eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
471 دنبال‌کننده
184 عکس
9 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهلا علیه پور
🔰 دفتر نشریات دانشجویی مدیریت امور فرهنگی‌ و‌ اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی برگزار می‌کند: 💻 کارگاه آموزشی روزنامه‌نگاری در نشریات دانشجویی (برخط و در محیط sky room) 💢 شرکت در دوره، برای صاحبان امتیاز، مدیران مسئول و سردبیرانی که دارای گواهی روزنامه‌نگاری نمی‌باشند، الزامی‌ست. 🎙 مدرسان: 🔸جناب آقای تقی دژاکام (سرفصل‌های مصاحبه و گزارش‌نویسی در نشریات دانشجویی) زمان برگزاری: پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ ساعت: ۱۰ تا ۱۲ و ۱۳ تا ۱۵ 🔸جناب آقای یونس فرزین‌فرد (سرفصل‌های حقوق و قوانین در نشریات دانشجویی، خبرنویسی، مقاله و یادداشت‌نویسی) زمان برگزاری: جمعه ۲ آذر ساعت: ۱۰ تا ۱۲، ۱۳ تا ۱۵ و ۱۶ تا ۱۸ 🔸جناب آقای علیرضا رحمتی (سرفصل ویراستاری و درست نویسی) زمان و ساعت برگزاری : چهارشنبه ۷ آذر ساعت ۱۸ تا ۲۰ و پنجشنبه ۸ آذر ساعت ۱۶ تا ۱۸ 💰 رایگان 🔖 همراه با اعطای گواهینامه شرکت در دوره "صدور گواهی، منوط به حضور در تمامی ساعات دوره می‌باشد." 💠 جهت ثبت‌نام به آدرس زیر مراجعه نمایید: https://B2n.ir/u87286 ☆ مهلت ثبت‌نام تا پایان روز سه‌شنبه ۲۹ آبان ☆ در صورت بروز هر گونه مشکل در فرایند ثبت‌نام با شماره ۲۹۹۰۲۶۶۳ تماس بگیرید. https://t.me/journals_SBU
اجازه هست آقای ناشر؟ این یادداشت در صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ منتشر شده و در پیوند زیر قابل دریافت است: https://www.javanonline.ir/005J3L @tdejakam
✳️ اجازه هست آقای ناشر؟ الآن یادم نیست که در پیوست‌های کدام کتاب قدیمی علامه محمدرضا حکیمی خوانده‌ام که ایشان درباره شیوه کتاب منتشر کردن خود توضیح داده بود و مثلاً علامت سرخ‌رنگ روی زمینه سفید جلد کتاب‌هایشان را گویاسازی کرده بود. در همان‌جا با دقت و حساسیت روی مواردی، چون کیفیت کاغذ، و اگر اشتباه نکنم سفیدی آن، نوع و اندازه حروف، فاصله سطور، رسم‌الخط واحد، کیفیت چاپ و مواردی از این دست در کتاب‌هایی که از ایشان منتشر می‌شد تأکید کرده بود. به نظرم می‌رسد کسانی را که این نکات را در چاپ و توزیع کتاب رعایت نمی‌کنند، هم ملامت کرده بود. البته امروز که دنبال این نکات در کتاب‌های ایشان می‌گشتم، به موارد دیگری در همین مضامین در انتهای کتاب «شیخ آقابزرگ» که پیش از انقلاب و در سال ۵۴ نوشته شده برخوردم که طرف خطاب آن بیشتر، ناشران بخصوص ناشران آثار اسلامی بوده و است که از هر بی‌مایه یا کم‌مایه‌ای کتاب چاپ نکنند، به ناشران تاجرمسلکی که برای پول هر نوشته عوام‌پسندانه‌ای را منتشر می‌کنند انذار داده بود که ذائقه مردم و سطح فکر آنها را تنزل ندهند، آثار مهم اسلامی را با قلم مترجمان بی‌سواد کج‌فهم و پراشتباه به خانه‌های مردم نفرستند و مواردی از این‌دست. یادم آمد سال‌ها پیش که کتاب‌های بسیار خوبی درباره تنی چند از شهیدان بزرگوار دفاع مقدس منتشر شده بود، هرچه این کتاب‌ها را بیشتر می‌خواندم بیشتر افسوس می‌خوردم که چرا با این‌همه مفاهیم بزرگ و عظیم نهفته در سطرسطر این کتاب‌ها این‌گونه رفتار شده است. چرا این‌کتاب‌ها یک بار ویراستاری نشده تا جمله‌ها مفهوم و رسم‌الخط یکدست و دستور زبان فارسی رعایت شود، چرا این کتاب‌ها پاراگراف‌بندی نشده و اگر شده چرا این‌قدر مشوش و مغشوش؟ چرا این کتاب‌ها این‌قدر غلط‌های املایی و تایپی دارد و چرا ناشر محترم این‌قدر به خودش زحمت نداده که دستی به سر و روی کلمات بکشد و آنها را یک‌راست از روی محیط ورد به صفحه‌بندی نرساند و حتی به اندازه رعایت نیم‌فاصله‌ها هم همت به خرج نداده باشد تا نیمی از واژه‌ها در یک سطر و یک صفحه و نیم دیگر در سطر و صفحه دیگر نباشد! خوشبختانه این سال‌ها ناشران آثار مرتبط با خاطرات و داستان‌های دفاع مقدس و جنگ تحمیلی و مدافعان حرم و بسیاری از آثار دینی و انقلابی دیگر حسابی این‌کاره شده‌اند و روزبه‌روز تولیداتشان بهتر و باکیفیت‌تر و پاکیزه‌تر و جذاب‌تر عرضه می‌شود که باید بابت این اتفاق خدا را هزاران بار شکر کرد. هر سال در هفته کتاب یا در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب، خطاب رسانه‌ها یا به مردم است که چرا کتاب نمی‌خوانید یا کم می‌خوانید یا به مسئولان فرهنگی که این چه وضع قیمت کتاب و تیراژ کتاب و... است. بیاییم یک بار هم در این مناسبت‌ها کمی هم به ناشران عزیز (البته نه همه آنها) گلایه کنیم که این چه وضع کتاب درآوردن است؟ چرا کتاب خوب منتشر نمی‌کنید؟ چرا خوب کتاب منتشر نمی‌کنید؟ چرا آثاری با مخاطبان نوجوان در تولیدات شما کم است و اگر هست بیشتر ترجمه است؟ و اساساً چرا روزبه‌روز میزان آثار ترجمه به نسبت تألیف بیشتر و بیشتر می‌شود؟ و چرا بعضی از تألیفات این‌قدر نازل و سبک و کم‌مایه و بی‌مایه است؟ پیشتر یک گزاره رایج درباره کتاب‌خواندن این بود که «هر کتابی به یک بار خواندنش می‌ارزد». این جمله همان‌قدر غلط است که بگوییم هر چیزی به یک بار خوردنش می‌ارزد! آیا هر غذای کپک‌زده و مسمومی را – برای حداقل یک‌بار- می‌توان خورد؟ خوشبختانه الان عقل‌های سلیم آن‌قدر زیاد شده است که کسی برای چنین توصیه‌های اشتباهی تره خرد نکند. اما قبول کنیم که هنوز هستند ناشرانی که این غذا‌های مسموم و تهوع‌آور و حساسیت‌زا را تولید می‌کنند و هستند کسان فراوانی که برای خرید این غذا‌های آلوده‌کنندهٔ روح و روان پول می‌دهند و آنها را می‌خرند و به دیگران هم می‌دهند و آنها را هم بیمار و مسموم می‌کنند. این غذا‌ها فقط در بعضی از کتابفروشی‌ها یا در بعضی از قفسه‌های کتاب این مراکز نیستند؛ گاهی در گوشی‌های تلفن همراه ما هم هستند و ما همچنان حواسمان نیست. @tdejakam
اتحاد جماهیر اسلامی در قرن پانزدهم این یادداشت در صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ منتشر شده و در پیوند زیر قابل دریافت است: https://www.javanonline.ir/005JTG @tdejakam
✳️ اتحاد جماهیر اسلامی در قرن پانزدهم کمتر از یک سال بعد از آنکه امام خمینی در پنجم آذر سال ۵۸ فرمان تشکیل بسیج را صادر کرد و فرمود «مملکتی که ۲۰ میلیون جوان دارد، باید ۲۰ میلیون تفنگدار داشته باشد و ۲۰ میلیون ارتش داشته باشد و یک‌چنین مملکتی آسیب‌پذیر نیست»، رژیم بعث عراق به مرز‌های کشورمان حمله و جنگی هشت‌ساله را آغاز کرد که اگر نبود هزاران بسیجی جان‌برکفی که به یاری برادرانشان در ارتش و سپاه شتافتند، سرنوشت جنگ حتماً با این فرجام پرافتخار فاصله زیادی داشت. بسیاری این نگاه امام را به همین دلیل دوراندیشانه و هوشمندانه