eitaa logo
تبیان
89 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
56 فایل
تبیان وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ تبیین اصول مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام در آثار آیت الله مرتضی رضوی پایگاه نشر آثار آیت اللّه رضوی : http://binesheno.com این کانال، ارتباطی با سایت تبیان ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
جامعه شناسی کربلا اهل و اهالى مجتمع خيمه گاه كربلا از نژادهاى مختلف بودند: عرب سامى، فارس آريائى، ترك منچورى، افريقائى حامي، يعنى از كل نژاد بشر. و نيز در ميان قبايل عدنانى و قحطانى: خندقى، قريش، ثقفى، اسدى، ازدى، جملى، بجلى، سعدى، شنامى شامى و ... بودند. در اين جامعه كوچك (به علاوه شهداى كوفه مانند حضرت مسلم (ع) هانى، قيس بن مسهر و دو فرزند حضرت مسلم) از هر صنف و قشر اجتماعى حضور داشتند: كشاورز، دامدار، تاجر، بازارى خرده پا، كارگر، استاد كجاوه و تعمير گر آن، نظامى، آموزگار، برده و آزاد، حضور داشتند گوئى هر قشرى از جامعه نماينده خود را انتخاب و به آن مجمع اعزام كرده است. و همينطور از نظر سنّى و جنسى: دختر شيرخوار، دختركوچك، دختر دمبخت، دخترنامزد، زن، مادر، مادربزرگ، خاله، عمه، و زنبيوه. پسر شيرخوار، نوجوان، جوان، پسرنامزد، مرد ميان سال و پيرمرد. و نيز: كسى كه مسلمان زاده است، كسى كه از بدريّون بوده و معلوم است كه بتپرست مسلمان شده، بوده است، مسيحى تازه مسلمان شده، وابسته امويان كه اينك حسينگرا شده و نيز افسرى از افسران دشمن كه سمبل توبه كاران گشته و به حسين(ع) پيوسته است. مدافعان: سرباز شيرخوار، سرباز نوجوان، سرباز جوان، سرباز ميان سال، افسر نظامى نسبتا حرفهاى، سرباز پير، نظامى بازنشسته دوباره به ميدان برگشته. عابد دانشمند، دانشمند عابد، مجاهد سابقه دار، قارى قرآن، صحابه پيامبر(ص) تابعى معروف، فرد مردّد كه به ترديدش غالب آمده است، گنه كار توبه كارى كه هم گناهش سخت بزرگ بوده و هم توبهاش بس بزرگتر و ... شهيدانش: از على اصغر شش ماهه تا پيرمرد (حدود) ۹۰ ساله بدرى كه در ميانشان زن شهيد نيز حضور دارد. بالاخره سمبل هايش: سمبل رهبرى، سمبل دين، سمبل دانش، سمبل عزت، سمبل تعصب نسبت به حق، سمبل شرف خاندان، سمبل بى خانمان، سمبل بى خاندانى كه در شرف دينى و مروت به اوج اعلا رسيده است، سمبل عطوفت و دلسوزى، سمبل بردگى به سوى آزادگى، سمبل آزادى خواهى انسانى و ... جامعه اى كه افراد و اعضاى آن غربال شده و از صافى ها گذشته اند، حتى هاشميان حاضر در آن گزينش شده اند. معيار گزينش چگونگى تكوّن شخصيتى و نوع انديشه بود كه مبادا فردى ناهمگون به عضويت اين جامعه سمبل، در آيد. گويند از عبداللّه ابن جعفر اَبر سخاوتمند عرب پرسيدند: بخشى از خانواده و فرزندانت به كربلا رفتند خودت نرفتى (؟). گفت: آن۷۲ نفر كسانى بودند كه نامشان در لوح محفوظ تعيين شده بود نام ما سزاوارى قرار گرفتن در آن ليست را نداشت. ابن عباس نيز در پاسخ اين سؤال گفته است: اسامى آنان را پيشتر مى دانستيم و براى ما روشن بود كه راهى به آن دايره نداريم. امام(ع)در مكه - صحراى عرفات - سخنرانى مىكند: من كان باذلا مهجته فينا فليرحل معنا فإنّى راحل غدا ان شاء اللّه: هر كس در راه مكتب ما از جان بگذرد با ما بيايد كه من فردا (به سوى عراق) حركت خواهم