بسم اللّه الرحمن الرحیم
معرفی کتاب
«مکتب در فرآیند تهاجمات تاریخی»
نویسنده : آیت الله مرتضی رضوی
در این کتاب می خوانید :
✅ غیب و علم غیب
✅ علم غیب، تنها ممیزه مکتب تشیع ولایتی از دیگر مذاهب اسلامی از جمله تشیع وصایتی
✅ باز هم اصل شگفت انگیز تعدد روح در انسان
✅ منشأ علم غیب چیست؟
✅ چرا اهل بیت با وجود داشتن علم غیب، مانند انسانهای معمولی برخی چیزها در زندگی روزمره را نمیدانستند؟
✅ آیا علم پیامبر محدود به وحی است؟
✅ آیا بیعت معطی سمت است؟
✅ اعلامیه غدیر
✅ هر اعجاز علمی یک دلیل تجربی است
✅ صحیفه، نکت، منار نور، تابوت سکینه
✅ شیعه ولایتی و شیعه وصایتی
✅ اصطلاح «سنی» و «اهل سنت» را اولین بار چه کسی ابداع کرد؟
✅ رافضی و روافض
لینک مطالعه و دانلود:
http://binesheno.com/مکتب-در-فرایند-تهاجمات-تاریخی
#مکتب
#معرفی_کتاب
@tebyan314
هدایت شده از بینش نو | اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
🎆🎆🎆🎆🎆🌹🌹🌹🌹🌹
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام
عید سعید غدیر بر تمامی شیعیان مبارک باد.
کانال اطلاع رسانی سایت بینش نو
🆔@binesheno
#عید_غدیر
امام صادق(ع) فرمود:
وقتی که خداوند با فرمان «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» پیامبرش را مأمور کرد که امیرالمؤمنین را در غدیر خم برای مردم نصب کند، و رسول خدا(ص) به مردم اعلام کرد که «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه»، ابلیس ها در پیش ابلیس بزرگ جمع شدند در حالی که بر سرشان خاک می پاشیدند. ابلیس گفت: چه شده بر شما؟ گفتند: این مرد امروز پیمانی بست که تا روز قیامت گسسته نمی شود و هیچ چیزی توان از هم گسستن آن را ندارد.
ابلیس به آنان گفت: نه؛ چنین نیست (نگران نباشید) کسانی در کنار او (پیامبر) هستند که وعده ای به من داده اند و از وعدۀ شان تخلّف نخواهند کرد.
📌 ادامه مطلب:
http://www.binesheno.com/Files/books.php?idVeiw=2183&level=4&subid=2183
💻 http://binesheno.com
🆔 @binesheno
🆔 @tebyan314
شيعه ولايتي تنها دو بار قيام کرده است: قيام کربلا و قيام انقلاب ايران، که اولي براي شهادت بود تا اصل اسلام را از سقوط نجات دهد و داد. و دومي براي رهائي شيعيان و ديگر مسلمانان ايران از دست کافران ابر قدرت بود که به محور مرجعيت و ولايت مرجع ناشي شده از ولايت امام معصوم (ع) انجام يافت، اين همه شهدا بر اساس ولايت شهيد شده اند. به همين جهت دشمنان تشيع و اسلام، از مرجعيت و رهبري ولائي ميترسند.
#مکتب_در_فرآیند_تهاجمات_تاریخی
@tebyan314
جامعه شناسی کربلا
اهل و اهالى مجتمع خيمه گاه كربلا از نژادهاى مختلف بودند: عرب سامى، فارس آريائى، ترك منچورى، افريقائى حامي، يعنى از كل نژاد بشر. و نيز در ميان قبايل عدنانى و قحطانى: خندقى، قريش، ثقفى، اسدى، ازدى، جملى، بجلى، سعدى، شنامى شامى و ... بودند.
