنون فقط ۵۰ خبرنگار فلسطینی به دست غاصبان صهیونیست به شهادت نرسیده‌اند؟ مگر داغ شهادت «شیرین ابوعاقله» که ۲۵ سال تمام خبرنگار شبکه خبری الجزیره بود و ۱۵ ماه پیش در ۲۲ ماه می ۲۰۲۲ در حین تهیه گزارش از حمله اسرائیل به جنین در کرانه باختری هدف گلوله قرار گرفت، هنوز با ما نیست؟ این‌گونه خبرنگاری البته که کار «سخت» و طاقت‌فرسایی است، اما برخلافِ عنوانِ رایج «زیان‌آور» نیست؛ شهادت همیشه سودآور و حرکت‌آفرین و انرژی‌زا بوده و هست. کما اینکه در موارد فوق چنین بوده است. اما آیا «خبرنگاری» شغل مقدسی هم هست؟ پاسخ به این سؤال برخلاف دیدگاه غالب الزاماً مثبت نیست؛ کمااینکه پزشکی و معلمی و طلبگی و نظامی‌بودن هم الزاماً مثبت و یا منفی نیست؛ بستگی دارد که چه کسانی و با چه انگیزه‌هایی وارد مشاغل گوناگون شده باشند. با کمی جست‌وجو در میان چهره‌های ماندگار جاسوسی در جهان، اسامی بسیاری از خبرنگاران جراید غربی و شرقی به چشم می‌خورد؛ چه بسیار معلم‌ها و روحانیان و نظامیانی که در پوشش شغل خود خیانت‌های بزرگی را در تاریخ به نام خود ثبت کرده‌اند. به‌طور کلی می‌توان گفت هر شغلی و هر عنوانی می‌تواند با وجدان کاری و دلسوزی و هدف‌گذاری مثبت به شغلی خوب و سازنده تبدیل شود و نام مشغول در آن، در تاریخ ماندگار شود (مانند خبرنگاران شهید فوق‌الاشاره)، و هم می‌تواند ننگ ابدی را برای خودشان بخرند مانند بسیاری از جاسوسان و سربازان و ابواب جمعی پیدا و آشکار دشمنان. این من و شما هستیم که با انتخاب درست هدف، راه و وسایل رسیدن به آن، به هر شغلی آبرو می‌دهیم یا برعکس، از هر شغلی آبرو می‌بریم و خبرنگاری هم یکی از همین مشاغل گوناگون است. *** روز خبرنگار به همه عزیزانی که با قلم و کی‌برد و نرم‌افزار و دوربین و وسایل اطلاع‌رسانی مختلف در جهت آگاهی و روشنگری از طرفی و دستگیری از مردم و هشدار نسبت به خطاکاران و مسیرهای اشتباه از سوی دیگر تلاش و مجاهده می‌کنند، مبارک باد. منتشرشده در: صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۱۶ مردادماه ۱۴۰۲. @tdejakam
✳ این امضا ۸ میلیون خرج دارد! سازنده بنایی که مادرخانوم یک واحد آن را پیش‌خرید کرده، فردی بشدت متدین و مذهبی و البته کاربلد است که چندین پروژه را در قم با آبرومندی و اعتبار تمام کرده و حالا به نیت اینکه هم خود و هم بستگانش در مشهد هم جایی داشته باشند تا هرگاه دلشان برای مولایشان تنگ شد، با آسودگی خیال و اطمینان بیشتر به سوی مشهد بشتابند، مجموعه‌ای را در یکی از خیابان‌های نزدیک به حرم مطهر ساخته و تمام کرده است. روزی که به همراه همسرش برای تسلیت درگذشت پدرخانوم نگارنده به منزل ما آمده بود، دست‌هایش را نشان داد و گفت: آقای دژاکام! من با این سن، جای فرزند شما هستم اما ببینید در این سن، دست‌هایم رعشه گرفته و می‌لرزد. می‌گفت: کاری که در قم حدود یک سال زمان از من می‌گرفت، در مشهد حدود سه سال است وقت گرفته و هنوز تمام نشده چون برای هر قسمت آن اعم از آب، برق، گاز، آسانسور و... با بهانه‌های عجیب و تاکنون نشنیده‌ای مواجه می‌شوم که حتی بعد از اصلاح و حل آنها، بهانه‌های جدید و عجیب دیگر می‌تراشند. آن‌روز حدس زدم مشکل کار این مرد شریف کجاست، اما نخواستم گناه دست‌اندرکارانی که می‌گفت را بشویم. امروز روبه‌روی ضریح مطهر مشغول خواندن زیارتنامه و در حال خودم بودم که مردی شانه مرا بوسید. دیدم همان مرد شریف صاحب ملک است. قرار بود که اول اردیبهشت واحد ما را