كرد، ان شاء اللّه . اين نداى دعوت به شهادت و فراخوانى به مرگ هدف دار است. چه كسى به اين ندا پاسخ مثبت مى دهد غير از نخبگانى كه بلنداى شخصيتشان در اوج اعلاى انسانيت است. دعوت اين چنينى در فراخوانهاى رسول خدا (ص) و على (ع) نيز نبود بل آن قسمت از آيات قرآن و كلام خدا كه به جنگ و جهاد مربوط است با وعده هاى پيروزى ظاهرى نيز قرين است. نداى حسين(ع) در دشت عرفات يك آواى منحصر به فرد و استثنائى بود با محتواى استثنائى . پس از حركت از عرفات برخى از اعضاى اين جامعه كوچك جایشان خالى بود كه آنها را در بين راه دانه به دانه پيدا كرد و هر كدام را در اين تابلوى زيباى هستى در جاى خود بگذاشت، زهير بن قين از اين هاست. برخى ديگر نيز مقدر بود با صد مشكل از خلال ديده بانان اموى از دروازه كوفه برون آمده و از بى راهه ها خود را به جامعه حسين(ع) برسانند، تنها در صبح عاشورا بود كه خورشيد بر اين جامعه تابيد و آن را از هر حيث كامل يافت. يكى از علل مهلت خواهى يك شبى نيز همين بوده است. هر چه در متون مربوط دقت كردم به «تعادل و تراجيح» پرداختم، دليلى بر اين نيافتم كه فردى يا افرادى ابتدا به جامعه ويژه حسينى بپيوندد و سپس از آن جدا شده و روى گردان شود. افسانه است كه مى‏ شنويم: مردم زيادى در اطراف امام جمع شده بودند چون ديدند خبرى از مال و منال دنيوى نيست پراكنده شدند. افسانه‏ اى كه متأسفانه سيماى روايت نيز به خود گرفته است. افسانه تر اينكه: در شب عاشورا بعد از سخنرانى امام عده زيادى با استفاده از تاريكى شب راه خود را گرفتند و رفتند. در حالى كه جمله‏ اى از آن سخنرانى [این بود:] «انّى لااعلم اصحابا اوفى ولا خيرا من اصحابى»: من با وفاتر و نيك نهادتر از ياران خودم، يارانى را سراغ ندارم. ادامه مطلب : http://www.binesheno.com/Files/maghalat.php?idVeiw=237&level=4&subid=237 @tebyan314 http://binesheno.com
جامعه شناسی کربلا جامعه كربلا، زيبا، سالم، بى آفت، بى نقص و مصداق كامل «هنجار در افق اعلاى آن» بود كه از لحظه خروج از مدينه براى سالم بودن آن سعى بليغ شده بود. حسين(علیه السلام) چنگالهاى روزگار و دست و پاى تاريخ را بست تا براى اولين بار از نفوذ دادن فرد يا افراد معيوب به جامعه او، ناتوان گردد. جامعه اى كه عامل پيوند درون جامعه اش، عقل و خرد، علم و دانش، دين و ايمان و انسانيت به اتم معنى آن است. حسين يك نمونه كامل و بارز و كاملاً مشخص، از يك جامعه ايده آل اسلامى را در سرزمينى به نام «كربلا» به نمايش گذاشت تا تاريخ سياه بشرى براى چند روز هم که شده يك «جامعه انسانى به معناى اتم» را مشاهده كند و مزه آن را ذائقه اش احساس كند. اين همه گزينش و انتخاب و صافى پشت سر صافى گذاشتن و نامحرمان را كنار زدن، كاملاً با روال و روندى كه پيامبر(صلوات الله علیه و آله ) و على (علیه السلام) و نيز امام حسن(علیه السلام) در پيش گرفته بودند، فرق داشت و نشان مى داد كه حسين در صدد چيز ديگر است، درصدد ساختن يك «جامعه سمبل» كه عين وجود آن جامعه، «پيام» باشد پيامى كه عوامل تاريخ و شرايط جامعه آن روز، در كنترل آن عاجز و در مسير آن به زانو در آمده و خُرد شوند. او مأمور بود با تاريخ كُشتى بگيرد، به دست لشكر اموى به زمين افتد امّا تاريخ را بر زمين بكوبد. افسانه است كه مى شنويم: مردم زيادى در اطراف امام جمع شده بودند چون ديدند خبرى از مال و منال دنيوى نيست پراكنده شدند. افسانه اى كه متأسفانه سيماى روايت نيز به خود گرفته است. افسانه تر اينكه: در شب عاشورا بعد از سخنرانى امام عده زيادى با استفاده از تاريكى شب راه خود را گرفتند و رفتند. در حالى كه جمله اى از آن سخنرانى [این بود:] «انّى لااعلم اصحابا اوفى ولا خيرا من اصحابى»: من با وفاتر و نيك نهادتر از ياران خودم، يارانى را سراغ ندارم. @tebyan314 http://binesheno.com