ارزیابی می‌کنند- که همین‌طور هم است-، اما این دوراندیشی و هوشمندی برای حمله ارتش بعثی به ایران نبوده که این جزئی بسیار ناچیز از آن نگاه بلند امام است. امام به «دشمن اصلی» و «شیطان بزرگ» توجه داشته است که در چند جمله قبل از آن فرمان، تصریح می‌کند: «من تکرار می‌کنم که بدانید شما با یک قدرتی مواجه هستید که اگر غفلت بشود، مملکتتان از بین می‌رود، غفلت نباید بکنید. غفلت نکردن به این است که همه قوا را و هرچه فریاد دارید سر آمریکا بکشید، هرچه تظاهرات دارید بر ضد آمریکا بکنید. قوای خودتان را مجهز بکنید و تعلیمات نظامی پیدا کنید و به دوستانتان تعلیم دهید، به همه اشخاصی که همین راه را می‌روند تعلیمات نظامی بدهید.» امام سال‌ها بعد در آذر ۶۷ در آخرین پیام خود برای سالگرد تشکیل بسیج، از بسیجیان به «پیشگامان رهایی» یاد می‌کند و می‌نویسد: «من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می‌بوسم و می‌دانم که اگر مسئولان نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت.» این تعبیر مهم حتماً چیزی فراتر از نگاه به مرز‌های ایران و عراق بوده است کمااینکه در تعبیرات دیگر امام در طی این‌سال‌ها بار‌ها و بار‌ها آمده است که مستضعفان جهان بپاخیزند و از بسیج الگو بگیرند: «من امیدوارم که این بسیج عمومی اسلامی، الگو برای تمام مستضعفین جهان و ملت‌های مسلمان عالم باشد، و قرن پانزدهم قرن شکستن بت‌های بزرگ و جایگزینی اسلام و توحید به‌جای شرک و زندقه، و عدل و داد به جای ستمگری و بیدادگری، و قرن انسان‌های متعهد به‌جای آدمخواران بی‌فرهنگ باشد.‌ ای مستضعفان جهان! بپا خیزید و خود را از چنگال ستمگران جنایتکار نجات دهید.» و در وصیت‌نامه سیاسی – الهی خود راه حل پیروزی مستضعفان را در اتحاد بین آنان و تشکیل جبهه واحد می‌داند: «تاکنون مستضعفین متفرق بودند، و با تفرقه، کاری انجام نمی‌گیرد. اکنون که نمونه‌ای از پیوند مستضعفین در بلاد مسلمین تحقق پیداکرد، این نمونه باید به یک سطح وسیع‌تری، در تمام قشر‌های انسان‌های تاریخ، تحقق پیدا کند به اسم "حزب مستضعفین"، که همان "حزب‌اللّه" است و موافق اراده خدای تبارک و تعالی است که مستضعفین، وارث ارض باید بشوند. ما از جمیع مستضعفین عالم دعوت می‌کنیم که با هم در "حزب مستضعفین" وارد بشوند.» این همان «حزب‌الله» و «جبهه مقاومت»‌ی است که این‌روز‌ها از غرب آسیا گرفته تا شبه قاره و حتی کشور‌های آزادیخواه غیراسلامی در امریکای لاتین و آسیای مرکزی و تا جوانان دانشجوی آمریکا و اروپا دل به آن بسته‌اند و برای آن شعار می‌دهند و پرچم بالا می‌برند و از استکبار کتک می‌خورند و از کار بیکار می‌شوند و به زندان می‌روند، اما از حق خود و از حرف حق کوتاه نمی‌آیند. این همان بسیجی است که امام خمینی پایه آن را درست در چنین روزی در ۴۵ سال پیش بنیاد نهاد و باقیات‌الصالحات دیگری برای خود رقم زد تا با اتحاد جماهیر اسلامی، راه برای ظهور مصلح موعود جهانی «عج» در همین قرن پانزدهم که امام خمینی وعده آن را داده بود، هموارتر شود. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ منتشر شده و در پیوند زیر قابل دریافت است: https://www.javanonline.ir/005Jt9 @tdejakam