در اين جامعه كوچك (به علاوه شهداى كوفه مانند حضرت مسلم (ع) هانى، قيس بن مسهر و دو فرزند حضرت مسلم) از هر صنف و قشر اجتماعى حضور داشتند: كشاورز، دامدار، تاجر، بازارى خرده پا، كارگر، استاد كجاوه و تعمير گر آن، نظامى، آموزگار، برده و آزاد، حضور داشتند گوئى هر قشرى از جامعه نماينده خود را انتخاب و به آن مجمع اعزام كرده است.
و همينطور از نظر سنّى و جنسى: دختر شيرخوار، دختركوچك، دختر دمبخت، دخترنامزد، زن، مادر، مادربزرگ، خاله، عمه، و زنبيوه. پسر شيرخوار، نوجوان، جوان، پسرنامزد، مرد ميان سال و پيرمرد.
و نيز: كسى كه مسلمان زاده است، كسى كه از بدريّون بوده و معلوم است كه بتپرست مسلمان شده، بوده است، مسيحى تازه مسلمان شده، وابسته امويان كه اينك حسينگرا شده و نيز افسرى از افسران دشمن كه سمبل توبه كاران گشته و به حسين(ع) پيوسته است.
مدافعان: سرباز شيرخوار، سرباز نوجوان، سرباز جوان، سرباز ميان سال، افسر نظامى نسبتا حرفهاى، سرباز پير، نظامى بازنشسته دوباره به ميدان برگشته.
عابد دانشمند، دانشمند عابد، مجاهد سابقه دار، قارى قرآن، صحابه پيامبر(ص) تابعى معروف، فرد مردّد كه به ترديدش غالب آمده است، گنه كار توبه كارى كه هم گناهش سخت بزرگ بوده و هم توبهاش بس بزرگتر و ...
شهيدانش: از على اصغر شش ماهه تا پيرمرد (حدود) ۹۰ ساله بدرى كه در ميانشان زن شهيد نيز حضور دارد.
بالاخره سمبل هايش: سمبل رهبرى، سمبل دين، سمبل دانش، سمبل عزت، سمبل تعصب نسبت به حق، سمبل شرف خاندان، سمبل بى خانمان، سمبل بى خاندانى كه در شرف دينى و مروت به اوج اعلا رسيده است، سمبل عطوفت و دلسوزى، سمبل بردگى به سوى آزادگى، سمبل آزادى خواهى انسانى و ...
جامعه اى كه افراد و اعضاى آن غربال شده و از صافى ها گذشته اند، حتى هاشميان حاضر در آن گزينش شده اند. معيار گزينش چگونگى تكوّن شخصيتى و نوع انديشه بود كه مبادا فردى ناهمگون به عضويت اين جامعه سمبل، در آيد.
گويند از عبداللّه ابن جعفر اَبر سخاوتمند عرب پرسيدند: بخشى از خانواده و فرزندانت به كربلا رفتند خودت نرفتى (؟). گفت: آن۷۲ نفر كسانى بودند كه نامشان در لوح محفوظ تعيين شده بود نام ما سزاوارى قرار گرفتن در آن ليست را نداشت. ابن عباس نيز در پاسخ اين سؤال گفته است: اسامى آنان را پيشتر مى دانستيم و براى ما روشن بود كه راهى به آن دايره نداريم.
امام(ع)در مكه - صحراى عرفات - سخنرانى مىكند:
من كان باذلا مهجته فينا فليرحل معنا فإنّى راحل غدا ان شاء اللّه:
هر كس در راه مكتب ما از جان بگذرد با ما بيايد كه من فردا (به سوى عراق) حركت خواهم كرد، ان شاء اللّه .
اين نداى دعوت به شهادت و فراخوانى به مرگ هدف دار است. چه كسى به اين ندا پاسخ مثبت مى دهد غير از نخبگانى كه بلنداى شخصيتشان در اوج اعلاى انسانيت است. دعوت اين چنينى در فراخوانهاى رسول خدا (ص) و على (ع) نيز نبود بل آن قسمت از آيات قرآن و كلام خدا كه به جنگ و جهاد مربوط است با وعده هاى پيروزى ظاهرى نيز قرين است. نداى حسين(ع) در دشت عرفات يك آواى منحصر به فرد و استثنائى بود با محتواى استثنائى .