سوال: اگر دانشمندان به تحقیقات و تلاشهای علمی خود ادامه دهند و حتی میلیونها سال این تلاشها و پژوهشها طول بکشد آیا سرانجام روزی به شناخت چگونگی ایجاد روح و پیدایش حیات پی خواهند برد؟ جواب: خیر، محال است. خداوند دو نوع کار دارد: کار خلقی و کار امری له الخلق و الامر خلق يعني پديد آوردن چيزي از چيز ديگر. امر يعني پديد آوردن چيزي به طور ابدائي و ابداعي، نه از چيز ديگر. قرآن از «امر» و «خلق»، به «دو دست خدا» تعبير مي‌کند: «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ» و «بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ» و «ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ». علم، تنها میتواند در محدوده خلق به کشف و پیشرفت بپردازد. چون علم یعنی شناخت روابط علت و معلول که فقط در خلق برقرار است. در امر، خبری از علت و معلول نیست. با امرِ «کن»، فوراً «فیکون» میشود. «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي» روح پدیده امری است و ایجاد آن مشمول علت و معلول و قوانین طبیعت و خلق نیست و لذا علم بشر هرگز به چگونگی پیدایش آن نخواهد رسید. @tebyan314 http://binesheno.com
زندگی نامه استاد مرتضی رضوی آیت الله حاج شیخ مرتضی رضوی فرزند ارشد شیخ محمد حسین رضوی در ۲۶ دی‌ماه سال ۱۳۲۶ شمسی در خانواده‌ای فرهنگی، مذهبی و روحانی چشم به جهان گشود. پدر بزرگش مرحوم آیت الله حاج شیخ عباسقلی رضوی و جد بزرگوارش مرحوم آیت الله شیخ رضا قلی رضوی (اورموی) از فقهای برجسته زمان خود بودند. آیت الله شیخ رضا قلی علاوه بر فقه، در کیهان شناسی، تقویم نویسی، طب، ریاضیات و هنر معماری نیز تبحر داشت. او در پی درگیری و مقابله باحاکم و سردار ارومیه، ناگزیر منطقه سولدوز را برای اقامت برگزیده بود. جد بزرگترش حاج شیخ محمد علی کاظمینی از شهر کاظمین به ارومیه مهاجرت کرده بود و از علمای بزرگ آن دیار به شمار می‌رفت. پدر بزرگ استاد مرتضی رضوی، آیت الله حاج شیخ عباسقلی رضوی در گوشة دنجی از باغ بزرگ مشرف به خانه‌اش ساختمانی به نام «باغ اطاقی » رو به باغات و مناظر جالب در سولدوز بنا کرده بود. بالکن طبقه دوم « باغ سرای» وی میعادگاه علما، روحانیون و سادات از اقصی نقاط آذربایجان و مدرسة تربیت طلاب بود. استاد مرتضی رضوی در اواخر سال ۱۳۴۰ پس ازتحصیل دوره ابتدایی و علوم مقدماتی به شهر مقدس قم عزیمت نمودند و در محضر اساتید بزرگ به تحصیل علوم و معارف اسلامی پرداختند: دروس فلسفه و منطق را نزد بزرگانی چون انصاری شیرازی، شهید دکتر مفتح و استاد شهید مرتضی مطهری گذراندند. فقه و مکاسب رادر محضر آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله جعفر سبحانی و درس «خارج» را مدتی نزد آیت الله داماد، و آنگاه از کلاس درس خارج مرحوم آیت الله گلپایگانی، آیت الله شر یعتمداری و آیت الله ملکوتی