✳️ مدرس چند کرسی در مجلس دارد؟ اینکه مجاهد شهید سیدحسن مدرس چه ویژگی‌هایی داشته است که امام خمینی در میان همه شخصیت‌هایی که از آنها تجلیل کرده، برای مدرس حساب کاملاً جداگانه‌ای باز کرده و تعابیری برای او به‌کار برده که برای هیچ‌کس دیگر استفاده نکرده است، یکی از نقاط قابل تأمل تاریخ معاصر ماست. مدرس همزمان چندین ویژگی بارز داشته است که دیگران گاه فقط با یک یا دوتا از این ویژگی‌ها محبوب امام و مردم شده‌اند. ویژگی‌هایی چون ساده‌زیستی، آزادگی، شجاعت در برابر ظلم و استبداد، هوشمندی و کیاست، سواد علمی، رسیدگی به محرومان، دوری از عوام‌زدگی و تحمیق مردم؛ مواردی که همه آنها با هم در وجود این شخصیت تأثیرگذار کشورمان جمع شده بود. جالب اینکه برخی از این ویژگی‌ها نتیجه ویژگی دیگر است. مثلاً ساده‌زیستی و دوری از تجملات باعث شده بود که او به دلیل همین دلبستگی‌نداشتن به دنیا آزاده باشد؛ و همه اینها باعث شده بود که در سیاست‌ورزی شجاعتی تا آن درجه بالا داشته باشد که رضاخان مستبد و درباریان او را به چیزی نگیرد و از آنها نترسد؛ و بالتبع از دول استعمارگر روس و انگلیس هم ذره‌ای بیم و خوف نداشته باشد و بتواند در مجلس در مقابل آنها بایستد و از حقوق ملت دفاع کند. ماجرای اولتیماتوم ۱۹۱۱ روسیه از جمله این موارد است که مورخان ایرانی و آمریکایی نوشته‌اند که مسکو شش روز به دولت ایران مهلت داد تا به خواست روسیه تن دهد وگرنه به تهران می‌آیند و آنجا را اشغال می‌کنند. دولت ترسو هم تصمیم‌گیری درباره آن را به مجلس شورای ملی واگذار کرد و این در حالی بود که به گفته یک مورخ آمریکایی، در روز تصمیم‌گیری گویی گرد مرگ بر مجلس ایران پاشیده بودند و مجلس هم از ترس، آماده تصویب درخواست این دولت خارجی شده بود که در این میان دیدند پیرمردی به پشت تریبون رفت و گفت: «آقایان! اگر قرار شده باشد که ما از بین برویم، چرا با دست خودمان نابودی خودمان را امضا کنیم؟» و همین شجاعت و رشادت مدرس باعث شد نمایندگان رگ غیرتشان بجنبد و با اکثریت آرا اولتیماتوم روسیه را رد کنند و روسیه هم که این شجاعت را دید، جرئت نکرد هیچ غلطی بکند. در حوزه داخلی هم مدرس بار‌ها و بار‌ها این شجاعت خودش را در برابر رضاخان و زمامداران وقت نشان داده بود. بار‌ها او را در میان مردم تحقیر کرده و مردم را به شعاردادن علیه او واداشته بود. بار‌ها کوشیدند که با پیشنهاد پول و مسئولیت، او را بخرند اما اعتراف کردند که او نه اهل گرفتن پول است و نه والی و وزیر می‌شود که او را تطمیع کنند. نقل کرده‌اند که رضاخان که از دست مدرس عاصی شده بود و نمی‌دانست چه باید بکند، روزی با خشم و عصبانیت زیاد، گریبان مدرس را گرفت و پیراهن کرباسی‌اش را چنگ زد و با فریاد گفت: سید! آخر از جان من چه می‌خواهی؟ مدرس آرام و متین و استوار و مصمم گفت: «می‌خواهم تو نباشی.» اینها بخشی از دلایلی است که امام خمینی از مدرس همواره با بالاترین توصیفات یاد کرده و حتی وقتی می‌خواهد برای مردم نمونه یک «نماینده مطلوب مجلس شورای اسلامی» را مثال بزند، می‌گوید «مثل مدرس» باشد و فوری اضافه می‌کند که مثل مدرس که حالاحالا‌ها نمی‌تواند پیدا بشود! (با این مضمون) روز دهم آذر به مناسبت سالگرد شهادت این بزرگمرد عرصه دین و سیاست، سال‌هاست به عنوان «روز مجلس» نامگذاری شده و چه خوب است که نمایندگان مجلس شورای اسلامی اگرچه نمی‌توانند حائز همه ویژگی‌های والای مدرس بشوند حداقل تلاش کنند تا