eitaa logo
طب الرضا
839 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
75 فایل
مباحث آموزشی #رایگان حجامت ، ماساژ و مزاج شناسی انجام انواع حجامت تخصصی فصد زالو درمانی ماساژ درمانی #شهر_قدس ادمین کانال(مشاوره) : @Khademoreza888
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️سالروز شهادت حضرت امام هادی علیه آلاف التحیه و الثناء بر عاشقان امامت و و ولایت تعزیت باد. @ayatollah_haqshenas
YEKNET.IR - narimani.mp3
4.05M
🔅غم تو توی قلبم زده آقا شراره حرمت مثل بقیع بغضمو در میاره 🎙مداحی زیبای امام هادی (علیه السلام) 🔸سید رضا نریمان #شور #مداحی @ayatollah_haqshenas
دلتنگم آه‌ای سامرا / دلتنگ آن صحن و سرا /‌ای کاش می‌خواندی مرا / با هر نسیم از صحن تو / عطر عجیبی می‌وزد / از گوشه سرداب تو @ayatollah_haqshenas
سفارش جامع برخی از اصحاب امام هادی علیه السلام برای آن حضرت نامه نوشتند و از ایشان دعای جامعی که فراگیرنده دنیا و آخرت باشد، درخواست کردند. علیه السلام در پاسخ نوشت: «استغفار و حمد خدای را بسیار به جای آورید؛ چرا که با آن دو، همه نیکی و سعادت را به دست خواهید آورد». @ayatollah_haqshenas
طب الرضا
...: ﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِس
🌹گــمــنــــــام🌹: ﷽ شهید سیدعلی حسینی و دخترشان زینب •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 نقشه بزرگ 》 🖇 به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم. التماس می‌کردم. ✨🍃خدایا! تو رو به عزیزترین‌هات قسم. من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده. هر خواستگاری که زنگ می‌زد، مادرم قبول می‌کرد. زن صاف و ساده‌ای بود. علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه. تا اینکه مادر علی زنگ زد☎️ و قرار خواستگاری رو گذاشت. شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد. _طلبه است. چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ترجیح میدم آتیشش🔥 بزنم اما به این جماعت ندم. عین همیشه داد می زد🗣 و اینها رو می گفت. مادرم هم بهانه های مختلف می‌آورد. آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره. اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون. ولی به همین راحتی‌ها نبود.😳 من یه ایده فوق العاده داشتم. نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم. به خودم گفتم. خودشه هانیه. این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی. از دستش نده.✨ 🔹علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود. نجابت چهره‌اش همون روز اول چشمم👁 رو گرفت. کمی دلم براش می‌سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه.😉 یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم. وقتی از اتاق اومدیم بیرون، مادرش با اشتیاق خاصی گفت: _به به. چه عجب! هر چند انتظار شیرینی بود اما دهنمون رو هم می‌تونیم شیرین کنیم یا...🍰 🔸مادرم پرید وسط حرفش: _حاج خانم، چه عجله‌ایه. اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن. شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد. _ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم. اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته.➕ این رو که گفتم برق⚡️ همه رو گرفت. برق شادی خانواده داماد رو. برق تعجب پدر و مادر من رو❗️ پدرم با چشم های گرد😳، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من. و من در حالی که خنده‌ی پیروزمندانه‌ای روی لبهام بود بهش نگاه می‌کردم. می‌دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده.😖 ✍ادامه دارد @ayatollah_haqshenas
🔆راز ولادت و شهادت شهید ذوالفقاری 👇👇👇👇👇👇👇 🔻وقتی تقویم📆 را که می بینند درست مصادف است با ▪️شهادت امام هادی (علیه السلام ) بر همین اساس نام او را #محمد_هادی می گذارند. عجیب است که او #عاشق و دلداده امام هادی (علیه السلام) شد و در این راه و در شهر #امام_هادی (علیه السلام) یعنی #سامراء به #شهادت رسید.