بهره‌مند شدند. استاد که در یک خانواده و خاندان بزرگ فرهنگی رشد یافته‌اند، از همان اوان کودکی با محافل نقد و بحث علمی، مذهبی مأنوس و آشنا بوده‌اند، همچنانکه خود بیان می‌دارند در کلام و اعتقادات و اسلام شناسی شاگرد پدر بزرگوارشان شیخ محمد حسین رضوی، و مرهون راهنماییهای مستمر ایشان بوده‌اند. استاد مرتضی رضوی پس از بازگشت از قم تا پیروزی انقلاب اسلامی ضمن فعالیتهای سیاسی، به تبلیغ معارف اسلامی و تدریس و تفسیر قرآن و نهج البلاغه در آذربایجان می‌پردازند و با قلم صریح و رسای خود به نشر و گسترش مبانی علمی، اعتقادی دین اسلام در میان جوانان و اقشار تحصیل کرده مبادرت می‌ورزند. در سن ۱۹ سالگی کتاب «خلقت آدم و بحثی در تکامل» را با مقدمه شهید دکتر مفتح تحریر و به چاپ می‌رسانند. استاد مرتضی رضوی در اوایل سنین جوانی با امام خمینی (ره) و اهداف عدالت‌گستر ایشان آشنا شده و در ماجرای فیضیه و سخنرانی پرشور و تاریخی حضرت امام در سال ۱۳۴۲ حضور داشتند و تا سال ۱۳۵۶ و خیزش نهضت اسلامی ۱۸ بار توسط رژیم ستمشاهی دستگیر و در زندان انفرادی توأم با شکنجه حبس گردیدند. ایشان در اسفند ماه سال ۱۳۵۶ مجدداً دستگیر و به عنوان اولین تبعیدی آذربایجان به شهر لار تبعید شدند. استاد مرتضی رضوی پس از چند سال تبلیغ و تدریس و تفسیر قرآن در آذربایجان و انجام فعالیتهای گسترده و مؤثر در تبریز در سال ۱۳۶۳ از سوی مردم فهیم تبریز در دوره دوم مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مجلس برگزیده شدند. استاد مرتضی رضوی در سال ۱۳۶۶ در دوره سوم نمایندگی مجلس شواری اسلامی از تهران کاندیدا شدند. حضور چشم‌گیر ایشان در مرحلة دوم انتخابات مجلس سوم تهران، باعث چالش و رخدادی بزرگ در عرصه فعالیتهای سیاسی گردید. سرانجام استاد مرتضی رضوی بنابر فرمایش تاریخی و مصلحانه حضرت امام (ره) به وزیر کشور وقت ، مبنی براینکه «سلام من را به آقای رضوی برسانید و از قول من به ایشان بگویید: این حق شماست که همچنان در مرحلة دوم کاندیدا باشید، ولی برای رفع تشنج و حفظ آرامش از حق خود صرف نظر کنید»، فی‌المجلس ضمن یادداشتی به وزیر کشور وقت از نمایندگی تهران انصراف داد. «اليمين و الشمال مضله و الطريق الوسطي هي الجادة» استاد مدتی مدیر حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم علیه السلام در شهر ری بودند، و آنگاه به شهر مقدس قم مهاجرت نمودند. استاد رضوی در شناخت، تحلیل و نقد فلسفه‌های غربی متبحر و در شناخت ادیان شرقی (هند و چین ) تحقیقات گسترده انجام داده‌اند. وی همیشه متأسف است که نفوذ توهمات یونانی و جوکیات هندی ما را از شناخت مکتب امام صادق ـ علیه السّلام ـ محروم کرده، به ویژه انسان شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی فردی و اجتماعی این مکتب، متروک مانده است. اصول و فروع این مکتب در علوم مذکور صرفاً به اخلاقیات و مواعظ تفسیر شده است. او معتقد است اگر علوم انسانی قرآن و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را برای مردم تبیین کنیم جهانیان بدون درنگ شیفته آن خواهند شد. استاد مرتضی رضوی اکنون در جوار بارگاه مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها به تألیف آثار علمی و فلسفی از منابع پرفیض قرآن و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و تربیت طلاب شیفته مکتب تشیع مشغول می‌باشند. @tebyan314 http://binesheno.com