حد زیادی خود را به او شبیه سازند. در تقوا و پرهیز از پیشنهاد‌های مالی و مسئولیت‌های سیاسی که آنها را از وظیفه نمایندگی مردم باز می‌دارد، از شجاعت در بیان نظرات متفاوتی که صلاح مردم و نظام در آن است اما ممکن است ملاحظات مختلف بویژه رأی‌آوری مجدد در حوزه انتخابیه مانع ابراز آنها بشود، از تصمیمات مهمی که کشور را در برابر تجاوزات و تهدیدات خارجی امنیت می‌بخشد مانند قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از حقوق ملت ایران که در آذر ۹۹ و حاکمیت دولت روحانی به دست نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی تصویب شد و مانع بسیاری از خسارات بزرگی شد که کشور در آستانه آن قرار گرفته بود؛ قانونی که تجلیل چندباره رهبر معظم انقلاب را در پی داشت، همچنین پرهیز از بخشی‌نگری به‌جای نگاه به مصلحت فراگیر و درازمدت کل کشور و حتی امت اسلامی، پرهیز از وکیل‌الدوله شدن به‌جای وکیل مصالح مردم شدن (حتی اگر دولت، دولت اسلامی برآمده از رأی مردم باشد، اما تصمیمات اشتباه و پرهزینه و گاه جبران‌ناپذیر داشته باشد یا سکوت در برابر قانون‌شکنی‌های احتمالی دولت). اینها مواردی است که نمایندگان مردم را «مدرس‌گونه» می‌کند و نامشان را در تاریخ جاودان می‌سازد. به نظر شما، شهید سیدحسن مدرس با این ویژگی‌ها، چند کرسی در مجلس شورای اسلامی امروز ما دارد؟ @tdejakam
🔻آقای خسروپناه! دوران رهایی‌ست! 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسه‌ای برای دانش‌آموزان، اخلاق جنسی تدریس کردم؛ اما از تدریس، پا فراتر نهادم و به دانش‌آموزان نزدیک شدم و از دنیای درونی آنها مطلع شدم. عجیب بود؛ نسبت به نسل و دهۀ من، انحراف‌های جنسی، بسیار گسترده شده و آلودگی‌های اخلاقی، ریشه دوانیده بودند. بااین‌حال، این نوجوانان غوطه‌ور در معصیت، مشاور و راهنمای دلسوزی نداشتند که مسأله‌های درونی‌شان را با او در میان بگذارند. یکی از دانش‌آموزان می‌گفت مبتلا به خودارضایی است و‌ مشاور رسمی آموزش‌وپرورش به او گفته هفته‌ای یکبار انجام این عمل اشکالی ندارد. حجم آفت‌ها و انحراف‌ها آنچنان بود که علاج ریشه‌ای و ساختاری می‌طلبید. [دوم]. برای گفتگو با دانش‌آموزان، به یکی از مدارس دخترانه رفته بودم. مشخص بود که به زور و اجبار به نشست آمده بودند. هرچه می‌گفتم در ذهن‌ها جا نمی‌گرفت؛ گویا یک شکاف هویّتیِ بزرگ پدید آمده بود که امکان تفاهم و گفتگو را از میان برده بود. این همه فاصله و زاویه، عجیب بود. پس از برنامه، یکی از دانش‌آموزان کنارم آمد و گفت فقط می‌خواهم به شما بگویم که بسیار دیر آمدید. او درست می‌گفت اما مخاطبش من نبودم؛ نویسنده‌ای که تمام توان خود را در دو دهۀ اخیر، صرف روشنگری و اعتراض و انتقاد و مناظره و تبیین کرده است. [سوم]. در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ که برای اولین بار، دامنۀ کشمکش‌ها و تضادها به مدرسه‌ها هم کشیده شد، دخترم که در یک مدرسۀ دولتی تحصیل می‌کرد، به‌شدت از سوی همکلاسی‌هایش مورد فشار و تحقیر قرار گرفت. همکلاسی‌های او که همگی غیرچادری بودند و ذهنیّت منفی نسبت به انقلاب داشتند، چادری‌بودن او و عقاید دینی و انقلابی‌اش را به دستاویزی برای بایکوت‌کردن وی و سرزنش و ملامتش تبدیل کرده بودند. فشارها و کنایه‌ها به دخترم در حدی بود که در مدت