پس از حركت از عرفات برخى از اعضاى اين جامعه كوچك جایشان خالى بود كه آنها را در بين راه دانه به دانه پيدا كرد و هر كدام را در اين تابلوى زيباى هستى در جاى خود بگذاشت، زهير بن قين از اين هاست. برخى ديگر نيز مقدر بود با صد مشكل از خلال ديده بانان اموى از دروازه كوفه برون آمده و از بى راهه ها خود را به جامعه حسين(ع) برسانند، تنها در صبح عاشورا بود كه خورشيد بر اين جامعه تابيد و آن را از هر حيث كامل يافت. يكى از علل مهلت خواهى يك شبى نيز همين بوده است.
هر چه در متون مربوط دقت كردم به «تعادل و تراجيح» پرداختم، دليلى بر اين نيافتم كه فردى يا افرادى ابتدا به جامعه ويژه حسينى بپيوندد و سپس از آن جدا شده و روى گردان شود.
افسانه است كه مى شنويم: مردم زيادى در اطراف امام جمع شده بودند چون ديدند خبرى از مال و منال دنيوى نيست پراكنده شدند. افسانه اى كه متأسفانه سيماى روايت نيز به خود گرفته است. افسانه تر اينكه: در شب عاشورا بعد از سخنرانى امام عده زيادى با استفاده از تاريكى شب راه خود را گرفتند و رفتند. در حالى كه جمله اى از آن سخنرانى [این بود:]
«انّى لااعلم اصحابا اوفى ولا خيرا من اصحابى»: من با وفاتر و نيك نهادتر از ياران خودم، يارانى را سراغ ندارم.
ادامه مطلب :
http://www.binesheno.com/Files/maghalat.php?idVeiw=237&level=4&subid=237
#بینش_نو
@tebyan314
http://binesheno.com
جامعه شناسی کربلا
جامعه كربلا، زيبا، سالم، بى آفت، بى نقص و مصداق كامل «هنجار در افق اعلاى آن» بود كه از لحظه خروج از مدينه براى سالم بودن آن سعى بليغ شده بود.
حسين(علیه السلام) چنگالهاى روزگار و دست و پاى تاريخ را بست تا براى اولين بار از نفوذ دادن فرد يا افراد معيوب به جامعه او، ناتوان گردد.
جامعه اى كه عامل پيوند درون جامعه اش، عقل و خرد، علم و دانش، دين و ايمان و انسانيت به اتم معنى آن است.
حسين يك نمونه كامل و بارز و كاملاً مشخص، از يك جامعه ايده آل اسلامى را در سرزمينى به نام «كربلا» به نمايش گذاشت تا تاريخ سياه بشرى براى چند روز هم که شده يك «جامعه انسانى به معناى اتم» را مشاهده كند و مزه آن را ذائقه اش احساس كند.
اين همه گزينش و انتخاب و صافى پشت سر صافى گذاشتن و نامحرمان را كنار زدن، كاملاً با روال و روندى كه پيامبر(صلوات الله علیه و آله ) و على (علیه السلام) و نيز امام حسن(علیه السلام) در پيش گرفته بودند، فرق داشت و نشان مى داد كه حسين در صدد چيز ديگر است، درصدد ساختن يك «جامعه سمبل» كه عين وجود آن جامعه، «پيام» باشد پيامى كه عوامل تاريخ و شرايط جامعه آن روز، در كنترل آن عاجز و در مسير آن به زانو در آمده و خُرد شوند. او مأمور بود با تاريخ كُشتى بگيرد، به دست لشكر اموى به زمين افتد امّا تاريخ را بر زمين بكوبد.
افسانه است كه مى شنويم: مردم زيادى در اطراف امام جمع شده بودند چون ديدند خبرى از مال و منال دنيوى نيست پراكنده شدند. افسانه اى كه متأسفانه سيماى روايت نيز به خود گرفته است. افسانه تر اينكه: در شب عاشورا بعد از سخنرانى امام عده زيادى با استفاده از تاريكى شب راه خود را گرفتند و رفتند. در حالى كه جمله اى از آن سخنرانى [این بود:]
«انّى لااعلم اصحابا اوفى ولا خيرا من اصحابى»: من با وفاتر و نيك نهادتر از ياران خودم، يارانى را سراغ ندارم.