آثار و تألیفات ارزشمند استاد مرتضی رضوی به حدود ۴۰ جلد کتاب و به بیش از ۱۰۰ مقاله در مطبوعات کثیرالانتشار می‌رسد که به اهم آنها اشاره می‌شود: کتابها: تبيين جهان و انسان گذري بر جامعه شناسي شناخت نقد مباني حكمت متعاليه انسان و چيستي زيبايي محي الدين در آئينه فصوص. جلد اول محي الدين در آئينه فصوص. جلد دوم دانش ایمنی در اسلام حلقات ۱ در احکام ماءالبئر حلقات ۲ ویژگی های کتاب الخمس حلقات ۳ جامعه شناسی نکاح متعه (ازدواج موقت) حلقات ۴ سیر تحول وضو در میان امت حلقات ۵ جامعه شناسی کاربرد تکواژه الرحمن در انهدام توتمیسم عرب جامع الشتات در ۱۰ جلد مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی جامعه شناسی کعبه دو دست خدا جامعه شناسی انقلاب مخملی در ایران قرآن و نظام رشته ای جهان آفریدگار و آفرینش نقدهای علامه طباطبائی بر علامه مجلسی کابالا و پایان تاریخش با دانشجویان فیزیک و کیهان شناسی تشیع و فراگیری جهانیش انسان و علوم انسانی در صحیفه سجادیه در ۵ جلد کتابها و مقالات استاد در سایت بینش نو به صورت رایگان در دسترس مشتاقان مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام قرار دارد. @tebyan314 http://binesheno.com
اهم مقالات استاد: ۱ جایگاه عقل و وحی ۲ دو مسئله در هستی شناسی ۳ پاسخ به یک پرسش درباره «میدان هیچ» که هاوکینگ اعلام کرده است ۴ حدیثی از احادیث کیهان شناسی ۵ قیام مختار؛ نهضتی که باید از نو شناخت ۶ نوحه و غناء (پیرو مقالۀ «جایگاه و نقش عرف در اسلام») ۷ جایگاه و نقش «عرف» در اسلام ۸ ربا و بانک دولتی ۹ جاذبه نیوتن در بایگانی تاریخ ۱۰ اصول اساسی در شناخت فلسفه ها ۱۱ دانش فیزیک در خدمت مکتب ۱۲ جامعه شناسی انتخابات ۱۳ کیهان شناسی غربی در بن بست ۱۴ هاوکینگ و مرگ فلسفه ها ۱۵ سرقت علمی ادامه دارد، جنگ زرگری هاوکینگ و توروک ۱۶ شرحی بر فرمایشات حضرت آية الله العظمی سیستانی ۱۷ عید نوروز بشر، و تمدن سازی انسان ۱۸ پاسخ به یک نقد علمی ۱۹ قرآن و سیاه چاله های کیهانی ۲۰ هستی و چیستی آزادی از نظر اسلام ۲۱ پاسخ به یک نامه ۲۲ کراوات و جایگاه تاریخی آن در بیان علی علیه السلام ۲۳ حال و هوای اسلامی کردن علوم انسانی ۲۴ با شورای سردبیری فصلنامه نورالصادق (ع ) ۲۵ علت ماندگاری فلسفۀ ارسطو در میان شیعه ۲۶ چرائی بحران اقتصادی غرب ۲۷ صدور ۲۸ رویدادی تازه در نقد فلسفه ۲۹ تجسم عمل ۳۰ عدل الهی ۳۱ پلورالیسم ۳۲ مبحثی در توحید ۳۳ معجزه ، کرامت ، کهانت ۳۴ جامعه شناسی کربلا ۳۵ پارادایم هزاره سوم ۳۶ شبیه سازی در قرآن ۳۷ کیهان شناسی اسلامی ۳۸ مخملباف در خان ششم یا شهر ششم ۳۹ تبیین جهان و سرقت علمی آکادمی های غربی ۴۰ طوفان ارتجاع (پاسخ به چند پرسش در سایت) ۴۱ رهیافتی برای تجدید نظر در نظریه های حاکم بر علوم تجربی و انسانی ۴۲ پرستش اسماء الله ۴۳ پاسخ به پرسش: کیهان شناسی ۴۴ پاسخ به پرسش: توحید و خدا شناسی ۴۵ پاسخ به پرسش: عرفان اهل بیت(ع) و عرفان صدرائیان ۴۶ پاسخ به پرسش: عرفان و کهانت ۴۷ پاسخ به پرسش: قدریّه در این زمان ۴۸ پاسخ به پرسش: دربارۀ کتاب انسان و چیستی زیبائی ۴۹ پاسخ به پرسش : ولایت و کهانت ۵۰ پاسخ به پرسش: مرگ فلسفه ها ۵۱ پاسخ به پرسش: میترائیزم ایرانی، جاماسب و زردشت ۵۲ نامه سرگشاده به حضور