تحویل بدهد و حالا در اواخر مردادماه هستیم. زبان به عذرخواهی مجدد گشود و اینکه برای اولین بار در دوران کاری خودم مجبور به رشوه دادن شده است. صورتش در زیر چراغ‌های حرم سرخ شده بود. می‌گفت برای نصب آسانسور گفتند اینجا را باید فلان کار را کنی، با اینکه روال نبود انجام دادم، باز گفتند باید به این صورت رنگ کنی، رنگ کردم. گفتند نه؛ باید این رنگ باشد نه آن رنگ! باز این کار را کردم. نماینده اداره آب چند اشکال بی‌ربط گرفت، مطابق دل او رفتار کردم، باز هم اشکالات جدید و باز هم... هنوز که هنوز است اجازه آب را نداده است. فردایش دونفری آمدند و یکی‌شان گفت کار تمام است و مشکلی نیست، رو به دومی کرد که امضا کنم؟ دومی گفت: نه؛ این امضا هشت میلیون تومان خرج دارد! گفتم: اگر کار من اشکالی دارد بفرمایید و اگر نه، چرا مانع‌تراشی می‌کنید؟ بعد از چند روز اولی آمد و گفت دو میلیون بده خودت را خلاص کن!  با دست‌هایش به امام رئوف اشاره کرد و با صدایی بغض‌آلود گفت: خدا شاهد است از این آقا خجالت می‌کشم اما فقط و فقط برای اینکه تعهدی به شماها داده‌ام و خیلی تأخیر شده است بناچار برای اولین بار در زندگی مجبور  شدم به آنها رشوه بدهم. گفت: مشکل اینجاست که برای اداره برق، برای نصب آسانسور و برای هر کار دیگری هم تا رشوه ندهم مجوز مربوط را صادر نمی‌کنند. زبانم برای پاسخ بند آمده بود. مادرخانوم مدت‌هاست منتظر تحویل آپارتمانش بود، از طرفی راضی به کار حرام این مرد نازنین هم نبودم. فقط نگاهش کردم. یادم آمد وقتی سال‌ها قبل واحد خودمان را می‌خریدیم، نماینده بنگاه املاک همه کارهای مربوط به آستان قدس و تأییدیه‌های مراکز دیگر را از سوی فروشنده تقبل کرد و همه آنها را در عرض چند روز و با سرعت انجام داد. اما به فروشنده گفت: کارهای مربوط به دارایی را باید خودتان شخصاً انجام بدهید؛ از عهده من خارج است! از آن‌زمان کار محضر مرتب به تعویق می‌افتاد. در آخرین بار فروشنده با تأخیر زیاد و نفس‌نفس‌زنان خودش را رساند و گفت: این چند هفته در دادن رشوه به دارایی مقاومت کردم اما این بار دیگر به خاطر شما و برای اینکه بیشتر معطل نشوید مجبور شدم رشوه سنگینی به آنها بدهم تا تأییدیه دارایی را به من بدهند. گفتم: می‌گویند در دارایی دوربین گذاشته‌اند و کسی نمی‌تواند جلوی دوربین‌ها خلاف کند، خنده تلخی کرد و گفت: بله، ولی برای این هم راه حل پیدا کرده‌اند. وقتی راه حل رشوه‌بگیران را توضیح داد، مغزم سوت کشید. *** مادرخانوم می‌گوید: فکر کردی این‌همه کسانی که گردن پلیس مملکت را می‌بُرند و بچه‌های ما را با آن وضع شکنجه و شهید می‌کنند، بچه‌های چه کسانی هستند؟ همین‌ها که این‌گونه مال خودشان را به حرام آلوده می‌کنند و جامعه‌ای را به فساد می‌کشانند. همسر می‌گوید: بله، اما آقای دولت اسلامی و مسئولان مربوط هیچ وظیفه‌ای برای اصلاح این خباثت‌ها ندارند؟! منتشرشده در: صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲. @tdejakam
شما مذهبی‌ها شهروند دنیای سکولار نیستید! از: سید احمد موسوی خویی در خصوص مراسم اربعین، حکومت جمهوری اسلامی مشغول ارائۀ خدمات به میلیونها شهروندی است که بر طبق مذهب رسمی کشور و فرهنگ عمق فرهنگ شیعی و تاریخی آن قصد دارند به این گردهمائی بروند. آثار مثبت و ارزش عمیق فرهنگی، سیاسی و امنیتی این رویداد بر هیچ اهل تدینی پنهان نیست. این غریب نیست که حکومتها فرهنگ و هنجار بارز را تسهیل و تقویت کنند. در همین لحظاتی که شما مشغول خواندن این نوشته هستید غرب تسهیلات هنگفتی از جیب مردم برای ترویج آنچه که هنجار می‌داند و ما به آن انحرافات جنسی نام می‌نهیم، صرف می‌کند. اما گویا در برنامۀ رفرمیست‌های ایران، حرام است به تقویت مؤلفه‌های شیعه پرداخته شود. گویا شیعۀ خوب، شیعۀ مرده است! اینان با عناوین مذهبی اتهام حرمت این تسهیلات را به انواع بهانه های واهی می‌زنند. گویا حق تسهیم بیت المال از آن آقای عمادالدین باقی است نه فقیه و حاکم شرع که تشخیص دهد نیاز جامعه کجاست و چگونه است. او طی نوشته‌ای تحت عنوان "مگر ارث پدرتان است که با پول حرام تکریم امام‌حسین(ع) می کنید؟" به جای حاکم و ولایت شرعی، تشخیص می‌دهد امروز باید دین را کنار گذاشت و حتی عنایتی به راه‌های پررفت و آمد زائرین که همواره پر از قربانیان تصادف است نداشت و اگر چنین شد او "شرعا" راضی نیست! اینچنین، او و هم صنفانش برای هموطنان مذهبی خود و جان و امنیتشان ارزش قائلند! این همان جریان است که جمهوری اسلامی را متهم به تضعیف دین مردم می‌کند اما اینچنین سر بزنگاه به تضعیف و سرکوب تدین مردم می‌پردازد و شمشیر از رو می‌کشد! و حکومت هم که به حمایت مردم متدین می‌رود را اینچنین می‌نوازد. او مردم نیمه مذهبی یا نه چندان مذهبی را تحریک می‌کند: « مردم! آیا علت فقر خود را می جوئید؟ این اربعین است!». آیا این دشمنی با دین و مناسک مردم نیست؟ صدای این جریان، همنوا با جریان سراسر اسلام‌ستیزانۀ داخل و خارج که همان جریان نواستعماری است، بلند شده که به دلیل شرایط اقتصادی، هیچ کمکی به تسهیل و ترویج فرهنگ شیعی نباید بشود. این بدان معناست که مردم مذهبی تا اطلاع ثانوی باید بنشینند همۀ خرجهای رفاهی و ورزشی و فرهنگی و عمرانی دیگر انجام شود، ولی فقط صرف مراسم اربعین و میلیونها تن از مردم شیعه نگردد! چون اینان که آدم نیستند و نیازی به حمایت ندارند! فقط وقتی که راه ایلام به مهران برای حفظ جان میلیونها نفر از مردم چهاربانده می‌شود و از مجموع حدود 250 ه.م.ت در سراسر کشور برای بازسازی راه‌ها، 3 ه.م.ت خرج بازسازی می‌برد، جرم صورت گرفته است! بقیۀ خرج‌ها عیب ندارد. آیا این غرض ورزی با جامعۀ مسلمین نیست؟ این که اصالتا این همایش اربعینی، نوعی سرمایه گذاری برای تقویت فرهنگ و کیفیت جامعه است و آموزش مواسات و نوع دوستی هم، اصلا مهم نیست؛ بلکه گویا در دنیای سکولار این مراسم به دلیل ترویج مذهب، سمّ است و به همین دلیل اینگونه به آن یورش می‌شود! یک سفر اربعین شاید حتی مفیدتر از کل کلاسهای خنثائی باشد که دولت‌های لیبرال‌ به عنوان آموزش در جمهوری اسلامی وانهادند، اما چون مذهبی است پس ممنوع است! اینچنین است که شما مذهبی‌ها، هرگز در تفکر و حکومت سکولار، در تفکر جدائی دین از سیاست، "آدم" حساب نشده و نه مذهبتان احترام دارد! @ahmadkhoei منتشر شده در باشگاه نویسندگان خبرگزاری ایسنا
✳️ پدر سگ دارم فکر می‌کنم بنگاهی مزبور، در هنگام تنظیم سند رسمیِ هولوگرام‌دارِ ملک پنج‌میلیاردی برای ، کد ملی اون رو چی زده، یا اسم پدرِ سگ رو تو سیستم چی وارد کرده؟! @tdejakam