#جامعه_شناسی_کربلا
#بینش_نو
@tebyan314
http://binesheno.com
سوال:
اگر دانشمندان به تحقیقات و تلاشهای علمی خود ادامه دهند و حتی میلیونها سال این تلاشها و پژوهشها طول بکشد آیا سرانجام روزی به شناخت چگونگی ایجاد روح و پیدایش حیات پی خواهند برد؟
جواب:
خیر، محال است.
خداوند دو نوع کار دارد: کار خلقی و کار امری
له الخلق و الامر
خلق يعني پديد آوردن چيزي از چيز ديگر. امر يعني پديد آوردن چيزي به طور ابدائي و ابداعي، نه از چيز ديگر. قرآن از «امر» و «خلق»، به «دو دست خدا» تعبير ميکند: «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ» و «بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ» و «ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ».
علم، تنها میتواند در محدوده خلق به کشف و پیشرفت بپردازد. چون علم یعنی شناخت روابط علت و معلول که فقط در خلق برقرار است. در امر، خبری از علت و معلول نیست. با امرِ «کن»، فوراً «فیکون» میشود.
«قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي»
روح پدیده امری است و ایجاد آن مشمول علت و معلول و قوانین طبیعت و خلق نیست و لذا علم بشر هرگز به چگونگی پیدایش آن نخواهد رسید.
@tebyan314
http://binesheno.com
زندگی نامه استاد مرتضی رضوی
آیت الله حاج شیخ مرتضی رضوی فرزند ارشد شیخ محمد حسین رضوی در ۲۶ دیماه سال ۱۳۲۶ شمسی در خانوادهای فرهنگی، مذهبی و روحانی چشم به جهان گشود.
پدر بزرگش مرحوم آیت الله حاج شیخ عباسقلی رضوی و جد بزرگوارش مرحوم آیت الله شیخ رضا قلی رضوی (اورموی) از فقهای برجسته زمان خود بودند. آیت الله شیخ رضا قلی علاوه بر فقه، در کیهان شناسی، تقویم نویسی، طب، ریاضیات و هنر معماری نیز تبحر داشت. او در پی درگیری و مقابله باحاکم و سردار ارومیه، ناگزیر منطقه سولدوز را برای اقامت برگزیده بود.
جد بزرگترش حاج شیخ محمد علی کاظمینی از شهر کاظمین به ارومیه مهاجرت کرده بود و از علمای بزرگ آن دیار به شمار میرفت.
پدر بزرگ استاد مرتضی رضوی، آیت الله حاج شیخ عباسقلی رضوی در گوشة دنجی از باغ بزرگ مشرف به خانهاش ساختمانی به نام «باغ اطاقی » رو به باغات و مناظر جالب در سولدوز بنا کرده بود. بالکن طبقه دوم « باغ سرای» وی میعادگاه علما، روحانیون و سادات از اقصی نقاط آذربایجان و مدرسة تربیت طلاب بود.
استاد مرتضی رضوی در اواخر سال ۱۳۴۰ پس ازتحصیل دوره ابتدایی و علوم مقدماتی به شهر مقدس قم عزیمت نمودند و در محضر اساتید بزرگ به تحصیل علوم و معارف اسلامی پرداختند: دروس فلسفه و منطق را نزد بزرگانی چون انصاری شیرازی، شهید دکتر مفتح و استاد شهید مرتضی مطهری گذراندند. فقه و مکاسب رادر محضر آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله جعفر سبحانی و درس «خارج» را مدتی نزد آیت الله داماد، و آنگاه از کلاس درس خارج مرحوم آیت الله گلپایگانی، آیت الله شر یعتمداری و آیت الله ملکوتی بهرهمند شدند.