بزرگانی که قرار است علوم انسانی را بومی سازی کنند ۵۳ دليل بيست و دوم: كاباليست بزرگ كه كاباليسم را در ميان مسلمانان نفوذ داد ۵۴ نامه اي به حضور همة دانشمندان كيهان شناسي و فيزيك نظري در سراسر جهان ۵۵ دربارة تحول در حوزه علميه ۵۶ اساسی ترین اصول در کیهان شناسی ۵۷ پاسخ به ده پرسش دربارۀ کیهان شناسی ۵۸ افسانۀ ازدواج عمر با دختر علی(ع) ۵۹ جایگاه حقوقی «شرکت های کاریابی» در عرصۀ فقه ۶۰ یک اصل مهم در نوشتن دعاها، و در خواندن دعاها ۶۱ نگاهی به گوشه ای از نظام امامتی؛ ریاست جمهوری یا نخست وزیری؟ لینک مقالات: http://binesheno.com/category/گلچین-مقالات/ @tebyan314
هر حكومتى يا قيامى كه مورد حمايت شخصيت اجتماعى مردم باشد، موفق است و تا وقتى كه اين پشتوانه را دارد لطمه اى نخواهد ديد و اگر در كنار آن حمايت شخصيت فردى جامعه را نيز داشته باشد مى تواند جهان را فتح كند اما اجتماع اين دو پشتوانه و تحقق چنين وضعيتى بس نادر و بس غير پايا مى باشد. حكومت ده ساله پيامبر(صلی اللّه علیه و آله) از حمايت شخصيت اجتماعى كاملا برخوردار بود امّا شخصيت فردى افراد، گاهى سخت مقاومت نشان مى داد. مشكل مدينه براى او از مشكل مكه سخت تر و اذيت كننده تر بود. در مكه در صدد جدا كردن مردم از بتها بود ليكن در مدينه جدا كردن مردم مسلمان از يهود، مشكلتر بود. يكى از بزرگان صحابه «داورى در يك اختلاف مالى» را به پيش احبار يهود مى برد. نه به قضاوت پيامبر، بلکه به قضاوت حبر يهودى ارزش مى دهد. يكى ديگر از همان بزرگان، باغ كوچكى در وسط باغهاى يهوديان مى خرد تا بدين بهانه روابطش با يهود قطع نشود و از پيشگوئى هاى آنان براى آينده امت پيامبر برنامه ريزى كند و كرد. اگر ماجراى «تغيير قبله» را در سوره هاى مدنى به ويژه سوره بقره پیگيرى كنيد مى بينيد كه قرآن و پيامبر با چه فشارى روبرو هستند. افرادى در ذهن مردم مسلمان القاء میكردند: از ما خواست بتها را رها كنيم كرديم اينك میخواهد يهود را كه اولاد انبياء هستند و بت نمی پرستند، رها كنيم(!). سنگينى اين فشار وقتى از دوش پيامبر رفع شد كه يهود مدينه با مشركان مكه همدست شدند و جنگ خندق را پيش آوردند، القائات مذكور كارآئى خود را از دست داد و يهوديان مدينه ريشه كن شدند. يعنى شخصيت اجتماعى اصحاب هم بر القاء كنندگان و هم بر روح فردى خودشان كه يهود را يك مردم (به نوعى) مقدس میدانستند، پيروز گشت. انقلاب اسلامى ايران از حمايت روح اجتماعى برخودار است امّا روح فردى از آن ناراضى و «نق زن» است، لذا هر فردى حتى انقلابى ترين فرد، گله اى، انتقادى دارد كه در روز قدس همين نق زنها رود خانه هائى را براى حضور در مصلّى ها به راه مى اندازند. تا روزى كه اين حمايت شخصيت جامعه، انقلاب را پشتيبانى مى كند انقلاب پيش خواهد رفت. حكومت على(علیه السلام) تا جائى و تا حدى موفق بود كه روح اجتماعى از آن حمايت مى كرد. اينك امام حسين(علیه السلام) به سوى جامعه اى مى رود كه روح اجتماعى بر عليه اوست گرچه روح فردى افراد او را تأييد مى كند، ليكن حمايت روح فردى فوراً در مقابل روح اجتماعى مى شكند و در امر حكومت، كاربردى ندارد. @tebyan314 http://binesheno.com