🌠 ببینید| نماز شب را ترک نکنید ولو اینکه قضایش را بخوانید 🌹 خاطره‌ای که حاج‌احمدآقا از گریه شدید و شبانه امام خمینی تعریف میکرد 🔸 رهبر انقلاب در دیدار اعضای موسسه عالی فقه و علوم اسلامی: واقعاً بدون توجّهات معنوی نمیشود، بدون توسّل، بدون دعا، بدون نماز شب، بدون مراجعه‌ و خواندن صحیفه‌ی سجادیه نمیشود. اگر چنانچه آدم بخواهد ارتباط قلبی خودش را، ارتباط معنوی خودش را با خدا حفظ نکند و مراقبت نکند از آن، کار پیش نمیرود. 🔹 خدا رحمت کند، مرحوم حاج احمدآقا میگفت نیمه‌ی شبها که امام پا میشود گریه میکند، دستمالهای معمولی کفایت نمیکند که اشکهایش را پاک کند، حوله‌ی دست و رو خشک کنی امام دمِ دستش میگذارد که اشکهایش را با آن پاک کند؛ خدا هم به او توفیق داد، کمک کرد، به خاطر همین معنویّت. 🔸 من توصیه میکنم نماز شب را تا آنجایی که میتوانید، ولو یک وقتی هم نتوانستید، مثلاً قضایش را [بخوانید]، ترک نشود؛ یعنی دنبال کنید اینها را، اینها خیلی اثر میگذارد، نورانیّت میدهد به شما و آن وقت این نورانیّت، به شما کمک میکند در پیدا کردن راه. @ayatollah_haqshenas
هدایت شده از طب الرضا
صـبـح هایـم را مـے سـپـارم بـه نـگـاه مـهـربـان تــــو دسـت مــےگـذارم روی قلبـم❤️ و سـلامـت مـے دهـم... | الـسـلام عـلـيـك يـا صاحـب الـزمـان✋| #امروز_به_نیت_ظهورت_گناه_نمیکنم #صبـحـتــون_امـام_زمـانـــے @ayatollah_haqshenas
🌷راه شهادت بستـه نیست 🌷 هنوز هم میشود شهیـد شد اما هنوز شرط شهید شدن شهـید گونه زیستن است... @ayatollah_haqshenas
🔅راز عجیب شهید ناشنوایی که یک عمر همه مسخره‌ش میکردند ... 🔸زمان جنگ کارش مکانیکی بود. در ضمن ناشنوا هم بود. پسر عموش غلامرضا که شهید شد، سر قبرش نشست، بعد با زبون کر و لالی خودش، با ما حرف می‌زد. 😒ما هم میگفتیم: چی میگی بابا؟! محلش نذاشتیم، هرچی سر و صدا کرد هیچ کس محلش نذاشت. دید ما نمی‌فهمیم، بغل قبر پسرعموی شهیدش با انگشت، یه دونه قبر کشید؛ روش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری، بعد به ما نگاه ڪرد، خندید، ما هم خندیدیم. 😏گفتیم شوخیش گرفته؟! دید همه ما داریم میخندیم، طفلک هیچ نگفت… یه نگاهی به سنگ قبر کرد، سرش رو پائین انداخت و آروم رفت… فرداش هم رفت جبهه؛ ✍۱۰ روز بعد جنازه‌ش رو آوردند؛ دقیقاً توی همون جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند. 📜توی وصیتنامه‌ش اینجور نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم یک عمر هرچی گفتم به من میخندیدند، یک عمر هرچی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم، مسخره ام ڪردند، یک عمر هرچی جدی گفتم، شوخی گرفتند؛ یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم... اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هرروز با آقام حرف میزدم. آقا بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد... این رو هم گفتم اما باور نکردید...! 🕊 شهادت : ۴/۱۲/۶۵ @ayatollah_haqshenas