استاد که در یک خانواده و خاندان بزرگ فرهنگی رشد یافتهاند، از همان اوان کودکی با محافل نقد و بحث علمی، مذهبی مأنوس و آشنا بودهاند، همچنانکه خود بیان میدارند در کلام و اعتقادات و اسلام شناسی شاگرد پدر بزرگوارشان شیخ محمد حسین رضوی، و مرهون راهنماییهای مستمر ایشان بودهاند. استاد مرتضی رضوی پس از بازگشت از قم تا پیروزی انقلاب اسلامی ضمن فعالیتهای سیاسی، به تبلیغ معارف اسلامی و تدریس و تفسیر قرآن و نهج البلاغه در آذربایجان میپردازند و با قلم صریح و رسای خود به نشر و گسترش مبانی علمی، اعتقادی دین اسلام در میان جوانان و اقشار تحصیل کرده مبادرت میورزند. در سن ۱۹ سالگی کتاب «خلقت آدم و بحثی در تکامل» را با مقدمه شهید دکتر مفتح تحریر و به چاپ میرسانند. استاد مرتضی رضوی در اوایل سنین جوانی با امام خمینی (ره) و اهداف عدالتگستر ایشان آشنا شده و در ماجرای فیضیه و سخنرانی پرشور و تاریخی حضرت امام در سال ۱۳۴۲ حضور داشتند و تا سال ۱۳۵۶ و خیزش نهضت اسلامی ۱۸ بار توسط رژیم ستمشاهی دستگیر و در زندان انفرادی توأم با شکنجه حبس گردیدند. ایشان در اسفند ماه سال ۱۳۵۶ مجدداً دستگیر و به عنوان اولین تبعیدی آذربایجان به شهر لار تبعید شدند.
استاد مرتضی رضوی پس از چند سال تبلیغ و تدریس و تفسیر قرآن در آذربایجان و انجام فعالیتهای گسترده و مؤثر در تبریز در سال ۱۳۶۳ از سوی مردم فهیم تبریز در دوره دوم مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مجلس برگزیده شدند. استاد مرتضی رضوی در سال ۱۳۶۶ در دوره سوم نمایندگی مجلس شواری اسلامی از تهران کاندیدا شدند. حضور چشمگیر ایشان در مرحلة دوم انتخابات مجلس سوم تهران، باعث چالش و رخدادی بزرگ در عرصه فعالیتهای سیاسی گردید. سرانجام استاد مرتضی رضوی بنابر فرمایش تاریخی و مصلحانه حضرت امام (ره) به وزیر کشور وقت ، مبنی براینکه «سلام من را به آقای رضوی برسانید و از قول من به ایشان بگویید: این حق شماست که همچنان در مرحلة دوم کاندیدا باشید، ولی برای رفع تشنج و حفظ آرامش از حق خود صرف نظر کنید»، فیالمجلس ضمن یادداشتی به وزیر کشور وقت از نمایندگی تهران انصراف داد.
«اليمين و الشمال مضله و الطريق الوسطي هي الجادة»
استاد مدتی مدیر حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم علیه السلام در شهر ری بودند، و آنگاه به شهر مقدس قم مهاجرت نمودند.
استاد رضوی در شناخت، تحلیل و نقد فلسفههای غربی متبحر و در شناخت ادیان شرقی (هند و چین ) تحقیقات گسترده انجام دادهاند.
وی همیشه متأسف است که نفوذ توهمات یونانی و جوکیات هندی ما را از شناخت مکتب امام صادق ـ علیه السّلام ـ محروم کرده، به ویژه انسان شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی فردی و اجتماعی این مکتب، متروک مانده است. اصول و فروع این مکتب در علوم مذکور صرفاً به اخلاقیات و مواعظ تفسیر شده است.
او معتقد است اگر علوم انسانی قرآن و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را برای مردم تبیین کنیم جهانیان بدون درنگ شیفته آن خواهند شد.
استاد مرتضی رضوی اکنون در جوار بارگاه مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها به تألیف آثار علمی و فلسفی از منابع پرفیض قرآن و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و تربیت طلاب شیفته مکتب تشیع مشغول میباشند.
@tebyan314
http://binesheno.com