کوتاهی، نشانه‌های افسردگی در او نمایان گردید. بسیار احساس انزوا و تنهایی می‌کرد و می‌گفت در مدرسه، دوستی ندارد که سبک زندگی و تفکرش مانند او باشد. در اینجا بود که من در این اندیشه فرو رفتم که آیا من مقصرم که به دلیل قرار داشتن در طبقۀ متوسط، توان پرداخت شهریۀ مدرسۀ غیردولتی را ندارم، یا نهادهای فرهنگی و از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی که بی‌خاصیّت و بی‌کفایت هستند؟! [چهارم]. از کنار مدرسۀ دولتی پسرم می‌گذشتم. صدای بلند فحاشی‌های ناموسیِ بسیار رکیک دانش‌آموزان را با یکدیگر شنیدم. گویا با یکدیگر درگیر شده بودند. از پسرم در این باره پرسیدم. پاسخ داد همیشه در مدرسه نزاع هست و هرچه می‌خواهند می‌گویند و یکبار هم که معاون مدرسه می‌خواست اینان را مهار کنند، خودش را کتک زدند. دریافتم مدرسه، رهاست و کنکور و دیوان‌سالاری و شبکه‌های اجتماعیِ غربی و بی‌عملی نهادهای فرهنگی، همه‌وهمه، هویّت را بر باد داده‌اند. نه معاون پرورشی دارند و نه کمترین خبری از کار فرهنگی است و نه معلمان در جهت تربیت تلاشی می‌کنند و ... . به معنی واقعی کلمه، مدرسه رهاست. [پنجم]. حجت‌الاسلام خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، چندی‌ست که به منتقدان کارنامۀ شورا می‌تازد و آنها را بی‌اطلاع و غیرمیدانی و بی‌ادب می‌خواند و به دفاع از شورا می‌پردازد. دیگران را نمی‌دانم اما من از زندگی روزمرّۀ فرهنگی نوشتم، از عینیّت‌های محسوس، از واقعیّت‌های کنونی، از زیر پوست جامعه، از ذهنیّت‌های فرسوده‌شده، از لیبرالیسم فرهنگی، از اغتشاش معنایی و زوال هویّت، از سرمایه‌سالاری در نظام آموزشی، از خاموشی و انحطاط شورای عالی انقلاب فرهنگی، از دوگانگی فرساینده در درون نظام، از منافقان انقلاب و ... . من از آن انقلابی‌هایی نیستم که فرزندانم را از جامعۀ واقعی جدا کنم و به درون گلخانه‌های شبه‌مذهبی که مدرسه نام گرفته‌اند ببرم. همین که انقلابی‌ها، فرزندان‌شان را از مدرسه‌های دولتی جدا کرده‌اند، به معنی شکست نظام در انقلاب فرهنگی نیست؟! مگر بنا نبود توحید در ساخت اجتماعی و زندگی روزمره، مستقر شود و جامعه، به بستری برای کمالات معنوی و ایمانی تبدیل گردد؟! آن‌قدر از واقعیّت‌های جامعه احساس خطر کرده‌اند که برای خود، کلونی‌های آموزشی ساخته‌اند و فقرا و طبقۀ متوسط را در مدارس دولتی رها کرده‌اند. این وضع، نه عدالت است و نه اخلاق. و من در شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک مرد نمی‌شناسم که این دردهای عمیق و مزمن را فریاد بزند و یقه چاک بدهد و از کارگزاران فرهنگیِ بی‌کفایت و ضعیف‌النفس، پاسخ و عمل بطلبد. همه با هم تعارف دارند. سیاست، حقیقت را بلعیده و قدرت‌طلبی، خدایی می‌کند و آرمان‌ها، در دهۀ شصت جا مانده‌اند. https://t.me/MahdiJamshidiFans
هرکه گریزد ز خراجات جورکش غول بیابان شود... @tdejakam
✳️ ما پشیمان نیستیم این یادداشت در صفحات اول و دوم امروز دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ منتشر شده که متن کامل آن را می‌توانید در پیوند زیر ببینید: https://www.javanonline.ir/005KH8 @tdejakam