چند پرسش اساسی: ۱- چرا ادیان الهی بعد از مدتی دچار تحریف میشدند و کارکرد واقعی خود را از دست میدادند؟ آیا تحریف ادیان الهی در طول تاریخ یک حادثه عادی و طبیعی بوده یا اینکه یک جریان مدیریتی مخفی پشت این تحریفات و عقیم سازیها بوده؟ جریان نفوذ از چه روزنه ای وارد ادیان میشده است؟ ۲- تاریخ بشر چگونه به لیبرالیسم و مدرنیته رسید و پایان آن کی و چگونه خواهد بود؟ ۳- اهل بیت و قرآن چگونه منزوی شدند و چه کسانی جای آنها را گرفتند؟ انزوای اهل بیت چه بلایی بر سر امت اسلام آورد؟ ۴- چرا قرآن و اهل بیت تبیین هایشان را با برهانهای ارسطویی نیاورده اند؟ آیا قرآن و اهل بیت منطق و فلسفه دیگری دارند؟ اگر دارند پس کو؟ آیا اهل بیت به همه علوم آگاه بوده اند مانند فیزیک و شیمی و ریاضی؟ عصمت و ولایت و علم غیب ائمه علیهم السلام چگونه تبیین میشود؟ ۵- علم و دین چه رابطه ای دارند و چرا و چگونه از هم جدا شده اند؟ ۶- علت لنگیدن جامعه اسلامی در فروع دین مانند نماز و روزه و اخلاقیات چیست؟ ۷- كاباليست بزرگ كه كاباليسم را در ميان مسلمانان نفوذ داد که بود؟ ۸- آیا قرآن و اهل بیت در انسان شناسی و هستی شناسی و خداشناسی (نعوذ بالله) کمبودی دارند؟ اسلامی سازی علوم انسانی که خواسته اکید رهبر معظم انقلاب است چگونه محقق میشود؟ اصل اساسی در انسان شناسی قرآن و اهل بیت چیست و چرا مغفول مانده است؟ ۹- حکومت جهانی امام عصر چگونه برپا خواهد شد و جامعه جهانی چگونه تسلیم حکومت مهدوی میشود؟ جهانیان چگونه پیرو مکتب قرآن و اهل بیت خواهند شد؟ ۱۰- چرا جریان باطل و سردمداران کفر و نفاق و پیروان هوا و هوس، این همه از ولایت فقیه و انقلاب اسلامی ایران و مکتب تشیع در هراسند و تمام سعی و توان و سرمایه خود را برای نابودی آن به میدان آورده اند؟ جریان لیبرالیسم در ایران به دنبال چیست؟ مثلث شوم عبری و عربی و غربی چگونه و حول چه محوری متحد شده اند؟ پاسخ این سوالات انشاءالله به تدریج در کانال تبیان با ما همراه باشید. @tebyan314 http://binesheno.com
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک السلام علیک یا اباالفضل العباس السلام علیک یا زینب الکبری السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین السلام علیکم ایها الشهداء و رحمة الله و برکاته 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 تاسوعا و عاشورای حسینی بر شیعیان و محبان اهل بیت تسلیت باد. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @tebyan314 http://binesheno.com
شهادت امام سجاد علیه السلام بر شما تسلیت باد. @tebyan314
بسم اللّه الرحمن الرحیم «انسان و علوم انسانی در صحیفه سجادیه» نویسنده : مرتضی رضوی در این کتاب می خوانید : ✅ صحیفه، منشور جهانی دعا و منشور جهانی علم ✅ دعا در مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام ✅ کسی که اهل دعا نیست، بیمار است ✅ صحیفه، دعا در قالب علم و علم در قالب دعا ✅ صحیفه سجادیه آینه عرفان اهل بیت علیهم السلام ✅ انسان شناسی تنها مبنای علوم انسانی ✅ منطق قرآن و اهل بیت علیهم السلام ✅ مسئله حیات و روح در زیست شناسی اسلامی ✅ پیدایش گیاه و حیات نباتی ✅ پیدایش حیوان و روح غریزه ✅ پیدایش انسان و روح فطرت ✅ اصل شگفت انگیز تعدد روح در انسان ✅ ویژگی انسان شناسی اسلامی تاکنون ۵ جلد از این کتاب ارزشمند تالیف شده و تا دعای ۲۱ تشریح شده است. لینک دانلود رایگان: http://www.binesheno.com/pdf/sahife.sajjadiya.pdf @tebyan314 http://binesheno.com