✳️ این لشکر صاحب‌زمان«عج» غلط نیست اگر بگوییم این سال‌ها درست از اولین روزهای ماه محرم، مردم و بخصوص جوانان کشورمان همزمان با مردم و جوانان مسلمان جهان، برای فرارسیدن اربعین -این «پدیدۀ بى‌نظیر و بى‌سابقه‌» از لحاظ بزرگی و عظمت- روزشماری و لحظه‌شماری می‌کنند. دنبال کفش مناسب و کوله راحت و بار سبک برای این راهند؛ راهی که درست برخلاف مسیری است که دشمنان، ۱۳۸۴ سال پیش خاندان اباعبدالله«ص» و اسرای کربلا را از آن به کوفه بردند. گویی جوانانِ این‌زمان راه برگشت، راه توبه و راه اقبال به حق را از این طریق می‌پیمایند تا بگویند برمی‌گردیم به کربلا تا حسین«ع» را یاری کنیم، با خونخواهی، با زدودن گرد غم و اندوه از خاندان نبوت و اعلام اینکه ای فرزند حسین«ع»! ما اهل کوفۀ آن‌زمان نیستیم تا تنهایت بگذاریم؛ این‌همه لشکر آمده‌ایم تا بگوییم روی ما حساب کن. ببین بیرق‌های «یا لثارات الحسین»مان را؛ این پرچم‌ها را تا تو انتقام جدت را نگیری و پرچم سرخ گنبد مطهرش را باز نکنی، از دست‌های ما نمی‌افتد. راهپیمایی اربعین بزرگترین تبیین حق در دوران معاصر است؛ این تبیین هم در شعارها و شعائر است و هم در رفتار و عمل. اگر عاشورا و محرم موسم عزاداری و شنیدن مصائب اهل بیت«ع» است، اربعین هنگامهٔ حرکت و اقدام و گفتن و نشان‌دادن آمادگی امت اسلامی برای انتقام و خونخواهی است؛ این علاوه بر آن درس بزرگ همه اربعین‌های گذشته است که‌ «یاد حقیقت‌ و خاطرۀ شهادت‌ را در مقابل‌ طوفان‌ تبلیغات‌ دشمن‌ زنده‌ نگه داشت»‌؛ اظهار این است که اگر در عاشورای دهه شصت قمری غیبت داشته‌ایم، در اربعین سده پانزدهم خورشیدی بلند شده‌ایم و بلند گفته‌ایم: حاضر! این است که در این مسیر هر کودک خردسالی را و هر دختر کوچک سیاه‌پوشی را دیده‌ایم، دستی به سر و رویش کشیده‌ایم و بوسیده‌ایمش به جبران تازیانه‌هایی که کودکان و دختران خردسال سیدالشهدا«ع» در مسیر رفتِ آن‌سال خوردند. اگر به روی آنها لبخند زده‌ایم و اگر هدیه‌های کوچکی برایشان آورده‌ایم به جبران ناروایی‌هایی است که کودکان و دختران این راه در آن سال دیدند. اگر آن‌سال اهالی کوفه، بدنامان و عهدشکنان ماجرا بودند، این‌سال‌ها اهالی کوفه و نجف میزبانان مهربان راهپیمایان و پشیمانان ماجرا هستند که همۀ هستی خود را در طبق اخلاص گذاشته‌اند. اگر آن‌سال هم کودکان و هم بزرگان خاندان رسالت تشنه‌کام بودند، اینجا و در این مسیر هم کودکان و هم بزرگان قبایل به تو آب و شربت گوارا و خنک تعارف می‌کنند و تا ننوشی رهایت نمی‌کنند. تا بر سر سفره کریمانه آنها ننشینی، نمی‌گذارند به راهت ادامه دهی. حالا در این مسیر دیگر پرچم‌های سیاه دشمنان نیست، پرچم‌های ایران و عراق و بحرین و فلسطین و شبه قاره و اروپا و آمریکا و استرالیاست، پرچم‌های سرخ انتقام همه امت اسلامی در سراسر جهان است که در میان این ده‌ها میلیون انسان برپاخاسته به چشم می‌خورد؛ انسان‌هایی که زبان‌هایشان متفاوت است اما شعارشان یکی است که بلند و رسا فریاد می‌کشند: لبیک یا حسین، لبیک یا حسین«ع». منتشرشده در: صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۳۰مرداد ۱۴۰۲. @tdejakam
✳️ ابراهیم گلستان از نگاه جلال آل احمد در اینکه [ابراهیم] خیلی پرمدعاست حرفی نیست؛ زیاد هم عیب نیست. در این خراب‌شده همه‌کار می‌کند؛ از عکاسی تا نویسندگی و ترجمه. اما خیلی بچه مانده است. خیلی زود جذب می‌شود؛ به هر چیز و هر کس. و در سیاست که نگو و نپرس! وقتی از مصدق فیلم برمی‌داشت واویلا چه تعریف‌ها که می‌کرد یا از کاشانی و بعد هم به ترتیب از زاهدی و شاه و علا و هر پدرسوخته دیگری همین‌طور مجذوب و مفتون مانده! باز صد رحمت به پرویز داریوش، کله‌خری را اقلاً دارد و یک‌دندگی را اما گلستان بچهٔ بچه مانده با اینکه پدر دو بچه است! [از یادداشت چهارم اردیبهشت ۱۳۳۵ جلال آل احمد] مجله @tdejakam