✳️ ما پشیمان نیستیم - بخش اول بی‌انصافی است که خدمات اسد پدر و اسد پسر را به کشور و مردم ایران و انقلاب اسلامی نادیده بگیریم و به‌استناد برخی بداخلاقی‌های اخیر بشار، چشم بر همه خدمات این دو به خودمان در ۴۵سال اخیر ببندیم و نامردی کنیم. همه می‌دانیم در جریان جنگ تحمیلی که تمام کشورها در ظاهر یا باطن یا با صدام حسین بسته بودند و یا دل خوشی از انقلاب اسلامی نداشتند، کوچکترین کمکی به کشورمان نکردند و ما را در معرکه مقاومت در برابر تمام دنیا تنها گذاشتند. در این میان، تک‌وتوکی از کشورها و در رأس آنها دولت سوریه به رهبری مرحوم حافظ اسد دست یاری به مردم ما دادند و از هیچ کمک لجستیک و سیاسی دریغ نکردند. هنگامی که در سال ۲۰۰۰ میلادی حافظ اسد بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت و بشار به حکومت رسید، کمتر کسی این امید را داشت که این پزشک جوان ۳۵ساله بتواند راه پدر را در همراهی با مردم و نظام اسلامی ایران ادامه دهد. اما در کمال تعجب این اتفاق افتاد و اسد جوان حتی بهتر از پدر با ایران اسلامی همراه شد. او در حوزه داخلی کشورش هم دست به اصلاحاتی ضروری زد که فضای تقریباً بستۀ زمان پدرش را تا حدود زیادی باز کرد و در حوزه خارجی هم بهتر از او، هم در میدان و هم در دیپلماسی، در مقابل آمریکا و اسرائیل مقاومت کرد تا جایی که خشم کشورهای عربی وابسته به غرب فوران کرد و او را از اتحادیه عرب اخراج کردند. بشار اسد حتماً در حوزه حکمرانی و مدیریت کشور دچار ضعف‌ها و اشتباهاتی بوده است، اما این اشتباهات نسبت به بسیاری از کشورهای عربی و غیر عربی بسیار کمتر است و تا حدی نبوده که همزمان آمریکا و اسرائیل و ارتجاع عربی و ترکیه و بسیاری از دیگر هم‌پیمانان آشکار و پنهان امروز اسرائیل و آمریکا اجازه داشته باشند نیرو به داخل مرزهای جغرافیایی آن گسیل کنند و پایگاه نظامی بزنند و نفت این کشور را به یغما ببرند و رسماً اعلام کنند که به تروریست‌ها و معارضان سوری و غیرسوری این حکومت تجهیزات می‌دهند و تشویقشان می‌کنند که نظام حاکم بر این کشور را ساقط کنند. هیچ کدام از معاهدات بین‌المللی و قوانین جهانی به کسانی چون اردوغان حاکم ترکیه این اجازه را نمی‌دهد که مصاحبه کند و رسماً بگوید «ما از بشار اسد درخواست کردیم و گفتیم که بیا آینده سوریه را با هم تعیین کنیم.»! و مضحک‌تر اینکه چون نیامده، حالا من هم لشکریان مجهز کرد و ترک خود را به آنجا می‌فرستم تا شهر به شهر و استان به استان سوریه را اشغال کنند! در هر صورت، برای من ایرانی بشار اسد یک دوست و یک همراه و یک همسوی سیاسی در چندین دهه بوده و خدمات فراوانی کرده که از هیچ رئیس حکومت دیگری دریافت نشده و اگر هیچ کدام از اینها هم نبود، به عنوان یک انسان آزاده از اینکه کسی چون او یک ربع قرن در برابر آمریکا و اسرائیل مقاومت کرد و راه کمک‌رسانی و تقویت مقاومت را گشوده نگه داشت، بشدت قابل احترام است، حتی اگر به دلایلی کم آورده باشد و تن به فریب وعده‌های دشمنان دیروز داده باشد و هشدارهای دلسوزانه پنج‌ماه پیش رهبر انقلاب اسلامی و سیدحسن نصرالله را برای بقای خودش به گوش نگرفته باشد یا هر چیز دیگری؛ و این روزهای بسیار تلخ را رقم زده باشد. برای من همین ۲۵سال مقاومت و همیاری با این جبهه قدسی، ارزشمند و ستودنی است و من به همین دلیل او را یکی از مقاوم‌ترین رهبران سه دهه اخیر جهان می‌دانم، و اگر باز هم ایستاده بود و مقاومت کرده بود شأنی حتی بیشتر از فیدل و چگوارا پیدا می‌کرد که نکرد! @tdejakam