چگونگی اثبات وجود خدا توسط فیزیک دانش فیزیک اثبات می کند که جهان فیزیک (اعم از ماده و انرژی) محدود است، جهان فیزیک متغیر است، جهان فیزیک متحرک، نسبی و همه چیزش در تبدیل و تبدل است، و بویژه فیزیک اثبات می کند که جهان فیزیک پدیده است. فیزیک اثبات می کند: ۱- جهان منهای محدودیت = جهان منهای جهان. ۲- جهان منهای تغییر = جهان منهای جهان. ۳- جهان منهای حرکت = جهان منهای جهان. ۴- جهان منهای پدیدگی = جهان منهای جهان. فیزیک مستقیماً به سراغ اثبات وجود خدا نمی رود، فیزیک خودش جهان خودش (یعنی کل جهان) را شناخت کرده و چگونگی ماهیت آن را توضیح می دهد. و نتیجۀ این توضیح، اثبات وجود خداوند است و نتیجه می گیرد که باید یک وجود مطلق، غیر محدود، غیر متغیر، غیر متحرک وجود داشته باشد. و هر فیزیکدان به این نتیجه نرسد، حیف است نام خود را فیزیکدان بگذارد. و این استنتاج، یک استنتاج فلسفی نیست، بل هر فیزیکدان به عنوان فیزیکدان این را درک می کند. و اگر درک نکند شبیه کسی است که در ریاضی بگوید «دو دو تا چهارتا»، اما به وقت شمردن تعدادی گردو، «دو تا دو گردو» را مساوی چهار تا نداند. اگر یک ریاضی دان بتواند بگوید «من فرمول ریاضی را می گویم و می فهمم، و چگونگی شمارش عملی گردو از مسؤلیت و موضوع کار علمی من خارج است» یک فیزیکدان هم می تواند بگوید «من فقط می گویم جهان متغیر، متحرک، در تبدیل و تبدل، محدود و پدیده است» و این که چنین جهانی باید خدائی داشته باشد، از موضوع کار من خارج است. اگر جهان محدود نیست، پس این قانون اصیل و بس بزرگ فیزیک به نام «قانون گسترش جهان»، چه معنی دارد؟! مگر یک چیز نامحدود می تواند گسترش یابد؟ مگر یکی از مسائل به جای مانده و حلّ نشده برای دانشمندان فیزیک از آن جمله خود اینشتین، این نیست که «آیا پایان این گسترش چه خواهد بود؟ آیا جهان دوباره منقبض و جمع خواهد شد؟». اگر من توان درک اصول مسلّم و معروف و اجماعی فیزیک را نتوانم به خوبی درک کنم، آیا مجاز هستم بزرگان فیزیک را به حماقت متهم کنم؟ اینشتین و حتی هاوکینگ و دیگران، به عنوان فیزیکدان به چنین قوانینی رسیده اند، نه به عنوان دیگر. و لذا همگی بدون استثناء به وجود خدا رسیده اند. و اگر یکی دو نفر از افراد خرده پا نظر دیگری ابراز کرده اند، یا دچار بیماری شخصیتی بوده اند و یا انگیزه های دیگر مانند انگیزۀ سیاسی و غیره داشته اند. و در حقیقت بر دانش فیزیک ستم کرده اند. هر فیزیکدان کامل، در اثر معلومات فیزیکی و بر اساس قوانین و قواعد فیزیکی، از خود می پرسد: «آن سوی این جهان بزرگ و در حال گسترش که در عین حال محدود است، چیست؟ آیا عدم است؟ عدم که عدم است» و نمی شود گفت «عدم هست». اگر این پرسش به ذهن یک فیزیکدان کیهان شناس نرسد، اشکال از خودش است. گرچه پاسخ کامل و همه جانبه برای آن نیابد، لیکن می داند که باید آن سوی فیزیک نیز «وجود» باشد؛ وجود غیر فیزیکی، وجود نامحدود، وجود غیر متغیر. بلی یک فیزیکدان به عنوان فیزیکدان به این اصل می رسد، نه به عنوان دیگر. فرض کنید در عالم هستی غیر از دانش فیزیک هیچ علمی نباشد، باز فیزیکدان به این اصول می رسد. زیرا این اصول نتایج مسلّم این علم است. مگر این که کسی هم فیزیکدان باشد و هم سوفسطائی و شکاک در همه چیز حتی در همان دانش فیزیک و قوانینش. @tebyan314 http://binesheno.com